روایت روزنامه‌های سال 1325 از سقوط فرقه دموکرات در تبریز و اردبیل

روایت روزنامه‌های سال 1325 از سقوط فرقه دموکرات در تبریز و اردبیل

 

درباره سقوط فرقه دموکرات آذربایجان در ١٣٢٥ و اسباب و علل این پیروزی، مقالات، سخنرانی‌ها و اظهارنظرهای بسیاری انجام شده است. گروهی این پیروزی را به حساب تدابیر محمدرضاشاه پهلوی و درایت وی گذاشته‌اند و گروهی دیگر آن را تدبیر قوام‌السلطنه، سیاست‌مدار مجرب، عنوان کرده‌اند و عده‌ای دیگر، بر نقش مؤثر آمریکا در حوادث آن دوران و اولتیماتوم دولت وقت این کشور به شوروی، اشاره کرده‌اند.
در کنار عوامل دیگر مانند اراده دولت وقت در اعاده حاکمیت خود بر شمال‌غرب کشور و نیز نگرانی آمریکا از توسعه‌طلبی شوروی در ایران، ترکیه و یونان، نباید از « نقش مردم آذربایجان» در بیرون‌راندن فرقه دموکرات غفلت کرد. اگر مردم آذربایجان نمی‌خواستند، کار ارتش ملی بسیار سخت و پیچیده بود و اگر مردم در کنار ارتش سرخ و پیشه‌وری قرار می‌گرفتند، هیچ نیرویی نمی‌توانست اراده آنان را خدشه‌دار کند.
کریستوفر سایکس درباره استقبال مردم تبریز از ارتش، می‌نویسد: «به استثنای مورد فرانسه [آزادی از اشغال نازی‌ها] در سال ١٩٤٤، در هیچ کجای دنیا شاهد این‌چنین شوروشوقی نبودم».
 ریچارد کاتم در کتاب خود «ناسیونالیسم در ایران»، اشاره می‌کند پیش از رسیدن ارتش، خود مردم کلیه مقامات فرقه دموکرات را که به آنها دسترسی داشتند، اعدام کردند.
کلنل پایبوس، وابسته نظامی بریتانیا که یک ماه بعد از سقوط فرقه به منطقه سفر کرد تا اوضاع را بررسی کند، در گزارش خود می‌نویسد: شاگردان مدرسه‌ای در «خوی» که سرود ملی ایران را با هیجان زیاد می‌خواندند، از وی استقبال کردند. پایبوس در گزارش خوی که به وزارت خارجه آمریکا ارسال شده، می‌گوید با گروهی ١٥ نفره از طبقات مختلف شهر دیدار داشته است و برخی از آنها، معتقد بودند دولت ایران باید آموزش زبان فارسی را بعد از این بیشتر توسعه دهد... .
پایبوس می‌نویسند من از ورود به این موضوع خودداری کردم؛ اما حضار به این بحث بسیار علاقه‌مند بودند و می‌گفتند فارسی، زبان مسلط منطقه بود ... .
خود فرقه بعدها در مجلاتی که در باکو منتشر می‌کرد، آمار کشته‌های خود را حدود ٦٠٠ نفر عنوان کرد.
بیشتر این کشتارها از سوی خود مردم و پیش از ورود ارتش صورت گرفت. گزارش کنسولگری آمریکا در تبریز نیز این موضوع را تأیید می‌کند. مثلا در رضائیه، تا پیش از ورود ارتش، صد نفر از مهاجران قفقازی به دست مردم کشته شدند. در تبریز، در فاصله فروپاشی تشکیلات فرقه تا ورود ارتش، ٣٠٠ نفر به دست مردم کشته شدند که وابسته نظامی بریتانیا در گزارش به وزارت خارجه این کشور، می‌نویسد: ٣٠ درصد آنها قفقازی و از اتباع شوروی بودند. بند دو این گزارش در دیدار از تبریز، تصریح می‌کند بعد از ورود ارتش، کشتاری صورت نگرفت. این گزارش کسانی را که تا پیش از ورود ارتش به دست مردم خوی، تبریز و رضائیه کشته شده‌اند ٤٢١ نفر تخمین زده است.
ریچارد کاتم به نقل از راساو، می‌گوید این تعداد با محاسبه اعدام‌های دادگاه‌های نظامی، به بیش از ٥٠٠ نفر می‌رسد. کلنل پایبوس، وابسته نظامی بریتانیا، در شرح ملاحظاتش بعد از شکست فرقه، با تأکید می‌نویسد: بعد از ورود ارتش به منطقه کشتاری صورت نگرفت.
آن‌چه در ادامه خواهد آمد، بخشی از اخبار و گزارش‌های روزنامه‌های وقت کشور درخصوص چگونگی سقوط فرقه دموکرات پیشه‌وری است. بسیاری از روزنامه‌های آن دوران، مخبران و خبرنگاران خود را همراه با نیرو‌های ارتش به منطقه گسیل کردند تا روایتی دستِ اول از چگونگی عملیات نجات آذربایجان مخابره کنند.
از میان انبوه نشریات و گزارش‌هایی که استاد گرامی، کاوه بیات، در اختیار ما قرار داده است، گزارش‌های بی‌شماری درباره نحوه آغاز جنبش وطن‌خواهان آذربایجان و همین‌طور مقاومت‌های مردم عادی که از ستم فرقه، به‌ویژه مهاجران قفقازی، به ستوه آمده بودند، دیده می‌شود. کریستوفر سایکس در گزارش خود از عملیات نجات فرقه در کتاب «روسیه و آذربایجان» می‌نویسد: «من در اتومبیلی بودم که پس از شروع نبردها از «میانه» به‌سوی شمال حرکت کرد و ٢٤ ساعت قبل از ورود ارتش به تبریز رسیدم. به استثنای مورد فرانسه در ١٩٤٤، در هیچ‌کجای دنیا شاهد یک چنین شوروشوق ناگهانی و خشونت‌باری نبودم». این بریده روزنامه‌ها روایت خیزش مردمی آذربایجان است که با شعف بسیار از قوای ارتش استقبال کردند و به دست خود متجاسران فرقه را مجازات کردند. روایتی که در میان جنبه‌های دیگر سقوط فرقه دموکرات، کمتر دیده شده است و برای نخستین‌بار در روزنامه «شرق» منتشر می‌شود.

تبریز ساعت ١١ یکشنبه ٢٤ آذر١
روزنامه دموکرات ایران| برای اینکه امنیت شهر تبریز هرچه زودتر برقرار گردد، آقای سرتیپ هاشمی با اولین قسمت ساعت پنج روز جمعه هنگامی که صدها‌ هزار نفر افراد شهر تبریز انتظار ورود ارتش را می‌کشیدند وارد باسمنج شدند. ده‌ها رأس گاو و گاومیش و گوسفند قربانی شد. عده‌ای در مقابل سربازان دراز کشیده، می‌خواستند قربانی شوند و جان خود را نثار قدم سربازان محبوب ایران کنند.
مردم سربازان را در آغوش کشیده، گریه کرده، می‌بوسیدند و بعضی فرزندان خود را به جلو چرخ‌های ارابه جنگی انداخته گل‌های چرخ‌ها را به دیده خود می‌کشیدند.
مردم تمام کارهای خود را رها کرده، دور سربازان جمع می‌شوند و ابراز احساسات می‌کنند. در شهر اجتماع به اندازه‌ای است که سربازان قادر به حرکت نیستند. هنگام استقبال از ارتش، دکتر جاوید و شبستری [از رهبران تسلیم‌شده فرقه] نیز در «باسمنج» بودند.
از شب ٢١ آذر تابه‌حال تبریز انتقام می‌کشید. مجاهدین از ٩ساله تا ٩٠ساله مسلح هستند، در قسمت‌های اطراف و محلات شتربان و مارالان به علت تیراندازی شدید بین مردم و مهاجرین[آن‌دسته از اعضای فرقه که از قفقاز آورده شده بودند] عبورومرور غیرممکن بود.
در این موقع تیراندازی بسیار شدید شد. سربازان دخالتی نداشته‌اند، گلوله مسلسل و تفنگ مردم را متفرق کرد. ساعت ١١ یک ارابه جنگی و دسته سرباز پارک رفتند. خائنان تسلیم و بازداشت شدند. تیراندازی امروز صبح کمتر شده است.
تفصیل تسلیم ماجراجویان نهضت پوشالی٢
روزنامه دموکرات ایران | دستخط مبارک ملوکانه - اظهار تشکر سرلشکر رزم‌ آرا - اوامر شاهانه به نیروهای اعزامی - غلام یحیی در «میانه» - چند نفر را به قتل رسانیده و دو‌ میلیون ریال پول بانک را سرقت کرده است - سران فرقه دموکرات از ساعت هفت بعدازظهر هر یک با پنج، شش کامیون اثاثیه به طرف سر حد شوروی فرار کرده‌اند.

غلام یحیی پول‌های بانک را سرقت کرده است
نیروهای اعزامی به آذربایجان در این چند روز مشغول ترمیم جاده و بازکردن راه برای حرکت ستون‌ها بوده است. طبق گزارش‌ها و تحقیقات محلی، وضعیت میانه بسیار درهم و حتی غلام یحیی چند لحظه قبل از حرکت، چندین نفر را به قتل رسانیده و دو‌ میلیون ریال پول بانک میانه را برداشته و متواری شده. اسلحه و مهمات در همه جا ریخته و فدائیان دسته ‌به ‌دسته با حال زار تسلیم می‌شوند. وضعیت اهالی تأسف‌آور و برای علاقه‌مندان به آزادی و استقلال کشور دیدنی است. ستون اعزامی از تکاب بالاخره پس از زدوخورد شب گذشته، ساعت شش صبح دیروز وارد شاهین‌دژ شد. اسلحه و مهمات زیادی به دست آنها افتاده و فدائیان مرتبا با اسلحه‌های خود تسلیم ستون می‌شوند. طبق گزارشات واصله، طوایف شاهسون در نتیجه اغتشاش و هیجان، هروآباد و اکثر نقاط خلخال را تصاحب و به طرف اردبیل در حرکت هستند.

مردم تبریز منتظر ورود قوای دولتی
اظهارات رادیو تبریز که در ساعت ١٧ونیم روز ٢١ آذرماه پخش گردیده و پاسخی که به آن داده شد در زیر چاپ می‌شود. «٣٠٠ هزار زن و مرد از بامداد روز ٢١ آذر در شهر به تظاهرات پرداخته و با دردست‌داشتن عکس اعلیحضرت همایون شاهنشاهی و نخست‌وزیر و پرچم ایران منتظر ورود قوای دولتی هستند».

سران فرقه دموکرات با اثاثیه سرقتی فرار کردند
سران فرقه دموکرات از ساعت هفت بعدازظهر دیروز در پناه مسلسل و تفنگ، هر یک با پنج، شش کامیون اثاثیه گرانبها از شهر تبریز خارج و به طرف سرحد شوروی رفتند. باوجودی‌که ملت فاقد اسلحه بود، مع‌الوصف موفق شدند عده زیادی از اعضای دموکرات را کشته و فعلا هم در اطراف شهر صدای تیر شنیده می‌شود. شهر توسط پیرمردان و معتمدان اداره و حکومت‌نظامی اعلام و از ساعت ١٨ عبورومرور در شهر ممنوع است. اهالی تقاضای کمک فوری حتی اگر ممکن است با هواپیما را دارند. این تلگراف به اهالی آذربایجان پاسخ داده شده است. «هم‌میهنان عزیز: الساعه ارتش به طرف شهر شما در حرکت است. ارتش برای ایجاد امنیت و جلوگیری از این بدبختی‌ها وارد شهر شما می‌شوند. افراد این ارتش برادران و کسان شما هستند که برای نجات شما حرکت و با تأثرات شما شریک هستند. ورود ارتش به سرزمین مقدس آذربایجان و خاصه شهر تبریز به ساعت افتخار و خوش‌وقتی فرد‌فرد آنان است. هم‌میهنان عزیز، درضمن به عموم توصیه می‌شود که آرامش کامل و نظم تام را مراعات کرده با کمال نظم و ترتیب با ارتش همکاری کنید تا قوای تأمینیه بتواند نظم شهر را در دست گرفته، به وظیفه خود عمل کنند. هم‌میهنان عزیز ارتش با آغوش باز وارد شهر زیبای شما می‌شود؛ زیرا شما برادران و هم‌میهنان عزیز مدت یک‌سال‌ونیم از ما دور و جدا بوده و دوری و جدایی شما در فردفرد ارتش اثرات عمیقی کرده است.
هم‌میهنان پرچم‌های شیر و خورشید را زینت پیکر خود کرده امروز را جشن گرفته و این سعادت عظیم را که یادگاری فراموش‌‌نشدنی است، هیچ‌گاه فراموش نکنید».

پیام عشایر ایران برای شرکت در عملیات نجات آذربایجان و پیام سپاس ارتش
در جریان اخیر که موضوع دفاع میهن و حفظ مرز و بوم کشور و جلوگیری از اقدامات و تحریکات عده‌ای ماجراجو بود، عشایر رشید و خدمتگزار کشور که در کوهستان‌های مختلف مسکون هستند، تلگراف بسیاری به ستاد ارتش مخابره و با روح صمیمیت و علاقه وافر برای خدمتگزاری و برای انجام وظیفه و فداکاری دوش‌به‌دوش ارتش حاضر شدند. حتی افراد خود را حاضر و در شُرف حرکت بودند که بدین قسم، جریان آذربایجان پیش‌آمد نمود. بین رؤسای عشایر به‌خصوص باید اسامی این آقایان را ذکر کرد. آقای ابوالقاسم بختیار که با عشقی وافر کلیه ایلات خود را حاضر و آماده کار کرده بود. آقای قبادیان که بارها کتبا و تلگرافا تقاضای تمرکز و حرکت عده خود را کرد. آقای علی غضنفری در لرستان که با جدیت مشغول جمع‌آوری و تمرکز افراد خود شده. آقای خسرو بویراحمدی و آقای ضرغام و سایر کدخدایان بویراحمدی که شب و روز با جدیتی خستگی‌ناپذیر خود را حاضر و آماده حرکت کرده‌اند. عشایر مختلف غرب، خاصه سنجابی کوران - قلخانی - ولدبیگی و غیره که لاینقطع برای حرکت قسمت‌های خود اقدام و عمل کرده‌اند. عشایر عرب که توسط استاندار خوزستان و فرمانده لشکر آنجا بارها تقاضای حرکت خود را کرده‌اند. یک مرتبه دیگر پیشامد اخیر ثابت کرد چگونه عشایر خدمتگزار ایران با علاقه وافر و ایمانی خلل‌ناپذیر برای همکاری و عمل دوش‌به‌دوش ارتش حاضر و در لحظه خطر چگونه همه‌چیز را کنار گذارده مثل سرباز در کنار ارتش جانبازی خواهند کرد. این احساسات و این علاقه و ایمان است که استقلال کشور را ابدی و عظمت آن را سرمدی خواهد کرد. ستاد ارتش به نام کلیه ارتش از این احساسات بی‌شائبه و این عشق سرشار ایلات رشید و برادران کوهستانی تشکر کرده و انتظار دارد این صمیمیت و علاقه و این بستگی و معنویت روز‌به‌روز کامل‌تر شود. زنده و جاوید باد ایران عزیز پایدار و با عشایر رشید و سلحشور ایران باعظمت و با روح ایران‌دوستی و ایران‌پرستی مردمان و سکنه کوهستان‌های ایران.

مخابره اخبار نجات آذربایجان توسط خبرنگاران خارجی در تبریز
هیأتی از خبرنگاران خارجی مرکب از کریستوفر سایکس، خبرنگار دیلی‌میل لندن، ادوارد کویتس، مخبر آسوشیتدپرس و کلیتون دانیل، خبرنگار روزنامه نیویورک‌تایمز، روز ٢١ آذر از تهران برای مشاهده اوضاع آذربایجان به تبریز حرکت کرده و ساعت شش‌ونیم بعدازظهر همان روز وارد تبریز شدند و بلافاصله در ساعت هفت از رادیو تبریز پیامی برای روزنامه‌های خود فرستادند که چون شامل اخبار و وقایع اخیر تبریز و میانه است، عینا ترجمه و چاپ می‌شود: «جعفر پیشه‌وری صدر فرقه دموکرات آذربایجان که درست مدت یکسال بر این استان حکومت می‌کرد امروز از تبریز مفقودالاثر گردیده اهالی و مردم تبریز در کوچه و خیابان‌ها جمع شده فریاد شادی و مسرت آنها دائما رو به تزاید است و با بی‌صبری تمام منتظر ورود قوای اعزامی از مرکز می‌باشند که امروز صبح از میانه به طرف تبریز حرکت کرده است. تشکیلات فرقه دموکرات و مقاومت مسلحانه آنها شب گذشته به کلی از هم گسیخته شده و از روسای رژیم آنها فقط دو نفر علی شبستری رئیس انجمن ایالتی و دکتر سلام‌الله جاوید فرماندار باقی مانده‌اند که آنها هم به نام استقبال از قوای اعزامی به طرف میانه رفته‌اند. عمارت مرکز ستاد فرقه دموکرات و دفتر کار پیشه‌وری تخلیه شده و تاریک است محل پیشه‌وری هنوز معلوم نیست و مردم در جست‌وجوی او هستند صدای آتش تیر امشب هم یعنی پس از ٢٤ ساعت درهم‌شکستن رژیم دموکرات‌ها در شهر شنیده می‌شود ولی تصور می‌رود بیشتر شلیک‌ها امشب از روی شعف و شادی است نه از خشم و غضب تمام شهر به وسیله پلیس‌های موقت که با لباس سویل هستند نگهبانی موقت که با لباس سویل هستند نگهبانی می‌شود این پلیس‌ها با تفنگ‌های خودکار و مسلسل‌های سبک مسلح بوده و برای اینکه با فداییان دموکرات اشتباه نشوند بازوبندهای سفیدی بسته‌اند. بین میانه و تبریز‌ هزاران نفر دهقانان و برزگران و اهالی شهرهای عرض ‌‌راه در کنار جاده ایستاده و منتظر استقبال قوای ارتش ایران هستند که درست یک‌سال قبل آذربایجان را تخلیه کردند. سه نفر خبرنگاران خارجی با اولین اتومبیل در پیشاپیش قوای اعزامی از میانه به طرف تبریز حرکت کردند و در نتیجه چند ساعت زودتر از قوای ایران به تبریز رسیدند. اهالی در مسیر عبور خبرنگاران با کف‌زدن‌ها ورود آنها را شادباش گفته و هفت گوسفند در دهات مختلفه به رسیم قدیمی ایرانی‌ها برای خبرنگاران قربانی شد. آیین قربانی بزرگ‌ترین افتخاری است که ایرانی‌ها نسبت به گرامی‌ترین میهمان و عزیزترین کسان خود انجام می‌دهند».

زنده‌باد شورای امنیت
در تمام عرض راه فریادهای شادی برای سلامتی شاه و ارتش ایران و نخست‌وزیر و مخبرین جراید بلند بود و در نزدیکی شهر تبریز فریادهای (زنده‌باد شورای امنیت) نیز اضافه شد هنگامی که امروز صبح خبرنگاران از میانه حرکت کردند واحدهای ارتش ایران با اسلحه‌های سنگین در شهر میانه تهیه حرکت خود را می‌دیدند.
در میانه مردم با سربازان با یک حالت وجد و شعفی گردآمده و برای پیداکردن دموکرات‌هایی که مخفی شده‌اند به ارتش ملحق گردیده‌اند در کلیه نقاط خانه‌های دموکرات‌ها از طرف مردم جست‌وجو می‌شد و عده زیادی زندانیان را مردم به خارج شهر می‌بردند. در خارج شهر میانه اهالی یک قریه کوچک آذربایجانی هنوز اخبار تسلیم دموکرات‌ها را نشنیده بودند و این بزرگ‌ترین مژده بود که ما به آنها دادیم دهقانان گزارش می‌دادند که قوای دموکرات‌ها با عجله زیادی در تمام مدت شب با کامیون‌ها و اتوبوس‌ها فرار کرده و مقدار زیادی اثاثیه مردم را با خود برده‌اند این قبیل مشاهدات تا رسیدن مخبرین به ترکمن‌چای که محل معاهد قدیمی ایران و روسیه در سال ١٨٢٨ بود ادامه داشت. در آنجا کم‌کم دستجات قداتی که در حال فرار با اسب و پیاده بودند دیده شد اغلب آنها مسلح بودند ولی سعی می‌کردند که مداخله‌ای در رفت‌وآمد اتومبیل‌ها نکنند در طول جاده اتومبیل دیگری مشاهده نشد تا هنگامی که خبرنگاران به گردنه (شبلی) واقع در ٣٠ مایلی تبریز رسیدند در آنجا بزرگ‌ترین و تنها دسته منظم فدائیان دیده شد که در حدود ٢٥ نفر سوار بر اسب بودند اغلب فدائیان هنوز اونیفورمی نظیر لباس‌های شوروی‌ها را در برداشتند. در ترکمن‌چای اولین خبر از اداره تلگراف تبریز رسیده بود زیرا تلگراف‌ها در آنجا نگه‌داشته شده بود و سیم بین میانه و تبریز را قطع کرده بودند. در ترکمن‌چای جسد لخت و برهنه یک فدایی که روی سنگ‌ها افتاده بود جلب توجه کرد و دهقانان می‌گفتند که این فدایی به دست افسرش تیرباران شده. در تمام طول راه مردم یک سؤال داشتند (قوای ارتش چه موقع خواهد آمد؟) و هنگامی که خبر حرکت آنها را از میانه شنیدند شادی زایدالوصفی به آنها دست داده در تمام دهکده‌ها پرچم ایران در اهتزاز بود و اغلب مردم درحالی‌که پرچم ایران و عکس شاه را در دست داشتند، در حرکت بودند.
در نزدیکی تبریز دسته‌های نظامیان آذربایجانی یعنی فدایی‌ها دیده می‌شدند که راه را برای فرار از شهر به طرف دهاتشان باز کرده و اغلب اسلحه‌های خود را به زمین انداخته پس از یک‌ سال به سوی مسکن و مأوای خود می‌رفتند.

