اشرف پهلوی

اشرف پهلوی

 

اَشرَف‌المُلوک پهلوی (۴ آبان ۱۲۹۸ - ۱۷ دی ۱۳۹۴)، که تا پیش از انقلاب ایران با عنوان سلطنتی والاحضرت شاه‌دُخت اشرف پهلوی خطاب می‌شد، فرزند رضاشاه پهلوی و خواهر دوقلوی محمدرضا شاه پهلوی بود. وی دیپلمات، رئیس کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحدوکمیسیون حقوق زنان سازمان ملل متحد و از فعالان حقوق زنان در ایران بود.[۴] وی در بهار سال ۱۳۲۵، نقش مهمی در ترغیب ژوزف استالین به خروج ارتش سرخ از آذربایجان ایران داشت. از اشرف پهلوی هم‌چنین به عنوان یکی از عوامل مؤثر جریان کودتای ۲۸ مرداد و سقوط محمد مصدقنام برده شده‌است. اشرف پهلوی هم‌چنین نقش مهمی در تأسیس سازمان خدمات اجتماعی و سازمان زنان ایران داشت.

اشرف پهلوی، روز پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۴ در سن ۹۶ سالگی در منطقه مونت‌کارلو، شاهزاده‌نشین موناکو درگذشت.

 

زندگی‌نامه

 
در روز ۱۷ دی ۱۳۱۴ تاج‌الملوک آیرُملو، همسر رضاشاه و دخترانشان شمس و اشرف بدون حجاب به دانشسرای تربیت معلم رفتند. این نخستین‌بار بود که خانواده شاه بدون حجاب و روبنده در مجمعی عمومی ظاهر می‌شدند.
از نزدیکان رضاشاه نقل شده‌است کهفرمان کشف حجاب برای رضاشاه دردآور بود، اما برای اعتلای زنان ایرانی این فرمان را ضروری می‌دانست.[۶]
 
از راست: اشرف پهلوی، شهناز پهلوی، تاج الملوک، محمدرضا شاه پهلوی و فرح پهلوی(مراسم نامزدی محمدرضاشاه و فرح دیبا)
 
شاه‌دُخت اشرف پهلوی در حین سخنرانی در مقام ریاست کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در اسفند ۱۳۴۷ خورشیدی.

اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضاشاه پهلوی، به عنوان یکی از چهره‌های تأثیرگذار دربار پهلوی، چهارم آبان ۱۲۹۸، پنج ساعت پس از محمدرضا در تهران به دنیا آمد. نام اصلی وی زهرا است که پس از به سلطنت رسیدن پدرش، رضاشاه، به اشرف الملوک ملقب شد. مادرش تاج الملوک از خانواده‌های نظامی مهاجری بود که پس از انقلاب بلشویکی روسیه از آذربایجان به ایران آمده بودند. اشرف دارای ده خواهر و برادر تنی (شمس، محمدرضا شاه پهلوی، علیرضا) و ناتنی (همدم السلطنه، فاطمه، غلامرضا، عبدالرضا، احمدرضا، محمودرضا، حمیدرضا) از سه همسر دیگر رضاشاه بود.

در شش سالگی اشرف و با به سلطنت رسیدن پدرش زندگی کاخ‌نشینی این خانواده آغاز شد. اشرف الملوک برادر خویش را والاحضرت خطاب می‌کرد، و صد تومان مقرری ماهانه از رضاشاه داشت و اسب سواری و اتومبیل به خصوص از نوع آمریکایی از چیزهای مورد علاقه وی بود. اشرف تحصیلات خود را در مدرسه دخترانه زرتشتی‌ها گذراند و زبان فرانسه را از معلم خانوادگی دربار، مادام ارفع فراگرفت و اولین آشنایی‌های اشرف با غرب نیز از تعاریف مادام ارفع در همین‌جا شکل گرفت.

اولین سفر وی به اروپا در سال ۱۳۱۲ برای دیدار ولیعهد در سوئیس رخ داد که به‌دلیل علاقه‌مندی شدید به زندگی در اروپا و نیز تحصیل، از پدر تقاضای ماندن در کنار برادر جهت ادامه تحصیلات نمود که به دلیل عدم اجازه رضاشاه، پس از مدتی به ایران بازگشت. خانواده رضاشاه و از جمله اشرف از نخستین افرادی بودند که بنابر تصمیم رضاشاه بر تغییر الگوی ایرانی بر اساس غرب، به صورت بی‌حجاب در مراسم جشن فارغ‌التحصیلی دانشسرای عالی در ۱۳۱۴ شرکت جستند. اشرف در سن ۱۷ سالگی به توصیه پدرش رضاشاه پهلوی با علی قوام پسر قوام‌الملک شیرازی ازدواج کرد که بعد از شهریور ۱۳۲۰ این ازدواج به طلاق انجامید. ثمره آن هم پسری بنام شهرام پهلوی‌نیا بود. رضاشاه به هنگام خروج از کشور و نیز در تبعید همواره به اشرف تأکید می‌کرد که در کنار برادر خویش مانده و مراقب وی در امر سلطنت باشد.

در سال ۱۳۲۲، اشرف جهت همراهی فوزیه عازم مصر شد که درآنجا با احمد شفیق آشنا شد، این آشنایی به ازدواج منجر شد؛ که البته چند سالی بیشتر دوام نیافت و این زوج در سال ۱۳۲۹؛ یعنی ۹ سال پیش از طلاق رسمی، یکدیگر را ترک گفتند. ثمره این ازدواج دو فرزند به نامهای شهریار شفیق و آزاده شفیق بود (احمد شفیق مدتی رئیس کل شرکت هواپیمائی کشور می‌شود و بعدها به تجارت می‌پردازد و مدتی بعد بر اثر سرطان فوت می‌شود).

اشرف در تعیین دولت‌های بعد از شهریور ۱۳۲۰ همچون مخالفت با قوام، روی کار آمدن هژیر و رزم آرا دخالت اساسی داشت. وی در دوران نخست‌وزیریمصدق بخاطر دخالت در سیاست و حمایت از مخالفان دولت از کشور تبعید شد و به فرانسه رفت. از او به عنوان یکی از عوامل مؤثر در کودتای ۲۸ مرداد نامبرده می‌شود. وی اواخر ۱۳۳۲ به ایران بازگشت. اشرف در دههٔ ۱۳۴۰ با جوان تحصیل‌کرده‌ای به نام مهدی بوشهری در پاریس ازدواج کرد.

 
جلسه‌ای با حضور اشرف پهلوی، علی‌اشرف احمدی، محمدصفی اصفیا، منوچهر اقبال، عبدالرضا انصاری، مجید رهنما، عبدالحسین سمیعی و عبدالمجید مجیدی

یکی از عمده‌ترین اقداماتی که اشرف بدان دست زد، یک سلسله فعالیت‌های اجتماعی بود، که در قالب آن به امور سیاسی، کسب درآمد و… برای خود می‌پرداخت.

اشرف پس از ازدواج با احمد شفیق در ۱۳۲۲، بنیاد خدمات اجتماعی را راه‌اندازی کرد. در اواخر ۱۳۲۶ سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی تحت ریاست محمدرضا و نیابت اشرف احداث شد. شورای عالی جمعیت زنان ایران نیز در اسفند ۱۳۲۷ به ریاست اشرف تشکیل شد. وی همچنین ریاست جمعیت زنان صلح جو، سازمان زنان، کمیسیون مقام زن وابسته به سازمان ملل متحد، نیابت ریاست کمسیون مبارزه با بیسوادی در ۱۳۴۲ و نیز ریاست کمیته ایرانی حقوق بشر و ریاست هیئت نمایندگی سیاسی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از ۱۳۴۵ به بعد را بر عهده داشت و در پی دستیابی به مقام دبیر کلی سازمان ملل نیز بود که بدان نائل نشد.

او یکی از سه زنی است که از سال ۱۹۴۸ تاکنون ریاست کمیسیون سالانه حقوق بشر سامان ملل متحد را بر عهده داشته‌است.وی از دانشگاه برندایس در سال ۱۹۷۰ دکترای افتخاری حقوق دریافت نمود.

 
محمدرضا پهلوی و اشرف پهلوی در جوانی.

اشرف در راستای این خدمات اجتماعی و در واقع انجام برخی مذاکرات سیاسی و… به دعوت صلیب سرخ به کشورهای مختلفی سفر کرد؛ از جمله سفر به شوروی در بهار ۱۳۲۵ با عنوان بازدید از بیمارستان‌های روسیه و ملاقات با استالین، سفر به انگلستان، سوئد، آمریکا، هندوستان، پاکستان، چین، کره شمالی و کشورهای آفریقایی که عمدتاً بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. او در این سفرها با بسیاری از سیاست‌مداران از جمله بوتو، جواهر لعل نهرو، گاندی، استالین، مارشال تیتو، هایلا سلاسی،جان اف کندی، چائوشسکو و سوهارتو دیدار داشت.

اشرف پهلوی کتاب خاطرات خود را به نام چهره‌هایی در یک آینه منتشر کرد و تاکنون کتاب‌ها و مقالات متعددی درمورد او به رشتهٔ تحریر درآمده‌است که از آن جمله می‌توان از کتاب این سه زن اثر مسعود بهنود نام برد.

پس از تبعید به آمریکا اشرف در ویلایی در ژوان لوپن در نیس فرانسه و منزل خود در شماره ۲۹ بیکمن پلیس در منهتن، نیویورک سیتی اقامت داشت. این خانه در سال ۲۰۱۴، با قیمتی بالغ بر ۴۹ میلیون دلار رکورددار گرانترینِ خانه‌ها در نیویورک، منطقهٔ جنوب پارک مرکزی بوده‌است.[۹]

اشرف پهلوی بر این باور بود که ناآرامی انقلاب «در خلال یک هجوم خبری مستمر بی‌بی‌سی بر ضد شاه صورت گرفت که تقریباً وجه دیگر بود از حملاتی که چند دهه قبل بر ضد پدرم انجام شد.»[۱۰]

سازمان زنان

اشرف پهلوی به عنوان عضوی از هیئت حاکمهٔ ایران در اعمال برخی تغییرات در قوانین مربوط به زنان از جمله قانون حمایت از خانواده نقش مهمی داشت.

سازمان زنان، مهمترین سازمان مربوط به حقوق زنان در عصر پهلوی بود. قبل از آن شورای عالی جمعیت زنان ایران در اسفندماه ۱۳۳۷ به ریاست اشرف پهلوی تأسیس شد. این شورا با اتحاد ۱۷ جمعیت مبارزه زنان موجود در کشور و با شرکت ۵۰ عضو مؤسس به فعالیت پرداخت. پس از مدتی این شورا به عضویت شورای بین‌المللی زنان درآمد و به تطبیق فعالیت‌های جمعیت‌های زنان در نقاط مختلف پرداخت. این شورا پس از هشت سال فعالیت، به دلیل عدم موفقیت منحل شد. بعد از آن سازمان زنان به رهبری اشرف پهلوی در سال ۱۳۴۵ ایجاد شد و اساس آن بر پایه انجام اهداف مربوط به اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه قرار داشت.

یادمان‌ها

در هنر عامه

اتهام‌ها

 
تمثال اشرف پهلوی در سال ۱۹۴۰

اشرف پهلوی بیش از هر زنی در تاریخ معاصر ایران، «سوژه جوک‌های جنسی، متهم به بی‌بند و باری و حتی خیانت به منافع ملی» بوده‌است.[۱۴] در برخی موارد، دشمنی‌های سیاسی، اغراق و تمسخر در ایراد اتهامات و شایعات نقش داشته‌اند.[۱۴]

کودتای ۲۸ مرداد[ویرایش]

هنگامی که محمد مصدق به نخست‌وزیری رسید، از جانب دو زن احساس خطر می‌کرد، در درجه نخست اشرف پهلوی و بعد تاج‌الملوک، مادر شاه. مصدق در دومین سال نخست‌وزیری، از محمدرضا شاه پهلوی، خواست تا اشرف و مادرش از ایران خارج شوند تا خیالش از دخالت‌های او در دربار و در امور مملکت راحت شود.

نوشته و ادعا شده که تحرکات اشرف در هماهنگ‌کردن نیروهای وفادار به سلطنت در داخل و خارج از ایران، یکی از مهم‌ترین عوامل در موفقیت کودتای ۲۸ مرداد بود.کریم‌پور شیرازی در روزنامه شورش در انتقاد از اشرف پهلوی می‌نویسد:مردم می‌گویند اشرف چه حق دارد که در تمام شئون مملکت دخالت کرده و با مقدرات و حیثیت یک ملت کهنسال بازی کند. مردم می‌گویند این پولهایی را که اشرف بنام سازمان شاهنشاهی از مردم کور و کچل، تراخمی و بی‌سواد این مملکت فقیر و بدبخت می‌گیرد به چه مصرفی می‌رساند… مردم می‌گویند چرا خواهر شاه در امور قضائیه، مقننه و اجرائی این مملکت دخالت نا مشروع می‌کند. چرا خواهر شاه دادستان تهران را احضار کرده و نسبت به توقیف ملک افضلی جنایتکار و آدم‌کش اعتراض کرده و دستور تعویض بازپرس را می‌دهد.

چرا باید یک نفر مفتخور نالایق بنام همسری خواهر شاه دربار سلطنتی یک مملکت تاریخی را ملعبه عیاشی و خوش گذرانی خود قرار دهد… شاه اگر با طرد اشرف، فاطمه و احمد شفیق عرب و هیلر آمریکایی افکار عمومی را تسکین ندهد، عاصیان جان به لب آمده و کارد به استخوان رسیده، ناچار خواهند شد برای حفظ استقلال و آبروی ایران کاری بکنند که ملت قهرمان و بزرگ فرانسه با دربار و لوئی شانزدهم کردند. حال خود دانید با آتش و قهر و نفرت مردم.

فساد مالی

در کتاب خاطرات اسدالله علم، وزیر دربار شاهنشاهی آمده که ارتشبد فتح‌الله مین باشیان، در جلسه‌ای با وزیر دارایی پیشنهاد داده بوده که کمک مالی که به افسران ارتش می‌شده تا برای مداواهای خاص به خارج بروند افزایش یابد و در بحث بر سر این قضیه گفته بوده: «این کار اگر با هزینه‌های فسق و فجور والاحضرت اشرف مقایسه شود، مثل قطره‌ای در اقیانوس است».[۱۶]

شوکراس به نقل از پرویز راجی، آورده است که در هنگام انقلاب، شاه از خواهرش اشرف خواسته بود که کشورش را ترک کند، چرا که او به سمبل فساد و زیاده‌خواهی‌های خاندان پهلوی مبدل شده بود. دیوارها و کف اتاق‌های کاخ او که اخیراً نوسازی و تزئین شده بودند، کاملاً برهنه گشت. قالی‌ها و تابلوها بسته‌بندی شده و به یکی از خانه‌های اشرف (شاید در ژوان‌له‌پن، شاید به خانهٔ پسرش، شهرام در لندن، شاید به جزیرهٔ متعلق به او در سیشلز) منتقل شده باشد. پسر دیگرش، در یکی از شب‌های اکتبر ۱۹۷۸ که در کاخ مادرش شام را صرف می‌کرد، رو به تابلویی که هنوز به دیوار آویخته بود گفت: «این یکی را فراموش کرده‌اند بردارند».

اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجهٔ امیرعباس هویدا، گفته بود که نخست‌وزیر وقت با پرداخت مبلغ ۳۵۰ هزار دلار برای مخارج شخصی به شاهدخت اشرف، موافقت کرده بوده. زاهدی، اشرف پهلوی را متهم کرده بود که می‌خواسته یکی از معشوقان خود را به جلسات سازمان ملل ببرد و این معشوق برای همراهی در چنین سفری، سیصد هزار دلار می‌طلبده است.

سیا در گزارشی دربارهٔ فساد خاندان پهلوی می‌نویسد: «اخیراً رئیس یکی از بزرگترین بانک‌های ایران به یکی از مقامات سفارت گفته که چندی پیش، توجه شاه را به یکی از معاملات اشرف جلب کرده‌بود. گفته بود اگر جزئیات این معامله علنی شود، بازتاب منفی خواهد داشت. شاه به این گزارش توجهی نکرد. رئیس بانک می‌گفت اگر کسی دیگر جز اشرف این کار را کرده بود، ده سال حبس می‌کشید».[۲۰]

شهرام، پسر ارشد شاهدخت اشرف، در آن روزها به عنوان دلال و کار چاق‌کن شهره بود. سازمان سیا معتقد بود، شهرام در برخی زمینه‌ها، راه مادرش را دنبال می‌کند و در تهران به عنوان کار چاق‌کن شهرت بدی پیدا کرده و در حدود بیست شرکت مختلف صاحب سهم است… بی‌پرواترین و لاابالی‌ترین عمل او فروش آثار ملی و عتیقه‌های مملکت بود.»

به سال ۱۹۷۹، نیویورک تایمز گزارش داد که سندی مورخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ از دفتر اشرف پهلوی هست که درخواست انتقال ۷۰۸ هزار دلار از حساب شخصی‌اش در بانک ایران به حساب شخصی‌اش در بانک مشترک‌المنافع سویس در ژنو تحت کد واژه «Sapia» منتقل شود.[۲۲]

بی‌پروایی جنسی

پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در میان مردم شایعه بود که او در تمایل به داشتن روابط جنسی با مردان، بی‌پروا است.

قاچاق مواد مخدر

پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در میان مردم شایعه بود[۲۳] که او سر حلقه یک کارتل بین‌المللی قاچاق مواد مخدر است.

در یکی از موارد، روزنامه لوموند، اشرف پهلوی را به قاچاق تریاک متهم کرد که باعث شد وی از آن روزنامه به دلیل ایراد افتراء به سیستم قضایی فرانسه شکایت کند. در جریان دادگاه، لوموند نتوانست ادعایش را اثبات کند و مجبور شد تا ادعایش را رسماً پس بگیرد و به اشرف پهلوی غرامت بپردازد.[۳]

اشرف پهلوی در ۱۷ دی ماه ۱۳۹۴ خورشیدی در منطقه مونت‌کارلو واقع در شاهزاده‌نشین موناکو[۲۵] به دلیل کهولت سن و به مرگ طبیعی درگذشت.[۲۶] رضا پهلوی در صفحه رسمی خود در فیسبوک با اعلام این خبر نوشته است:

مرگ

از درگذشت عمه عزیزم، شاهدخت اشرف پهلوی، بسیار متأثر و متالم شدم. خاطرات بسیاری از دوران کودکی تا به امروز از ایشان برایم به یادگار مانده‌است.» خسرو اکمل، مدیر سابق تشریفات دربار شاه در گفتگو با بی‌بی‌سی تأیید کرد که اشرف پهلوی بعد از ظهر پنجشنبه به وقت محلی به دلایل طبیعی درگذشت. او از بیماری آلزایمر رنج می‌برد.

مراسم تدفین اشرف پهلوی، روز پنج شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۴ در گورستان موناکو برگزار شد. در مراسم تدفین او اعضای از خاندان پهلوی شرکت داشتند. فرح پهلوی هم در مراسم تدفین حضور یافت.

ولین‌های افغانستان؛ از خلبان زن تا فضانورد و دختر شایسته

اولین‌های افغانستان؛ از خلبان زن تا فضانورد و دختر شایسته
اگر چه افغانستان به‌ عنوان یک کشور و یک ملت دارای تاریخی جدید است، اما این سرزمین از لحاظ قدمت تاریخی یکی از کهن‌ترین سرزمین‌های جهان به‌شمار می‌رود.
 
 

 اگر چه افغانستان به‌ عنوان یک کشور و یک ملت دارای تاریخی جدید است، اما این سرزمین از لحاظ قدمت تاریخی یکی از کهن‌ترین سرزمین‌های جهان به‌شمار می‌رود.

وبلاگ «افغانستان سرزمین کبود» در گزارشی به اولین‌های افغانستان اشاره کرده است:

«بانک ملی افغان» اولین بانک

«بانک ملی افغان» نخستین و پیشگام‌ترین بانک افغانستان در تاریخ9 ثور1312هـجری شمسی تاسیس شد؛ این بانک با سرمایه ابتدایی9.6میلیون افغانی، فعالیت‌های بانکی خود را شروع کرد که ازجمله این سرمایه 72 درصد آن مربوط به بخش خصوصی و 28 درصد آن مربوط به بخش دولتی بود. این بانک درسال 1355 هجری شمسی توسط دولت وقت کاملاً ملی اعلان شد.

اولین نشریه

نخستین نشریه در افغانستان به نام «شمس النهار» با تلاش شخصی بنام «میرزا عبدالعزیز» در کابل «زمان امیرشیرعلیخان» و در سال 1873 انتشار یافت؛ اینکه تا چه زمانی این نشریه انتشار می‌یافت هنوز مشخص نیست اما نزدیک به 40 سال بعد بار دیگر در زمان «امیرحبیب الله خان» بنام «سراج الاخبار» تاسیس و راه‌اندازی شد.

تنها یک شماره از نشریه «سراج‌الاخبار» درسال 1906 میلادی منتشر و سپس به دلیل نامعلوم مسدود شد تا اینکه درسال 1911 «محمود طرزی» از شاگردان «سید جمال‌الدین افغانی» که تحصیلات خود را در کشور عثمانی به پایان رسانیده بود به نشر مجدد آن اقدام کرد که تا سال 1918 ادامه داشت.

سراج‌الاخبار به گفته «لطیف ناظمی» ازنظرسیاسی اخباری است که علیه استبداد داخلی آن دوران و استعمار خارجی انگلیس موضع گیری کرده است.

اولین دختر شایسته افغان سال 2001

«روبیکا صدیقی» دختر 18 ساله افغانستانی در سال 2001 با شرکت در فستیوال کشورهای آسیای در شهر «مسکو» به عنوان مقبول‌ترین دختر آسیایی در بین 10 کشور آسیایی و 17 فرد شرکت‌کننده، انتخاب شد و در جایگاه اول قرار گرفت.

اولین حزب سیاسی زنان

اولین حزب سیاسی زنان به نام «نیاز ملی افغانستان» باداشتن 22 هزار عضو در تاریخ 30 دلو 2008 به ریاست «فاطمه نظری» اعلام موجودیت کرد.

اولین اتومبیل

اتومبیل برای اولین بار در زمان «امیر حبیب الله» وارد افغانستان شد که در ابتدا مخصوص سواری امیر و درباریان بود.

اولین میدان هوایی

اولین هواپیما را مردم کابل هنگام جنگ استقلال 1919 میلادی در آسمان این شهر دیدند که چند بمب روی این شهر ریخت. بعد از استقلال افغانستان در سال 1919 میلادی، چندین هواپیما از اتحاد شوروی سابق و آلمان خریداری و اولین میدان هوایی افغانستان به نام «خواجه» ساخته شد.

اولین نشریه زنان

درست 90 سال قبل روز 5 شنبه هفتم حمل سال 1200 هجری برای اولین بار در خانواده مطبوعات کشور درشهر کابل نشریه «ارشادالنسوان» منتشر شد.

این نشریه توسط زنان اداره می‌شد و مدیر آن «اسما» همسر «محمود بیگ طرزی» بود؛ این نشریه در کاغذ پسته‌ای رنگ در چاپخانه سنگی در کاروانسرای «ده افغانان» کابل چاپ می‌شد.

این روزنامه ابتدا  در 4 صفحه و پس از انتشار شماره 12 در 8 صفحه منتشر شد؛ دراین نشریه مطالب رنگارنگ منتشر می‌شد و مضامین بیشتر به موضوعاتی مانند سلامت زنان، اخلاق، آشپزی، خیاطی و تربیت کودکان اشاره داشت.

در شماره اول آن، خبر افتتاح یک مدرسه دخترانه در قلعه «باقرخان» بنام «عصمت» و همچنین مدرسه «مستورات» نزدیک شهر «آرای» درج شده بود.

اولین اسکناس‌های بانک نوت

اولین پول کاغذی در افغانستان در سال 1298خورشیدی در دوره «امان الله خان» به ارزش یک روپیه کابلی به چاپ رسید.

در سمت راست این پول، نماد حکومت افغانستان ( محراب و منبر) و در وسط آن نشان حکومت امانی و در سمت چپ، عبارت«یک روپیه کابلی» به زبان فارسی نوشته شده بود.         

اولین نیروگاه برق

نخستین نیروگاه برق در افغانستان در زمان پادشاهی «امیر حبیب‌الله خان» در کابل ساخته شد.

اولین پادشاه

«احمد خان ابدالی» پسر «زمان خان» از فرماندهان نظامی «نادرشاه افشار» بود. بعد از آن که نادر در «قرحان» به قتل رسید، احمد خان از ارتش نادر جدا شد و به سمت «قندهار» حرکت کرد.

احمد شاه درانی در سال 1160 در «قندهار» توسط سرداران و بزرگان افغانستان به پادشاهی رسید و در سال 1186 از دنیا رفت. وی اولین پادشاه و مؤسس افغانستان نوین است.

اولین رئیس جمهور

 اولین رئیس جمهور کشور ما «محمد داود خان» است. وی در سال 1352 هجری شمسی در غیاب پسر عموی خود «محمد ظاهر شاه » آخرین پادشاه افغانستان که به خارج از کشور سفر کرده بود، طی یک کودتا اعلام جمهوریت کرد. بدین ترتیب نظام سیاسی کشور ما از پادشاهی به جمهوری تغییر کرد.

اولین دبیرستان

 اولین دبیرستان در سال 1282 و زمان حکومت «حبیب الله خان» در «کابل» تاسیس شد. گفتنی است اولین تلفن

-اولین تلفن در سال 1899 و در زمان حبیب‌الله خان به افغانستان آمده است.

- اولین رادیو در سال 1305 به افغانستان آمد؛ زمانی که هیچ یک از همسایگان ما رادیو نداشتند.

- اولین سینما در افغانستان در سال 1904 میلادی از طرف کشور هندوستان به حبیب‌الله خان اهدا شده است.

 اولین چاپخانه در سال 1870 میلادی وارد افغانستان شد.

- اولین تلویزیون در سال 1356 در افغانستان به کار گرفته شد.

اولین تربیت معلم

اولین تربیت معلم  ابتدایی در افغانستان نیز در زمان امیر حبیب الله خان تأسیس شد که مدت آن 3 سال بود و 80 نفر در آن تحصیل ‌تاسیس کردند.

در هر دوره این مؤسسه 30 معلم تربیت می‌شد تا‌ در ولایت‌ها رفته، مدارس جدیدی را به وجود آوردند یا در مدارس خود مرکز فعالیت کنند.

در آن زمان تعلیم و تربیت در ولایت‌ها به شکل قدیمی و سنتی توسط امام جماعت صورت می‌گرفت‌؛ حبیب‌الله دستور داد تا در تمامی مساجد تعلیم کودکان طبق برنامه رسمی معارف وزارت آموزش و پرورش و زیر نظر مأمور مدارس رسمی صورت نگیرد.

اولین طرح احداث راه آهن

راه‌‌آهن در زمان امان الله(1929-1919 میلادی) توسط مهندسان آلمانی در حد خیلی محدود از کابل تا دارالامان به اجرا در آمد.

را‌ه‌آهن کنونی افغانستان ادامه شبکه راه آهن روسیه است. یک خط آهن حدود 10 کیلومتر از «کوشک» ترکمنستان تا «تور غندی» در خاک افغانستان امتداد یافته و دیگری خط آهنی به طول 15 کیلومتر از شهر «ترند» در جمهوری ازبکستان تا «خیرآباد»؛  این 2 خط آهن محدود توسط روس‌ها‌ به منظور تسهیل حمل و نقل احداث شده است.

 اولین قانون اساسی

برای اولین بار در تاریخ افغانستان در سال 1303 در دوران سلطنت شاه امان‌الله قانونی به نام «نظامنامه» به نشر رسید که به سلسله این نظام‌نامه دولت‌های مختلف روی کار آمده و تغییرات در قانون بوجود آوردند.

این قانون از سوی 800 نفر از ارکان دولت و سران قبایل که شاه به نام «لویه جرگه» در «جلال‌آباد» دعوت کرده بود، تصویب شد.

به موجب این قانون که مرکب از 73 ماده بود ،برای بار اول در تاریخ افغانستان قدرت شاهی توسط قانون و موسسات سیاسی مثل هیئت وزرا، شورای دولت و محاکم محدود شد و یک رشته از حقوق سیاسی افراد مثل آزادی بیان و نشریات یا مصونیت مسکن و آزادی قلم  تأمین شد.

اولین پارلمان

نخستین بار فکر ایجاد پارلمان که بیشتر از تحولات منطقه و جهان الهام گرفته بود، در زمان شاه امان الله خان در افغانستان مطرح شد و پس از آن اولین پارلمان به شیوه معاصر و مروج در جامعه بین المللی در دوره سلطنت «محمد نادر شاه » در سال 1311 هجری شمسی پایه‌گزاری شد.

در دوره سلطنت محمد نادرشاه در سال 1308، مجلس عیان که 38 نفر عضو داشت آغاز به کار کرد و درست 3 سال پس از آن، با ایجاد مجلس دوم تحت عنوان «شورای ملی» عملاً افغانستان دارای پارلمانی شد که دارای 2 مجلس بود.

پارلمانهای افغانستان در ابتدا بیشتر انتصابی بود تا انتخابی. زمانی که ظاهر شاه به قدرت رسید پارلمان‌های افغانستان تا دور یازدهم، انتصابی بودند.

اولین فضانورد

 «عبدالاحد مومند» نخستین فضانورد افغانستانی و چهارمین مسلمانی است که در سال 1988 میلادی 9 روز را در ایستگاه فضایی «میر» گذراند و اولین فضانوردی است که کتاب آسمانی قرآن را به فضا برد.