جشن یک‌سالگی فرقه تبدیل به جنبش شادی مردم شد
در تبریز برای امروز برای جشن یک‌ساله تأسیس فرقه دموکرات رژه‌ای تهیه می‌دیدند ولی این جشن تبدیل به شادی ورود قوای ایران شد و مردم شادی می‌کردند، نه برای جشن یک‌ساله فرقه دموکرات بلکه برای فرار خائنانه آنها. در خارج از شهر مردم سر و دست کریستوفر سایکس، خبرنگار دیلی‌میل را که فارسی را خوب حرف می‌زد، بوسیده و مقدم آنها را شادباش می‌گفتند. کمی آن طرف‌تر یک سروان سابق ارتش ایران که لباس و مدال‌ها و علائم نظامی خود را برای چنین موقعی نگه‌ داشته بود، با دسته گل و عده زیادی از رفقای خود که به تفنگ‌های خودکار مسلح بودند، به انتظار ورود سربازان ایرانی ایستاده بودند و می‌گفت ما تا فردا خواهیم ایستاد تا گل‌ها و اسلحه‌ها و حتی جان خود را نثار مقدم برادران خود کنیم. در نزدیکی شهر مردم از شدت شعف و شادی راه را بسته بودند و تمام شهر تعطیل و مغازه‌ها بسته بود؛ حکومت نظامی در شهر اعلام شده بود و از ساعت هشت به بعد عبورومرور قدغن شد. محمد بی‌ریا، رئیس اتحادیه کارگران، اعلان کرده بود که تصمیم گرفته است به حکومت مرکزی تسلیم شود و به وسیله رادیو هم این مطلب را به اطلاع مردم رسانید. تیراندازی در شب مخصوصا در اطراف سربازخانه‌ها تا صبح ادامه داشت ولی صبح مردم در کوچه‌ها و خیابان‌ها ظاهر شدند و شروع به جمع‌آوری اسلحه‌هایی که از طرف دموکرات‌ها ریخته شده بود، کردند.

• قیام میهن‌پرستان اردبیل علیه فرقه دموکرات٣
روز بیستم آذرماه است! از رادیو تهران و تبریز اخبار مهمی راجع به حرکت قوای نظامی به طرف تبریز و سایر نقاط آذربایجان شنیده شده است. مردم اردبیل مضطرب و نگران هستند و نمی‌دانند اوضاع از چه قرار است و با خائنان و میهن‌فروشان باید چه معامله‌ای بکنند ولی در این میان یک چیز محقق است که باید پرده از روی اعمال ننگین دموکرات‌های قلابی برداشته شود و توده‌های واقعی که یک‌ سال زیر شکنجه قرار داشتند، انتقام خود را بگیرند. صبح روز ٢١ آذر است! هوا برخلاف همیشه نسبتا معتدل به نظر می‌رسد. حاج جواد مجتهدزاده به اتفاق قاسم‌خان نجفی، داماد خود از خانه بیرون آمده و به اتفاق سه نفر دیگر وارد کوچه ارمنستان می‌شوند. سه نفر از فدائیان مشغول پاس هستند. چهار نفر میهن‌پرست به اشاره مجتهدزاده بر سر آنها ریخته و دموکرات‌ها قبل از اینکه دست به ماشه تفنگ ببرند، خلع اسلحه و دستگیر می‌شوند.
ساعت هفت صبح است! پنج میهن‌پرست چهار تفنگ با مقداری فشنگ و یک پارابلوم نوع (کلت) در اختیار دارند؛ بدون فوت وقت این پنج نفر به طرف شهربانی رفته و پاسبان مسلح دم در ورودی را فورا خلع سلاح می‌کنند. در این دو مورد قاسم‌خان که ٢٦ یا ٢٧ سال داشته، شهامت بی‌نظیری از خود نشان می‌دهد چند لحظه بعد یک نفر از مأموران تأمینات از اداره شهربانی درحالی‌که هفت‌تیری به دست داشته، بیرون آمده و به طرف میهن‌پرستان هدف می‌رود. مجتهدزاده درصدد برمی‌آید با نصیحت و دلیل از تیراندازی این هم جلوگیری کند؛ در ضمن به یک عده از اطرافیان خود دستور می‌دهد مانور غافلگیری پیش گرفته و دموکرات مسلح را از عقب‌ سر دستگیر کنند. قاسم‌خان نجفی خود به انجام این وظیفه خطرناک همت می‌گمارد ولی دموکرات پس از دستگیری به ماشه یارایلوم فشار آورده و تیری به بازوی راست قاسم‌خان اصابت می‌کند و بعد هم به شکمش فرو می‌رود. میهن‌پرست شجاع با این ضربه کاری از پا در آمده و به بیمارستان منتقل می‌شود و دو روز بعد شربت شهادت را می‌نوشد. همین‌موقع که این وقایع در شهربانی روی می‌دهد، آقای داود تقی‌زاده که یکی دیگر از میهن‌پرستان اردبیل است، در قسمت مرکزی شهر مردم را علیه دموکرات‌های خائن تشییع کرده و با یک گروه ٢٠٠نفری مسلح با چوب و چماق مرکز فرقه دموکرات را تاراج کرده و چاپخانه جودت را که مدت یک‌ سال بود خائنان بر علیه مصالح مملکت مشغول چاپ اوراق ننگینی بودند، به کلی ویران و کاری می‌کنند که کمترین اثری از این چاپخانه منحوس باقی نمی‌ماند. بعد این دسته هم به شهربانی حمله می‌برند، از طرف شهربانی به طرف مردم میهن‌پرست باشرافت تیراندازی می‌شود ولی فشار غیرت و شهامت و بی‌باکی سران میهن‌پرست شهربانی را مجبور به تسلیم می‌کند.
مجتهدزاده که باید گفت رهبر قیام میهن‌پرستان بوده، رئیس شهربانی را دستگیر و زندانی می‌کند. در قسمت کلانتری شرق شهر نیز که محله پیر عبدالله باشد، آقای رحیم معینی که از جوانان تحصیل‌کرده و صدیق است، مشغول خلع سلاح دموکرات‌ها و برقراری انتظامات بوده است. درهر‌حال ساعت هشت‌و‌نیم صبح آقای مجتهدزاده و سایر میهن‌پرستان موفق می‌شوند آذرپادگان و جایی را که فرماندار اردبیل بوده، دستگیر و زمام شهر را به دست گیرند. خلع سلاح اعضای فرقه دموکرات به‌سرعت عملی شده و پس از آن مردم با هیجان و خشم بسیاری شروع به کشتن خائنان می‌کنند. مهم‌ترین اقدامی که از طرف مجتهدزاده و دیگران به عمل می‌آید، جلوگیری از حیف‌و‌میل‌شدن اموال دولتی و پول‌های موجود بوده است، به‌طوری‌که بیشتر از یک‌ میلیون وجه نقد و اسناد در بانک ملی و کشاورزی صندوق شهرداری (٤٠٠ هزار تومان) به دست آمده و نگهداری می‌شود. پس از کشته‌شدن ماری اسمعیل، یکی از سران فرقه و معاون شهرداری اردبیل و عده دیگری از دموکرات‌ها، قهرمان که یکی از افراد ایل شاهسون بوده و با میهن‌پرستان همکاری داشته، آذرپادگان و رئیس شهربانی را در منزل خود زندانی می‌کند که مبادا فرار کنند. ملیون و میهن‌پرستان اردبیل که انتظار داشتند واحدهای ارتش زودتر وارد شهر شوند، متوجه می‌شوند که از قوای نظامی و از سواران شاهسون هیچ خبری نیست و ترس این می‌رفت که فدائیان مسلح متمرکز در (تیر) شش‌فرسخی اردبیل سر راه تبریز و اردبیل و قوای مسلح دموکرات‌ها در جاده بین آستارا - اردبیل به شهر حمله کرده و به قتل عام دست زده و مردم را مورد شکنجه و آزار قرار دهند. غروب روز ٢٦ آذر شنیده می‌شود که (شاهسار) رئیس حوزه فرقه دموکرات خیال دارد با ٢٠٠ نفر سوار مسلح خود به شهر حمله کند. مجتهدزاده فورا با تلگراف سرآب و بر اطلاع می‌دهد که قوای نظامی از آستارا وارد شهر شد و دو گردان هم به طرف سرآب حرکت کرد، فورا از آنها استقبال شود؛ برای اغفال چنین تلگرافی نیز به آستارا مخابره می‌شود که ارتش از راه تبریز وارد شد و به طرف آستارا حرکت کرد. شاهسار پس از اطلاع از این تلگراف از حمله به شهر منصرف شد ولی خودش به اتفاق دو سوار مسلح که پسر خواهر و پسر برادرش بوده‌اند، به سوی اردبیل حرکت کرده و ساعت چهار بعدازظهر روز ٢٣ آذر وارد شهر می‌شود، میهن‌پرستان فورا از ورود این عضو پلید به شهر خبردار شده و در چهارراه شهر از عقب سر شاهسار از اسب پایین افتاده و در زیر تیر و خنجر و چوب و چماق مردم به اتفاق پسر خواهر و پسر برادرش ریزریز می‌شود. سواران این مرد پلید وقتی می‌شنوند که سردسته‌شان به دست توده‌های واقعی کشته شده است، از هم متلاشی شده و اسلحه‌ها را ریخته و فرار می‌کنند؛ با این ترتیب اردبیل و اهالی آن از خطر چپاول و غارت نجات یافته و تا روز ورود ارتش ٢٦ آذرماه میهن‌پرستان در حدود ٤٨ نفر از خائنان را به کیفر اعمال ننگین‌شان می‌رسانند.

قیام میهن‌پرستان مشکین‌شهر٤
مشکین‌شهر در میان تپه‌ماهورهای سبلان در ١٢فرسخی اردبیل واقع است و از لحاظ موقعیت نظامی بی‌نهایت ‌اهمیت دارد؛ به همین جهت هم همیشه هنگ سوار تیپ یا لشکر اردبیل با وسایل لازم در این شهر پادگان بود و انتظامات را بر عهده داشت ولی پس از حادثه شهریور ماه ١٣٢٠ پادگان این مرکز مهم از یک هنگ سوار به یک گروهان پیاده‌نظام تقلیل یافته بود و این گروهان هم از اسلحه‌های مشکین‌شهر نمی‌توانست استفاده کند. در آذرماه ١٣٢٤ نیز که دموکرات‌ها جرئت کردند به این شهر حمله ببرند، از نظر کمی شماره سربازان پادگان و نبودن اسلحه به مقدار کافی در دسترس آنها بود وگرنه دفاع از مشکین‌شهر با موقعیت نظامی ممتازی که دارد کار آسانی است. موضوعی که در مقال امروز مورد توجه ما قرار گرفته، چگونگی قیام میهن‌پرستان این شهر در مقابل عمال فرقه دموکرات است.
روز ٢١ آذر ماه ١٣٢٥ پس از دستگیری آذرپادگان فرماندار دموکرات‌ها در اردبیل، آقای دکتر صادق محجوبی (ستوان دوم ژاندارمری و دکتر پادگان ژاندارمری مشکین‌شهر قبل از آذرماه ١٣٢٤) با اتومبیل سواری آذرپادگان و دو قبضه تفنگ به اتفاق یک نفر از دوستانش به طرف مشکین‌شهر حرکت می‌کند. ارتباط تلگرافی اردبیل با مشکین‌شهر قطع شده بود؛ به این مناسبت آقای محجوبی با سرعت هرچه‌تمام‌تر به مشکین‌شهر رفته و میهن‌پرستان را دور خود جمع کرده و قیام عمومی را شروع می‌کنند. مردم مشکین‌شهر که یک سال تمام شاهد جنایات و خیانت‌کاری عمال پیشه‌وری بودند، به یک اشاره با چوب و چماق و بیل و کلنگ راه افتاده و روز ٢٢ آذر ماه شهربانی را اشغال می‌کنند و ٣٢ قبضه تفنگ از آنجا به دست می‌آورند. بعد به تسلیم‌کردن پادگان دست زده و ٩٢ قبضه تفنگ نیز از سربازخانه به دست می‌آورند. ٣٠ قبضه تفنگ هم از فدائیان مشکین‌شهر می‌گیرند. چند ساعت بعد ١٣ مسلسل سبک با ٥٦١ تیز قشنگ از فدائیان و ٢٦هزارو ٦٦٦ تیر فشنگ پادگان به دست میهن‌پرستان می‌افتد. ١٠ بمب دستی و صد لنگه برنج و مقدار زیادی آرد نیز در انبار دموکرات‌ها ضبط می‌شود. روز ٢٣ و ٢٤ قاتلان افسران و سربازان و ژاندارم‌ها به همان وضعی که یک‌ سال پیش دست به جنایت فجیعی زده بودند، از طرف میهن‌پرستان در وسط میدان شهر و خیابان کشته می‌شوند. پس از ورود نیروی نظامی به مشکین‌شهر تمام این مهمات و اسلحه که از طرف میهن‌پرستان به غنیمت گرفته شده بود، تحویل فرمانده ستون می‌شود و با این ترتیب مردم این شهر کوچک ثابت می‌کنند که هیچ وقت با خائنان میهن همکاری نداشته‌اند و در اولین فرصت نیز فقط با دو تفنگ و چوب و چماق علیه میهن‌فروشان قیام کرده و وظیفه ملی خود را به نحو احسن انجام دادند.

قاتلان افسران مشکین‌شهر چگونه به سزای خود رسیدند٥
پس از درهم‌شکستن جبهه متجاسرین در قاقلانکوه و سقوط میانه، ستون‌های ارتش در جلو گردنه شبلی دو قسمت شده؛ یکی از آنها راه سراب و اردبیل را در پیش می‌گیرد و این ستون پس از رسیدن به مقصد یک دسته از افراد خود را به مشکین‌شهر اعزام می‌کند. مشکین‌شهر خاطرات شومی را به یاد تمام ایرانیان می‌آورد؛ این قصبه کوچک که در میان تپه ماهورهای کوه باعظمت سبلان واقع شده و باغات و چمن‌زارهای سبز و خرم آن را احاطه کرده است، نمونه‌ای از فداکاری و شهامت پنج نفر از افسران جوان ارتش بود که در آذر سال ١٣٢٤ در مقابل خیانت یک مشت وطن‌فروش و ماجراجو ایستادگی کرده و شرافت سربازی خود را تا آخرین فشنگ حفظ کرده و تسلیم نشدند؛ مگر طبق امریه صریح لشکر متبوعه. ولی کسانی که در ظاهر به نام دموکراسی و تصمیم این اصول مقدس اسلحه به دست گرفته ولی در باطن جز پشت‌پازدن به اصل مسلم آزادی و انسانیت منظوری نداشتند، با اینکه قرآن مجید را بالای سرنیزه زده و به مدافعان دلیر مشکین‌شهر ارائه داده و سوگند یاد کرده بودند که جان و مال افسران و سربازان و ژاندارم‌ها در امان خواهد بود، با کمال بی‌شرمی و از روی نهایت درجه پستی و بی‌شرافتی پس از تحویل‌گرفتن اسلحه و مهمات پادگان کوچک این قصبه سربازان را هنگام خروج از سربازخانه به مسلسل بسته و اجازه نداده بودند یک نفر از آنها سالم بماند. پنج نفر از افسران ارتش و ژاندارمری را نیز دستگیر و به طرف اردبیل اعزام کرده بودند؛ بخشداری بدبخت مشکین‌شهر نیز جزء این قافله بوده است. بین اردبیل و مشکین‌شهر بیابانی به نام (سومرین) وجود دارد که از طرف شرق مشرف به دهنه‌های سبلان است. در این محل افسران ارتش و فرمانده پادگان ژاندارمری و بخشدار را متجاسرین از کامیون پیاده کرده و با متد آلمان‌های نازی به آنها می‌گویند که شما آزاد هستید و بروید. همین که افسران بی‌سلاح و لخت چند قدم از محل توقف کامیون دور می‌شوند، مسلحانه آتش شروع کرده و هر پنج نفر به خاک و خون می‌غلتند و بااین‌ترتیب قتل‌ عام و فاجعه مشکین‌شهر تکمیل می‌شود. آدم‌کش‌ها خیال می‌کردند اگر قانون و عدالت اجتماعی دامن‌گیر آنها نشده، انتقام ‌الهی نیز به سراغ آنها نخواهد رفت. پس از ورود ستون ارتش به مشکین‌شهر (هنگام سقوط فرقه) سروان ادیب امینی - ستوان یکم اردبیلی - عباسقلی ارباب‌زاده بخشدار و دو ستوان یکم دیگر که ٢٤ نفر بوده‌اند، دستگیر و تحت نظر یک دسته سرباز مسلح به اردبیل فرستاده می‌شوند.
برحسب تصادف یکی از کامیون‌ها در بیابان (سومرین) همان محلی که افسران ارتش در هفتم محرم سال گذشته تیرباران شده بودند، پنچر می‌شود و جنایتکاران به فکر می‌افتند که از توقف کامیون‌ها استفاده و فرار کنند. ولی سربازان که متوجه خبث طینت این شیطان‌صفت‌ها بودند، آتش تفنگ و مسلسل‌های خود را متوجه آنها کرده و در ٥٠متری کامیون‌ها هر ٢٤ نفر قاتل را به سزای آدم‌کشی خود می‌رسانند و حتی یک نفر از جانی‌ها نیز نمی‌تواند از این مهلکه جان به سلامت به در برد. با این ترتیب در همان محلی که افسران بی‌سلاح ارتش به دست میهن‌فروشان جام شهادت نوشیده بودند، قاتلان به سزای اعمال ننگ‌آور خود رسیدند و واقعا تصادف عجیبی بوده است؛ با این ترتیب هرگز نباید از انتقام الهی غافل شد.