عبدالاحد مومند به همراه فرمانده «ولادیمیر لیاخوف» و «والری پولیاکوف» عضو یک تیم سه‌نفره در ماموریت سایوز تی‌ام-6 بودند، که در تاریخ 7 شهریور 1367 (29 اوت 1988) از پایگاه فضایی بایکونور به فضا پرتاب شدند و به مدت 8 شبانه روز و 20 ساعت و 26 دقیقه تا تاریخ 16 شهریور (7 سپتامبر) در فضا گذراندند.

اولین ترانه با صدای زن

شنیدن صدای زن از رادیو در آن روزگار، برای مردم خیلی غیرمنتظره بود و به نوشته «ظاهر طنین» در کتاب افغانستان در قرن بیستم، «در فضای تعصب آلود آن روز افغانستان، زمزمه آهنگی با صدای یک زن، کمتر از یک انقلاب نبود».

برای اولین بار در سال ١٣٢٥ بود که آواز یک دختر 6 ساله با عنوان «دوشیزه کوچک» از رادیو به گوش مردم رسید.

نام اصلی وی «فرشته» و از یک خانواده روشنفکر کابل بود که با کمک «عبدالغفور برشنا »که در آن زمان مسئول نشریات رادیو بود، 2 آهنگ وی  در دستگاه ساده‌ای که در آن زمان برای ثبت آهنگ‌ها معمول بود، ثبت و از رادیو پخش شد. این آهنگ‌ها با استقبال زیاد مردم روبرو شد.

اولین خلبان زن

نیلوفر رحمانی در سال 1370 خورشیدی در افغانستان به دنیا آمد. از کودکی سودای پرواز را در سر می‌گذراند؛ از این رو به آموختن زبان انگلیسی مشغول شد تا بتواند در مدرسه پرواز ثبت نام کند.

وی توانست در سال 2010 وارد دوره آموزش خلبانی نیروی هوایی افغانستان شود و در سال 2012 با درجه ستوان دوم از این مدرسه، فارغ‌التحصیل شد.

وی نخستین زن خلبان در تاریخ افغانستان، و نخستین زن خلبان در ارتش افغانستان پس از سقوط طالبان در سال 1380 است.

از آنجا که خانواده رحمانی تهدید به مرگ شدند، وی تصمیم به اتمام دوره آموزشی خلبانی گرفت و سرانجام در سال 2015، برنده مدال بین‌المللی زن شجاع از وزارت امور خارجه آمریکا شد.

اولین پیروزی تیم ملی فوتبال

اولین پیروزی تیم ملی افغانستان پس از باز شکل‌گیری در مارس 2003، عبارت بود از پیروزی با نتیجه 2 بر 1 بر تیم قرقیزستان در مرحله مقدماتی جام ملت‌های آسیا.

اولین نماینده زن در پارلمان کانادا

«مریم منصف» تبعه عضو افغانستان که پیش از این خود را به مجلس نمایندگان کانادا معرفی کرده بود، اکنون با کسب رای کافی عضو پارلمان این کشور شده است.

دختری که از زن بودن خود رنج می برد!/ چون دوست دختر نداشتم

دختری که از زن بودن خود رنج می برد!/ چون دوست دختر نداشتم

به گزارش فرهنگ عجب شیر به نقل از اناج،و همه این افعال در شرایطی از اشرف سر می زد که قرابت با شاه و عنوان خواهر توامان محمد رضا، به وی مصونیت امنیتی، سیاسی بخشیده بود، تا حدی که رئیس ساواک هم جرأت نداشت در پیرامون «اشرف» کار اطلاعاتی انجام دهد، مگر در مواردی خاص […]

همه این افعال در شرایطی از اشرف سر می زد که قرابت با شاه و عنوان خواهر توامان محمد رضا، به وی مصونیت امنیتی، سیاسی بخشیده بود، تا حدی که رئیس ساواک هم جرأت نداشت در پیرامون «اشرف» کار اطلاعاتی انجام دهد، مگر در مواردی خاص که آن هم به دستور شاه انجام می گرفت.

درست به همین دلیل است که تنها بخش اندکی از دریای بی کران و ناپیدای فساد و تباهی و مظالم وی در پرونده ها و اسناد ساواک به ثبت رسیده است. ورنه در صورت ثبت و ضبط قانون شکنی های وی امروز حد اقل دهها مجلد از اسناد ساواک در دسترس تاریخ پژوهان قرار می گرفت.

اشرف ساعاتی پس از برادرش محمد رضا پهلوی به دنیا آمد. وی چهارمین فرزند رضا خان میر پنج و سومین دختر وی پس از همدم السلطنه وشمس به شمار می آید.

رضا خان که پس از تولد اشرف و محمد رضا، با کمک انگلیسی ها، مدارج ترقی را به سرعت طی کرد، میان این دو فرزند تو أمان، تبعیض فراوانی قائل شد تا آنجا که آتش حس سرخوردگی، حسادت و به تبع آن میل شدید قدرت خواهی اشرف، در همان دوران کودکی برافروخته شد.

معاشرت و تعاملات بی پرده اشرف با پسران و مردان نامحرم و بیگانه، بعدها اشرف را چنان در منجلاب هوسبازی غرق و گرفتار کرد که نه تنها پس از گذشت مدت کوتاهی، از این روابط ناسالم احساس دلزدگی می کرد بلکه در هنگام تأهل نیز، از به دام انداختن و تصاحب مردان متأهل و مجرد ابایی نداشت و پی در پی معشوقه های دیگری می جست.

ماجرای روابط نامشروع اشرف با « پرویز راجی »، « ملک فاروغ » احمد دهقان، بهروز وثوقی و … از چنان فضاحتی برخوردار شد که به مثابه لکه ننگی بر پیکر خاندان پهلوی و دستگاه حکومتی باقی ماند.

از سوی دیگر، اسناد تاریخی روشن، اشرف پهلوی را به عنوان یکی از مهره های انگلیسی و آمریکایی کودتای ۲۸ مرداد معرفی می کند. مهره ای که اسباب قدرت گیری خائنانه شاه و تقویت نفوذ استعمارگرانه آمریکا در ایران را تأمین می کند.

این زن خودکامه، پس از شهریور سال ۱۳۲۰، تلاش فراوان و عجیبی را برای غارت بیت المال و نفوذ در عرصه تصمیم گیری و اداره کشور آغاز کرد. وی با تشکیل حلقه ای از عناصر و چهره های گوناگون به یمن موقعیت برادر دوقلوی خود، اقدام به بخشش مناسب دولتی در داخل و خارج از کشور کرد. معیار اصلی وی در اهداء مناصب نیز چیزی جز، منافع مادی، قدرت طلبی و خواست های پلید جنسی نبود.

«اشرف پهلوی» علاوه بر اینکه خود به مواد مخدر سخت معتاد بود، در تعامل کاری با مافیای بین المللی مواد مخدر نیز نقش آفرینی می کرد و با سوء استفاده از گذرنامه سیاسی اش، اقدام به قاچاق مواد افیونی در حجم گسترده و در سطح داخل و خارج از ایران می نمود. این موضوع به صراحت در خاطرات ارتشبد فردوست مقام عالی امنیتی و اطلاعاتی در بار و مطبوعات مشهور غربی چون لوموند اشاره شده است.

« اشرف پهلوی» در سال ۱۳۵۷ چند ماه پیش از سرنکونی حکومت برادرش به خارج از کشور گریخت ف انتدا تمام تلاش خود را به کار گرفت تا به مدد دیدار با سران کشورهای اروپایی و رییس جمهورآمریکا، آنها را به مانند سال ۱۳۳۲، برای تداوم بخشیدن به حکومت برادرش یکصدا کند، اما از آنجا که به دلیل اتحاد و اتفاق مردم در سایه رهبری حضرت امام خمینی (ره)، رژیم شاه درحال اضمحلال بود، آنها هیچ کاری نتوانستند برای حکومت در حال زوال پهلوی انجام دهند.

اشرف پس از سقوط رژیم و فرار محمد رضا به خارج از کشور باز هم از این تلاش دست بر نداشت تا اینکه با شکست همه طرح های سیاسی – نظامی،آمریکا،برادرش آرزوی بازگشت به سریر قدرت را با خود به گور برد، چنان که فرزند اشرف و جلاد ۱۷ شهریور اویسی به همین سرنوشت دچار شدند.

اشرف پس از مرگ برادرش چنانکه در زمان حکومت وی می کوشید تا در کسوت نماینده زنان ایرانی و یا نماینده ایران در سازمان ملل متحد خود را فردی سالم و وطن خواه معرفی کند، با بخش اندکی از دلارهای به یغما برده از بیت المال بنیاد مطالعات ایران را تاسیس کرد تا مطبوعه هایی همچون فصلنامه ایران نامه منتشر شود و یا شبه روشنفکران داخلی با آن مرتبط شده و به عنوان مدعو در فرهنگ به سخنرانی بپردازد، ضهن آنکه بخشی از سهام نشریه هفتگی کیهان چاپ لندن را نیز خرید تا هر هفته به دروغ خبر سقوط قریب الوقوع رژیم جمهوری اسلامی را به عنوان تیتر نخست انتخاب کند.

بدین ترتیب « اشرف» با وجود کبر سن، هنوز هم در عرصه سیاسی فعال است، چنان که برادر زاده اش «رضا» که به خساست شهره خاص و عام است، برای عموم طرح های خیالی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی میلیونها دلار از عمه اش کمک می گیرد. ضمن آنکه اشرف هنوز هم از حمایت مالی برخی شیوخ مرتجع منطقه و آمریکا برخوردار است.

با نگاه به چنین ضرورتی، این کتاب با اختصاص به زندگی و کارنامه سراسر فتنه و فساد و تباهی جنایت اشرف پهلوی، به شکلی مستند و فشرده، فراهم آمده و تقدیم می شود.

و با این مقدمه به تحلیل زندگی ننگین این بانوی پهلوی می پردازیم.

تولد و دوران کودکی 

اولین همسر رضا خان، «صفیه» نام داشت و حاصل ازدواج، دختری به نام «همدم السلطنه» بود. صفیه، از اهالی همدان بود که رضا خان در اوایل انتصاب به فرماندهی «آتریاد قزاق» همدان وی را صیغه کرد و پس از یک سال طلاق داد.

دومین همسر رضا خان «تاج الملوک» نام داشت. وی فرزند یکی از فرماندهان ارشد قوای قزاق به نام تیمورخان آیرملو بود که در جریان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه به همراه خانواده اش به ایران مهاجرت کرد و در تهران اقامت گزید.

تاج الملوک، قد کوتاه و زشت رو و به اصطلاح عوام « ترشیده »! بود و هنگام ازدواج با رضا خان بیش از ۲۴ سال از سنش می گذشت که در آن زمان برای ازدواج سن زیادی بود زیرا عموم خانواده ها مطابق رسوم رایج، دختران خود را تا پیش از سن ۱۸سالگی به خانه بخت می فرستادند. اما این مسائل برای رضا خان اهمیت نداشت. برای رضا خان که دوران کودکی و نوجوانی و جوانی خود را به عنوان « تابین » ( قزاق بدون درجه همانند سرباز ) در فوج قراق گذرانده بود، این نکته مهم بود که با دختری یکی از امرای ارشد این فوج ازدواج کند.

ارتشبد فردوست در این باره می نویسد:

«در آن زمان برای رضا خان افتخاری بود که با یک دختر میر پنج ازدواج کرده است …» (۱)

اولین فرزند تاج الملوک شمس نام داشت که دو سال بزرگتر از «اشرف» بود. اشرف در روز چهارم آبان سال ۱۲۹۸ هجری شمسی، چند ساعت پس از تولد محمد رضا پهلوی پهلوی در خانه ای واقع در کوچه ضلع شمال شرقی میدان حسن آباد تهران به دنیا آمد. با تولد اشرف و پس از وی محمد رضا پهلوی، تحولات بزرگی در زندگی رضا خان پدید آمد. رضاخان از سوی ژنرال آیرون ساید – فرمانده نیروهای انگلیسی در بین النهرین – برای فرماندهی کودتای نظامی علیه احمد شاه قاجار انتخاب شد و در فرصتی کمتر از یک سال وی، در سوم اسفند ۱۲۹۹ به همراه سید ضیاء الدین طباطبایی مهره شناخته شده انگلیسی ها، به عنوان فرمانده نظامی کودتا به تهران حمله کرد و در کودتایی بدون خونریزی تهران را تصرف کرد و از سوی شاه به عنوان وزیر جنگ معرفی شد . رضاخان به همین دلیل تولد محمد رضا و اشرف را خوش یمن تلقی می کرد و پیشرفت هایش در عرصه های سیاسی – نظامی را مرهون قدوم این کودکان می دانست.

امّا او تمام عاطفه اش را به پای محمد رضا می ریخت و آنچنان که باید و شاید به اشرف محبت نمی کرد، تا جایی که اشرف خود نیز متوجه این تفاوت و تبعیض شده بود و بعدها به هنگام تدوین خاطراتش به این موضوع اشاره کرد:

«قبل از من خواهر دوست داشتنی ام، شمس به دنیا آمده بود و حالا هم پسری متولد شده بود که رؤیاهای پدر و مادرم را برآورده می ساخت. این حقیقت که من در همان روزی متولد شده بودم که محمد رضا پهلوی ولیعهد و شاه آینده ایران به دنیا آمده بود، همیشه این فکر را در من تقویت می کرد که هرگز نباید از پدر و مادرم انتظار داشته باشم محبت و علاقه مخصوصی نسبت به من اظهار نمایند.»(۲)

اما همان قدر که محمد رضا مورد علاقه و محبت رضا خان بود، از سویی دیگر، تاج الملوک دخترش شمس را دوست می داشت و همواره او را به اشرف ترجیح می داد:

«بعضی از شب ها را به خاطر می آورم که خوابم نمی برد یا در خواب کابوس می دیدم و بیدار می شدم. روی پنجه پا آهسته تا جلوی در اتاق مادرم می رفتم و می دیدم که مادرم و خواهرم در کنار هم خوابیده اند و بیرون در کمی گریه می کردم و بعد نزد دایه ام می رفتم و با خود فکر می کردم که «جای خاصی» برای من وجود ندارد. من خیلی زود به این واقعیت پی بردم که خودم باید مسائل و مشکلاتم را حل کنم و خودم باید مستقلا فکر و اقدام کنم و بهای آن را هم بپردازم.»(۳)

کم توجهی به اشرف، تأثیرات عمیقی بر روح اشرف گذاشته بود، تا جایی که او خود را در خانه پدری، بیگانه می انگاشت:

« با آنکه این همه بچه در خانواده ما وجود داشت، دوران کودکی من اغلب به تنهایی می گذشت. شمس که اولین بچه ودختر مورد علاقه خانواده بود. برادرم را هم [که] اولین پسر و ولیعهد بود، همه دوست داشتند و من خیلی زود احساس کردم که بیگانه ای بیش نیستم و باید برای خود جایی باز کنم …» (۴)