پی‌نوشت‌ها:
١- دموکرات ایران، شماره ٣٩، ص ٢، سه‌شنبه ٢٦ آذر ١٣٢٥
٢- دموکرات ایران، شماره ٢٧، صص ١ و ٢، یکشنبه ٢٤ آذر ١٣٢٥
٣- دموکرات ایران، شماره ٧٨، صص ١ و ٤، دوشنبه ١٤ بهمن ١٣٢٥
٤- دموکرات ایران، شماره ٨١، صص ١ و ٤، پنجشنبه ١٧ بهمن ١٣٢٥، نویسنده: د. امینی
٥- دموکرات ایران، شماره ٧٤، ص ٤، چهارشنبه ٩ بهمن ١٣٢٥


 

 


 

 

فریدون ابراهیمی ، فدایی شهید عدالت

فریدون ابراهیمی ، فدایی شهید عدالت
مشاهیر آزربایجان جنوبی    (نقل از نشریه راه نو – ارگان اطلاع رسانی تشکیلات راه ملی آزربایجان جنوبی – شماره ۳ – بهمن ۱۳۹۵)
فریدون ابراهیمی
فدایی شهید عدالت
فریدون ابراهیمی فرزند میرزا غنی متولد ۲۹ آبان ۱۲۹۷ و رئیس فرقه دموکرات آذربایجان در آستاراحقوقدان و دانش‌آموخته دانشکده حقوق دانشگاه تهران و عالی‌ترین مقام قضایی این حکومت یعنی دادستان کل حکومت آذربایجان بود.فريدون در شهر آستارا متولد شد.پدرش نیز از روشنفکران دوران خود بود، که در سال ۱۲۹۷ پس از تشکيل فرقه عدالت در رشت ، به رهبری ميرزا محمد آخوندزاده اقدام به تاسيس تشکيلات فرقه عدالت در آستارا کرده بود . وی در تيرماه ۱۲۹۹، پس از شرکت در اولين کنگره فرقه عدالت در شهر انزلی بنيانگذاری حزب کمونيست ايران، تشکيلات اين حزب را در آستارا پايه گذاری کرد. *۱
فريدون ابراهيمی در آستارا و انزلی و تبریز تحصیلات خود را ادامه داد و در سال ۱۳۲۰، زمانی که در دانشکده حقوق دانشگاه تهران مشغول تحصيل بود، در جنبش های دانشجويی شرکت فعال و موثر داشت و به سال ۱۳۲۲ به سازمان جوانان حزب توده پیوست . وی فعاليت‌های ادبی خود را از سالهای اول ورود به دانشگاه آغاز و بزودی شروع به نوشتن مقالات سياسی کرد.
در سال ۱۳۲۲ ؛ پس از تاسيس روزنامه آژير، توسط سيد جعفر پيشه وری، شروع به همکاری با اين روزنامه کرد و در همين سال به عضويت هيئت تحريريه درآمد. فريدون در مقاله‌های خود به افشای امپرياليسم و سرسپردگان داخلی آن می پرداخت. وی با روزنامه‌های «خاور نو»، «آذربايجان» و ساير مطبوعات دموکراتيک همکاری می کرد و مقالات زيادی در تحليل مسائل اجتماعی و سياسی روز می نوشت. او همکاری نزدیکی با روزنامه آژیر و خاور نو داشت . و همزمان با اهتمام سید جعفر پیشه وری در امر تاسیس فرقه دموکرات از اداره کنندگان اصلی نشریه آژیر محسوب می گردید.
او به روایت کسانی که می شناختندش سخت به خود مطمئن بود و گفتاری جدی و برترمنش داست و صاحب قلمی تند و بی پروا بود و با پیش‌بینی حکومت ملی طی مقاله‌ای تحت عنوان مشت آهنین در اعتراض به نخست وزیری صد رالاشراف نوشته بود : « روزی که مشت آهنین ما به کار بیافتد دشمنان آزادی … به قدرت توده مبارز پی خواهند برد . ما به خوبی می‌بینیم که روز انتقام ما به سرعت نزدیک می شود. »*۲
فريدون ابراهيمی در خرداد ماه ۱۳۲۴ در رشته حقوق سياسی فارغ التحصيل شد.وی علاوه بر زبان مادري، به زبانهای فارسی ، فرانسه و عربی تسلط کامل داشت. در اين زمان از طرف وزارت امور خارجه و روزنامه اطلاعات بارها به او پيشنهاد همکاری می شد. ولی او که خدمت به خلق را وظيفه اصلی خويش ميدانست، پيشنهادهای مذکور را رد کرد و به سرزمين زادگاهش آذربايجان برگشت.
۳ شهريور ماه ۱۳۲۴ فراخوان ۱۲ ماده‌ای فرقه دموکرات آذربايجان منتشر شد. در اين اعلاميه از ملت آزربايجان دعوت شده بود که برای مبارزه در راه آزادی با هم متحد شوند. اين فراخوان مورد استقبال طبقات زحمتکش قرار گرفت.
در ۱۴ شهريورماه ۱۳۲۴، روزنامه “آذربايجان”، ارگان رسمی فرقه دموکرات آزربايجان منتشر شد. فريدون ابراهيمی در اين زمان شروع به همکاری با “آذربايجان” کرد.مقالات فريدون درباره تاريخ تمدن آزربايجان نقش مهمی در بيداری حس غرور ملی ملت آذربايجان داشت.
فريدون ابراهيمی در اولين کنگره فرقه دموکرات آذربايجان، که در ۹ مهرماه ۱۳۲۴،با شرکت ۲۳۷ نفر از نمايندگان ملت آذربايجان در تبريز تشکيل گرديد، شرکت داشت.پس از تشکيل مجلس مؤسسان، هيئت حکومت ملی خلق آذربايجان، که از ۳۹ نفر تشکيل می شد و سيد جعفر پيشه وری در رأس آن قرار داشت، تعيين گرديد.
وقتی در ارومیه قدرتهای ارتجاعی در ارومیه در برابر اصول بنیادین مرامنامه حکومت ملی شامل « خودمختاری آزربایجان» و « رسمیت زبان ترکی » و « تصرف املاک ملاکین » مقاومت می‌کردند سریعاٌ به ارومیه عزیمت و با ابتکار عمل کمیته جدیدی را با لحاظ اصول مذکور تشکیل داد. *۳
فريدون ابراهيمی نيز جزء اين هيئت انتخاب و سپس به سمت دادستان کل آزربايجان منصوب شد.
وقتی شاه مخلوع در ۲۱ آذرماه ۱۳۲۵، به آذربايجان وحشيانه حمله کرد فريدون ابراهيمی همراه با تعدادی رفقای فدایی خود که تعدادشان از ده نفر بیشتر نبود ! در داخل ساختمان کميته مرکزی سنگر گرفته بودند و پس از ۳۴ ساعت نبرد مسلحانه با ارتش بواسطه نداشتن مهمات مجبور به ترک سنگر شدند و چند روزی مخفی شده بودند که در نهایت محل اختفای آن‌ها لو رفته و دستگير شدند. *۴
فریدون در دفاع از عمل‌کرد انقلابی حکومت ملی می گفت: « من اراده خلق خود و حکومت ملی خود را به‌موقع اجرا گذاشته‌ام » و هرگز از دولت و شاه طلب عفو نکرد .*۵
فريدون ابراهيمی در ساعت ۴ صبح روز اول خرداد ۱۳۲۶ ، در خيابان ستارخان تبريز، جلوی باغ گلستان در ۲۹ سالگی به دار آویخته شد. او با گامهايی محکم به سمت چوبه دار رفت و با حالتی تمسخرآميز و نگاهی پر از نفرت به جلادان حکم کرد که طناب را به گردنش بياندازند. *۶
برادر کوچک وی بنام انوشیروان ابراهیمی نیز در اوائل شکل‌گیری جمهوری اسلامی دستگیر و اعدام شد.
نام و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
منابع و مآخذ:
۱– بهزاد بهزادی (آذربایجان دموکرات) ص ۴۵
۲–غلامرضا سلامی و … (اسناد مطبوعات)ج ۳ ص ۳۹۰
۳– (بحران آذربایجان) ص۱۰
۴-(اسرار مهمی از قضایای آذربایجان) ص۱۹
۵– به آذین (از هر دری) ص۲۱
۶– سایت گونی نیوز

آنچه میخوانید گزارشی است از خاطرات شفاهی مردم دهستان غربی از وقایع فرقه دموکرات آذربایجان که به رهبر

آنچه میخوانید گزارشی است از خاطرات شفاهی مردم دهستان غربی از وقایع فرقه دموکرات آذربایجان که به رهبری شوروی در بازه زمانی یکساله ۱۳۲۴ در آذربایجان تشکیل شد.

در پاییز سال ۱۲۹۰ شمسی، قشون روسیه تزاری به فرماندهی ژنرال فیداروف، در مرکزیت دهستان غربی  اردبیل و در دربند ثمرین با قشون قوجه بیگلو روبرو شد که توسط قلم میرزا رئیس ایل طایفه عیسی بیگلو و چندین طایفه ی دیگر شاهسون حمایت می شد. اهالی روستاهای اطراف و بخصوص ثمرینی ها که دل خوشی از شاهسون نداشته و بارها توسط آنها غارت و چپاول شده بودند، داوطلبانه به یاری فیداروف پیوستند و دوشادوش روس در جنگی شش ماهه و طاقت فرسا جنگیدند. این  واقعه دستمایه ای شد تا سالها بعد که هواپیماهای شوروی اعلامیه های دوستی با مطلع “بیز قیزیل شوروی۱ ” را بر روستاها می پراکندند، مردم خسته از قحطی و نابسامانی، هنوز چشم امیدی به همسایه ی شمالی خود داشته باشند. سحرگاه ۲۵ آذر ۱۳۲۴۴ بود که بزرگان هر خانه ای از روستای بزرگ ثمرین و روستاهای اطراف، به خرمن شاهبلاغی در پنج کیلومتری پایین دست روستا بخاطر آتشی که از نیمه شب بر بالای یک بلندی روشن شده بود جمع شدند. کامیون های حاوی مهمات در منطقه متوقف شده بودند وعده‌ای که برخی‎شان لباس سالدات ها را بر تن داشتند با چهره های ایرانی در مقابل آنها منتظر مردم ایستاده بودند و دفتر و دستکی به راه انداخته بودند. خبر اعطای اسلحه ی رایگان بود که جمع کثیری از مردم را در صف های طولانی جمع کرده بود. مردمی که سلاح ها را تحویل می‌دادند هنوز نه اطلاعی از چیستی فرقه داشتند و نه از ارتباط آنها با شوروی کمونیستی اطلاعی داشتند. به هر نفر یک اسلحه “بش آچیلان” یا برنو در ازای امضای ورقه‌ای که در واقع فرم عضویت در “فرقه دموکرات آذربایجان” بود، داده می‌شد. فرمانده تیپ اردبیل در ۲۶ آذر تلگرامی خیلی خیلی فوری ، موفقیت توزیع اسلحه را اینچنین بیان می‌کند:

“اطلاعاتی که از صبح روز جمعه ۲۵ ماه جاری متعاقب یکدیگر رسیده حاکی است که ظرف ۴۸ ساعت اخیر از طرف روس‌ها در تمام دهات اردبیل و سراب و نمین و مشگین‌شهر و پولادلو به عناصر حزب توده اسلحه داده شده که تعداد تقریبی آن طبق اطلاع در حدود هشت هزار تفنگ برنو و بهر نفر دویست تیر فشنگ داده شده است که از دیروز در محل بتمرین تیراندازی شروع کرده‌اند”. 

  روستاییان سرخوش از اسلحه‌ی مجانی که می توانست ضامن امنیت آنها در مقابل هجوم اشرار و همچنین طایفه عیسی بیگلو باشد، گوش به نطق سران منطقه ای حزب فرا می دادند. راهسازی، اعطای حقوق ماهانه به روستاییان، تاسیس اوشکول (مدرسه) و تامین امنیت روستاییان وعده هایی بود که نمایندگان حزب به مردم داده بودند. مردم به سرعت سازماندهی شدند و صدر فرقه و اعضای انجمن منطقه به مرکزیت ثمرین تعیین شدند، صائب و قهرمان و چند نفر دیگر این شورای منطقه ای را تشکیل می دهند. چند نفری همان ابتدای کار توسط عوامل “آختاریش” دستگیر و به اردبیل فرستاده می شوند. دسته های نظامی از تفنگداران روستا تشکیل می شود و سربازان را فدایی می نامند. خانم چراغعلیزاده ثمرین که در آن روزگار هفده سال داشته از بانویی به نام “سریه” می گوید که از اعضای برجسته ی این انجمن بوده و در میان زنان و دختران به تبلیغ مرام فرقه می پردازد. او از آن دوران تحت عنوان “توده‎لیک” یاد می کند و سریه را زنی بلند قد و زیبا توصیف می کند که هر کجا می رفت شعارهای پرولتاریایی سر می داد و می گفت “محو اولسون جوجه ییه‌نلری ۲“. پروپاگاندای فرقه تنها به این دست شعارها بسنده نمی کرد و به تبلیغ مستقیم شخص استالین نیز می پرداخت و دختران روستا در گردهمایی ها “جان ستالین، جان ستالین/ملتون قوربان ستالین ” می خواندند. محبوبیت فرقه در روزهای نخست به جایی رسیده که یکی از روستاییان نام کودک نوزاد خود را “فدایی” می گذارد.  تشکیلات مرکزی فرقه از پیش برنامه ی تسخیر پادگان های اردبیل و اطراف را گرفته است. تشکیلات کوچک و بزرگ فدایی برای تسخیر نمین، سراب، آستارا و مشگین شهر فراخوانده می شوند. فتح مشگین شهر قرعه‌ای است که به نام فداییان ثمرین افتاده است. به زودی فوجی تشکیل می‌شود و از مسیر تازه کند به ارباب کندی راهی مشگین شهر می شوند. با ورود فداییان به مشگین شهر، ریش سفیدان و روحانیان شهر که بیم جنگ و برادر کشی دارند، پیشنهاد مصالحه می دهند. ملاهاشم برادر ملا اماموردی از شهدای مشروطه، قرآنی می آورند و همگان سوگند یاد می کنند که بدون جنگ و خونریزی پادگان را تحویل داده و تحویل خواهند گرفت. ستوان یکم ابولقاسم صدوقی فرمانده گروهان نود نفری مستقر در پادگان راضی به تسلیم می شود اما ستوان اردبیلی فرمانده دسته ی ژاندارم مقاومت می کند و درگیری رخ می دهد. مرحوم باباصفری کشتگان این درگیری چندین ساعته را دوازده نفر برشمرده و اعلام می کند که همگی به طرز فجیعی کشته شدند. با تسلط فداییان فرقه بر ژاندارمری، با پادرمیانی بزرگان شهر و سوگندی که طرفین یاد می کنند، نیروهای فرقه وارد پادگان می شوند. در این اثنا، طبق روایتی که نگارنده از مرحوم پیرقللو ثمرین شنیده است، یکی از ثمرینی ها فضا را برای انتقامی شخصی مناسب دیده و خواسته که با استفاده از فضای ملتهب و نابسامان داخل پادگان، به خون خواهی یکی از نزدیکانش اقدام کند. از این رو گلوله‌ای به سمت فرد مورد نظر شلیک می‌کند و همین اقدام او فضا را به هم ریخته، موجب درگیری بین دسته پادگان و فدایی‌ها می‌گردد که با کشته شدن تنی چند از هر دو طرف و تسلیم نهایی پادگان به پایان می‌رسد. برخی فداییان به غارت و چپاول کسبه می پردازند که تا غنیمت آوردن ظروف چینی هم می رسد. آنها علی رغم قول و قرار خود، سروان اسدالله ادیب‌امینی ، رئیس عشایری منطقه که از همان ابتدا رضای چندانی به این تسلیم نداشته، به همراه میرزا عباسقلی اربابزاده، بخشدار مشگین شهر را  به منظور انتقال به اردبیل دستگیر می کنند. در میانه راه دستور قتل ادیب امینی به فداییان می رسد. مسئولیت انتقال ادیب امینی به دو تن فدایی ثمرینی که نام یکی ارشاد بوده، محول گشته بود. در نزدیکی های اردبیل، ارشاد و ادیب امینی ازفداییان فاصله گرفته اند. ارشاد ساعت مچی ارزشمند وی را می گیرد و به او می گوید که تو آدم خوبی هستی ومن قصد کشتن تو را ندارم، فرار کن و با صدای شلیک تیر هوایی من، خودت را به زمین بنداز تا باقی قشون خیال کنند که کشته شده ای. ادیب امینی فرار می کند و با صدای شلیک همان کاری را که کند که ارشاد از وی خواسته بود. اما ارشاد معطل نمی کند و از پشت به وی شلیک کرده، او را می کشد.  سه هفته پس از این ماجرا، مجلس ختمی از طرف وزارت جنگ ایران برای شهیدان غائله فتح پادگان ها برگزار می شود و اعلانی بدین مضمون در جراید پایتخت منتشر می گردد:

کشتگان پادگان مشگین شهر به دست فرقه دموکرات

پاییز ۱۳۲۵، نارضایتی ها از فرقه بالا گرفته است. چند خانواده اسلحه ی خود را تحویل داده اند. در میان اعضای انجمن که حالا اسم و رسمی هم در کرده اند و همه کاره ثمرین و اطراف هستند ولوله افتاده است. از شورای ولایتی در اردبیل خبر رسیده که پیشه وری گریخته و لشگر خراسان آهنگ اردبیل کرده است. دسته های قتله در اردبیل راه افتاده‌اند و به هر کسی که گمان فرقه‌ای بودنش برود، حمله می‌کنند. خانه های سردمداران فرقه در اردبیل از هجوم این دسته جات در امان نیست. عده ای از توده‌ای ها و از آنجمله تنی چند از ثمرینی ها که زودتر خبردار شده‌اند، خود را به مرز مغان یا آستارا رسانده و قصد گریختن به شوروی دارند. سبب این نابسامانی ها در اردبیل و همچنین فرصتی که برای فرار بسیاری از توده ای ها برای فرار فراهم شد، شاید در تاخیر یک هفته‌ای ورود ارتش به اردبیل از مسیر قافلانکوه باشد. یک هفته از ۲۱ آذر ۱۳۲۵ می گذرد، ستونی از ارتش در پایین دست ثمرین مستقر شده اما نظامیان وارد روستا نمی شوند. ریش سفیدان به ملاقات سران ارتش می‌روند. کسانی که در غائله مشگین شهر دست به تجاوز و دزدی زده بودند توسط روستاییان تحویل ارتش داده می‌شوند. چلوخان، پلوخان و یوسف برادر وی از جمله این افراد هستند. دستگیرشدگان که سرجمع هفده نفر هستند در ورودی کنونی شهر اردبیل و در منطقه “آقا دگیرمانی” تیرباران و سرهاشان توسط “باش کسن رزاق” در جا بریده می شود. ثمرینی ها شبانه به محل آمده و جنازه ها را به روستا منتقل و دفن می‌کنند. سریه نیز که در انبار کاهی پنهان شده بوده، توسط کدخدا بیرون آورده شده و به ضرب گلوله تفنگچی او، در حیاط خانه‎ی کدخدا کشته می‎ شود. اسلحه ها نیز فورا توسط ارتش جمع آوری گردید و در مقابل به هر کسی رسید تحویل داده شد.

غائله فرقه دموکرات آذربایجان یا آنگونه که سالمندان به یاد دارند، “توده لیک”، با همان سرعتی که آذربایجان را در بر گرفته بود، جذابیت و قدرت خود را از دست داد. چنین به نظر می‌رسد که ناامیدی مردم منطقه از حکومت مرکزی و سابقه همکاری با قشون نظامی همسایه شمالی برای تامین امنیت خود در برابرحملات عشایر قوجه بیگلو و عیسی لو ، در کنار شعارهای مترقیانه فرقه دموکرات آذربایجان، رفاه غذایی که در کوتاه مدت ایجاد شده بود و از همه مهمتر مسلح کردن مردم روستایی و نقش دادن به روستاییان، از عوامل اصلی گرایش مردم دهستان غربی به فرقه بوده‌است. اما این گرایش ها نتوانست سبب مقاومت آنها برای حفظ حکومت ملی آذربایجان شود و در مقابل همکاری اهالی برای تحویل توده ای ها اتفاق افتاد .

 
مهدی اکبری‌فر

روایت روزنامه‌های وقت از سقوط فرقه دموکرات در تبریز و اردبیل

روایت روزنامه‌های وقت از سقوط فرقه دموکرات در تبریز و اردبیل

درباره سقوط فرقه دموکرات آذربایجان در ١٣٢٥ و اسباب و علل این پیروزی، مقالات، سخنرانی‌ها و اظهارنظرهای بسیاری انجام شده است.

گروهی این پیروزی را به حساب تدابیر محمدرضاشاه پهلوی و درایت وی گذاشته‌اند و گروهی دیگر آن را تدبیر قوام‌السلطنه، سیاست‌مدار مجرب، عنوان کرده‌اند و عده‌ای دیگر، بر نقش مؤثر آمریکا در حوادث آن دوران و اولتیماتوم دولت وقت این کشور به شوروی، اشاره کرده‌اند.