زمانی که رضا خان در روز ۹ آبان سال ۱۳۰۲ هجری شمسی بر اریکه سلطنت تکیه زد، اشرف ۴ ساله بود. اشرف تحصیلات ابتدایی را در مدرسه زرتشتیان تهران گذراند. اما تحصیلات عالیه نداشت. حتی دوره دبیرستان را هم تمام نکرد. رضا خان علاقه داشت تا فرزندانش حداقل تا یک زبان خارجی را بیاموزند. به همین سبب همسر فرانسوی یکی از افسران ارتش را مأمور آموختن زبان فرانسه به شمس و اشرف و محمد رضا کرد و او چند سالی به کار آموزش زبان فرانسه به فرزندان شاه اشتغال داشت:

« پدرم چون به کمبود تحصیلات رسمی خود کاملا آگاه بود، از این رو تصمیمش آن بود که ما باید تحصیل کنیم و دست کم یک زبان خارجی یاد بگیریم. به همین سبب مادام ارفع را که همسر فرانسوی یکی از افسران ارتش بود، استخدام کرد تا به ما زبان فرانسه بیاموزد.»(۵)

در روز هفدهم دی ماه سال ۱۳۱۴، رضا شاه دستور داد تا به زور چادر را از سر زنان و دختران ایرانی بردارند و خود برای به اصطلاح تشویق مردم و مرعوب ساختن مدیران و کارکنان دولت، چادر از سر زن و دختران خود برداشت و آنها را به مجالس و میهمانی های رسمی که به این مناسبت ترتیب می یافت، برد. کشف حجاب اولین اثرات سوء خود را در دربار و خانه رضاخان گذاشت و دختران او که دیگر اجباری برای پوشاندن خود نداشتند، آزادانه با پسران معاشرت کردند. در ایام تابستان دختران رضا خان بعد از ظهرها به حوالی باغ های «دروس» می رفتند و با پسرهای «عبدالحسین تیمورتاش» که باغ ییلاقی اش در آن حوالی بود، دوچرخه سواری می کردند. از رهگذر معاشرت با پسرهای همسن وسال زمینه های دلباختگی اشرف پهلوی به جوانان همسن و سال خود نظیر « مهرپور تیمورتاش » و« هوشنگ تیمورتاش » بوجود آمد. کمبود یا نبود دختر در مجموعه دوستان اشرف پهلوی، موجب شد تا از پروای او در برخورد با مردان به شدت کاسته شود. این نکته را مروری براسامی دوستان نزدیک دوران نوجوانی و جوانی اشرف به خوبی به اثبات می رساند. اشرف نیز در بازگویی خاطرات ایام نوجوانی خود علل گرایش و آمیزشش با مردان را، کمبود دوستان دختر می داند:

« چون دوست و همبازی دختر نداشتم، رفقای برادرم را به دوستی انتخاب کرده بودم…» (۶)

وی افراط در برقراری رابطه با مردان را تلاش برای شکستن روابط قالبی و محدود زنان در آن روزها توجیه می کند و اینکه به زعم خودش نمی خواسته به سرنوشت محتوم و مقدر زنان تن در دهد:

«با وجود تمام این فعالیت های مردانه هرگز دلم نمی خواست پسر بودم. به عکس، خیلی خوشحال بودم که زنم … هر چند هرگز حاضر نشدم نقش قالبی و محدودی را که در آن روزگار برای زنان مقدر شده بود، بپذیرم. برای من نقش مردان، با آرزوی عمل و حق انتخابهایی که داشتند، خیلی جالب تر به نظر می آمد و شاید به همین جهت است که من بیشتر عمر خود را صرف فعالیت در دنیای مردان کرده ام .»(۷)

«اشرف پهلوی» همیشه به عنوان سنبل فساد درباریان، زبانزد خاص و عام بود، زیرا هرزگی ها،زد و بندها، قانون شکنی ها و ولنگاری های او حد و مرزی نداشت و همین واقعیت همیشه مشکلاتی را برای برادرش «محمد رضا » فراهم می آورد.

احمد علی منصور انصاری یکی از عوامل دربار در خاطرات خود روابط اشرف با برادرش محمد رضا و فرح – همسر وی – را این گونه شرح می دهد:

«با این همه اشرف بیشتر از تمام خواهر و برادرهای شاه با او نزدیک و حتی روی او نفوذ داشت در این اواخر که شاه در چهره یک مرد قدرتمند ظاهر می شد اشرف تا حدودی دست و پایش را جمع کرده بود و رعایت بعضی از مسائل را می کرد. با این وجود دو مسئله برای آنها که از نزدیک شاهد روابط درونی دربار بودند روشن بود: یکی اینکه اشرف چندان با فرح روابط نزدیک نداشت… و دوم اینکه راه و روش خود شاه را برای مملکت داری درباطن خودش نداشت و شاه هم که از باطن خواهرش بی خبر نبود، حوزه فعالیت های او را محدود نگه داشته بود …»(۸)

انصاری همچنین درباره دیگر روابط اشرف با دیگر همسران شاه می نویسد:

«… بالاخره همین قدرت طلبی بسیارش اورا با تمام همسران شاه در تضاد قرار داده بود. زیرا وی چشم دیدن زنی را که شخصیت دوم دربار و خاندان سلطنتی باشد نداشت. با فوزیه اختلاف به هم رسانید ومعروف است که یکی از عوامل اصلی پافشاری فوزیه بر طلاق، اختلافش با اشرف بود و آزاری که از دست رفتار او می کشید . با ثریا نیز وضعی بهتر از این نداشت. به اختلافاتش با فرح [نیز ] اینجا و آنجا اشاره کرده ام.»(۹)

اشرف پهلوی یکی از مهره های اصلی کودتای ۲۸ مرداد بود.

قدرت طلبی و ماجراجویی وی از عواملی بودند که به او انگیزه فعالیت در این عرصه را می دادند ؛ احمد علی مسعود انصاری در این رابطه می نویسد:

«به طور کلی وی زنی ماجراجو و قدرت طلب است و در این راه از خرج پول و نیرو ابایی نداشت… بر اثر همین خصوصیات است که اشرف یکی از مهره های اصلی کودتای ۲۸ مرداد شد …» (۱۰)

اشرف پهلوی سه بار ازدواج رسمی کرد، نخستین بار به دستور رضا خان، و با تأیید انگلیسی ها با علی قوام پسر قوام الملک شیرازی و برادر زن اسد الله علم ازدواج می کند. در حالی که بنا بر اعترافات مکررش به فریدون جم نامزد خواهرش «شمس» دل باخته بود.

او پس از تبعید رضاخان، سبک سری های خود را بیشتر آشکار می کند، به گونه ای که در مصر دل به یک پیشه ور مصری به نام احمد شفیق می سپارد، و از او صاحب دو فرزند می شود. اما پس از آنکه حضور شفیق مصری در خانواده سلطنتی به هر نحو ممکن توجیه می شود، اشرف به مهدی بوشهری دل می بندد و چندی بعد با او ازدواج می کند. در حالی که در طول همه این سالها حتی یک روز هم با وی در زیر یک سقف زندگی نمی کند.

عموم کسانی که با اشرف پهلوی به هر نحو ممکن مراوده داشته اند، در توصیف او در این صفات متفق القول اند:

هرزه – هوسران – بی بند و بار – معتاد – لجوج – بد دهن – کینه توز – خسیس – تجمل پرست – مال اندوز و صفاتی از این دست که ریشه این صفات را بی شک باید در گذشته او جستجو کرد.

ازدواج و هوسرانی های اشرف

اگر چه بنا بر روایت « حسین فردوست » اشرف پهلوی در دوران نوجوانی با چند تن از افسران جوان شاغل در کاخ های سلطنتی روابط نامشروع داشته است اما اولین مردی که رسما در زندگی اشرف پهلوی ایفای نقش کرد مهر پور تیمورتاش پسر عبدالحسین تیمورتاش (۱۱) وزیر دربار مقتدر رضاخان بود. عبدالحسین تیمورتاش با بهره گیری از موقعیت شغلی اش، فرزندان خود را به دربار پهلوی برد تا به عنوان دوست و همبازی در خدمت فرزندان رضا شاه باشند. آنان در سالهای آغازین سلطنت رضاخان همین نقش را ایفا می کردند. اما با بزرگتر شدن بچه های رضا خان و آغاز دوران بلوغ آنان، بچه های تیمورتاش نیز که پا به دوران بلوغ گذاشته بودند، صاحب نقشی پررنگ تر در زندگی محمدرضا و اشرف پهلوی شدند، به طوری که ایران تیمور تاش، دختر عبدالحسین تیمورتاش مورد توجه محمد رضا پهلوی قرار می گیرد و اشرف پهلوی نیز دل به پسرش، یعنی مهر پوش تیمورتاش می بندد .اما با فروپاشی اقتدار عبدالحسین تیمورتاش و بازداشت او به اتهام جاسوسی برای شوروی و سرانجام محاکمه خفت بار و قتل وی درزندان قصر، پای فرزندان تیمورتاش از دربار پهلوی بریده شد و تنها یاد و خاطره آنان در ذهن محمد رضا و اشرف ماند . به طوری که محمد رضا پهلوی در خاطرات خود « ایران تیمورتاش » را اولین زنی که به او دل بسته و آرزوی دستیابی به وی را داشته، معرفی می کند و اشرف هم که امیدوار بود با مهرپور تیموتاش ازدواج کند، مجبور به جدایی از وی می شود و بوالهوسانه دل به برادر او، هوشنگ تیمورتاش می سپارد.

در سال ۱۳۱۷ رضا شاه تصمیم گرفت تا شمس و اشرف را شوهر دهد . به همین سبب از برخی رجال و دولت مردان و اشراف خواست تا عکس هایی از پسران خود را به دربار بفرستند، تا در اختیار اشرف و شمس پهلوی قرار گیرد و آنها از هر کس خوششان آمد وی را به شوهری برگزینند تا به دامادی رضا شاه مفتخر شوند . حاج مخبر السلطنه هدایت که سالها مقام نخست وزیری رضا خان را برعهده داشت، در این باره می نویسد :

« تجدد برهم زن همه رسوم و آداب است . عروسی فرمایشی هم یکی از آن جمله است . در کابینه محمود جم معروف شد عکس عده ای از جوانان را به شاهدخت ها عرضه دارند، تا که قبول افتد و که در نظر آید . پسر جم و پسر قوام شیرازی پسند افتادند . چه حاجت به عکس بود، نمی دانم . جم و قوام هر دو در قلهک می نشینند و عصرها محل گردش آنها و شاهدخت ها در صحرای دروس بود . همدیگر را خوب می شناختند . قوام پس از قضیه اسعد [ منظور قتل سردار اسعد بختیاری است ] مورد لطف مخصوص واقع شده و در سفرها ملازم خدمت است . به هر حال مجلس عقد بی مزه ای منعقد شد . با اینکه متارکه داشته، به موجب دعوت در مجلس حاضر شدم . یک طرف تالار، شاه ایستاده بودند و قدری فاصله وزرای سابق ولاحق، طرف دیگر ملکه و شاهدخت ها روی کرسی نشسته بودند، ساکت و صامت . دامادها عبوس زیر دست عروسها ایستاده در حال خود فکر می کردند … روی هم رفته مجلس خنکی بود و بعد خنکی های بیشتری بروز داد، بلکه به برودت کشید .پسر قوام از اول ناراضی بود، پسر جم را نمی دانم …»(۱۲)

حسین فردوست که از سالهای کودکی به دربار رفت و آمد داشت و به عنوان همکلاس در شمار دوستان بسیار نزدیک محمد رضا و اشرف پهلوی بود، از این ماجرا روایت دیگری دارد، وی در کتاب خاطرات خود به ماجرای ازدواج اشرف اشاره می کند و می نویسد :

« همان روز خود اشرف با ناراحتی برای من تعریف کرد که پدرم ما را صدا کرد و گفت : موقع ازدواجتان است و دو نفر برای شما در نظر گرفته شده است . شمس چون خواهر بزرگتر است انتخاب اول با او خواهد بود و دومی هم نصیب تو خواهد شد .»(۱۳)

به این ترتیب رضاخان علی قوام و فریدون جم را برای دامادی خود برگزید و شمس پهلوی که بزرگتر بود، فریدون جم را که خوش قیافه تر و جذاب تر بود، برای همسری انتخاب کرد و علی قوام نصیب اشرف شد .

زمانی که رضا شاه تصمیم به شوهر دادن اشرف گرفت، علی قوام در انگلستان بود و در کمبریج یک دوره آموزشی را می گذراند . وی به تهران احضار شد و پس از انجام مراسم ازدواج به دستور رضا خان به دانشکده افسری اعزام شد و همراه با محمد رضا پهلوی در سال اول این دانشکده به خواندن دروس نظامی اشتغال ورزید . وی تا درجه سرهنگی در ارتش بود، اما پس از استعفا از کار نظامی به تجارت روی آورد .

علی قوام شوهر اول اشرف پهلوی پسر ابراهیم قوام الملک شیرازی بود و نسب او به میرزا ابراهیم خان کلانتر – همان کسی که به لطفعلی خان زند خیانت کرد و دروازه های شیراز را به روی آغا محمدخان قاجار گشود – می رسید و اجداد وی از یهودیان جدیدالاسلام شیراز بودند . ابراهیم قوام الملک پدر علی قوام از ماموران انگلیس بود و خاندان اوبه صورت جد اندر جد در خدمت دولت انگلیس قرار داشتند .وی مردی بسیار ثروتمند بود و تنها ۳۵۰ پارچه آبادی در استان فارس داشت . قوام الملک تا آن حد به انگلیسی ها نزدیک بود که رضا شاه برای ماندگاری براریکه سلطنت از اویاری خواست و وی را به دیدار سفیر انگلستان در ایران فرستاد تا نظر موافق او را برای ادامه سلطنتش جلب کند، ولی سر ریدربولارد نپذیرفت و به قوام گفت که رضا خان باید برود. علی قوام هم به راه پدرش می رفت و رابطه بسیار نزیکی با مأموران انگلیسی مقیم ایران داشت. وی دولت انگلستان را پناهگاه و حامی خود می دانست تا جایی که پس از وقایع سوم شهریور ۱۳۲۰ و حمله متفقین و سرنگونی رضا خان، علی قوام، همسرش اشرف و پسر خردسالش شهرام را رها کرد و به سفارت انگلیس پناه برد و مدتی در محل تابستانی سفارت انگلیس در زرگنده زندگی کرد.

زندگی با علی قوام به هیچ وجه مورد علاقه و رضایت اشرف پهلوی نبود. او این ازدواج را تحمیلی می دانست و دور از چشم رضاشاه، نارضایتی خود را از این وصلت ابراز می کرد. وی در خاطراتش به این بی علاقگی اشاره می کند و می نویسد:

« اولین باری که چشمم به دو داماد آینده افتاد هنگامی بود که آنان با برادرم تنیس بازی می کردند. قرار بود که فریدون جم که افسر ارتش و پسر نخست وزیر بود، شوهر آینده من شود و خواهرم با مردی به نام علی قوام که از خانواده های سرشناس شیراز بود، ازدواج کند. طبیعتا من درآن روز فقط به مردی که برای همسری من انتخاب شده بود، توجه کردم. باید اعتراف کنم که هر چند هنوز علاقه ای به ازدواج نداشتم ولی او را جوانی بلند بالا، خوش اندام و با سلیقه یافتم. اما متأسفانه شمس اظهار نظر کرد که او به نامزد من بیشتر از مردی که پدرمان برای او انتخاب کرده بود، علاقه مند است. چون او خواهر بزرگتر بود، حق تقدم را به او دادند و به این سبب نامزدهای ما را رسما عوض کردند . من از همان اول از علی قوام بدم می آمد . نمی دانم علتش این بود که او به اندازه فریدون جم جذاب نبود، یا اینکه چون او را به من تحمیل کرده بودند، از او بدم می آمد . یک هفته تمام از اتاقم بیرون نیامدم و گریه کردم …»(۱۴)

او در قسمتی دیگر از خاطراتش ضمن اشاره به جشن عروسی اش می گوید:

«درحالی که پیراهن سفید لاتون به تن داشتم، در مراسم عروسی مشترکی که برای من و شمس بر پا شده بود، تن به ازدواج دادم .اما اگر پیراهن سیاه پوشیده بودم مناسب تر بود …»(۱۵)

اشرف قبل از زدواج زمینه های بی بند و باری داشت به این نکته بسیاری از درباریان و افراد نزدیک به او اشاره کرده اند . ارتشبد فردوست در این باره می نویسد:

«ازدواج اشرف با علی قوام در زندگی اشرف عواقب وخیمی گذارد. البته قبل از ازدواج با علی می دانستم که اشرف آمادگی زیادی برای فساد دارد… ازدواج با علی قوام در اشرف یک عقده شدید [ به وجود آورد ] و این روحیه او را تشدید کرد…» (۱۶)

روحیات علی قوام هم این وضعیت را تشدید کرد. زیرا وی به شدت فرصت طلب بود و بیشتر از اینکه به نفس ازدواج و زنا شویی و کانون خانواده بیندیشد، در فکر منافعی بود که پیوند با دربار برایش مهیا می ساخت . اوبه هیچ وجه در اندیشه وظایفش به عنوان یک شوهر نبود . اشرف در خاطرات خود به این نکته اشاره می کند و می نویسد :

« شوهرم از این بی علاقگی و یا از اینکه بین ما هیچگونه محبتی وجود نداشت ، به هیچ وجه ناراحت نبود . چنین می نمود که او به همین راضی است که رسما شوهر دختر شاه باشد.»(۱۷)

با حمله متفقین به ایران و تبعید رضا شاه، شمس پهلوی و شوهرش فریدون جم به همراه فاطمه پهلوی و برادرهایش در معیت رضا خان به جزیره موریس در اقیانوس هند رفتند و اشرف به همراه شوهرش در تهران ماند . رفتن پدر و اشتغالات برادرش در کارهای مملکتی موجب شد تا اشرف از آزادی عمل بیشتری در ارتباط با مردان برخوردار باشد .

اشرف پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ نخستین زمزمه های جدایی از علی قوام را سر داد . خودش مدعی است که قبل از اینکه رضاشاه از خاک ایران خارج شود، با او درباره جدایی از شوهرش حرف زده و موافقت پدرش را در این باره جلب کرده است .(۱۸) اما علی قوام که در اندیشه بهره برداری هر چه بیشتر از موقعیت و رانت هایی که داماد دربار بودن برایش ایجاد می کرد بود، به این جدایی تن در نمی داد و می کوشید تا به هر صورت ممکن از جدایی خود و اشرف جلوگیری نماید .از این زمان به بعد روابط اشرف پهلوی و علی قوام به سدی کامل گرایید و اشرف به تلافی ناکامی های گذشته اش با مهرپور تیمورتاش، مجددا به وی نزدیک شد :

« براثر تبعید پدرم، تیمورتاش و دوست دیرین من مهرپور توانستند به تهران بازگردند . من برای اولین بار با مهر پور، برادر او هوشنگ و تنی چند از دوستان آنان زندگی اجتماعی جدیدی را که خارج از خانواده سلطنتی بود، آغاز کردم . کارهایی که ما می کردیم، از قبیل گوش دادن به موسیقی، رقص و…همه بر اساس ضوابط غربی مناسب و مطلوب شناخته می شد … واز چارچوب اخلاق و آداب و رسوم ایرانی هم گاه گاه می شد قدمی فراتر نهاد . مشروط بر آنکه مسأله و سر و صدایی در خانواده سلطنتی به وجود نیاورد … این روزها در مقایسه با زندگی ای که قبلا داشتم، روزهای پر ماجرایی بود .»(۱۹)

اصرار اشرف برای جدایی از علی قوام و رابطه جدید او با مهرپور تیمورتاش موجب شد تا شایعه ازدواج قریب الوقوع آنان بر سر زبان ها بیفتد و محمد رضا پهلوی که از مکنونات قلبی خواهر دوقلویش آگاهی داشت، برای زمینه سازی این وصلت دست به کار شد و فرزندان عبدالحسین تیمورتاش را به دربار فراخواند (۲۰) و رفت و آمد با آنها را از سر گرفت . او حتی تصمیم گرفت که با دادن یک شغل مهم به مهر پور تیمورتاش فضا را برای این ازدواج آماده تر سازد . اما مهر پور تیمورتاش در یک حادثه رانندگی درگذشت و به این ترتیب کاخ آمال اشرف نابود شد . اشرف در این مورد می نویسد:

«در یکی از شب ها هنگامی که من و دوستانم در خانه خواهرم دور هم جمع شده بودیم و در انتظار آمدن مهرپور بودیم، صدای زنگ تلفن بلند شد. مهرپور بود. اوگفت که از بیمارستان تلفن می کنم، من تصادف اتومبیل داشته ام، اما چیز مهمی نیست. برداشت ما از این کلمات این بود که زخمهای مهرپور جزیی است و بدین جهت چند روز بعد هنگامی که برای رفتن به بیمارستان آماده شده بودیم تا بهبودی او راجشن بگیریم و او را همراه خود به منزل بیاوریم بازصدای زنگ تلفن بلند شد .این باراطلاع پیدا کردیم که مهرپورناگهان به علت لخته شدن خون در گذشته است.»(۲۱ )
با مرگ مهرپور تیمورتاش، اشرف پهلوی به برادر او هوشنگ تیمورتاش دل می بازد و در این راه تا آنجا پیش می رودکه حاضر به چشم پوشی از امتیازات درباری می شود و تصمیم می گیرد تا با او فرار کند:

«غم مشترک من و هوشنگ به علت مرگ مهرپور، بود. ما دو تن را به طور عجیبی به م نزدیک کرد . آرام با هم حرف می زدیم . از گذشته ها یاد می کردیم و حرفهایی را که معمولا مردم برای تسلی و تسکین خود و دیگران می گویند، به یکدیگر می گفتیم . مدت زیادی نگذشت که احساس کردم حالت هوشنگ عوض شده است. یک روز قبل از اینکه لب به سخن بگشاید، دانستم که می خواهد بگوید که دوستم دارد …»(۲۲)

اشرف ماجرای دلبستگی خود به هوشنگ تیمورتاش را با برادرش محمد رضا در میان می گذارد. اما او با این وصلت مخالفت می کند و زمانی که اشرف این مخالفت را به اطلاع هوشنگ می رساند، وی می گوید :

«پس به نظر من فقط یک راه از پیش داریم. برای من اهمیت نداردکه برادرت چه می گوید و یا نظر خانواده ات چیست. من می خواهم با تو ازدواج کنم و ما می توانیم با هم فرار کنیم.»(۲۳)

اشرف این پیشنهاد را می پذیرد و به خانه خواهرش همدم السلطنه می رود و قرار می گذارند تا هوشنگ به آنجا برود و با یکدیگر فرار کنند . اما هوشنگ از ترس محمد رضا سر قرار حاضر نمی شود:

«ساعت ها گذشت و هوشنگ نیامد. انتظار فایده ای نداشت و من به خانه خد بازگشتم. روز بعد هم از هوشنگ خبری نشد و همینطور روز بعد از آن. پیش خود به این نتیجه رسیدم که نظر هوشنگ تغییر کرده است و او مجددا درباره این موضوع فکر کرده و متوجه شده است مرا به قدر کافی دوست ندارد . خود را سرزنش می کردم که رفتار بچه گانه ای داشته ام و بعد زدم زیر گریه، گریه به خاطر از دست دادن هوشنگ و همچنین به خاطر رویاها و تخیلات عاشقانه جوانی ام …» (۲۴)

اشرف دو سال بعد و پس از ازدواج هوشنگ تیمورتاش با یک زن دیگر در می یابد که برادرش محمد رضا پهلوی ارنست پرون را به دیدن هوشنگ فرستاده و از او خواسته بود تا اشرف را برای همیشه ترک کند ولی واقعیت این بود که ایران تیمورتاش، برادرش هوشنگ را از ازدواج با دختر قاتل پدرشان، منصرف ساخته بود.

شایان ذکر اس که اشرف در شرایطی دل به مهرور تیمورتاش می بندد و تصمیم به فرار با هوشنگ تیمورتاش می گیرد که هنوز از علی قوام جدا نشده بود.

پی‌نوشت‌ها:

۱- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، ص۷۳٫
۲- پهلوی، اشرف، من و برادرم، خاطرات، تهران نشر علم، تابستان۱۳۷۵، ص ۳۲٫
۳- همان، ص۵۱٫
۴- پهلوی، اشرف، من و برادرم، خاطرات، تهران نشر علم، تابستان ۱۳۷۵، ص۴۵ .
۵- همان، ص ۵۵ .
۶- پهلوی، اشرف، من وبرادرم، ص۵۹ .
۷- همان، ص ۵۹ .
۸- انصاری، مسعود، احمدعلی، خاطرات،( پس از سقوط )، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،چاپ اول، بهار ۱۳۷۱، صص ۵۸-۵۹
۹- انصاری، مسعود، احمد علی، خاطرات، ( پس از سقوط )، ص ۲۷۲٫
۱۰- انصاری، مسعود، احمد علی، خاطرات، ( پس از سقوط )، صص ۲۷۱-۲۷۲ .
۱۱- عبدالحسین تیمور تاش در سال ۱۲۶۰ در بجنورد به دنیا آمد. در ۱۶ سالگی به روسیه اعزام شد و در مدرسه نظامی نیکلا به تحصیل پرداخت. در دوره دوم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده انتخاب شد. در زمان نخست وزیری وثوق الدوله والی گیلان شد و با بی رحمی به سرکوب جنبش جنگل اشتغال ورزید . در بهمن ۱۳۰۰ به عنوان وزیر عدلیه به کابینه مشیرالدوله راه یافت و پس از کسب اختیار از مجلس وزارت عدلیه را منحل ساخت و کوشید تا یک عدلیه مدرن به وجود آورد، اما دوران وزارتش چهار ماه بیشتر نشد. در سال ۱۳۰۲ بار دیگر به عنوان نماینده به مجلس دوره پنجم راه یافت و در صف اول هواداران رضاخان قرار گرفت. در همین سال به عنوان وزیر فواید عامه به کابینه رضاخان آمد. او در تمام بازی های سیاسی برای به سلطنت رساندن رضاخان نقش درجه اول را داشت. پس از پادشاهی رضا خان قدرت تیمورتاش افزایش یافت. او تا سال ۱۳۱۰ شخص دوم مملکت بعد از رضاخان بود. او که برای گفتگو پیرامون قرارداد نفت به انگلستان رفته بود، در راه بازگشت کیف دستی خود را گم کرد. مدارک موجود در این کیف توسط انگلیس ها در اختیار رضاخان قرار گرفت و موجب شد تا رضاخان دستور دستگیری او را صادر نماید. سرانجام در روز نهم مرداد ۱۳۱۲ «تیمورتاش» به دستور رضاخان، توسط «پزشک احمدی» به قتل رسید.
۱۲- هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، ص ۴۱۶ .
۱۳-فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول،ص ۶۳ .
۱۴- پهلوی، اشرف، «من و برادرم »، نشر علم، تابستان ۱۳۷۵، ص۷۶٫
۱۵- همان، ص۷۷ .
۱۶ – فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، ص ۶۷ .
۱۷- پهلوی،اشرف، من و برادرم، ص۷۸ .
۱۸- همان، صص ۹۷-۹۶ .
۱۹- پهلوی، اشرف، من و برادرم، ص ۱۰۹ .
۲۰- «مسعود بهنود» در کتاب سه زن ( شرح زندگی « مریم فیروز»، «اشرف پهلوی » و « ایران تیمور تاش ») یاد آور می شود: یگانه دختر عبدالحسین تیمورتاش بر خلاف پسرانش، علیرغم اصرارهای « محمدرضاپهلوی » در جهت دلجویی از آنها، نه تنها رغبتی برای حضور مجدد در دربار از خود نشان نداد که حتی برادرانش را نیز به بی غیرتی متهم و آنها را سرزنش می نمود.
پس از سرنگونی «رضا خان» و فرار پزشک احمدی،«ایران تیمور تاش» در جهت گرفتن انتقام خون پدرش به صورت ناشناس به بغداد رفت و جلاد رضاخان، معروف به پزشک احمدی – که در این شهر به شغل رمالی و دعا نویسی مشغول بود- را پیدا کرد، سرانجام نیز با ممارست بسیار از طریق سفارت ایران در بغداد،«پزشک احمدی» را به ایران آورده و به محاکمه کشاند.
۲۱- پهلوی، اشرف، من و برادرم، ص ۱۱۲ .
۲۲- همان، صص ۱۱۳-۱

 

حضور یک افغان و دو ایرانی در میان زیباترین زنان سال ۲۰۱۷

حضور یک افغان و دو ایرانی در میان زیباترین زنان سال ۲۰۱۷

حضور یک افغان و دو ایرانی در میان زیباترین زنان سال ۲۰۱۷

منبع: وبسایت خبرنامه مجله انترنتی آمریکایی بزنت، و وب‌سایت آی‌ام‌دی‌بی فهرست ۳۰ زیباترین زن سال ۲۰۱۷ میلادی را منتشر کرده اند. در میان این بانوان، مژده جمال‌زاده، خواننده و مدل مشهور افغانستان نیز شامل است. همزمان با مژده در این لیست، ترانه علی‌دوستی و نیکیِ کریمی دو بازی‌گر سینمای ایران نیز دیده می‌شوند. کسانی دیگری […]

منبع: وبسایت خبرنامه

مجله انترنتی آمریکایی بزنت، و وب‌سایت آی‌ام‌دی‌بی فهرست ۳۰ زیباترین زن سال ۲۰۱۷ میلادی را منتشر کرده اند. در میان این بانوان، مژده جمال‌زاده، خواننده و مدل مشهور افغانستان نیز شامل است. همزمان با مژده در این لیست، ترانه علی‌دوستی و نیکیِ کریمی دو بازی‌گر سینمای ایران نیز دیده می‌شوند.