 

در کنار عوامل دیگر مانند اراده دولت وقت در اعاده حاکمیت خود بر شمال‌غرب کشور و نیز نگرانی آمریکا از توسعه‌طلبی شوروی در ایران، ترکیه و یونان، نباید از « نقش مردم آذربایجان» در بیرون‌راندن فرقه دموکرات غفلت کرد. اگر مردم آذربایجان نمی‌خواستند، کار ارتش ملی بسیار سخت و پیچیده بود و اگر مردم در کنار ارتش سرخ و پیشه‌وری قرار می‌گرفتند، هیچ نیرویی نمی‌توانست اراده آنان را خدشه‌دار کند.
کریستوفر سایکس درباره استقبال مردم تبریز از ارتش، می‌نویسد: «به استثنای مورد فرانسه [آزادی از اشغال نازی‌ها] در سال ١٩٤٤، در هیچ کجای دنیا شاهد این‌چنین شوروشوقی نبودم».
 ریچارد کاتم در کتاب خود «ناسیونالیسم در ایران»، اشاره می‌کند پیش از رسیدن ارتش، خود مردم کلیه مقامات فرقه دموکرات را که به آنها دسترسی داشتند، اعدام کردند.
کلنل پایبوس، وابسته نظامی بریتانیا که یک ماه بعد از سقوط فرقه به منطقه سفر کرد تا اوضاع را بررسی کند، در گزارش خود می‌نویسد: شاگردان مدرسه‌ای در «خوی» که سرود ملی ایران را با هیجان زیاد می‌خواندند، از وی استقبال کردند. پایبوس در گزارش خوی که به وزارت خارجه آمریکا ارسال شده، می‌گوید با گروهی ١٥ نفره از طبقات مختلف شهر دیدار داشته است و برخی از آنها، معتقد بودند دولت ایران باید آموزش زبان فارسی را بعد از این بیشتر توسعه دهد... .
پایبوس می‌نویسند من از ورود به این موضوع خودداری کردم؛ اما حضار به این بحث بسیار علاقه‌مند بودند و می‌گفتند فارسی، زبان مسلط منطقه بود ... .
خود فرقه بعدها در مجلاتی که در باکو منتشر می‌کرد، آمار کشته‌های خود را حدود ٦٠٠ نفر عنوان کرد.
بیشتر این کشتارها از سوی خود مردم و پیش از ورود ارتش صورت گرفت. گزارش کنسولگری آمریکا در تبریز نیز این موضوع را تأیید می‌کند. مثلا در رضائیه، تا پیش از ورود ارتش، صد نفر از مهاجران قفقازی به دست مردم کشته شدند. در تبریز، در فاصله فروپاشی تشکیلات فرقه تا ورود ارتش، ٣٠٠ نفر به دست مردم کشته شدند که وابسته نظامی بریتانیا در گزارش به وزارت خارجه این کشور، می‌نویسد: ٣٠ درصد آنها قفقازی و از اتباع شوروی بودند. بند دو این گزارش در دیدار از تبریز، تصریح می‌کند بعد از ورود ارتش، کشتاری صورت نگرفت. این گزارش کسانی را که تا پیش از ورود ارتش به دست مردم خوی، تبریز و رضائیه کشته شده‌اند ٤٢١ نفر تخمین زده است.
ریچارد کاتم به نقل از راساو، می‌گوید این تعداد با محاسبه اعدام‌های دادگاه‌های نظامی، به بیش از ٥٠٠ نفر می‌رسد. کلنل پایبوس، وابسته نظامی بریتانیا، در شرح ملاحظاتش بعد از شکست فرقه، با تأکید می‌نویسد: بعد از ورود ارتش به منطقه کشتاری صورت نگرفت.
آن‌چه در ادامه خواهد آمد، بخشی از اخبار و گزارش‌های روزنامه‌های وقت کشور درخصوص چگونگی سقوط فرقه دموکرات پیشه‌وری است. بسیاری از روزنامه‌های آن دوران، مخبران و خبرنگاران خود را همراه با نیرو‌های ارتش به منطقه گسیل کردند تا روایتی دستِ اول از چگونگی عملیات نجات آذربایجان مخابره کنند.
از میان انبوه نشریات و گزارش‌هایی که استاد گرامی، کاوه بیات، در اختیار ما قرار داده است، گزارش‌های بی‌شماری درباره نحوه آغاز جنبش وطن‌خواهان آذربایجان و همین‌طور مقاومت‌های مردم عادی که از ستم فرقه، به‌ویژه مهاجران قفقازی، به ستوه آمده بودند، دیده می‌شود.  کریستوفر سایکس در گزارش خود از عملیات نجات فرقه در کتاب «روسیه و آذربایجان» می‌نویسد: «من در اتومبیلی بودم که پس از شروع نبردها از «میانه» به‌سوی شمال حرکت کرد و ٢٤ ساعت قبل از ورود ارتش به تبریز رسیدم. به استثنای مورد فرانسه در ١٩٤٤، در هیچ‌کجای دنیا شاهد یک چنین شوروشوق ناگهانی و خشونت‌باری نبودم».  این بریده روزنامه‌ها روایت خیزش مردمی آذربایجان است که با شعف بسیار از قوای ارتش استقبال کردند و به دست خود متجاسران فرقه را مجازات کردند. روایتی که در میان جنبه‌های دیگر سقوط فرقه دموکرات، کمتر دیده شده است و برای نخستین‌بار در روزنامه «شرق» منتشر می‌شود.

تبریز ساعت ١١ یکشنبه ٢٤ آذر١
روزنامه دموکرات ایران| برای اینکه امنیت شهر تبریز هرچه زودتر برقرار گردد، آقای سرتیپ هاشمی با اولین قسمت ساعت پنج روز جمعه هنگامی که صدها‌ هزار نفر افراد شهر تبریز انتظار ورود ارتش را می‌کشیدند وارد باسمنج شدند. ده‌ها رأس گاو و گاومیش و گوسفند قربانی شد.  عده‌ای در مقابل سربازان دراز کشیده، می‌خواستند قربانی شوند و جان خود را نثار قدم سربازان محبوب ایران کنند.
مردم سربازان را در آغوش کشیده، گریه کرده، می‌بوسیدند و بعضی فرزندان خود را به جلو چرخ‌های ارابه جنگی انداخته گل‌های چرخ‌ها را به دیده خود می‌کشیدند.
مردم تمام کارهای خود را رها کرده، دور سربازان جمع می‌شوند و ابراز احساسات می‌کنند. در شهر اجتماع به اندازه‌ای است که سربازان قادر به حرکت نیستند. هنگام استقبال از ارتش، دکتر جاوید و شبستری [از رهبران تسلیم‌شده فرقه] نیز در «باسمنج» بودند.
از شب ٢١ آذر تابه‌حال تبریز انتقام می‌کشید. مجاهدین از ٩ساله تا ٩٠ساله مسلح هستند، در قسمت‌های اطراف و محلات شتربان و مارالان به علت تیراندازی شدید بین مردم و مهاجرین[آن‌دسته از اعضای فرقه که از قفقاز آورده شده بودند] عبورومرور غیرممکن بود.
در این موقع تیراندازی بسیار شدید شد. سربازان دخالتی نداشته‌اند، گلوله مسلسل و تفنگ مردم را متفرق کرد. ساعت ١١ یک ارابه جنگی و دسته سرباز پارک رفتند. خائنان تسلیم و بازداشت شدند. تیراندازی امروز صبح کمتر شده است.

تفصیل تسلیم ماجراجویان نهضت پوشالی٢
روزنامه دموکرات ایران | دستخط مبارک ملوکانه - اظهار تشکر سرلشکر رزم‌ آرا - اوامر شاهانه به نیروهای اعزامی - غلام یحیی در «میانه» - چند نفر را به قتل رسانیده و دو‌ میلیون ریال پول بانک را سرقت کرده است - سران فرقه دموکرات از ساعت هفت بعدازظهر هر یک با پنج، شش کامیون اثاثیه به طرف سر حد شوروی فرار کرده‌اند.
غلام یحیی پول‌های بانک را سرقت کرده است
نیروهای اعزامی به آذربایجان در این چند روز مشغول ترمیم جاده و بازکردن راه برای حرکت ستون‌ها بوده است. طبق گزارش‌ها و تحقیقات محلی، وضعیت میانه بسیار درهم و حتی غلام یحیی چند لحظه قبل از حرکت، چندین نفر را به قتل رسانیده و دو‌ میلیون ریال پول بانک میانه را برداشته و متواری شده. اسلحه و مهمات در همه جا ریخته و فدائیان دسته ‌به ‌دسته با حال زار تسلیم می‌شوند. وضعیت اهالی تأسف‌آور و برای علاقه‌مندان به آزادی و استقلال کشور دیدنی است.  ستون اعزامی از تکاب بالاخره پس از زدوخورد شب گذشته، ساعت شش صبح دیروز وارد شاهین‌دژ شد. اسلحه و مهمات زیادی به دست آنها افتاده و فدائیان مرتبا با اسلحه‌های خود تسلیم ستون می‌شوند. طبق گزارشات واصله، طوایف شاهسون در نتیجه اغتشاش و هیجان، هروآباد و اکثر نقاط خلخال را تصاحب و به طرف اردبیل در حرکت هستند.


مردم تبریز منتظر ورود قوای دولتی
اظهارات رادیو تبریز که در ساعت ١٧ونیم روز ٢١ آذرماه پخش گردیده و پاسخی که به آن داده شد در زیر چاپ می‌شود. «٣٠٠ هزار زن و مرد از بامداد روز ٢١ آذر در شهر به تظاهرات پرداخته و با دردست‌داشتن عکس اعلیحضرت همایون شاهنشاهی و نخست‌وزیر و پرچم ایران منتظر ورود قوای دولتی هستند».
سران فرقه دموکرات با اثاثیه سرقتی فرار کردند
سران فرقه دموکرات از ساعت هفت بعدازظهر دیروز در پناه مسلسل و تفنگ، هر یک با پنج، شش کامیون اثاثیه گرانبها از شهر تبریز خارج و به طرف سرحد شوروی رفتند.  باوجودی‌که ملت فاقد اسلحه بود، مع‌الوصف موفق شدند عده زیادی از اعضای دموکرات را کشته و فعلا هم در اطراف شهر صدای تیر شنیده می‌شود.  شهر توسط پیرمردان و معتمدان اداره و حکومت‌نظامی اعلام و از ساعت ١٨ عبورومرور در شهر ممنوع است. اهالی تقاضای کمک فوری حتی اگر ممکن است با هواپیما را دارند.  این تلگراف به اهالی آذربایجان پاسخ داده شده است.  «هم‌میهنان عزیز: الساعه ارتش به طرف شهر شما در حرکت است. ارتش برای ایجاد امنیت و جلوگیری از این بدبختی‌ها وارد شهر شما می‌شوند. افراد این ارتش برادران و کسان شما هستند که برای نجات شما حرکت و با تأثرات شما شریک هستند. ورود ارتش به سرزمین مقدس آذربایجان و خاصه شهر تبریز به ساعت افتخار و خوش‌وقتی فرد‌فرد آنان است.  هم‌میهنان عزیز، درضمن به عموم توصیه می‌شود که آرامش کامل و نظم تام را مراعات کرده با کمال نظم و ترتیب با ارتش همکاری کنید تا قوای تأمینیه بتواند نظم شهر را در دست گرفته، به وظیفه خود عمل کنند.  هم‌میهنان عزیز ارتش با آغوش باز وارد شهر زیبای شما می‌شود؛ زیرا شما برادران و هم‌میهنان عزیز مدت یک‌سال‌ونیم از ما دور و جدا بوده و دوری و جدایی شما در فردفرد ارتش اثرات عمیقی کرده است.
هم‌میهنان پرچم‌های شیر و خورشید را زینت پیکر خود کرده امروز را جشن گرفته و این سعادت عظیم را که یادگاری فراموش‌‌نشدنی است، هیچ‌گاه فراموش نکنید».

پیام عشایر ایران برای شرکت در عملیات نجات آذربایجان و پیام سپاس ارتش
در جریان اخیر که موضوع دفاع میهن و حفظ مرز و بوم کشور و جلوگیری از اقدامات و تحریکات عده‌ای ماجراجو بود، عشایر رشید و خدمتگزار کشور که در کوهستان‌های مختلف مسکون هستند، تلگراف بسیاری به ستاد ارتش مخابره و با روح صمیمیت و علاقه وافر برای خدمتگزاری و برای انجام وظیفه و فداکاری دوش‌به‌دوش ارتش حاضر شدند.  حتی افراد خود را حاضر و در شُرف حرکت بودند که بدین قسم، جریان آذربایجان پیش‌آمد نمود.  بین رؤسای عشایر به‌خصوص باید اسامی این آقایان را ذکر کرد. آقای ابوالقاسم بختیار که با عشقی وافر کلیه ایلات خود را حاضر و آماده کار کرده بود. آقای قبادیان که بارها کتبا و تلگرافا تقاضای تمرکز و حرکت عده خود را کرد. آقای علی غضنفری در لرستان که با جدیت مشغول جمع‌آوری و تمرکز افراد خود شده. آقای خسرو بویراحمدی و آقای ضرغام و سایر کدخدایان بویراحمدی که شب و روز با جدیتی خستگی‌ناپذیر خود را حاضر و آماده حرکت کرده‌اند. عشایر مختلف غرب، خاصه سنجابی کوران - قلخانی - ولدبیگی و غیره که لاینقطع برای حرکت قسمت‌های خود اقدام و عمل کرده‌اند. عشایر عرب که توسط استاندار خوزستان و فرمانده لشکر آنجا بارها تقاضای حرکت خود را کرده‌اند.  یک مرتبه دیگر پیشامد اخیر ثابت کرد چگونه عشایر خدمتگزار ایران با علاقه وافر و ایمانی خلل‌ناپذیر برای همکاری و عمل دوش‌به‌دوش ارتش حاضر و در لحظه خطر چگونه همه‌چیز را کنار گذارده مثل سرباز در کنار ارتش جانبازی خواهند کرد.  این احساسات و این علاقه و ایمان است که استقلال کشور را ابدی و عظمت آن را سرمدی خواهد کرد. ستاد ارتش به نام کلیه ارتش از این احساسات بی‌شائبه و این عشق سرشار ایلات رشید و برادران کوهستانی تشکر کرده و انتظار دارد این صمیمیت و علاقه و این بستگی و معنویت روز‌به‌روز کامل‌تر شود.  زنده و جاوید باد ایران عزیز پایدار و با عشایر رشید و سلحشور ایران باعظمت و با روح ایران‌دوستی و ایران‌پرستی مردمان و سکنه کوهستان‌های ایران.

مخابره اخبار نجات آذربایجان توسط خبرنگاران خارجی در تبریز
هیأتی از خبرنگاران خارجی مرکب از کریستوفر سایکس، خبرنگار دیلی‌میل لندن، ادوارد کویتس، مخبر آسوشیتدپرس و کلیتون دانیل، خبرنگار روزنامه نیویورک‌تایمز، روز ٢١ آذر از تهران برای مشاهده اوضاع آذربایجان به تبریز حرکت کرده و ساعت شش‌ونیم بعدازظهر همان روز وارد تبریز شدند و بلافاصله در ساعت هفت از رادیو تبریز پیامی برای روزنامه‌های خود فرستادند که چون شامل اخبار و وقایع اخیر تبریز و میانه است، عینا ترجمه و چاپ می‌شود:  «جعفر پیشه‌وری صدر فرقه دموکرات آذربایجان که درست مدت یکسال بر این استان حکومت می‌کرد امروز از تبریز مفقودالاثر گردیده اهالی و مردم تبریز در کوچه و خیابان‌ها جمع شده فریاد شادی و مسرت آنها دائما رو به تزاید است و با بی‌صبری تمام منتظر ورود قوای اعزامی از مرکز می‌باشند که امروز صبح از میانه به طرف تبریز حرکت کرده است.  تشکیلات فرقه دموکرات و مقاومت مسلحانه آنها شب گذشته به کلی از هم گسیخته شده و از روسای رژیم آنها فقط دو نفر علی شبستری رئیس انجمن ایالتی و دکتر سلام‌الله جاوید فرماندار باقی مانده‌اند که آنها هم به نام استقبال از قوای اعزامی به طرف میانه رفته‌اند.  عمارت مرکز ستاد فرقه دموکرات و دفتر کار پیشه‌وری تخلیه شده و تاریک است محل پیشه‌وری هنوز معلوم نیست و مردم در جست‌وجوی او هستند صدای آتش تیر امشب هم یعنی پس از ٢٤ ساعت درهم‌شکستن رژیم دموکرات‌ها در شهر شنیده می‌شود ولی تصور می‌رود بیشتر شلیک‌ها امشب از روی شعف و شادی است نه از خشم و غضب تمام شهر به وسیله پلیس‌های موقت که با لباس سویل هستند نگهبانی موقت که با لباس سویل هستند نگهبانی می‌شود این پلیس‌ها با تفنگ‌های خودکار و مسلسل‌های سبک مسلح بوده و برای اینکه با فداییان دموکرات اشتباه نشوند بازوبندهای سفیدی بسته‌اند.  بین میانه و تبریز‌ هزاران نفر دهقانان و برزگران و اهالی شهرهای عرض ‌‌راه در کنار جاده ایستاده و منتظر استقبال قوای ارتش ایران هستند که درست یک‌سال قبل آذربایجان را تخلیه کردند.  سه نفر خبرنگاران خارجی با اولین اتومبیل در پیشاپیش قوای اعزامی از میانه به طرف تبریز حرکت کردند و در نتیجه چند ساعت زودتر از قوای ایران به تبریز رسیدند. اهالی در مسیر عبور خبرنگاران با کف‌زدن‌ها ورود آنها را شادباش گفته و هفت گوسفند در دهات مختلفه به رسیم قدیمی ایرانی‌ها برای خبرنگاران قربانی شد. آیین قربانی بزرگ‌ترین افتخاری است که ایرانی‌ها نسبت به گرامی‌ترین میهمان و عزیزترین کسان خود انجام می‌دهند».

زنده‌باد شورای امنیت
در تمام عرض راه فریادهای شادی برای سلامتی شاه و ارتش ایران و نخست‌وزیر و مخبرین جراید بلند بود و در نزدیکی شهر تبریز فریادهای (زنده‌باد شورای امنیت) نیز اضافه شد هنگامی که امروز صبح خبرنگاران از میانه حرکت کردند واحدهای ارتش ایران با اسلحه‌های سنگین در شهر میانه تهیه حرکت خود را می‌دیدند.
در میانه مردم با سربازان با یک حالت وجد و شعفی گردآمده و برای پیداکردن دموکرات‌هایی که مخفی شده‌اند به ارتش ملحق گردیده‌اند در کلیه نقاط خانه‌های دموکرات‌ها از طرف مردم جست‌وجو می‌شد و عده زیادی زندانیان را مردم به خارج شهر می‌بردند.  در خارج شهر میانه اهالی یک قریه کوچک آذربایجانی هنوز اخبار تسلیم دموکرات‌ها را نشنیده بودند و این بزرگ‌ترین مژده بود که ما به آنها دادیم دهقانان گزارش می‌دادند که قوای دموکرات‌ها با عجله زیادی در تمام مدت شب با کامیون‌ها و اتوبوس‌ها فرار کرده و مقدار زیادی اثاثیه مردم را با خود برده‌اند این قبیل مشاهدات تا رسیدن مخبرین به ترکمن‌چای که محل معاهد قدیمی ایران و روسیه در سال ١٨٢٨ بود ادامه داشت.  در آنجا کم‌کم دستجات قداتی که در حال فرار با اسب و پیاده بودند دیده شد اغلب آنها مسلح بودند ولی سعی می‌کردند که مداخله‌ای در رفت‌وآمد اتومبیل‌ها نکنند در طول جاده اتومبیل دیگری مشاهده نشد تا هنگامی که خبرنگاران به گردنه (شبلی) واقع در ٣٠ مایلی تبریز رسیدند در آنجا بزرگ‌ترین و تنها دسته منظم فدائیان دیده شد که در حدود ٢٥ نفر سوار بر اسب بودند اغلب فدائیان هنوز اونیفورمي نظیر لباس‌های شوروی‌ها را در برداشتند.  در ترکمن‌چای اولین خبر از اداره تلگراف تبریز رسیده بود زیرا تلگراف‌ها در آنجا نگه‌داشته شده بود و سیم بین میانه و تبریز را قطع کرده بودند.  در ترکمن‌چای جسد لخت و برهنه یک فدایی که روی سنگ‌ها افتاده بود جلب توجه کرد و دهقانان می‌گفتند که این فدایی به دست افسرش تیرباران شده. در تمام طول راه مردم یک سؤال داشتند (قوای ارتش چه موقع خواهد آمد؟) و هنگامی که خبر حرکت آنها را از میانه شنیدند شادی زایدالوصفی به آنها دست داده در تمام دهکده‌ها پرچم ایران در اهتزاز بود و اغلب مردم درحالی‌که پرچم ایران و عکس شاه را در دست داشتند، در حرکت بودند.
در نزدیکی تبریز دسته‌های نظامیان آذربایجانی یعنی فدایی‌ها دیده می‌شدند که راه را برای فرار از شهر به طرف دهاتشان باز کرده و اغلب اسلحه‌های خود را به زمین انداخته پس از یک‌ سال به سوی مسکن و مأوای خود می‌رفتند.


جشن یک‌سالگی فرقه تبدیل به جنبش شادی مردم شد
در تبریز برای امروز برای جشن یک‌ساله تأسیس فرقه دموکرات رژه‌ای تهیه می‌دیدند ولی این جشن تبدیل به شادی ورود قوای ایران شد و مردم شادی می‌کردند، نه برای جشن یک‌ساله فرقه دموکرات بلکه برای فرار خائنانه آنها. در خارج از شهر مردم سر و دست کریستوفر سایکس، خبرنگار دیلی‌میل را که فارسی را خوب حرف می‌زد، بوسیده و مقدم آنها را شادباش می‌گفتند. کمی آن طرف‌تر یک سروان سابق ارتش ایران که لباس و مدال‌ها و علائم نظامی خود را برای چنین موقعی نگه‌ داشته بود، با دسته گل و عده زیادی از رفقای خود که به تفنگ‌های خودکار مسلح بودند، به انتظار ورود سربازان ایرانی ایستاده بودند و می‌گفت ما تا فردا خواهیم ایستاد تا گل‌ها و اسلحه‌ها و حتی جان خود را نثار مقدم برادران خود کنیم. در نزدیکی شهر مردم از شدت شعف و شادی راه را بسته بودند و تمام شهر تعطیل و مغازه‌ها بسته بود؛ حکومت نظامی در شهر اعلام شده بود و از ساعت هشت به بعد عبورومرور قدغن شد.  محمد بی‌ریا، رئیس اتحادیه کارگران، اعلان کرده بود که تصمیم گرفته است به حکومت مرکزی تسلیم شود و به وسیله رادیو هم این مطلب را به اطلاع مردم رسانید. تیراندازی در شب مخصوصا در اطراف سربازخانه‌ها تا صبح ادامه داشت ولی صبح مردم در کوچه‌ها و خیابان‌ها ظاهر شدند و شروع به جمع‌آوری اسلحه‌هایی که از طرف دموکرات‌ها ریخته شده بود، کردند.

• قیام میهن‌پرستان اردبیل علیه فرقه دموکرات٣
روز بیستم آذرماه است! از رادیو تهران و تبریز اخبار مهمی راجع به حرکت قوای نظامی به طرف تبریز و سایر نقاط آذربایجان شنیده شده است. مردم اردبیل مضطرب و نگران هستند و نمی‌دانند اوضاع از چه قرار است و با خائنان و میهن‌فروشان باید چه معامله‌ای بکنند ولی در این میان یک چیز محقق است که باید پرده از روی اعمال ننگین دموکرات‌های قلابی برداشته شود و توده‌های واقعی که یک‌ سال زیر شکنجه قرار داشتند، انتقام خود را بگیرند.  صبح روز ٢١ آذر است! هوا برخلاف همیشه نسبتا معتدل به نظر می‌رسد. حاج جواد مجتهدزاده به اتفاق قاسم‌خان نجفی، داماد خود از خانه بیرون آمده و به اتفاق سه نفر دیگر وارد کوچه ارمنستان می‌شوند. سه نفر از فدائیان مشغول پاس هستند. چهار نفر میهن‌پرست به اشاره مجتهدزاده بر سر آنها ریخته و دموکرات‌ها قبل از اینکه دست به ماشه تفنگ ببرند، خلع اسلحه و دستگیر می‌شوند.
ساعت هفت صبح است! پنج میهن‌پرست چهار تفنگ با مقداری فشنگ و یک پارابلوم نوع (کلت) در اختیار دارند؛ بدون فوت وقت این پنج نفر به طرف شهربانی رفته و پاسبان مسلح دم در ورودی را فورا خلع سلاح می‌کنند. در این دو مورد قاسم‌خان که ٢٦ یا ٢٧ سال داشته، شهامت بی‌نظیری از خود نشان می‌دهد چند لحظه بعد یک نفر از مأموران تأمینات از اداره شهربانی درحالی‌که هفت‌تیری به دست داشته، بیرون آمده و به طرف میهن‌پرستان هدف می‌رود. مجتهدزاده درصدد برمی‌آید با نصیحت و دلیل از تیراندازی این هم جلوگیری کند؛ در ضمن به یک عده از اطرافیان خود دستور می‌دهد مانور غافلگیری پیش گرفته و دموکرات مسلح را از عقب‌ سر دستگیر کنند. قاسم‌خان نجفی خود به انجام این وظیفه خطرناک همت می‌گمارد ولی دموکرات پس از دستگیری به ماشه یارایلوم فشار آورده و تیری به بازوی راست قاسم‌خان اصابت می‌کند و بعد هم به شکمش فرو می‌رود. میهن‌پرست شجاع با این ضربه کاری از پا در آمده و به بیمارستان منتقل می‌شود و دو روز بعد شربت شهادت را می‌نوشد. همین‌موقع که این وقایع در شهربانی روی می‌دهد، آقای داود تقی‌زاده که یکی دیگر از میهن‌پرستان اردبیل است، در قسمت مرکزی شهر مردم را علیه دموکرات‌های خائن تشییع کرده و با یک گروه ٢٠٠نفری مسلح با چوب و چماق مرکز فرقه دموکرات را تاراج کرده و چاپخانه جودت را که مدت یک‌ سال بود خائنان بر علیه مصالح مملکت مشغول چاپ اوراق ننگینی بودند، به کلی ویران و کاری می‌کنند که کمترین اثری از این چاپخانه منحوس باقی نمی‌ماند. بعد این دسته هم به شهربانی حمله می‌برند، از طرف شهربانی به طرف مردم میهن‌پرست باشرافت تیراندازی می‌شود ولی فشار غیرت و شهامت و بی‌باکی سران میهن‌پرست شهربانی را مجبور به تسلیم می‌کند.
مجتهدزاده که باید گفت رهبر قیام میهن‌پرستان بوده، رئیس شهربانی را دستگیر و زندانی می‌کند. در قسمت کلانتری شرق شهر نیز که محله پیر عبدالله باشد، آقای رحیم معینی که از جوانان تحصیل‌کرده و صدیق است، مشغول خلع سلاح دموکرات‌ها و برقراری انتظامات بوده است. درهر‌حال ساعت هشت‌و‌نیم صبح آقای مجتهدزاده و سایر میهن‌پرستان موفق می‌شوند آذرپادگان و جایی را که فرماندار اردبیل بوده، دستگیر و زمام شهر را به دست گیرند. خلع سلاح اعضای فرقه دموکرات به‌سرعت عملی شده و پس از آن مردم با هیجان و خشم بسیاری شروع به کشتن خائنان می‌کنند. مهم‌ترین اقدامی که از طرف مجتهدزاده و دیگران به عمل می‌آید، جلوگیری از حیف‌و‌میل‌شدن اموال دولتی و پول‌های موجود بوده است، به‌طوری‌که بیشتر از یک‌ میلیون وجه نقد و اسناد در بانک ملی و کشاورزی صندوق شهرداری (٤٠٠ هزار تومان) به دست آمده و نگهداری می‌شود. پس از کشته‌شدن ماری اسمعیل، یکی از سران فرقه و معاون شهرداری اردبیل و عده دیگری از دموکرات‌ها، قهرمان که یکی از افراد ایل شاهسون بوده و با میهن‌پرستان همکاری داشته، آذرپادگان و رئیس شهربانی را در منزل خود زندانی می‌کند که مبادا فرار کنند. ملیون و میهن‌پرستان اردبیل که انتظار داشتند واحدهای ارتش زودتر وارد شهر شوند، متوجه می‌شوند که از قوای نظامی و از سواران شاهسون هیچ خبری نیست و ترس این می‌رفت که فدائیان مسلح متمرکز در (تیر) شش‌فرسخی اردبیل سر راه تبریز و اردبیل و قوای مسلح دموکرات‌ها در جاده بین آستارا - اردبیل به شهر حمله کرده و به قتل عام دست زده و مردم را مورد شکنجه و آزار قرار دهند. غروب روز ٢٦ آذر شنیده می‌شود که (شاهسار) رئیس حوزه فرقه دموکرات خیال دارد با ٢٠٠ نفر سوار مسلح خود به شهر حمله کند. مجتهدزاده فورا با تلگراف سرآب و بر اطلاع می‌دهد که قوای نظامی از آستارا وارد شهر شد و دو گردان هم به طرف سرآب حرکت کرد، فورا از آنها استقبال شود؛ برای اغفال چنین تلگرافی نیز به آستارا مخابره می‌شود که ارتش از راه تبریز وارد شد و به طرف آستارا حرکت کرد.  شاهسار پس از اطلاع از این تلگراف از حمله به شهر منصرف شد ولی خودش به اتفاق دو سوار مسلح که پسر خواهر و پسر برادرش بوده‌اند، به سوی اردبیل حرکت کرده و ساعت چهار بعدازظهر روز ٢٣ آذر وارد شهر می‌شود، میهن‌پرستان فورا از ورود این عضو پلید به شهر خبردار شده و در چهارراه شهر از عقب سر شاهسار از اسب پایین افتاده و در زیر تیر و خنجر و چوب و چماق مردم به اتفاق پسر خواهر و پسر برادرش ریزریز می‌شود. سواران این مرد پلید وقتی می‌شنوند که سردسته‌شان به دست توده‌های واقعی کشته شده است، از هم متلاشی شده و اسلحه‌ها را ریخته و فرار می‌کنند؛ با این ترتیب اردبیل و اهالی آن از خطر چپاول و غارت نجات یافته و تا روز ورود ارتش ٢٦ آذرماه میهن‌پرستان در حدود ٤٨ نفر از خائنان را به کیفر اعمال ننگین‌شان می‌رسانند.

قیام میهن‌پرستان مشکین‌شهر٤
مشکین‌شهر در میان تپه‌ماهورهای سبلان در ١٢فرسخی اردبیل واقع است و از لحاظ موقعیت نظامی بی‌نهایت ‌اهمیت دارد؛ به همین جهت هم همیشه هنگ سوار تیپ یا لشکر اردبیل با وسایل لازم در این شهر پادگان بود و انتظامات را بر عهده داشت ولی پس از حادثه شهریور ماه ١٣٢٠ پادگان این مرکز مهم از یک هنگ سوار به یک گروهان پیاده‌نظام تقلیل یافته بود و این گروهان هم از اسلحه‌های مشکین‌شهر نمی‌توانست استفاده کند. در آذرماه ١٣٢٤ نیز که دموکرات‌ها جرئت کردند به این شهر حمله ببرند، از نظر کمی شماره سربازان پادگان و نبودن اسلحه به مقدار کافی در دسترس آنها بود وگرنه دفاع از مشکین‌شهر با موقعیت نظامی ممتازی که دارد کار آسانی است. موضوعی که در مقال امروز مورد توجه ما قرار گرفته، چگونگی قیام میهن‌پرستان این شهر در مقابل عمال فرقه دموکرات است.
روز ٢١ آذر ماه ١٣٢٥ پس از دستگیری آذرپادگان فرماندار دموکرات‌ها در اردبیل، آقای دکتر صادق محجوبی (ستوان دوم ژاندارمری و دکتر پادگان ژاندارمری مشکین‌شهر قبل از آذرماه ١٣٢٤) با اتومبیل سواری آذرپادگان و دو قبضه تفنگ به اتفاق یک نفر از دوستانش به طرف مشکین‌شهر حرکت می‌کند. ارتباط تلگرافی اردبیل با مشکین‌شهر قطع شده بود؛ به این مناسبت آقای محجوبی با سرعت هرچه‌تمام‌تر به مشکین‌شهر رفته و میهن‌پرستان را دور خود جمع کرده و قیام عمومی را شروع می‌کنند. مردم مشکین‌شهر که یک سال تمام شاهد جنایات و خیانت‌کاری عمال پیشه‌وری بودند، به یک اشاره با چوب و چماق و بیل و کلنگ راه افتاده و روز ٢٢ آذر ماه شهربانی را اشغال می‌کنند و ٣٢ قبضه تفنگ از آنجا به دست می‌آورند. بعد به تسلیم‌کردن پادگان دست زده و ٩٢ قبضه تفنگ نیز از سربازخانه به دست می‌آورند. ٣٠ قبضه تفنگ هم از فدائیان مشکین‌شهر می‌گیرند. چند ساعت بعد ١٣ مسلسل سبک با ٥٦١ تیز قشنگ از فدائیان و ٢٦هزارو ٦٦٦ تیر فشنگ پادگان به دست میهن‌پرستان می‌افتد. ١٠ بمب دستی و صد لنگه برنج و مقدار زیادی آرد نیز در انبار دموکرات‌ها ضبط می‌شود. روز ٢٣ و ٢٤ قاتلان افسران و سربازان و ژاندارم‌ها به همان وضعی که یک‌ سال پیش دست به جنایت فجیعی زده بودند، از طرف میهن‌پرستان در وسط میدان شهر و خیابان کشته می‌شوند. پس از ورود نیروی نظامی به مشکین‌شهر تمام این مهمات و اسلحه که از طرف میهن‌پرستان به غنیمت گرفته شده بود، تحویل فرمانده ستون می‌شود و با این ترتیب مردم این شهر کوچک ثابت می‌کنند که هیچ وقت با خائنان میهن همکاری نداشته‌اند و در اولین فرصت نیز فقط با دو تفنگ و چوب و چماق علیه میهن‌فروشان قیام کرده و وظیفه ملی خود را به نحو احسن انجام دادند.

قاتلان افسران مشکین‌شهر چگونه به سزای خود رسیدند٥
پس از درهم‌شکستن جبهه متجاسرین در قاقلانکوه و سقوط میانه، ستون‌های ارتش در جلو گردنه شبلی دو قسمت شده؛ یکی از آنها راه سراب و اردبیل را در پیش می‌گیرد و این ستون پس از رسیدن به مقصد یک دسته از افراد خود را به مشکین‌شهر اعزام می‌کند.  مشکین‌شهر خاطرات شومی را به یاد تمام ایرانیان می‌آورد؛ این قصبه کوچک که در میان تپه ماهورهای کوه باعظمت سبلان واقع شده و باغات و چمن‌زارهای سبز و خرم آن را احاطه کرده است، نمونه‌ای از فداکاری و شهامت پنج نفر از افسران جوان ارتش بود که در آذر سال ١٣٢٤ در مقابل خیانت یک مشت وطن‌فروش و ماجراجو ایستادگی کرده و شرافت سربازی خود را تا آخرین فشنگ حفظ کرده و تسلیم نشدند؛ مگر طبق امریه صریح لشکر متبوعه. ولی کسانی که در ظاهر به نام دموکراسی و تصمیم این اصول مقدس اسلحه به دست گرفته ولی در باطن جز پشت‌پازدن به اصل مسلم آزادی و انسانیت منظوری نداشتند، با اینکه قرآن مجید را بالای سرنیزه زده و به مدافعان دلیر مشکین‌شهر ارائه داده و سوگند یاد کرده بودند که جان و مال افسران و سربازان و ژاندارم‌ها در امان خواهد بود، با کمال بی‌شرمی و از روی نهایت درجه پستی و بی‌شرافتی پس از تحویل‌گرفتن اسلحه و مهمات پادگان کوچک این قصبه سربازان را هنگام خروج از سربازخانه به مسلسل بسته و اجازه نداده بودند یک نفر از آنها سالم بماند. پنج نفر از افسران ارتش و ژاندارمری را نیز دستگیر و به طرف اردبیل اعزام کرده بودند؛ بخشداری بدبخت مشکین‌شهر نیز جزء این قافله بوده است.  بین اردبیل و مشکین‌شهر بیابانی به نام (سومرین) وجود دارد که از طرف شرق مشرف به دهنه‌های سبلان است. در این محل افسران ارتش و فرمانده پادگان ژاندارمری و بخشدار را متجاسرین از کامیون پیاده کرده و با متد آلمان‌های نازی به آنها می‌گویند که شما آزاد هستید و بروید. همین که افسران بی‌سلاح و لخت چند قدم از محل توقف کامیون دور می‌شوند، مسلحانه آتش شروع کرده و هر پنج نفر به خاک و خون می‌غلتند و بااین‌ترتیب قتل‌ عام و فاجعه مشکین‌شهر تکمیل می‌شود.  آدم‌کش‌ها خیال می‌کردند اگر قانون و عدالت اجتماعی دامن‌گیر آنها نشده، انتقام ‌الهی نیز به سراغ آنها نخواهد رفت. پس از ورود ستون ارتش به مشکین‌شهر (هنگام سقوط فرقه) سروان ادیب امینی - ستوان یکم اردبیلی - عباسقلی ارباب‌زاده بخشدار و دو ستوان یکم دیگر که ٢٤ نفر بوده‌اند، دستگیر و تحت نظر یک دسته سرباز مسلح به اردبیل فرستاده می‌شوند.
برحسب تصادف یکی از کامیون‌ها در بیابان (سومرین) همان محلی که افسران ارتش در هفتم محرم سال گذشته تیرباران شده بودند، پنچر می‌شود و جنایتکاران به فکر می‌افتند که از توقف کامیون‌ها استفاده و فرار کنند. ولی سربازان که متوجه خبث طینت این شیطان‌صفت‌ها بودند، آتش تفنگ و مسلسل‌های خود را متوجه آنها کرده و در ٥٠متری کامیون‌ها هر ٢٤ نفر قاتل را به سزای آدم‌کشی خود می‌رسانند و حتی یک نفر از جانی‌ها نیز نمی‌تواند از این مهلکه جان به سلامت به در برد. با این ترتیب در همان محلی که افسران بی‌سلاح ارتش به دست میهن‌فروشان جام شهادت نوشیده بودند، قاتلان به سزای اعمال ننگ‌آور خود رسیدند و واقعا تصادف عجیبی بوده است؛ با این ترتیب هرگز نباید از انتقام الهی غافل شد.

پی‌نوشت‌ها:
١- دموکرات ایران، شماره ٣٩، ص ٢، سه‌شنبه ٢٦ آذر ١٣٢٥
٢- دموکرات ایران، شماره ٢٧، صص ١ و ٢، یکشنبه ٢٤ آذر ١٣٢٥
٣- دموکرات ایران، شماره ٧٨، صص ١ و ٤، دوشنبه ١٤ بهمن ١٣٢٥
٤- دموکرات ایران، شماره ٨١، صص ١ و ٤، پنجشنبه ١٧ بهمن ١٣٢٥، نویسنده: د. امینی
٥- دموکرات ایران، شماره ٧٤، ص ٤، چهارشنبه ٩ بهمن ١٣٢٥

نسل کشی مردم آذربایجان بدست ترکان عثمانی

عکس و تصویر نسل کشی مردم آذربایجان بدست ترکان عثمانی اشغال و قتل عام هولناک مردمان تبریز توسط ...