کسانی دیگری که در این فهرست آمده، خانم میشل اوباما بانوی اول پیشین آمریکا، ایما واتسون یکی از بازی‌گران موفق سینمای انگلستان، بازی‌گر آنجلینا جولی و هیلاری کلینتون از سیاست‌مداران مطرح قبلی آمریکا … می‌باشند.

این زنان زیبا هر یک دارای آوازه و شهرت جهانی اند.

1-Beyonce

 

بیانسه جیزل

۱- بیانسه جیزل نولز-کارتر

بیانسه خواننده و هنر پیشه آمریکایی است. او اکنون ۳۶مین سال زندگی اش را می‌گذراند.

خانم جیزل در ایالت تگزاس به دنیا آمد. بیانسه از کودکی در مسابقات مختلف خوانندگی و رقص شرکت کرد و در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی به عنوان خواننده اصلی گروه موسیقی دستینیز چایلد شناخته شد. شهرت او نیز از همین‌جا آغاز شد.

2-Priyanka-chopra

 

پریانکا چوپرا

۲- پریانکا چوپرا

پریانکا هنرپیشه و خواننده‌ی معروف هندی و چهره سرشناس بالیوود است. البته در این اواخر در هالیوود نیز دیده شده است.

این هنرپیشه هندی در سال ۲۰۰۰ میلادی به عنون ملکه‌ی زیبایی جهان انتخاب شد. پریانکا اکنون ۳۵مین سالگی اش را در آمریکا سپری می‌کند.

3-taylor-hill

 

تیلور ماری هیل

۳- تیلور ماری هیل

تیلور ماری مدل آمریکایی است. او در روز پنجم ماه ماچ سال ۱۹۹۶ میلادی در ایالات متحده به دنیا آمد.

ماری زندگی‌اش را در ایالت کلوریدا سپری نموده و از لیسه‌ی پومونا در این ایالت فارغ شده است. او قبل از این که به مدلینگ روی بیآورد یک جمناست بود.

4-Emma-watson

 

اما شارلوت دوئر واتسون

۴- اما شارلوت دوئر واتسون

اما واتسون بازی‌گر بریتانیایی اما زاده‌ی فرانسه می‌باشد. او در ۱۵ اپریل سال ۱۹۹۰ میلادی در فرانسه به دنیا آمد.

خانم واتسون در سن ده سالگی‌اش برای بار اول با بازی‌گری نقش هرمیون جین گرنجر در مجموعه فیلم‌های هری پاتر به شهرت رسید.

5-dakota-johnson

 

داکوتا مایی جانسون

۵- داکوتا مایی جانسون

داکوتا هنرپیشه و مدل است. او اکنون ۲۸ سالگی عمرش را سپری می‌کند.

خانم جانسون زاده‌ی تگزاس است و از سال ۱۹۹۹ به مدلینگ و هنرپیشه‌گی روی آورده است.

6-Hillary-clinton

 

هیلاری کلینتون

۶- هیلاری کلینتون

هیلاری رادهم کلینتون دختر سرباز سابق نیروی دریایی امریکا در ۲۶ ماه اکتوبر سال ۱۹۴۷ به دنیا آمد.

او در سال ۲۰۰۶ هیلاری با ۶۷درصد آرا به سنای امریکا راه یافت.

خانم کلینتون در سال ۲۰۱۶ از سوی حزب دموکرات آیالت متحده آمریکا نامزد ریاست جمهوری این کشور بود که در برابر رقیب‌اش دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوری خواهان آمریکا .شکست خورد

7-margot-robbia

 

مارگو الیز رابی

۷- مارگو الیز رابی

مارگو الیز رابی بازی‌گر سینما و تلویزیون اهل آسترالیا است. او در ۲۵ جنوری ۱۹۹۰ میلادی در ایالت کوئینزلند آن کشور به دنیا آمد.

خانم رابی در دوران نوجوانی‌اش تصمیم گرفت که بازیگری را دنبال کند و به همین دلیل از گولد کوست به ملبورن نقل مکان کرد. بازی و حضور موفق او در سریال لیس وایسینز (Les Voisins) به او شانس این داد تا در سال ۲۰۱۰ به بالیوود رفته و در سریال پان ام (Pan AM) .حضور پیدا کند سپس در فیلم (درباره زمان) نقش بازی کند

8-angelina-jolie

 

آنجلینا جولی

۸- آنجلینا جولی

آنجلینا جولی هنرپیشه و کارگردان آمریکایی است.

او در ۱۹۷۵ در لاس وگاس ایالت متحده به دنیا آمده است.

این هنرپیشه معروف فعالیت خود را از ۱۲ سالگی شروع کرد و کم کم در شهرهای لندن و لاس‌انجلس شهرت زیادی را کسب کرد. او توانسته است که سه بار جایزه گولدن گلوب، .دو .بار جایزه اتحادیه بازیگران سینما و یک بار جایزه اسکار را به دست آورد

9-fahriye-evcen

 

فاحریه اوجن

۹- فاحریه اوجن

.فاحریه اوجن از موفق‌ترین هنرمندان سینمایی ترک است. او در سال ۱۹۸۸ در ترکیه به دنیا آمده است

10-alexandra-daddario

 

الکساندرا داداریو

۱۰- الکساندرا داداریو

الکساندرا نیز از هنرپیشه‌گان معروف آمریکاییست.

او در روز ۱۶ ماه مارچ سال ۱۹۸۶ میلادی به دنیا آمد و در ۱۶ سالگی آغاز به فعالیت در سینما کرد.

11-victoria-ruffo

 

ویکتوریا روفو

۱۱- ویکتوریا روفو

ویکتوریا روفو بازی‌گر مکزیکی می‌باشد که در پایتخت آن کشور به دنیا آمده است. خانم روفو اکنون ۴۶مین سال عمرش را سپری می‌کند.

وکتوریا در فیلم‌ها و سریال‌های متعددی نقش بازی کرده و شهرت زیادی در سینمای غرب دارد.

12-emma-stone

 

اما استون

۱۲- اما استون

اما بازی‌گر انگلیسی‌تبار است. او در سال ۱۹۸۶ میلادی در ایالت اریزونا در آمریکا به دنیا آمده است.

خانم استون در سال ۲۰۰۴ با بازی نقش «لائوری پارتریج» وارد سریال تلویزیونی (در جستجوی خانواده جدید پارتریج) شد و در سال ۲۰۱۰ توانست با حضور در فیلم مارمادوک وارد سینما گردد. او هم‌چنان در سلسله فلم‌های مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز نیز نقش بازی کرده است.

13-gigi-hadid

 

جیجی حدید

۱۳- جیجی حدید

جیجی مدل آمریکایی است. او در ۲۳م ماه آپریل سال ۱۹۹۵ میلادی به دنیا آمده است.

.خانم حدید در لیست زیباترین زن جهان در رده‌ی ۱۳م قرار گرفته است

14-niki-karimi

 

نیکی کریمی

۱۴- نیکی کریمی

نیکی بازی‌گر و کارگردان ۴۶ ساله‌ی ایرانی است. او در پایتخت این کشور به دنیا آمده است.

خانم کریمی چندین جایزه‌ی معتبر بین‌المللی را برای سینمای کشور خود برنده شده است. این بانو از موفق‌ترین و پرافتخارترین چهره‌های سینمای ایران محسوب می‌شود.

15-ashley-graham

 

اشلی گراهام

۱۵- اشلی گراهام

اشلی یکی دیگر از مدل‌های آمریکایی است که در سال ۱۹۸۸ میلادی در همان کشور به دنیا آمده است. زیبایی اشلی گراهام او را در لیست زنان زیبای جهان در رده‌ی ۱۵م قرار داده است.

16-gal-gadot

 

گل گدوت

۱۶- گل گدوت

گل مدل و بازی‌گر اسرائیلی است. او ۳۲ ساله است و از محبوب‌ترین بازی‌گران زن بالیوود به شمار می‌رود.

خانم گدوت در فیلم‌های متعددی از جمله سلسله‌ی سریع و خشم‌گین تا فیلم هفتم آن حضور داشته است. او برعلاوه‌ی زیبایی و ژست خوب، از قد بلندی نیز برخوردار است.

او هم‌چنان در سال ۲۰۰۴ به نمایندگی از اسرائیل در مسابقات دوشیزه جهان (Miss Universe) شرکت کرد.

17-blake-lively

 

بلیک لایولی

۱۷- بلیک لایولی

بلیک نیز آمریکایی است.

او در ۱۹۸۷ به دنیا آمد و اکنون در میان زیباترین زنان سال ۲۰۱۷ هفدهم است.

18-amanda-cerny

 

آماندا سرنی

۱۸- آماندا سرنی

آماندا سرنی نیز آمریکایی است اما اهل پنسلوانیا.

خانم سرنی اکنون ۲۵ ساله می‌باشد و شهرتش را نیز مدیون مدلینگ است. او تحصیلات خود را از دانش‌گاه فلوریدا بدست آورده است. این دختر معروف بیشتر در ویدیوهای کوتاه شوخی در سال‌های اخیر دیده می‌شود.

19-adriana-lima

 

آدریانا لیما

۱۹- آدریانا لیما

آدریانا مدل برزیلی است و در ماه جنوری ۱۹۸۱ به دنیا آمده.

آدریانا بیشترین شهرتش را در سال ۲۰۰۰ به عنوان مدل بزرگترین شرکت تولیدکننده زیرپوش در آمریکا، به دست آورد.

خانم لیما هم‌چنان در سن ۱۵ سالگی در مسابقات فوردمدل جایگاه اول “بهترین مدل برزیل” را بدست آورد و در همان سال در بخش بهترین مدل جهان توانست جایگاه دوم را کسب .کند

20-haifa-wehbe

 

هیفا وهبی

۲۰ – هیفا وهبی

هیفا خواننده‌ی لبنانی است. او در روز دهم ماه مارچ سال ۱۹۷۲ در همین کشور متولد شده است.

او برعلاوه‌ی خواننده‌گی، مدل و بازی‌گر معروف دنیای عرب نیز است. خانم وهبی پس از برگزیده‌شدن به عنوان دومین دختر شایسته‌ی لبنان به شهرت جهانی رسید.

21-micheal-obama

 

میشل اوباما

۲۱ – میشلی لاوون رابینسون اوباما

میشل زاده ۱۷ ماه جنوری سال ۱۹۶۴ میلادی در شیکاگوی آمریکا است.

از او به عنوان وکیل و نویسنده یاد می‌شود. میشل هشت سال بانوی اول ایالات متحده آمریکا بود. او در سن ۲۸ سالگی با باراک اوباما ازدواج کرد و نخستین بانوی اول آمریکایی-آفریقایی در تاریخ ایالات متحده بوده است.

میشل دانش‌آموخته‌ی دانشگاه پرینستون و دکترای حقوق از دانشگاه هاروارد است.

22-oprah-winfrey

 

اپرا گِیل وینفری

۲۲ – اپرا گیل وینفری

اپرا از مشهورترین و محبوب‌ترین مجری‌های تلویزیونی آمریکا و جهان است. او در سال ۱۹۴۵ میلادی در مسی‌سی‌پی آن کشور متولد شد.

اپرا وینفری به عنوان ثروتمندترین آمریکایی آفریقایی‌تبار قرن بیستم رتبه‌بندی شده است.

او همچنان برنده جایزه اسکار و کاندیدای جایزه گلدن گلوب و بفتا بوده است.

23 elezavita-boyarskaya

 

الیزاوتا بویارسکایا

۲۳ – الیزاوتا بویارسکایا

الیزاوتا روس است. این هنرپیشه‌ی نام‌دار سفید، زاده‌ی ۲۰م ماه دسامبر سال ۱۹۸۵ میلادی می‌باشد.

از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که او در آن نقش داشته است می‌توان به سقوط و شرلوک هولمز اشاره کرد.

24-Ronda-rousey

 

روندا روسی

۲۴ – روندا روسی

روندا رَوسی زاده‌ی روز نخست ماه فبروی سال ۱۹۸۷ میلادی است. روندا ورزشکار و هنرمند اهل آمریکا است.

خانم روسی در سن ۲۱ سالگی در المپیک تابستانی ۲۰۰۸ مدال برنز را از آن خود کرد و اولین زن آمریکایی بود که در رشته‌ی جودو در مسابقات بین‌المللی، مدالی کسب می‌کند.

او اکنون قهرمان میان وزن «یو اف سی» است و چندین بار لقب زیباترین رزمی‌کار جهان را از آن خود کرده است.

از فیلم‌های معروفی که روندا در آن‌ها نقش بازی کرده است، می‌توان به فیلم‌های سریع و خشمگین۷ و یک‌بارمصرف‌های ۳ اشاره کرد.

25-manuela-arcuri

 

مانوئلا آرکوری

۲۵ – مانوئلا آرکوری

مانوئلا بازیگر و مدل ایتالیایی است. او در ۸م ماه نخست سال ۱۹۷۷ میلادی متولد شده است.

خانم آرکوری در جوانی توسط «شوبزنس» جذب شد و کم کم به یکی از محبوب و مشهورترین مدل‌های جهان تبدیل شد.

او اولین حضور سینمایی اش را در فلم‌های غار سیاه و « soap operas » تجربه کرد. مانوئلا هم‌چنان در سال ۲۰۰۲ میلادی در فستیوال سنریمو، لقب ستاره‌ی تلویزیون را از آن خود کرد.

26-anne-curtis

 

آن کورتیس

۲۶ – آن کورتیس

نام مکملش آن اوجالس کورتیس اسمت است و در ۱۷م ماه فبروری سال ۱۹۸۵ متولد شده است. آن هنرمند و گرداننده‌ی تلویزیونی فلیپینی-آسترالیایی می‌باشد.

27-naomi-campbell

 

نائومی کمبل

۲۷ – نائومی کمبل

نائومی کمبل سوپر مدل جامایکایی‌تبار اما زاده‌ی ۲۲م ماه می سال ۱۹۷۰ میلادی در پایتخت انگلستان است.

خانم کمبل اولین مدل سیاه‌پوست است که تصویرش روی جلد مجله‌ی ووگ چاپ شد.

28-taraheh-alidosti

 

ترانه علی دوستی

۲۸ – ترانه علی‌دوستی

ترانه زاده ۲۲ جدی ۱۳۶۲ شمسی در پایتخت ایران است.

خانم علی‌دوستی بازی‌گر سینما و تئاتر اهل ایران است. ترانه تاکنون توانسته عناوین متعدد سینمایی از جمله چندین جایزه بهترین بازی‌گر زن در جشنواره‌های فیلم لوکارنوی سویس و آسیایی و عربی اوسیان سینه‌فن و هم‌چنان سیمرغ بهترین بازی‌گر زن در جشن‌واره فیلم فجر را کسب کند.