نسل کشی مردم آذربایجان بدست ترکان عثمانی

اشغال و قتل عام هولناک مردمان تبریز توسط ترکان خونخوار (993-986 ق) [964-957 خ]

در طول دوره صفویه، بخش‌های غربی قلمرو ایران، به ویژه منطقه قفقاز و آذربایجان، بارها مورد حمله و هجوم همه‌جانبه سپاهیان عثمانی قرار گرفت. در این تجاوزها، بسیاری از شهرها و روستاهای مناطق یاد شده تصرف و تخریب و افراد بیشماری نیز قتل عام شدند. بنا به آگاهی‌های موجود در بیشتر منابع تاریخی ایران و عثمانی، تقریباً در تمام تهاجم‌های سپاه عثمانی، این مردم غیور خطه آذربایجان بودند که در صف مقدم جنگ و ستیز با عثمانی قرار داشتند. اوج ستیزه‌گری مردم آذربایجان در مقاومت مردم تبریز در برابر تصرف این شهر از سوی قوای عثمان پاشا، تجلی کرد؛ مقاومتی که سرانجام به قتل عام هولناک مردم این شهر توسط سپاه عثمانی منجر شد.
در طی این سال‌ها (998-986 ق) [969-957 خ]، بخش‌های وسیعی از غرب و شمال غرب ایران از قفقاز تا آذربایجان در معرض تهاجم‌های مکرر قوای عثمانی قرار گرفت و به تصرف آن دولت درآمد. قوای عثمانی در بیشتر حملات خود به شهرها و روستاهای ایران، با نهایت قساوت و بی‌رحمی به کشتار و قتل عام مردم ایران پرداختند. اوج قتل عام‌های آنها در سال 993ق [964 خ] در هنگام تصرف تبریز، در همین شهر صورت گرفت.
«قاضی احمد قمی» از قلت عام هفت و هشت هزار نفر از مردم بی‌گناه تبریز سخن گفته است. وی می‌نویسد:
تمامی ینکچریان خود را به کوچه‌ها و محل‌ها انداخته، هرکس را به نظر درآوردند به درجه شهادت رسانیده و از دیوار باغچه به خانه‌ها درآمده هرکس را که در نقب‌ها و زیرزمین‌ها پنهان شده بود، بیرون آورده به قتل رسانیدند  قریب هفت هشت هزار نفر به قتل درآورده، صد نفر از پیرزنان طعمه شمشیر ساختند و چند تن از سادات صحیح‌النسب و علما و صلحا در این قتل عام شربت شهادت چشیدند و اطفال شیرخواره را پای به شکم نهاده به عالم آخرت رسانیدند و موازی هفت هشت هزار نفر از ساده‌رخان مه لقا و دختران سمن سیما و زنان حورلقا و اطفال مسلمانان از تبریزیان اسیر نموده در میانه خرید و فروخت نمودند  مجملاً از ظهور اسلام تا غایت، این نوع قتل‌عامی بر زمره مومنین سمت ظهور نیافته بود و هیچ یک از سلاطین کفر جرأت به این امر شنیع نکرده بودند که از این عثمانِ [عثمان پاشا] بی‌ایمان نسبت به مسلمانان صادر شد...
این نویسنده در ادامه، ‌به نقل چند بیت شعر از میرجعفر تبریزی درباره کشتار مزبور پرداخته که در آنها، شاعر از کشتار مردم در ماه مبارک رمضان، ناله و فغان سر داده است
تبریز چو کربلا شد از شیون و شین
فرقی که بود همین بود در ما بین
کان بهر حسین در محرم بوده است
این در رمضان بهر محبان حسین
در آخر ماه روزه تبریز الحق
گردید چو کربلا ز خون ناحق
«اسکندر بیگ ترکمان» نیز در «عالم آرای عباسی» درباره قتل عام مردم تبریز سخنی کم و بیش مشابه قاضی احمد قمی گفته است. وی می‌نویسد:
در اثناء تعمیر قلعه، عثمان پاشان در تبریز تجویز قتل عام نمود... رومیان به مجرد شنیدن آن کلمه، با تیغ‌های کشیده به شهر ریخته آغاز سرافشانی نمودند... رومیه در بیرون هرکس را دیدند به قتل رسانیدند و شروع در خانه‌ها کرده به هر خانه راه یافتند مردان را طعمه شمشیر بلا ساخته اموال و اسباب را نهب و غارت نمودند و بسیاری از نساء و صبیان را اسیر کردند. فریاد و فغان اطفال و عورات به فلک اثیر رسیده...»
علاوه بر مورخان ایرانی، برخی از مورخان عثمانی که بعضا خود نیز در هنگام تصرف تبریز حضور داشته‌اند، به صراحت به قتل عام مردم تبریز اشاره کرده‌اند. از جمله «حریمی» که رساله‌ای به نام «فتح تبریز» نوشته است، در دو قسمت از اثر خود به رفتار ددمنشانه قوای عثمانی با مردم تبریز این‌گونه سخن گفته است: عساکر:

از سحرگاه دست به هجوم همه‌جانبه زده، اموال و اسباب و دارایی اهالی شهر را چنان مورد غارت و چپاول قرار دادند که صد مرتبه بتر از عملی که تیمور در حمله به سیواس مرتکب شده بود را مرتکب شدند.
او ضمن اشاره به علت خشم سپاهیان عثمانی، به صراحت از قتل عام مردم تبریز این‌گونه سخن گفته است:پیروزی ناچیزی که نصیب دشمن دین و گروه ضالین شد، موجب شادی و سرور مردم شهر تبریز گشت. آنها پس از آن، هرگاه عساکر روم را تنها می‌یافتند آنها را لخت می‌کردند و یا می‌کشتند. عساکر روم از این عمل به ستوه آمدند و لیکن از سوی حضرت سردار اجازه غارت و قتل عام مردم را نداشتند. اما ندایی در میان آنان پیدا شد که می‌گفت: عساکر روم از جانب رب‌العالمین مجاز به غارت و قتل‌عام مردم‌اند. از این رو عساکر از یک طرف هجوم همه‌جانبه آورده، زن و مرد بی‌شماری را که در شهر و در اردویشان بود، را قتل عام کرده و مال و منالشان را به غارت و یغما بردند.

از جمله مورخان معروف دیگر عثمانی که به واقعه تبریز به صراحت اشاره کرده‌اند یکی «مصطفی سلانیکی افندی» و دیگری «ابراهیم پچوی افندی» است. «سلانیکی» می‌نویسد:
مردم [تبریز] هرگاه عساکر را تنها می‌دیدند، درصدد انتقام برمی‌آمدند. مردم در دل عقده داشتند و به دنبال بهانه بودند تا داد خود را بستانند. از این رو به خواست خدا، بر زبان عساکر چنین جاری شد که این مردمان ستیزه‌جو را باید قتل عا کرد و الا اینها نه مطیع می‌شوند و نه تن به قبول حق می‌دهند[...] ناگهان یک روز آشوب و واویلایی به پا خواست، عامه عساکر اسلام سلاح برگرفته و گفتند قتل عامی به پا خواسته است  نخست شهر غارت و یغما شد و همراه با نهب و غارت، قتل عام مردم نیز عملی شد.
«پچوی» نیز در تاریخ خود به واقعه تبریز به صراحت اشاره کرده است. البته وی گروه‌هایی از مردم که از دم تیغ سپاه خونریز عثمانی گذشتند را به طور مشخص نام برده است. وی می‌نویسد:
عساکر، شهر را مورد هجوم همه‌جانبه قرار داده و به مدت سه روز و سه شب عموم مردم را قتل‌عام» کردند... عساکر هر که را از «سادات»،‌ «بزرگان»، «تجار»، و «اهل صنعت و حرف» یافتند «بی‌رحمانه» به قتل رساندند.

- اوروج بیگ بیات، دون ژوان ایرانی، ترجمه مسعود رجب‌نیا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1338، ص 166/-نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس، چاپ کیهان، تهران، 1334، ج 1، ص 47.
4- اسکندر بیگ ترکمان، تاریخ عالم آرای عباسی، انتشارات امیرکبیر، ج 2، تهران، 1350، ج 1،‌ ص 221./5-همان، ج 1،‌ ص 220./6- نصرالله فلسفی، همان، ج 1، ص 58./7-همان، ج 1، ص 48.
8-همان، ج 1،‌ ص 41-40./9-اسکندر بیگ، همان، ج1، ص 231./10-همان، ص

بزرگترین کارخانه کبریت سازی جهان در ایران

بزرگترین کارخانه کبریت سازی جهان در ایران

مهندس توکلی با افتخار می‌گوید که با تولید سالانه ۱۰ میلیارد جعبه کبریت، بزرگترین تولیدکننده کم‌هزینه ودر موثر جهان هستیم.

10 دی سالروز اختراع اولین کبریت شیمیایی است.  اولین کبریت شیمیایی در سال ۱۸۲۷ میلادی توسط «جان واکر» اختراع شد. این کبریت‌ها چوب‌های باریکی بودند که سرهای آن‌ها نخست گوگردی شده و سپش در کلرات پتاسیم و رصن و گوگرد اکسیژنه آغشته می‌شد و در آخر در محلول اسید سولفوریک فرو برده می‌شد. در سال ۱۸۳۰ میلادی شارل سوریای فرانسوی کبریت فسفری را اختراع کرد که با فسفر سفید ساخته می‌شد. بعدها این کبریت به کبریتی تبدیل شد که بر اثر مالش با کاغذ شیشه‌ای آتش می‌گرفت. خمیر این کبریت‌ها از کلرات پتاسیم، سولفور آنتیمون و آب صمغ بود. به دلیل خطر استفاده از فسفر سفید کارل رانس و لوندسترم فسفر بی‌شکل، را که مخلوطی از فسفر سفید و قرمز بود را به کار بردند. با این حال آلمانی‌ها افتخار این اختراع را برای کامرر می‌دانند و اتریشی‌ها و مجارها نیز آن را به اتین رومر و پرشل نسبت می‌دهند. نخستین کارخانهٔ کبریت‌سازی جهان توسط کامرر آلمانی در سال ۱۸۳۲ میلادی ساخته شد. نخستین کارخانه کبریت در ایران کبریت توکلی است. 

ببزرگترین کارخانه کبریت سازی جهان در ایران

بهتر است سری به آشپزخانه بزنید و روی جعبه کبریت‌تان را بخوانید (البته اگر هنوز از کبریت استفاده مینماید). زیر همان کلمه‌ای که نوشته این کبریت بی‌‌خطر است آرم توکلی چاپ شده است. البته در برخی از محصولات توکلی، نام کبریت فروزان نوشته شده است.

موضوع برمی‌گردد به 100 سال قبل زمانی که عهدنامه ننگین ترکمنچای امضاء شد و منطقه قفقاز به دست روس‌ها افتاد. آن زمان بنیانگذار کبریت توکلی یا همان حاجی آقا کبریت‌ ساز توکلی ساکن ایروان و تاجر قند و شکر و کبریت بود که وقتی دید سرزمینش تحت سلطه استالین درآمده به تبریز نقل مکان کرد و در سال 1297 کارخانه کبریت‌سازی توکلی را ایجاد کرد. حاجی آقا کبریت ساز دارای 2 دختر و 55 پسر بود که فرزندانش نیز در این راه او را یاری می‌کردند. ولی در میان فرزندان، محمدتقی پس از گذراندن دوره دبیرستان در کالج البرز تهران برای ادامه تحصیل راهی شهر میشیگان آمریکا شد و موفق به اخذ مدرک لیسانس در رشته مکانیک شد که متاسفانه در مقطع فوق‌لیسانس به علت بیماری پدر مجبور شد به ایران بازگردد. محمدتقی 25 ساله به عنوان عضو هیات مدیره در ادامه خدمات پدر ابتکارات جدیدی را در کارخانه پیاده کرد که یکی از آنها استفاده از ضایعات چوبی کبریت‌سازی برای تولید نئوپان بود.

hameja332pic1

اولین کارخانه کابینت‌سازی ونئوپان در ایران

مهندس محمدتقی کبریت‌ساز توکلی در سال 1342 با انتقال صنایع نئوپان از کشور آلمان به ایران توانست اولین کارخانه تولید  نئوپان در ایران را پایه‌گذاری کند. در آن زمان محصولی به نام «فورمیکا» در اروپا تولید شد که بر روی نئوپان برای جلوگیری از نفوذ آب و خوردگی چسبانده می‌شد که این مهندس 32 ساله توانست با ساخت این ماده برای اولین بار در ایران «فورمیکا» را بر روی نئوپان بکشاند.

بعد از تاسیس کارخانه نئوپان دیدیم که نئوپان داریم، فورمیکا هم که تولید می‌کنیم، پس مشکلی برای ساخت کابینت نداریم. برای همین اولین کارخانه ساخت کابینت در ایران راه‌اندازی شد. آن زمان کسی کابینت نداشت یا اگر هم داشت آهنی بود یا خارجی.

 

کارخانه کبریت‌سازی

محمدتقی توکلی می‌گفت: آن زمان که پدرم کارخانه ایجاد کرد به علت خروج ایرانیان از منطقه قفقاز، زنان و کودکان زیادی در کاروانسراها و محلات شهر آواره و گرسنه بودند که پدر تعداد زیادی از آنها را برای کار به کارخانه آورد. آن زمان کارخانه کبریت‌سازی توکلی بیش از 900 کارگر داشت و امروز به دلیل پیشرفت صنایع و تکنولوژی با 300 کارگر فعالیت می‌کند. چوب کبریت از درخت صنوبر تبریزی ساخته می‌شود و به اصلاح گوگرد آن از ترکیب 12 ماده شیمیایی تهیه می‌گردد که با سلیکوم حیوانی به چوب کبریت چسبانده می‌شود. امروزه در تمام دنیا، کبریت از مصرف عمومی به مصرف لوکس تبدیل و فندک جایگزین آن شده است. کارخانه‌های بزرگ کبریت‌سازی جهان هر کدام محصول خاصی را تولید می‌کنند یک کارخانه کبریت تزئینی، یکی دیگر کبریت شومینه و… ولی کبریت‌سازی توکلی تنها کارخانه در جهان است که تمامی محصولات را تهیه و تولید می‌کند و جزء باکیفیت‌ترین کبریت‌های جهان شناخته شده است.

 مهندس توکلی می‌گوید: هم‌اکنون در جهان هر عدد کبریت به قیمت 2 دلار فروخته می‌شود که در این میان کبریت توکلی تنها با قیمت 50 سنت ارائه می‌شود و با افتخار می‌گوید که با تولید سالانه 10 میلیارد جعبه کبریت، بزرگترین تولیدکننده کم‌هزینه وموثردر جهان هستیم.

مرور حوادث سخت ترین بوران و برف تاریخ بشریت : سال ۱۳۵۰ ؛ ایران

لابه لای تقویم تاریخ ردپای حوادث بعضا عجیب و هولناک که در کشورمان رخ داده، دیده می شود.
یکی از ماجراهایی که در کمتر محفل و بحثی ردپایش دیده می شود، بوران بسیار شدید و هولناکی است که فاجعه ای تاریخی برای کشورمان را رقم زده است.
فاجعه ای که در آن بیش از ۴۰۰۰ انسان کشته شدند!

سخت ترین زمستان تاریخ ایران

جالب است بدانید این رخداد مربوط به سالیان دور نیست، درست ۴۵ سال پیش در ۱۳۵۰ شمسی؛ “ایران” منجمد می شود و مردم به رعب و وحشتی عجیب می افتند و بسیاری کشته می شوند.
زمستان سال ۵۰ که می رسد، بسیاری حتی فکرش را هم نمی کردند که قرار است در سراسر ایران شاهد بارش برف به ارتفاع ۳ متر!! باشند. (حتی در برخی مناطق که برف به طور مدام-نزدیک به ۳۶ ساعت- می باریده؛ ارتفاع برف به ۶ متر!! نیز رسیده بود)
در آن سال بیش از ۲۰۰ روستا از روی نقشه ایران برای همیشه پاک می شوند!
این رویداد بدون شک سخت‌ترین و مصیبت‌بارترین “بوران” در تاریخ نوشته‌شده بشر بوده‌است؛ و عنوان “سهمگین ترین تلفات بوران جهان” را به نام خود ثبت کرده است.
شنبه ۲ بهمن ماه ۱۳۵۰ است و چند روزی میشود که بصورت پراکنده بارش برف و از آن مهمتر سرمای نسبتا شدیدی در نقاط کشور دیده می شود، برای همین هم روزنامه اطلاعات با تیتر “دیو سپید” به استقبال اخبار روز گذشته رفته.

به دستور آموزش و پرورش وقت، ۳ روز مدارس تهران تعطیل می شود؛ در مازندران ۲ نفر به علت سرمای شدید جان باخته اند. دمای برخی از شهرها به شدت افت کرده و دمای زنجان به ۲۴ درجه زیر صفر و دمای شهرکرد نیز به ۲۷ درجه زیر صفر رسیده است

روزنامه ها نوشته اند که تونل امامزاده هاشم جاده هراز به علت بارش شدید برف بسته شده است.
سرما باعث شده تا رجال سیاسی هم خانه نشین شوند.
از اردبیل خبر آمده که مردم از شدت زیاد سرما به مساجد پناه برده اند، همچنین ۳ نفر هم در اثر سقوط بهمن جان خود را از دست داده اند.
کارشناسان از “در خطر بودن جان ۲ میلیون دام” خبر می دهند.
کشنبه ۳ بهمن فرا می رسد و روزنامه اطلاعات با تیتر “خورشید باید طلوع کند” از وضعیت بد آب و هوا و رخدادهای تلخ روز گذشته می گوید.
آنطور که در خبرها بوده اتوبوسی با ۳۰ سرنشین در گردنه حیران سقوط کرده و مسافرانش جان باخته اند، در تهران هم به علت سرمای شدید وضع بحرانی اعلام شده است، تا این امروز مسیر ارتباطی ۳۷۵۰ روستا در آذربایجان قطع شده و در جاده های کشور “زنجیرفروشی سیار” رونق یافته است!

دمای استان خراسان به شدت کاهش یافته و دماسنج ها عدد ۳۲ درجه زیر صفر!!! را نشان می دهند.
شهربانی کل کشور نیز در دستوری سراسری گفته که تمام رانندگان در هر نقطه ایران باید از زنجیر چرخ حتی در عبور و مرور شهری استفاده کنند.
از رشت و آستارا خبر رسیده که بیش از ۱۴۰۰ نفر در محاصره برف هستند و به کمک احتیاج دارند؛ در گیلان هم مرگ پرندگان به شدت افزایش یافته است.
سه شنبه ۵ بهمن ماه چون یک روز مانده به سالروز “انقلاب سفید شاه” اکثر صفحات روزنامه ها به اعلامیه های آن اختصاص می یابد و کمتر خبری در خصوص رخدادهای تلخ کشور کار می شود. صرفا این خبر اعلام می شود که “در گیلان حالت فوق العاده اعلام شد”.

چهارشنبه ۶ بهمن ماه خبر می رسد که ریزش بهمن روی ریل قطار گرگان-تهران باعث مسدود شدن آن شده، دمای فیروزکوه نیز به شدت افت کرده و به منفی ۳۶ درجه رسید.

امروز روزنامه اطلاعات بدلیل سرمای شدید خراسان تیتر می زند که “خراسان تنها ۴ درجه با سرمای قطب جنوب فاصله دارد!”
تا روز یکشنبه ۱۰ بهمن ماه خبر مهمی در روزنامه ها چاپ نمی شود جز اعلامیه های مربوط به همان انقلاب مذکور.

اما یکشنبه ۱۰ بهمن خبرهای تلخی مخابره می شود؛ در این روز اعلام شد که تمام جاده های مهم کشور بسته شدند و بارش بی امان باران سبب طغیان کارون شده و همین موضوع باعث شده مارها به ساحل هجوم بیاورند؛ وضعیت در حال وخامت است و گرگ ها که بدلیل سرما و نبود غذا به شدت گرسنه بودند در چالوس و آمل نیز به جان مردم افتاده اند

دوشنبه ۱۱ بهمن ماه می شود و خبر تکان دهنده ای میرسد که ساکنان ۳۰ دهکده ۴۰ روز است که در محاصره برف قرار گرفته اند و احتمال دارد همه اهالی این دهکده ها از بین رفته باشند. شدت سرما و یخبندان باعث شده تا هر فردی که اندکی توانایی دارد به کمک نیازمندان و در راه ماندگان بشتابد، و مانند یک راننده کامیون فداکار که بار ذغال سنگ حمل میکرده با مشاهده گیر افتادن بیش از ۵۰۰ نفر در یکی از جاده های کشور؛ بار خود را آتش می زند تا جان این افراد در جاده مانده را نجات دهد.

سه شنبه ۱۲ بهمن که می رسد وضع بدتر می شود؛ خبر ها می گوید در شهرستان ها همه چیز تعطیل شده است، بارش برف در تهران نیز شدت پیدا کرده و باعث شده شمیران در اثر برف از تهران جدا شود!! امروز خبر رسمی می گوید که برخی از نقاط شاهد برف به ارتفاع ۶ متر بوده اند!!

چهارشنبه ۱۳ بهمن ماه که می رسد دیگر مردم شهر تهران شروع به انتقاد از شهردار می کنند و از وضع موجود گلایه و میخواهند شهرداری تهران برای مشکلات بر اثر بارش برف راه چاره ای بیندیشد و شهردار هم پاسخ می هد که این بارش برف بی سابقه بوده و تمام تلاشش را خواهد کرد تا مشکلات را مرتفع کند.

شنبه ۱۶ بهمن ماه خبر تلخ دیگری می گوید ۱۰ روز است که از وضع ۲۵ هزار سکنه ۱۲ روستا در منطقه سمیرم اطلاعی در دست نیست و این افراد به شدت نیاز به غذا و کمک دارند.

یکشنبه ۱۷ بهمن ماه شهر زابل که یکی از منطق گرمسیر محسوب می شود به دمای منفی ۱۴ درجه سانتیگراد می رسد و مشکلات عدیده ای را برای شهروندان این شهر که به این آب و هوا آشنایی نیز ندارند فراهم می کند.

سه شنبه ۱۹ بهمن ماه وضع کشور به شکل کاملا بحرانی در می آید، بطوریکه عده زیادی از شدت سرما در شهر تبریز -آن هم در روز- بیهوش شده اند؛ مردم رشت هم که به شدت احساس خطر کرده اند، اقدام به خواندن نماز وحشت می کنند؛ در همین شهر حتی دیگر امکان دفن مردگان نیز میسر نیست! و مردگان را بایگانی می کنند تا در فرصت مناسب بتوانند آن ها را دفن کنند. در آذربایجان ارتباط ۴۵۰۰ روستا قطع شده است و راه آهن این استان نیز بسته می شود.