ترانه عضویت در هیات داوری جشن‌واره‌های فیلم وزول فرانسه و فیلم هانوی ویتنام را نیز در کارنامه‌ی خود دارد.

29-alicia-vikander

 

آلیسیا ویکاندر

۲۹ – آلیسیا ویکاندر

آلیسیا بازی‌گر سویدنی است زاده سوم ماه اکتوبر سال ۱۹۸۸ میلادی می‌باشد.

از فیلم‌های معروف الیسیا می‌توان به بازی در «آنا کارنینا» و «دختر دانمارکی» اشاره کرد. او پارسال در ۸۸مین مراسم اسکار، جایزه بهترین بازی‌گر زن نقش مکمل به خاطر بازی در دختر .دانمارکی را از آن خود کرد

30-Mozhdah-jamalzadah

 

مژده جمال‌زاده

۳۰ – مژده جمال‌زاده

مژده خواننده و مدل مشهور افغان-کانادایی متولد هفتم ماه دسامبر ۱۹۸۵ در کابل افغانستان می‌باشد.

خانم جمال‌زاده در ماه مارچ ۲۰۱۰ توسط کاخ سفید در واشنگتن دی. سی. برای روز جهانی زن دعوت شد و یکی از آهنگ‌های محبوب‌اش با نام «دختر افغان» را برای رئیس‌جمهور باراک اوباما، بانوی نخست آمریکا و مهمانانش اجرا کرد.

بانوان اول افغانستان؛ از ملکه ثریا تا رولا غنی

 

بانوان اول افغانستان؛ از ملکه ثریا تا رولا غنی

بانوان اول افغانستان؛ از ملکه ثریا تا رولا غنی

بانوان اول کشورها، همواره مورد توجه افکار عمومی است. در افغانستان نیز با رشد رسانه های جمعی در طول بیش از یک دهه گذشته، توجه عمومی به رفتار بانوان اول این کشور متمرکز بوده است. این توجه افکار عمومی، سبب شده تا دو بانوی دوره شاهان افغانستان و دو بانوی عصر جمهوری در این کشور پرداخته شود.

آغاز حضور

اولین بانویی که با یاد افغانستان در ذهن خطور می کند ملکه ثریا طرزی، خانم شاه امان الله است. شاهی که استقلال افغانستان را گرفت. ثریا طرزی، دختر محمود طرزی پدر مطبوعات افغانستان است که در ۲۴ نوامبر ۱۸۹۷ در دمشق سوریه متولد شد. ثریا و خانواده اش در زمان حکومت عبدالرحمان خان به هند بریتانوی تبعید شده بودند اما در زمان حبیب الله خان به وطن بازگشتند. ثریا، در سال ۱۹۱۲ میلادی، با شهزاده امان‌الله ازدواج کرد.

ملکه ثریا در کنار امان الله خان در یکی از سفرهای خارج از افغانستان

ملکه ثریا در کنار امان الله خان در یکی از سفرهای اروپایی شاه

ملکه ثریا از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۹ بانوی اول افغانستان بود و همچنان اولین زنی بود که در افغانستان کشف حجاب کرد، یعنی اولین زنی بود که چادر از سر برداشت. او به نقش زنان در اجتماع معتقد بود و در این راستا تلاش های فراوانی انجام داد. رساله‌ى “زن اسلام” را نوشت. در تاسیس “ارشادالنسوان” و “انجمن حمایت از نسوان” نقش اساسی داشت. از نوشته های تاریخی او معلوم می‌شود که از جمله اولین زنان پیشگام آزادی در عرصه زنان بوده است. در سفر مشهور غازى امان‌الله به اروپا، او را همراهى می‌کرد. نماینده‌ى مجله “هوهلو” در پاریس بعد از مصاحبه با ملکه ثریا نوشت”من با خیلى از ملکه‌ها و زنان درجه اول مقامات مصاحبه کرده‌ام ولى کمتر زنى را به متانت و تیزهوشی و معلومات ملکه‌ى افغانستان دیده‌ام. از این ملاقات مرا یقین حاصل شد، محیط افغانستان که چنین ملکه‌اى می‌پروراند، مستعد و همدوش با ممالک مترقى دنیا می‌باشد.

سرانجام، ملکه ثریا در ۲۰ اپریل ۱۹۶۸ در سن هفتاد سالگی در رم ایتالیا درگذشت.

فعال اجتماعی

ملکه حمیرا دومین بانوی اول افغانستان است که بیشترین توجه افکار عمومی را به خود جلب کرده بود. او همسر محمد ظاهر شاه، آخرین پادشاه افغانستان بود؛ ظاهر شاه را بیشتر با دهه دموکراسی و روش های نرم حکومت داری اش می شناسند. ملکه حمیرا در سال ۱۹۱۶ به دنیا آمد و در ۱۹۳۱ با شاه سابق افغانستان ازدواج کرد. او دختر سردار احمد شاه خان و از خاندان سلطنتی افغانستان بود. حاصل ازدواج او با محمد ظاهر شاه دو دختر و شش پسر بود. در بسیاری از سفرهای خارجی با محمد ظاهر شاه همراه بود.

تصویری از ملکه حمیرا

تصویری از ملکه حمیرا

خانم حمیرا در عرصه‌های اجتماعی و آموزشی در افغانستان فعالیت داشت و از مسئولان نهاد «د میرمنو تولنه» (جمعیت‌زنان) از نهادهای دفاع از حقوق زن بود.. او در فعالیت‌های داوطلبانه از جمله جمعیت صلیب سرخ سهم داشت. ملکه حمیرا از سال ۱۹۳۱ تا سال ۱۹۷۳ ملکه افغانستان بود. وی در ۲۶ جنوری ۲۰۰۲ در رم در سن ۸۶ سالگی درگذشت.

نگاه محافظه کارانه

زینت قریشی خانم حامد کرزی اولین بانوی اول افغانستان بعد از سقوط رژیم طالبان بود. او متولد سال ۱۹۷۰ در ولایت قندهار است. در رشته قابلگی در دانشگاه کابل تحصیل کرده و به مدت شش سال در یک بیمارستان در پاکستان کار کرده است. زینت قریشی در سال ۱۹۹۹ با حامد کرزی ازدواج کرد. حاصل ازداوج او با حامد کرزی ریس جمهور پیشین افغانستان دو دختر و یک پسر به نام های ملالی، مروه و میرویس است. زینت قریشی که به عنوان بانوی اول از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۴ بود، فعالیت سیاسی چشم گیری نداشته است. او در عین حال در انظار عمومی به ندرت به چشم می خورد. با آن که دوره حامد کرزی آغاز عصر دموکراسی سازی افغانستان پس از سه دهه جنگ پنداشته می شود، اما خانم زینت قریشی در این دوره کمترین فعالیت ها برای افکار عمومی را در کنار رییس جمهور پیشین افغانستان انجام می‌داد.  او حتی به عنوان یک بانوی تاثیر گذار بعد از سقوط رژیم طالبان برای ارتقا جایگاه زنان در عرصه های گوناگون اجتماعی، حقوق زنان و بهداشت خانواده هیچ گونه فعالیت ویژه انجام نداده است.

زینت کرزی، خانم حامد کرزی رییس جمهور سابق افغانستان

زینت کرزی، خانم حامد کرزی رییس جمهور سابق افغانستان

بانو قریشی کم تر در مجالس اجتماعی شرکت کرده است و به این منظور عکس های زیادی از او منتشر نشده است. تنها دو عکسی از دیدار او با همسران رییس جمهور ایران و امریکا  را می توان یافت. بانو قریشی در یک مصاحبه با بی بی سی گفته است که او به دلیل این که نقش فعالیت بانوان بعد از دوره طالبان کم رنگ است و هنوز این فرهنگ در بین جامعه نیست، نمی خواهد زیاد در اجتماع حضور یابد و رسانه ای شود. زینت قریشی به این باور بوده که تا حدودی به عنوان بانوی اول افغانستان ایفای وظیفه کرده است اما نمی خواسته فعالیت هایش رسانه‌ای شود.

حضور پررنگ

رولا غنی دومین بانوی اول افغانستان، پس از سقوط طالبان است که بر خلاف زینت کرزی، حضور فعال در اجتماع دارد.

رولا غنی همسر محمد اشرف غنی رییس جمهوری افغانستان است. او متولد لبنان است، شهروندی افغانستان، آمریکا و لبنان را دارد. بانو غنی تحصیلات عالی خود را در دانشگاه ساینسس پو فرانسه و ماستری خود را در رشته مطالعات سیاسی از دانشگاه امریکایی بیروت و ماستری دوم را در رشته ژورنالیزم از دانشگاه کلمبیا در نیویورک بدست آورده است. آشنایی او با محمد اشرف غنی به چهل سال قبل می رسد، زمانی که این دو در دانشگاه آمریکایی بیروت درس می خواندند.

او مدت چهل سال است که با اشرف غنی ازدواج کرده است و در اولین سال های ازداواج خود به افغانستان سفر کرده و از بیشتر نقاط آن دیدن کرده است. رولا غنی به زبان های انگلیسی، فرانسوی، عربی، فارسی و پشتو می تواند صحبت کند.

او نخستین بار در روز جهانی زن در اوج مبارزات انتخابات ریاست جمهوری در انظار عمومی ظاهر شد و به زبان فارسی سخنرانی کرد. حاصل ازدواج او با محمد اشرف یک دختر به نام مریم و یک پسر به نام طارق است. اشرف غنی از او برای بار اول در مراسم تحلیف خود به اسم بی بی گل یاد کرد.

او از ۲۹ سپتمبر ۲۰۱۴ تاحال بانوی اول افغانستان است. رولا غنی در زمره فعال ترین بانوان اول افغانستان در حوزه های زنان، حقوق شهروندی و اجتماعی پنداشته می شود.

این بانوی اول افغانستان با ظاهر محجب و لباس های معمول افغانستان در انظار عمومی حضور دارد.

بی بی گل، بانوی نخست افغانستان

بی بی گل، بانوی نخست افغانستان

بانو غنی، در سال ۲۰۱۵ در زمره یک صد شخصیت تاثیر گذار مجله تایمز قرار گرفت و سخنرانی های متعددی در آمریکا داشته است. خانم غنی در یکی از آخرین سخنرانی های خود در آمریکا در شورای آتلانتیک نهادی تحقیقی که در محافل دموکرات واشنتگن تاثیر گذاری بالای دارد، از حکومت وحدت ملی افغانستان دفاع کرد و تصویر ارائه شده از افغانستان در غرب را به چالش کشید.

او در مصاحبه ای با العربیه گفته است که در سیاست افغانستان مداخله نخواهد کرد و همچنان گفته است که زنان افغان در تاریخ سیاسی این کشور نقش ارزنده‌ای داشته اند و حالا نیز سهم فعال خواهند گرفت.

رولا غنی یک دفتر رسمی از خود دارد و در بخش‌های اجتماعی و انکشاف زنان و اطفال کار می‌کند. در ویب سایت رسمی او نوشته شده است که بانو غنی برای ترویج محیط مثبت، کار خواهد نمود که در آن هر شهروند افغانستان بتواند با توانایی خویش در توسعه کشور سهم فعال داشته باشد.

نقش سازنده

با توجه به آن که در طول یک صد سال گذشته، مجموعه‌ای بانوان افغانستان از جمله چهاربانوی این گزارش در فضای بسته اجتماعی این کشور فعال بوده اند، امیدها نسبت به حضور آینده پررنگ تر بانوان اول افغانستان در فضای اجتماعی و سیاسی این کشور بیشتر شده است.

با این حال، تا کنون بسیاری از سیاست مداران افغان به دلایل متعدد از جمله ساختار سنتی جامعه، نتوانسته اند در کنار زنان خود، نقش جدی را برای زنان سیاسی این خانواده ها قایل شوند.

 

ژاله اصفهانی (سلطانی)

شعر خواندنی ” می پرسی از من اهل کجایم؟ ” از ژاله اصفهانی!

ژاله اصفهانی (سلطانی)

ژاله اصفهانی (سلطانی)

ژاله اصفهاني - مستانه سلطاني

ژاله اصفهانی(سلطانی)، در سال 1300 در اصفهان پا به جهان نهاد. پس از به پایان رساندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه، در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. در سال 1326، در سن 25 سالگی، به همراه همسرش ناگزیر به مهاجرت از ایران شد و به اتحاد شوروی(روسیه فعلی) رفت. در نخستین بخش زندگیش در مهاجرت، دوره 5 ساله ادبیات را در باکو به پایان رساند، وبا آموختن زبان آذربایجانی، بیش از هزار بیت از سروده های سخنوران کلاسیک و معاصر آذربایجان را به شعر فارسی برگرداند. سپس در سال 1333 همراه همسر و دو پسر خود برای ادامه تحصیل به مسکو رفت و در سال 1339 با درجه دکترا در رشته ادبیات از دانشکده دولتی«لامانوسف» مسکو، فارغ التحصیل شد. با آغاز کار علمی در انستیتوی ادبیات جهان ماکسیم گورکی، رساله ای به نام«نیما یوشیج- پدر شعر نو فارسی» به زبان روسی در مسکو منتشر کرد. این کتاب نخستین اثری است که در اتحاد شوروی درباره نیما به چاپ رسیده است. ژاله در سال 1359 به ایران بازگشت و پس از چند سال به لندن رفت و هم اکنون نیز در آن جا زندگی می کند.

وی علاوه بر سرودن چند کتاب شعر،«نغمه های ایرانی» سرگئی یسه نین را نیز به فارسی برگردانده است.

 دفترهای شعر:

گلهای  خودرو (؟-1323)

مجموعه شعر ژاله زنده رود (مسکو- 1344)

اگر هزار قلم داشتم، برگزیده اشعار(حیدربابا-1360)

البرز بی شکست(لندن-1362)

ای باد شرطه(لندن-1365)

شعر ژاله، شعری است رمانتیک و غمگین، آمیخته با حسرت گذشته ها، درد غربت و دوری از میهن، با گرایشی به مبارزه اجتماعی و آرزوی بهروزی انسانها که با احساسی نیرومند، همراه با سادگی و صراحت و گرمی و صمیمیت بسیار، بیان می شود. درعین گرایش به شیوه آزاد نیمایی، در سروده هایش رد پایی از تاثیر شعر کهن فارسی به چشم می خورد.

انتظار

    امسال هم بهار پر از انتظار رفت

    هربرگ گل پرنده شد واز چمن گریخت.

    باز آن بنفشه ها که به یاد تو کاشتم

    اشک کبود سبزه شد وروی خاک ریخت.

    ****

    از بس که عمر تلخ جدایی دراز شد

    ترسم مرا ببینی و نشناسی این منم

    گر سر نهم به کوه و بیابان، شگفت نیست

    دیوانه غم تو و دوری میهنم.

 (سال 1340)

گیاه وحشی کوهم

    گیاه وحشی کوهم، نه لاله گلدان

    مرا به بزم خوشی های خودسرانه مبر

    به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم

    مرا به خانه مبر

         زادگاه من کوه است.