روز چهارشنبه ۲۰ بهمن ماه اوج رخدادهای این ماجرای سهمگین است؛ در بسیاری از شهرها وضع فوق العاده اعلام شده؛ بیش از ۱۸۰ نفر در ارتفاعات گیلان ناپدید شدند؛ در سهند یک قطار زیر برف مانده و احتمال کشته شدن تمام مسافران آن بسیار زیاد است؛ ۷ نفر از سرمای شدید در تبریز خشک شدند؛ ۴۰ خانوار در یکی از استان های شمالی کشور زیر بهمن مدفون شدند و جان سپردند؛ مشکل تامین مایحتاج مردم به شدت نمود پیدا کرده و حالا ذخیره آرد در بسیاری از نقاط ایران به پایان رسیده است و زنگ خطر قحطی نیز به صدا در می آید؛ بندر پهلوی (انزلی) در تاریکی مطلق فرو رفته است؛ خبر رسیده که ۱۹ دهکده در چهارمحال و بختیاری نیز در محاصره شدید برف قرار گرفته اند؛ ۱۵۰ کامیون در مرز جلفا بدلیل بارش برف متوقف شدند و گیر افتاده اند؛ تقریبا در تمام کشور ۳۶ ساعت است که به صورت مداوم برف می بارد.
پنج شنبه ۲۱ بهمن که فرا می رسد حکومت این فاجعه را بالاخره جدی می گیرد و ستاد امداد نخست وزیری تشکیل می دهد.

شنبه ۲۳ بهمن ماه باز هم در ارتفاعات گیلان ۱۸۰ نفر ناپدید می شوند و در شهر کرد که دمای منفی ۳۷ درجه را تحمل می کند کسی اطلاعی از زنده بودن ساکنان ۱۴ دهکده حوالی این شهر ندارد (مشخص می شود که بسیاری از آنها کشته شده اند)؛ در گیلان، اداره کل بهداری، مردم را از خوردن گوشت پرندگان دریایی به علت مسمومیت منع می کند.

یکشنبه ۲۴ بهمن ماه کمک های ستاد امداد به محاصره شدگان در برف ارسال می شود. ( البته هم در شیوه ارسال و توزیع و هم زمان آن، اشتباهات فاحشی روی می دهد)؛ باز هم در ارتفاعات شمال کشور شصت نفر در اثر بهمن کشته می شوند.

تقریبا از این روز (۲۴ بهمن ماه ۱۳۵۰) دمای هوا کم کم افزایش پیدا می کند و این بوران شدید و سهمگین به کار خود در کشور ما پایان می دهد؛ اما حالا نوبت بیماری های پس از سرما هست که به سراغ مردم برود و در برخی از نقاط کشور متاسفانه به دلیل آنفولانزا و سرماخوردگی های شدید برخی از هموطنان جان می سپارند.
آنگونه که در خصوص علل علمی بوران آن سال آمده در فوریه ۱۹۷۲ (بهمن ۱۳۵۰) در ایران یکی از کم سابقه ترین کولاک های برف و بوران رخ داده است که بدلیل نفوذ عمیق موج سرمای شدید و فراگیر، مجموعاً حدود ۸۰ – ۷۵ درصد از پهنه کشور بویژه در در نیمه ی شمالی و غربی کشور و قسمتهای جنوبی، دچار یخبندان شده است.
بررسی نقشه های جو بالای مربوط به این بوران شدید، در روز قبل از وقوع بوران نشان می دهد که هسته کم ارتفاعی در نواحی جنوبی اروپا شکل گرفته است و بدلیل عمق زیاد این سامانه ی کم ارتفاع و بر اثر گردش نصف النهاری جریانات، بتدریج و با حرکت شرق سوی این سامانه، یک سیستم “کم فشار بریده” ایجاد شده که مرکز آن بر روی دریای خزر قرار گرفته است. اصولاً سلولهای کم فشار بریده، سیستمهای اقلیمی با هسته سرد هستند و اغلب در عرضهای میانی و با عمیق شدن ناوه ها و جدا شدن سلول بسته از مرکز ناوه تکوین می یابند. بدلیل استقرار سیستم کم فشار بسته ی بریده بر روی دریای خزر که ریشه در عرضهای بالا دارد، افت شدید دما همراه با بارش برف سنگین ناشی از ریزش هوای سرد و مرطوب، قابل توجیه است. بررسی نقشه های باد حکایت از وزش باد شمالی دارد که همچون ابزاری برای ریزش هوای بسیار سرد عرضهای بالایی به کشور بویژه در نیمه ی شمالی کشور عمل کرده است.
یکی از دلایل تداوم شرایط بوران و در پی آن خسارات گسترده در کشور، ماهیت سلول بسته ی کم فشار است که بطور طبیعی و معمولاً از چند روز تا چند هفته می توانند در یک منطقه ماندگار شوند.

 

بردگان آفریقایی‌ در حرمسرای ناصری

 
بردگان آفریقایی‌ در حرمسرای ناصری
روایتی تصویری از برده‌داری در ایران عصر قاجار
 
 دنیس حسن‌زاده/ ترجمه: شیدا قماشچی

 پدرام خسرونژاد به طرح موضوعی جدید در زمینهٔ برده‌داری در ایران پرداخته و برای این منظور از آرشیوهای عکس، متون مختلف و مصاحبه‌ها استفاده کرده است.
فروش بردگان آفریقایی در خلیج فارس به پیش از دوران اسلام باز می‌گردد. در متون قرون وسطی به طور پراکنده اشاره شده که بردگان به عنوان خدمتکار، محافظ شخصی، سرباز و ملوان در خلیج فارس از جمله جنوب ایران به کار گرفته می‌شدند. این امر تا مدت‌ها ادامه یافت و شکل آن در طی قرون متمادی دچار تغییر شد.

در تاریخ مدرن، آفریقایی‌ها جزئی از خدمهٔ خانواده‌های اشراف ایران به شمار می‌آمدند. مردان سیاهپوست معمولاً خواجهٔ حرمسرای شاهان می‌شدند در حالیکه زنان سیاهپوست به خدمت زنان ایرانی در می‌آمدند. علیرغم ریشهٔ کهن برده‌داری آفریقاییان در ایران، به ندرت به این موضوع اشاره شده و کمتر مورد بحث قرار گرفته است، زیرا تحقیقات جامعی دربارهٔ برده‌داری آفریقاییان و استفاده از آن‌ها به عنوان خدمتکاران خانگی صورت نگرفته است. اما عکس‌هایی وجود دارند که زوایایی از این امر را نشان می‌دهند و این عکس‌ها موضوع تحقیق پدرام خسرونژاد در چهار سال اخیر بوده‌اند.

خسرونژاد محقق مطالعات ایران و خلیج فارس در دانشگاه اوکلاهاماست، بخش جدیدی که با عنوان خانوادهٔ فرزانه به تازگی در این دانشگاه تأسیس شده است. او برای نخستین بار در اواخر دههٔ ۱۹۹۰ متوجه موضوع برده‌داری آفریقاییان در ایران شد؛ زمانی که پروژهٔ دو سالهٔ اتنوگرافیک را در خلیج فارس، شهرهای میناب، بندر لنگه و بشاگرد استان هرمزگان به پیش می‌برد. مطالعات او در زمینهٔ پوشش سیاهپوستان ایران او را به سمت مسالهٔ برده‌داری در ایران پیش راند.

در سال ۲۰۱۱ که خسرونژاد در حال تدارک برنامه‌ای با موضوع عکاسی قاجار در دانشگاه سنت‌اندروز اسکاتلند بود متوجه چندین عکس از قرن ۱۹ شد که در آن‌ها آفریقاییان ساکن حرمسرای ناصرالدین‌ شاه به تصویر درآمده بودند. (۱۸۹۶-۱۸۳۱) از آن زمان به بعد خسرونژاد به جمع‌آوری عکس‌هایی پرداخت که زندگی برده‌های آفریقایی در ایران را روایت می‌کردند. او برای انجام تحقیقات بیشتر به ایران، اسپانیا و انگلیس سفر کرد و به مطالعهٔ آرشیو فرهاد دیبا در اسپانیا و آرشیو نبردهای معاصر هالند پارک لندن پرداخت. او چندین مصاحبه انجام داده است از جمله مصاحبه با هاله افشار، بارونس بریتانیایی متولد ایران که در اوایل دههٔ ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ خدمتکار آفریقایی داشته است.

خسرونژاد تاکنون ۴۰۰ عکس جمع‌آوری کرده است و قصد دارد تا آن‌ها را در کتابی با موضوع خدمتکاران آفریقایی در ایران منتشر کند، این نخستین باری است که به این موضوع پرداخته می‌شود. او همچنین قصد دارد تا نمایشگاه‌هایی با این مضمون را در کشورهای مختلف برپا کند.


این کار بسیار حساس است. خسرونژاد توضیح می‌دهد: «برخی از خانواده‌های قاجار وجود دارند که با عنوان «برده» مشکل دارند. می‌گویند که خانواده‌هایشان با کسی به عنوان «برده» رفتار نمی‌کردند و آن‌ها فقط خدمتکار خانه بودند. ممکن است این موضوع صحت داشته باشد ولی برده‌داری به هر شکلی برده‌داری است و ما باید آزادانه راجع به آن صحبت کنیم.»

ارائهٔ این عکس‌ها نخستین گام به سمت چیزی است که خسرونژاد آن را روشی نوین در انسان‌شناسی تصویری ایران می‌نامد: «ما منابع تصویری زیادی داریم که ارزش تحقیقاتی دارند. برخی از آن‌ها توسط هنرمندان و یا تاریخ‌پژوهان بررسی شده‌اند ولی هرگز مورد بررسی انسان‌شناختی قرار نگرفته‌اند. ما باید با هدف انسان‌شناسی به مطالعهٔ این متون و عکس‌ها بپردازیم.» خسرونژاد به همراه تیمش در دانشگاه اوکلاهاما به دنبال روش‌شناسی نوینی هستند تا به وسیلهٔ آن عکس‌ها و فیلم‌های مستند از منظر انسان‌شناختی بررسی شوند: «این عکس‌ها حاوی اطلاعاتی هستند که در متون یافت نمی‌شوند. تحلیل آن‌ها می‌تواند به انسان‌شناسان کمک کند تا مطالعاتشان در زمینهٔ ایران را پیش ببرند.»


قبادخان بختیاری (راست) و حسین‌خان بختیاری پسران خان بزرگ ایل بختیاری خسرو ظفر بختیاری، داخل باغی احتمالاً در اصفهان همراه با بردهٔ آفریقایی‌شان، سال ۱۹۴۰. به گفتهٔ خسرونژاد این عکس نشان می‌دهد که برده‌داری در ایران به خاندان قاجار محدود نبوده و به خوانین ایلات نیز می‌رسیده است.
عکس: موسسهٔ مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران.


اکثر برده‌های آفریقایی در ایران خواجه بودند. پوشش آن‌ها نشان می‌دهد که به شاه یا افراد بلندمرتبهٔ دربار تعلق داشته‌اند.
از راست: آقای الماس‌خان، آقای بهرام‌خان، آقای مسرور، آقای سید مصطفی، آقای اقبال‌خان، آقای یاقوت‌خان (فرد متفاوتی از عکس دیگر)، دههٔ ۱۸۸۰.
عکس: آرشیو نبردهای معاصر، لندن، بریتانیا.


بردگانی که خواجه نبودند به خدمت ارتش سران قاجار درمی‌آمدند. چهارده نفری که در این عکس به نمایش درآمده‌اند در خدمت شاهزادهٔ قاجار ظل‌السلطان بوده‌اند، قمیشلو، اصفهان، ۱۹۰۴.
عکاس: ظل‌السلطان - آرشیو نبردهای معاصر، لندن، بریتانیا.


ظل‌السلطان این عکس را در شکارگاه تابستانی‌اش در نزدیکی اصفهان صحنه‌پردازی کرده و یک از برده‌هایش را به تصویر درآورده که فرزندش را در آغوش دارد. بنا به شرح عکس، این فرزند واقعی بردهٔ آفریقایی - حاجی یاقوت‌خان - است و اقبال نام دارد؛ او خواجه نبوده و می‌توانسته فرزند داشته باشد. در توضیح عکس آمده که یاقوت‌خان لباس قومی خویش (لنگ) بر تن دارد که پوشش آفریقایی‌های خارج از ایران بوده است، ۱۹۰۴.
عکاس: ظل‌السلطان - آرشیو نبردهای معاصر، لندن، بریتانیا.


کامران افشار در آغوش پرستارش، ننه سنبل باجی و هالهٔ افشار که در پشت عروسکش ایستاده است، تهران، دهه ۱۹۴۰. سنبل باجی که اصلیت آفریقایی داشت در حرمسرا به دنیا آمد و در کودکی از دربار آخرین شاه قاجار، احمد شاه (۱۹۳۰-۱۸۹۸)، آزاد شد. او به خانهٔ افشارها نقل مکان کرد، در آنجا بزرگ شد، ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. او تا آخر عمرش در منزل آن‌ها باقی ماند.
عکس: اهدایی کامران افشار


شمس‌الشعرا (عبدالحسین میرزا شمس ملک آرا)، نشسته، به همراه دامادش امان‌الله میرزا جهانبانی (۱۹۱۲-۱۸۶۹) ایستاده در سمت راست تصویر، پسر کوچک با کلاه (منصور میرزا جهانبانی)، پسر دیگر عزیزالله، دو دختر دیگر پوران خانم جهانبانی و توران خانم جهانبانی، دختر بردهٔ آفریقایی، ۱۹۰۰.
عکس: آرشیو نبردهای معاصر، لندن، بریتانیا. 
 



این عکس توسط شاه گرفته شده و یادداشت‌نویسی شده است. گروهی از زنان شاه و خواجگان داخل باغ حرمسرا در عکس نمایش داده می‌شوند، داخل مجموعهٔ کاخ‌های شمال تهران، شهرستانک. پنج بردهٔ آفریقایی در این عکس قرار دارند که دو نفر از آن‌ها بزرگسال هستند و احتمالاً از اتیوپی آمده‌اند و سه نفر دیگر نوجوان هستند: حاجی بلال (سمت راست)، اسماعیل‌خان (بردهٔ سفیدپوست نفر اول از سمت راست)، مغرورخان (بردهٔ آفریقایی نفر چهارم از سمت راست)، حاجی رحیم (بردهٔ سفیدپوست نفر دوم از سمت راست، رئیس بردگان حرمسرا) ۱۸۸۳.
عکاس: ناصرالدین شاه - آرشیو عکس، کاخ موزهٔ گلستان، تهران، ایران.


این عکس احتمالاً توسط مسعود میرزا ظل‌السلطان (۱۹۱۸-۱۸۵۰)، حاکم اصفهان (۱۹۰۷-۱۸۷۲) و بزرگترین فرزند ناصرالدین شاه گرفته شده است. فرزند ظل‌السلطان، بهرام میرزا در وسط عکس روی صندلی نشسته است و دو تن از درباریان کنار او نشسته‌اند (رضا قلی‌خان، منشی دربار سمت راست و آقاباجی، رئیس خواجگان در سمت چپ) به همراه هشت بردهٔ خواجهٔ آفریقایی. طرح مخصوص لباس‌ها و کلاه‌های بردگان آفریقایی نوعی از تبعیض قومی محسوب می‌شود.
عکس: مجموعهٔ عکس‌های قاجار فرهاد و فیروزه دیبا.


بنا بر شرحی که توسط مسعود میرزا ظل‌السلطان در پایین عکس آمده است، عکاس رئیس خواجگان آقاباجی است. در این عکس چهار نفر از بردگان بزرگسال آفریقایی دیده می‌شوند که مراقب فرزندان ظل‌السلطان هستند. کاخ چهل ستون، اصفهان، دههٔ ۱۸۹۰.
عکاس: آقا سلیمان آقاباجی - آرشیو نبردهای معاصر، لندن، بریتانیا.


غلامحسین میرزا مسعود، یکی از فرزندان ظل‌السلطان به همراه بردهٔ آفریقایی‌اش، جلفا، اصفهان، دههٔ ۱۸۸۰.
عکاس: تونی یوهانس - موسسهٔ مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران.


بر اساس یادداشت‌های باقی عکس‌های آلبوم، عکاس این عکس نیز مسعود میرزا ظل‌السلطان است و کودک نیز نوهٔ او نیم تاج بانو (احتمالاً) به همراه بردهٔ آفریقایی در اصفهان، دههٔ ۱۸۹۰. در دورهٔ قاجار نگهداری از کودکان و همراهی کودکان درباری و خاندان سلطنتی تا محل تحصیل یکی از وظایف اصلی بردگان آفریقایی بوده است.
عکاس: ظل‌السلطان - آرشیو نبردهای معاصر، لندن، بریتانیا.


سعید در دههٔ ۱۹۳۰ در خانهٔ ابوالحسن دیبا (۴ ژانویه ۱۸۹۴- ۱۶ آوریل ۱۹۸۲) از مادری آفریقایی زاده شد. دیبا او را به اروپا فرستاد تا به عنوان سرآشپز تعلیم ببیند. هنگامی که در دههٔ ۱۹۵۰ به ایران بازگشت در هتل پارک مشغول به کار شد. او پیش از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ ایران را ترک کرد و دیگر از او خبری در دست نیست. این عکس در یکی از جشن‌های عروسی در تهران، سال ۱۹۵۴ گرفته شده است.
عکس: مجموعهٔ عکس‌های قاجار فرهاد و فیروزه دیبا.


یک اشراف‌زاده به همراه خواجهٔ آفریقایی.
عکاس: نامعلوم - کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران، ایران.


این عکس در سال ۱۸۹۵ توسط یکی از مهم‌ترین عکاسان دورهٔ قاجار، عبدالله قاجار (۱۹۰۹-۱۸۵۰) گرفته شده است. در این عکس کم نظیر، ناصرالدین شاه قاجار به همراه پسرانش، درباریان و اکثر بردگان محبوب و پرنفوذش مقابل دوربین قرار گرفته‌اند. در این عکس ۱۰ خواجهٔ آفریقایی حاضر هستند، از جمله حاجی فیروز (با لباس سفید در پشت شاه ایستاده است) که یکی از مورد اطمینان‌ترین بردگان شاه بود. مقابل یکی از خیمه‌های سلطنتی، نوروز ۱۸۹۵، احتمالاً شهرستانک، تهران.
عکاس: عبدالله قاجار - اهدایی پدرام خسرونژاد - آرشیو نبردهای معاصر، لندن، بریتانیا.


مظفرالدین میرزا (مظفرالدین شاه قاجار ۱۹۰۷-۱۸۵۳) با جمعی از اطرافیانش. بردهٔ والامقام میرزا مظفر (خواجه) در سمت راست او ایستاده است. احتمالاً تبریز، ایران، دههٔ ۱۸۸۰.
عکاس: عکاس ناشناس دربار- کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران، ایران.


ناصرالدین شاه علاقهٔ خاصی داشت که از بردگان خود در حرمسرا عکاسی کند. ۵۳ نفر از خواجگان از اقوام مختلف در عنفوان کودکی در این عکس به نمایش درآمده‌اند، هر کدام از آن‌ها از کشورهای مختلف به بازارهای جنوبی کشور فرستاده و از آنجا به حرمسرای شاه منتقل شده‌اند. چهار پسر آفریقایی (غلام بچه‌ها) نیز در عکس حضور دارند.
داخل حرمسرا ناصرالدین شاه، کاخ گلستان، تهران. تاریخ نامعلوم.
عکس: کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران، ایران.

 منبع: گاردین

"جشن پوریم"

به مناسبت روز سیزدهم فرودین و فرا رسیدن روز طبیعت و با توجه به استقبال مخاطبان از گزارش ویژه مشرق با عنوان  "جشن پوریم" که به زمینه های وقوع  تاریخی این روز و چگونگی نحسی این روز برای ایرانیان پرداخته بود، نگاهی دوباره به این رویداد تاریخی مهم می اندازیم.

جشن «پوریم» یکی از سنت‌های قدیمی قوم یهود است که در دهه‌های اخیر و پس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته است. این به اصطلاح جشن که همزمان با سیزدهمین روز از سال جدید خورشیدی برگزار می‌شود، در حقیقت جشن و پایکوبی بر خون ده‌ها هزار نفر از مردم ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی نفوذی در دربار خشایارشاه کشته شدند.






نتانیاهو در جشن پوریم - 1999

در کتاب عهد عتیق درباره این داستان آمده است: «شاه ایران زمین که در پایان جشن ۱۸۰ روزه از باده نوشی بدمست شده بود، در هنگام بدمستی، شهبانو "وشتی" را می‌طلبد تا او را به اغیار بنمایاند. ملکه از این دستور گستاخانه شاه سر باز می‌زند و شاه خشمگین، او را از شهبانویی ساقط می‌كند و او را به دست جلاد می سپارد.