    ****

    ز زیر سنگی، یک روز سر زدم بیرون

    به زیر سنگی، یک روز می شوم مدفون

    سرشت سنگی من آشیان اندوه است.

    جدا ز یار و دیارم دلم نمی خندد

    ز من طراوت و شادی و رنگ و بوی مخواه.

    گیاه وحشی کوهم در انتظار بهار

    مرا نوازش و گرمی به گریه می آرد

    مرا به گریه میار....

(سال 1346)

فراموش کرده ام

    پیراهن کبود پر از عطر خویش را

    برداشتم که باز بپوشم شب بهار

    دیدم ستاره های نگاهت هنوز هم

    در آسمان آبی آن مانده یادگار

    ****

    آمد به یاد من که ز غوغای زندگی

    حتی تورا، چو خنده فراموش کرده ام

    آن شعله های سرکش سوزان عشق را

    در سینه گداخته خاموش کرده ام.

(سال 1343)

نغمه گل سرخ

    من گل سرخم، گل سرخ معطر.

    در دلم خورشید دارد آشیانه.

    چند روزی غنچه بودم

    با شکوه شرم و ناز دخترانه،

    در حریر بازوان مادرم آسوده خفتم.

    ****

    صبحگاهی ارغوانی،

    روی سرخم شد فروزان

    چون گل آتش شکفتم.

    مست عطر خود شدم

         سرشار از شور جوانی.

    ****

    رنگها در پیش چشمم جلوه گر شد

    روحم از راز بزرگی با خبر شد.

    در دلم جوشید عشقی آسمانی

    خواستم هر کس مرا بیند، شود سرمست بویم.

    خواستم زیباییم بخشد به دلها شادمانی.

    آفتاب گرم روشن زد بسی بوسه به رویم

    گرد من رقصید زنبور طلایی.

    هر پرنده خواند در گوشم نوای عاشقانه.

    شد چمن لبریز از عشق و ترانه.

    ای نسیم صبحدم!

         بشنو پیامم

    چون شوم روزی در آغوش تو پرپر

    عطر عشقم را به آن گل ده

         که روید سال دیگر.

سال1348

ژاله اصفهانی

اله اصفهانی با نام اصلی اِطِل سلطانی (زاده ۱۳۰۰ خورشیدی، اصفهان – درگذشته ۷ آذر ۱۳۸۶، لندن)، شاعر ایرانی که به شاعر امیدمعروف بود.

دکتر ژاله اصفهانی شاعر.زندگی‌نامه

وی اولین شعرش را در هفت سالگی سرود و در سیزده سالگی نام خویش را به «ژاله» تغییر داد. وی در سال ۱۳۲۳ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. او نخستین مجموعه شعرش با عنوان گل‌های خود رو را در دوران دانشجویی در سن ۲۲ سالگی منتشر کرد.

در ۲۵ سالگی همراه همسرش، «شمس الدین بدیع تبریزی» که عضو حزب توده بود به اتحاد شوروی مهاجرت کرد. سپس مدرک لیسانس در رشته ادبیات فارسی را از دانشگاه دولتی آذربایجان اتخاذ نمود؛ و در سال ۱۳۴۰ در مسکو از دانشگاه لامانوسوف مدرک دکترا گرفت؛ و به مدت بیست سال در (Maxim Gorky International Academy of Literature)به تحقیق پرداخت.

 

در سال ۱۳۵۹ بعد از انقلاب، در سن ۶۰ سالگی به ایران بازگشت و مدتی را در زندان اوین گذراند اما مجبور شد به لندن مهاجرت کند.

ژاله اصفهانی دوازده مجموعه شعر منتشر نمود که مهمترین آنها عبارتند از: «زنده رود»(۱۳۴۴- مسکو)، البرز بی شکست (۱۳۶۲-لندن)، خروش خاموشی (۱۳۷۰-لندن).

دکتر ژاله اصفهانی که به دلیل روح اشعارش به شاعر امید معروف بود، روز ۷ آذر ۱۳۸۶ برابر ۲۸ نوامبر ۲۰۰۷ در سن ۸۶ سالگی، در بیمارستانی در شهر لندن درگذشت و اشعارش را برای آیندگان باقی گذاشت.

اشعار

  • گل‌های خود رو، تهران، ۱۳۲۴
  • زنده رود، مسکو، ۱۳۴۴
  • زنده رود، چاپ دوم، تهران، ۱۳۵۸
  • کشتی کبود، تاجیکستان، ۱۳۵۷
  • نقش جهان، مسکو، ۱۳۵۹
  • اگر هزار قلم داشتم، تهران، ۱۳۶۰
  • البرز بی شکست، لندن، ۱۳۶۲
  • البرز بی شکست، چاپ دوم، واشینگتن، ۱۳۶۵
  • ای باد شرطه، لندن، ۱۳۶۵
  • خروش خاموشی، سوئد، ۱۳۷۱
  • سرود جنگل، لندن، ۱۳۷۲
  • ترنم پرواز، لندن، ۱۳۷۵
  • موج در موج، تهران، ۱۳۷۶

مجموعه‌ای از شعرهای او در سال ۱۳۴۴ با عنوان زنده رود در مسکو منتشر شد؛ و همچنین گزیده‌ای از اشعار او هم با نام پرندگان مهاجر (Migrating Birds) به زبان انگلیسی انتشار یافته‌است.

سایر آثار[ویرایش]

  • نیما یوشیج: پدر شعر نو.
  • عارف قزوینی: شعر و موسیقی مبارزش.
  • هر گل بویی دارد: ترجمه اشعار خارجی به فارسی، لندن ۱۳۶۵
  • ترجمه چند نمایشنامه از زبان آذری
  • آثار تحقیقی و تطبیقی دربارهٔ شعر معاصر ایران، افغانستان و تاجیکستان
  • سایه‌های سال، خاطرات.

دیگر افتخارات[ویرایش]

ژاله اصفهانی بعد از پروین اعتصامی اولین زنی بود که کتاب شعرش را که شعرهای آن را در دوران دبیرستان سروده بود، به چاپ رساند.

شصت سال پیش در نخستین کنگره نویسندگان ایران به ریاست ملک‌الشعرای بهار و با شرکت فروزانفر و صادق هدایت و بسیاری دیگر، ژالهٔ اصفهانی به عنوان یک زن شاعر یکی از شرکت‌کنندگان در این کنگره بود.

در ژوئن ۲۰۰۲ در کنفرانس سالانه بنیاد پژوهشهای زنان که در کلرادو برگزار شد، ژاله اصفهانی به عنوان زن برگزیده سال انتخاب شد.

نمونه اشعار

  • بشکفد بار دگر لالهٔ رنگین مراد، غنچه سرخ فروبسته دل باز شود / من نگویم که بهاری که گذشت آید باز، / روزگاری که به سر آمده، آغاز شود. / روزگار دگری هست و بهاران دگر
  • شاد بودن هنر است، / شاد کردن هنری والاتر / لیک هرگز نپسندیم به خویش، / که چو یک شکلک بی‌جان / شب و روز، / بی‌خبر از همه، / خندان باشیم. / بی‌غمی عیب بزرگی است، / که دور از ما باد!
  • یاد تو / قطره قطره می‌چکد از چشمم / روی تو / رفته رفته می‌رود از یادم
  • «نه برکه، نه رود»:

مرا بسوزانید / و خاکسترم را / بر آبهای رهای دریا برافشانید، / نه در برکه، / نه در رود: / که خسته شدم از کرانه‌های سنگواره / و از مرزهای مسدود.

زندگی صحنهٔ یکتای هنرمندی ماست، هرکسی نغمهٔ خود خواند و از صحنه رود، صحنه پیوسته بجاست، خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

مریم دخت

 

 
 
مریم دخت
 
احمدشاه آخرین پادشاه سلسله قاجاریه سرانجام در نهم اسفند۱۳۰۸ـ 32 سالگی ـ در پاریس به بیماری کلیه درگذشت.
جنازه وی به کربلا حمل شد و از مقامات دولتی ایران، هیچیک در مراسم تشییع او شرکت نداشتند. از احمدشاه یک پسر به نام فریدون و سه دختر به نامهای مریم، همایون دخت و ایران الملوک باقی ماندند. احمدشاه که از 1302 در اروپا میزیست، سرمایه و دارایی خود را در بورس پاریس به کار انداخت و از این معاملات سود سرشاری برد. ضمناً مقادیری زمین نیز در اطراف پاریس خریداری کرد وباغ بزرگی در آن احداث نمود. 
 

حرمسرای ناصرالدین شاه

حرمسرای ناصرالدین شاه

ناصرالدین ‌شاه قاجار معروف به «سلطان صاحبقران» و بعد «شاه شهید»، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. وی طولانی‌ترین مدت شاهی را در میان دودمان قاجار دارا است. او همواره به داشتن محبت به امام حسین(ع) و دیگر اهل بیت عصمت و طهارت تظاهر داشته اما با رفتارهای ناپسند خود از جمله داشتن چندین زن عقدی و صیغه‌ای چهره واقعی خود را نمایان کرده است.
وی اولین پادشاه ایرانی بود که خاطرات خود را منتشر کرد. او را پیش از پادشاهی ناصرالدین میرزا می‌خواندند.
او در سال ۱۲۱۰ هجری شمسی در خانه‌ای که به بهایی معروف بود در تبریز بدنیا آمد. مادر او مهد علیا گفته می‌شود که مادرش در زمان بارداری با مردی به نام میرزاعظیم رابطه نامشروع داشته است. خبر درگذشت پدرش محمدشاه را در سال ۱۲۲۸ هجری شمسی هنگامی که در تبریز بود شنید، سپس به یاری امیرکبیر به پادشاهی رسید و بر تخت طاووس نشست که البته پس از مدتی با دسیسه سفرای کشور های خارجی مخصوصا بریتانیا حکم اعدام امیرکبیر را در حالت مستی امضا نمود.
ناصرالدین شاه برای حفظ مناطق شرقی ایران، به ‌ویژه منطقه هرات کوشش کرد ولی پس از تهدید و حمله بریتانیا به بوشهر ناچار به توقف این فعالیتها شد. فرستاده وی قرارداد پاریس را امضا کرد. در دوران سلطنت او به‌ویژه پس از ترور ناموفق وی توسط یک بابی، محدودیت بهائییان و بابی‌ها در ایران افزایش یافت. در همین حال سایت زن امروز در مطلبی جالبی به بررسی و معرفی زنان دائم و مؤقت ناصرالدین شاه قاجار پرداخته است.

زنان عقدی ناصراالدین شاه: گلین خانم اولین زنی بود که ناصرالدین شاه در زمان ولیعهدی گرفت و از او سه فرزند داشت. یک پسر موسوم به سلطان محمود میرزا که ولیعهد بود و در سن دو سالگی درگذشت و دو دختر مسماة به افسرالدوله و فخرالملوک.
خجسته خانم تاج‌الدوله، دختر سیف‌الله میرزا پسر فتحعلی شاه نخستین زنی بود که پس از استقرار سلطنت اختیار نمود. مشارالیها یک دختر و یک پسر آورد. دخترش عصمت‌الدوله بود و پسرش سلطان معین الدین میرزا که او نیز ولیعهد خوانده شد و در ۹ سالگی درگذشت.
شکوه‌السلطنه دختر شعاع السلطنه پسر فتحعلی، شاه یک پسر آورد که مظفرالدین شاه باشد. سرورالسلطنه دختر عمادالدوله پسر خاقان اولادی نیاورد.
جیران ملقبه به فروغ‌‌السلطنه دو پسر آورد موسوم به ملک قاسم میرزا و ملکشاه که هر دو را ولیعهد خواندند و یکی پس از دیگری درگذشت.
از زنان عقدی ناصرالدین شاه، فروغ‌السلطنه (جیران) و سرورالسلطنه و شکوه‌السلطنه به ترتیب در حیات شاه فوت نمودند.
زنان صیغه‌ای ناصرالدین شاه: زینت‌السلطنه دختر سالار معروف که چند سال در خراسان با شاه جنگید. مشارالیها یک پسر آورد موسوم به سالار السلطنه که در تاریخ تحریر این کتاب در فرنگستان زندگی می‌کند.
بدرالسلطنه از شاهزاده خانم بزرگ بود. یک پسر آورد موسوم به رکن‌السلطنه که او نیز سال‌هاست در اروپا عمر می‌گذراند.
اخترالسلطنه خواهر اوکتای قاآن میرزا که اولاد نیاورد.
شمس‌الدوله دختر عضدالدوله پسر فتحعلی شاه که برادرهایش عین‌الدوله صدراعظم مظفرالدین شاه و وجیه‌الله میرزای سپهسالار بودند. مشارالیها هم فرزندی نیاورد.
صیغه‌های محترمه دیگر که از شاهزاده خانم‌ها نبودند: انیس‌الدوله که در واقع ملکه بود، ولی فرزند نیاورد. شاه او را بسیار دوست داشت، و چندین بار خواست وی را عقد نماید، ولی او نپذیرفت و اظهار نمود که به اصطلاح ساعت اولیه زناشوئی خود را برهم نخواهد زد. پس از کشته شدن شاه روزی برایش مبلغی پول آوردند و چون تمثال شوهر را بر روی اسکناس‌ها دید آنقدر به سر و سینه کوفت که سخت بیمار شد و پس از چند ماه بدرود زندگی گفت.
امینه اقدس عمه عزیزالسلطان سردار محترم فرزندی نیاورد.
عفت‌السلطنه مادر سلطان مسعود میرزای ظل‌السلطان پسر ارشد ناصرالدین شاه و بانو عظمی زن صارم الدوله.
منیرالسلطنه مادر ضیاءالسلطنه زن سید زین‌العابدین امام جمعه. والی زاده مادر والیه که زن اعتضادالملک شد و پس از فوت وی به عقد مهدیقلی خان مجدالدوله درآمد.
خازن‌الدوله دو دختر آورد مسماة به فخرالدوله و فروغ‌الدوله، فخرالدوله زنی بود بسیار زیبا و ادیبه و شاعره که سخن شیرین می‌گفت و خط خوش می‌نوشت، و فروغ‌الدوله که زن ظهیرالدوله شد و بعدها او را ملکه می‌نامیدند.
وجیه‌الدوله یک دختر آورد مسماة به اخترالدوله که شاه او را برای عزیزالسلطان عروسی نمود. مرجان خانم مادر یمین الدوله و فرح‌السلطنه. توران السلطنه مادر عضدالسلطنه و تاج‌السلطنه. حرمت السلطنه مادر افتخار السلطنه. محبوب‌السلطنه مادر عزالسلطنه و عزیزالسلطنه. وقارالسلطنه مادر شرف‌السلطنه. قمرتاج خانم مادر قدرت‌السلطنه.
به هر یک از زن‌های بزرگ یک دستگاه عمارت و حیاط داده شده بود. زن‌های دیگر به تفاوت از یک الی سه اطاق داشتند و صیغه‌های جزء به زن‌های محترمه سپرده شده و در دستگاه آنها می‌زیستند.