یهودیان که در سراسر ایران، نفوذ فراوان داشتند، جسارت‌شان به جایی رسیده بود که از دادن مالیات و خراج استنکاف می‌كردند و این استنکاف موجب شده بود که «‌هامان» صدراعظم خشایارشاه علیه آنان بشورد و آنان را در تنگنا قرار دهد و یا حتی دستور قتل برخی از آنان را صادر كند، البته یهودیان در برخی کتاب‌های خود می‌گویند: "مردخای" که پیشوای دینی یهودیان در عصر خشایارشاه بوده، وقتی حاضر به تعظیم در مقابل ‌هامان نمی‌شود، او و اتباعش مورد غضب‌هامان قرار گرفته و تهدید به مرگ می‌شوند. 

یهودیان که به صورت غیررسمی در دربار شاه نفوذ داشتند، چاره می‌اندیشند و از این فرصت استفاده کرده و دخترکی یهودی به نام «اِستِر» را به عنوان ملکه و شهبانوی کشور به پادشاه معرفی می‌کنند و به او نیز توصیه می کنند که یهودی بودن خود را پنهان کند.

 


استر، دخترک یهودی که با پنهان کردن هویت یهودی اش، به دربار خشایارشاه راه یافت و مقدمات کشتار ایرانیان را فراهم کرد

 

 

فاحشه‌گری حلال در یهودیت

در سال ۲۰۱۰ یک خاخام یهودی در اسرائیل با اشاره به واقعه پوریم و استر، اعلام کرد جاسوسان زن سازمان موساد مجاز به انجام هر گونه عمل جنسی با دشمنان برای انجام ماموریت خود هستند؛ همانگونه که استر هویت یهودی خود را پنهان کرد و با یک دشمن ایرانی یعنی اخشورش (خشایارشاه) ازدواج کرد و با این کار ملت یهود را نجات داد.

 این مورد یکی از موفق ترین عملیات نفوذ زنان جاسوس یهودی در میان مقامات کشورهای دیگر به شمار می رود که با استفاده از زیبایی ظاهر و به خدمت گرفتن جذابیت های جنسی، توطئه های قوم یهود را اجرا کردند و می کنند.

شاه سست عنصر نیز وقتی زیبایی او را می‌بیند، شیفته او شده و او را به عنوان ملکه تمام ایرانیان برمی گزیند، بدون آنکه بداند او یهودی است و یا برادرزاده «مردخای» رهبر مذهبی یهودیان ایران است. اِستِر ملکه ایران می‌شود و با نقشه‌های «مردخای» عموی خود، صدراعظم خشایارشاه یعنی هامان را از تخت صدر اعظمی به زیر کشیده و بر دار می‌كند و به همراه ۱۰ پسرش به مرگ محکوم می‌کند.

 

ضیافت شام استر برای هامان در حضور خشایارشاه

در این ضیافت استر خواستار مجازات هامان بدلیل دشمنی با یهودیان شد

نقاش: ژان ویکتور (قرن 17)

 

یهودیان حاکم بلامنازع دربار هخامنشی می‌شوند و البته آنان در برخی کتب خود آورده‌اند که ‌هامان در نزد مردخای توبه كرده است که تواریخ دیگر گواهی قتل وی توسط یهودیان را می‌دهند. یهودیان چون بر بلاد ایران حاکم شدند، از پادشاه، سه روز مهلت خواستند تا مخالفان پارسی و ایرانی یهودیان را بکشند و در این سه روز، بیش از 77  هزار ایرانی توسط یهودیان قتل عام شدند و در برخی نقل‌ها، این تعداد تا 500 هزار نفر نیز عنوان شده است.

از آن زمان تا کنون، این روز به عنوان "عید یهودیان" زنده نگاه داشته شده و هر سال یهودیان سراسر جهان در این روز مراسم مختلفی از قبیل روزه گرفتن، برپایی جشن و پایکوبی، نوشیدن شراب و افراط در مستی، دادن هدیه به یکدیگر و ... گرامی می دارند.

 

 

 

عید پوریم 2012 

تل آویو  - بیت المقدس

اما در سرزمین های اشغالی، پوریم رنگ و بوی دیگری دارد که در ادامه و به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد. 

واقعه تاریخی؛ هولوکاست ایرانیان به دست یهودیان

در زمان خشایارشاه، یهودیان جزء اقلیت های مذهبی ایران بودند و همواره سعی در نفوذ در دربار شاه ایران داشتند. هامان صدراعظم خشایارشاه بدلیل نافرمانی یهودیان از دستورات و قوانین پادشاهی، از عدم پرداخت مالیات و سرپیچی از فرمان پادشاه این قوم ابراز نگرانی می کند و پادشاه را در جریان توطئه های یهودیان قرار می دهد و  از پادشاه می خواهد تا پیش از آنکه این قوم علیه تاج و تخت شاه اقدامی کنند، با توطئه این قوم مقابله کند.

مردخای رهبر یهودیان آن زمان ایران سرانجام با دسیسه های فراوان و فرستادن یکی از دختران یهودی به دربار، او را جانشین شهبانوی ایران که به جرم سرپیچی از دستور گستاخانه خشایارشاه برای نمایان کردن زیبایی های خود برای حاضرین در دربار شاه برکنار شده بود، می کند.



 مردخای و استر

نقاش: آرنت دی گلدر (قرن 17)


با ورود "استر" دخترک جوان زیباروی یهودی به دربار، مردخای به راحتی نقشه های شوم خود را بوسیله استر و اغوای شاه ایران اجرا می کند. هامان نیز شاه را از توطئه مردخای آگاه می سازد و پادشاه دستور بر دار کردن مردخای را صادر می کند. اما استر که به شدت بر روی شاه سست عنصر تسلط یافته بود، با خائن جلوه دادن هامان و اینکه وی توطئه کشتن شاه را در سر دارد، هامان را بر دار می کنند.




وشتی، شهبانوی ایرانی
وشتی از دستور خشایارشاه برای نمایان کردن زیبایی هایش برای مهمانان شاه خودداری کرد و به دست جلاد شاه کشته شد


نقاش: ادوین لانگ (قرن 19)


توطئه استر و مردخای با کشتن هامان پایان نمی پذیرد و  آنها حکم قتل هر 10 پسر هامان را نیز از پادشاه ایران می گیرند و در قدم بعدی 10 پسر هامان نیز کشته می شوند.

اوج دشمنی یهودیان با ایرانیان پس از کشتن هامان و 10 پسرش آنجا بیشتر آشکار می شود که استر و مردخای با کشته شدن پسران هامان نیز راضی نشده و اجساد آن ها را در شهر بر دار می کنند تا میان ایرانیان رعب و وحشت ایجاد کرده و ناگفته سرنوشت دشمنان و مخالفان یهودیان را به نمایش بگذارند.

هامان به جز این 10 پسر، یک فرزند دختر نیز داشت که پیش از کشته شدن، خود کشی می کند.

کشتار نیمی از جمعیت ایران

پس از کشتن هامان، یهودیان مهاجر ساکن در ایران که اینک در دربار نیز راه یافته بودند، به هجوم به شهرهای ایران، دست به قتل عام گسترده ایرانیان می زنند. در 127 استان ایران آن زمان، طی دو روز بیش از 77 هزار ایرانی - و به روایتی دیگر 500 هزار نفر - کشته می شوند.

در کتب مربوط به یهودیان از جمله کتاب استر، یهودیان به کشتار 80 هزار ایرانی اعتراف می کنند اما محققان مستقل این رقم را تا 500 هزار نفر ذکر کرده اند.

در آن زمان ایران نزدیک به 800 هزار نفر جمعیت داشته و با احتساب 500 هزار نفر، بیش از نیمی از جمعیت آن روز ایران به دست یهودیان قتل عام می شوند.



حمله به منازل فلسطینیان و غارت اموال آن ها

کشتار و غارت اموال از آموزه های استر بوده و ریشه در تاریخ یهود دارد



 یهودیان با حمله به خانه های ایرانیان، مردان، زنان و کودکان را به قتل رسانده و بنا بر برخی از متون موجود اموال آن ها را نیز غارت می کنند. اما یهودیان در متون خود تنها به قتل عام ایرانیان اعتراف کرده و هرگونه غارت اموال آنان را تکذیب می کنند و آن را از افتخارات خود می دانند...!!

آیا پوریم با سیزده فروردین ایرانیان ارتباط دارد؟

گفته می شود این کشتار در روزهای 13 و 14 ماه آدار اولین ماه سال جدید انجام می شود و روز دوم کشتار به اصرار استر به خشایارشاه برای از بین بردن دشمنان قوم یهود ادامه پیدا می کند. براساس متون تاریخی، نحسی روز 13 فروردین در میان ایرانیان و بیرون رفتن مردم از خانه ها ریشه در کشتار تاریخی ایرانیان داشته است. 

* (در تقویم یهودیان دو ماه آدار اول و دوم در تقویم عبری وجود دارد که ماه آدار دوم آن مصادف با اسفند ماه و فروردین ماه خورشیدی است.)

پس از این قتل عام ایرانیان، یهودیان جشن و پایکوبی بر پا کرده و به شکرانه غلبه بر ایرانیان و ریختن خون دشمنان قوم یهود، آن را عید اعلام کرده و روزه می گیرند. مردخای از آن زمان به پیامبر این قوم و استر - دخترک فاسد یهودی که با تکیه بر این حربه به دربار شاه راه یافته بود - نیز به شخصیتی مقدس که مورد لطف خداوند است تبدیل می شوند. استر پس از آن کتابی می نویسد که تمام این وقایع را لطف و رحمت الهی و با اراده خداوندی توصیف می کند. این کتاب اکنون به کتاب مقدس یهودیان تبدیل شده است.





مقبره استر و مردخای یهودی در همدان

پوریم به معنای قرعه بوده و به اعتقاد یهودیان، این سرنوشت و تقدیر الهی بوده است و "قرعه" ای از جانب پروردگار برای لطف به قوم برگزیده یهود و نابودی دشمنان آن ها.


پوریم؛ عید یهودیان سراسر جهان

متاسفانه برخی از این تصاویر که در ادامه نیز آمده است مربوط به جشن ایرانیان یهودی در آمریکا می باشد.




پوریم از جمله اعیاد مهم یهودیان در سراسر جهان است. از سرزمین های اشغالی تا آمریکا و حتی یهودیان داخل ایران، به شیوه های مختلفی در این دو روز جشن می گیرند.




اوج این جشن ها در اسرائیل است. جایی که صهیونیست سرمست از کشتار ایرانیان، تا حد جنون شراب نوشیده و بد مستی یکی از سنت های مرسوم آنان در این روز است.




خاخام های یهودی نیز در این جشن ها مراسم ویژه ای برگزار می کنند. خاخام های صهیونیست با برگزاری جشنی، در نوشیدن شراب و رقص و پایکوبی با یکدیگر رقابت می کنند. معمولا  افراط در نوشیدن شراب در این روز به حدی است که قادر به راه رفتن نبوده و در خیابان های تل آویو و دیگر اراضی اشغالی، بیهوش و بی رمق به زمین می خورند.




در آموزه های تلمود یهودیان در یکی از بخش ها به صراحت به نوشیدن شراب تا حد سرمستی توصیه شده است: 

"در روز پوریم هر فرد - یهودی - مکلف است به حدی - شراب - بنوشد که تفاوت میان "نفرین بر هامان" و "درود بر مردخای" را تشخیص ندهد."

 Megillah (7b): Rava said: A person is obligated to drink on Purim until he does not know the difference between "cursed be Haman" and "blessed be Mordechai" 



 کودکان اسرائیلی در جشن پوریم 2012 - بیت المقدس

خط و نشان صهیونیست های آدم خوار برای ایرانیان






از دیگر مراسمی که در عید پوریم اجرا می شود، رژه زامبی ها در اسرائیل است. در این رژه صهیونیست ها با گریم خود به شکل زامبی ها - آدم خوارها - اعضای مصنوعی از بدن انسان را به نشان خونخواهی و کشتار ایرانیان بر دهان می گیرند.

برخی از تصاویر این مراسم که قابل انتشار است در ادامه است.

 نوشیدن خون یا نوشیدنی به رنگ خون به عنوان نمادی از خونخواهی و خونخواری یهودیان نسبت به ایرانیان از جمله رسوم یهودیان در این روز است. 




پوریم در لس آنجلس؛ پایکوبی ایرانیان به افتخار هولوکاست هموطنانشان


متاسفانه ایرانیان پیرو دین یهود نیز بدون توجه به ریشه تاریخی این واقعه و کشتار ایرانیان و اینکه زنده نگاه داشتن آن تا کنون بیش از هرچیز توهین به ایرانیان بوده، این روز را در نقاط مختلف جهان جشن می گیرند. 

کنیسه "نصح"، کنیسه ایرانیان یهودی مقیم آمریکاست که جمعیتی حدود 20 هزار نفری در لس آنجلس را تشکیل می دهند. کنیسه نصح از جمله مکان هاییست که در عید پوریم، جشن برپا کرده و ایرانیان با جمع شدن در این کنیسه، با پختن شیرینی، غذا، تهیه شراب و هدیه دادن به هم، کشتار ایرانیان باستان را به شادی می نشینند.



ایرانیان یهودی در کنیسه نصح لس آنجلس نیز پوریم و کشتار ایرانیان را جشن می گیرند

لینک اعلام برگزاری جشن پوریم 2012 در کنیسه نصح

http://www.08.net/08event/EventDetail.aspx?eid=a1fe18d5-5efe-4398-9069-2dd1ba369884


"هامان سوزان" و شیرینی "گوش هامان"؛ نمادهای درنده خویی قوم یهود

از دیگر مراسمی که یهودیان در این روز برگزار می کنند، مراسم "هامان سوزان" است. آن ها هامان - و ده پسرش - را نماد دشمنان قوم یهود دانسته و بطور سمبلیک در مراسمی، نمادی و یادبودی از هامان، وزیر الوزاری خشایارشاه را در آتش می سوزانند.

همچنین یهودیان با پختن شیرینی به نام "گوش هامان"، بر دار کردن وزیر ایرانی را جشن می گیرند.



خمیر این شرینی سه گوش از بذر خشخاش است و میان این شیرینی با آلو یا مربا پر شده است. این شیرینی بیشتر توسط یهودیان اشکنازی درست می شود، البته تعدادی از کلیمیان ایران هم به این شرینی علاقه مند هستند. اسم این شرینی گوش هامان است. یهودیان در جشن قتل عام ایرانیان، این شرینی ها را می خورند و همراه خوردن این شرینی شعری اهانت آمیز نسبت به ایرانیان و وزیرالوزاری ایرانی خوانده می شود.




شیرینی معروف به "گوش هامان"


پوریم در ایران 


در داخل ایران نیز، اقلیت های یهودی که همواره مورد لطف و میزبانی ایران بوده اند، در این روز روزه گرفته و با پختن غذا و خیرات و برگزاری محدود جشن، عید پوریم را جشن می گیرند.

مقبره استر و مردخای در همدان از جمله مکان هاییست که یهودیان آن را عبادتگاه و زیارتگاه خوانده و مدت ها جشن های خود را در آن برگزار می کردند که با اعتراض مردم به اهانت آمیز بودن این جشن ها برای ایرانیان و برگزاری تجمعاتی در برابر مقبره استر و مردخای، همراه بوده است.


مقبره استر و مردخای دومین مکان مقدس یهودیان جهان که پس از اعتراض مردم همدان، نام "زیارتگاه" آن حذف شد

مقبره استر و مردخای، به ادعای یهودیان، پس از غصب مسجد الاقصی، دومین مکان مقدس این قوم به شمار می رود.

نتانیاهو مردم ایران را به پوریمی دوباره وعده داد

اما به جز مقدس بودن این روز برای یهودیان، با ظهور پدیده منحوس صهیونیسم، پوریم وجهی سیاسی نیز به خود گرفته و سران رژیم صهیونیستی گاه با اشاراتی به آن واقعه، تلویحا ایران و ایرانیان را به تکرار کشتاری مشابه تهدید می کنند. 




در روزهای پایانی سال 1390 اتفاقی جالب در عرصه سیاست رخ داد. در 7 مارس، نتانیاهو در دیدار با اوباما نسخه‌ای از کتاب اِستِر (Esther) را به او هدیه داد.  کتاب استر (מגילת אסתר) یکی از بخش‌های عهد عتیق یا همان تورات است و از دیدگاه تاریخی این هدیه بسیار پرمعناست. 

خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام اسرائیلی نقل می‌کند: نتانیاهو به باراک اوباما گفته است:«آن‌ها (ایرانی‌ها)، آن زمان هم می‌خواستند ما را نابود کنند.» یکی از قسمت‌های این کتاب می‌گوید: «... و یهودیان تمام دشمنان را با تیغ شمشیر و کشتار و نابودی درهم کوبیدند و آنچه را انجام دادند که دشمنان‌شان با آنان می‌کردند.» به گزارش رویترز، نتانیاهو با این هدیه، تلویحاً ایران را به نازی ها تشبیه نموده که طی مدعی هستند در جنگ جهانی دوم 66 میلیون یهودی را کشته اند. 
 

2500 سال تهدید و کشتار؛ رمز پوریم

بسیاری از اعمال و سیاست های صهیونیست ها پس از 2500 سال از واقعه پوریم، همچنان حاوی نمادهایی از این کشتار بوده و یادآور روزی است که از هر 11 ایرانی، یک نفر به دست قوم یهود کشته می شود.



ایهود اولمرت در جمع کودکانی که پوریم را جشن گرفته اند



تهدیدهای مقامات اسرائیل، اهدای کتاب استر به اوباما در هنگام مذاکره در مورد ایران، تهدید به حمله به ایران به بهانه اینکه ایران قصد دستیابی به سلاح کشتار جمعی و نابودی اسرائیل را دارد و این توهم که کشورهای اسلامی تلاش می کنند با دستیابی به سلاح کشتار جمعی یهودیان را نابود کنند...اینها همگی یادآور توطئه های مردخای و زمزمه های استر با خشایارشاه در مورد ایرانیان و دشمنان آن زمان یهودیان بود که در نهایت به هولوکاست ده ها هزار نفری تبدیل شد.

مقایسه رفتار یهودیان با هولوکاستی که خود رقم زده اند و استفاده از هولوکاستی جعلی که مدعی هستند 6 میلیون یهودی طی دو سال کشته شده اند، نمایانگر اوج فتنه گری و پلیدی صهیونیست ها در رسیدن به اهداف شومشان در تسلط بر جهان است. آن جا که اجازه سخن گفتن درباره یکی داده نمی شود و دیگری به عنوان عیدی مقدس بزرگ داشته می شود؛ و هر دو در راستای هدفی بزرگتر است.


رمز پوریم


یکی از رمزهای پوریم، پس از پایان جنگ جهانی دوم نمایان شد. 


فیلم رمزگشایی از پوریم

لینک دانلود


و همچنان سکوت ایرانیان و مقامات ایرانی، برگزاری جشن های پوریم - حتی در ایران - و رقص و پایکوبی صهیونیست ها بر خون ایرانیان ادامه دارد. هولوکاستی حقیقی که در سایه هیاهوی هولوکاست ساختگی صهیونیست ها نه تنها نادیده گرفته شده، بلکه به شکرانه این کشتار، هرساله جشن برپا می شود و تهدید ها تکرار می شوند.




منابع و مآخذ:

http://www.nessah.org/index.shtml

http://www.iranjewish.com/Essay/Essay_37_poorim.htm

http://www.herealittletherealittle.net/index.cfm?page_name=Bible-Code-Ten-Sons-Haman

http://hezare3.com/cgi-bin/mt/mt-search.cgi?blog_id=1&tag=esther&limit=20

http://www.csmonitor.com/World/Backchannels/2012/0307/Netanyahu-gives-Obama-the-Book-of-Esther.-Biblical-parable-for-nuclear-Iran

http://www.reuters.com/article/2012/03/06/us-usa-israel-gift-idUSTRE82500O20120306

http://www.haaretz.com/jewish-world/israeli-rabbi-honey-pot-sex-is-kosher-for-female-mossad-agents-1.317288

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=120385

http://www.tabletmag.com/jewish-news-and-politics/63673/persian-gulf

http://www.iranjewish.com/essay/Essay82.htm

http://yahadut.persianblog.ir/post/51

http://www.chabad.org/holidays/purim/article_cdo/aid/2814/jewish/The-Purim-Drunk.htm

http://www.britannica.com/EBchecked/topic/483999/Purim

http://photoblog.nbcnews.com/_news/2011/03/18/6293692-jewish-holiday-of-purim-is-celebrated-in-israel?lite

http://www.biblegateway.com/passage/?search=Esther+8&version=NASB

http://www.biblegateway.com/passage/?search=Esther+9&version=NASB

http://www.08.net/08event/EventDetail.aspx?eid=a1fe18d5-5efe-4398-9069-2dd1ba369884
http://www.fardanews.com/fa/news/48142/%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%BE%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%DA%98%D8%AF%DB%8C-%D8%BA%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86

http://www.upi.com/News_Photos/gallery/Purim_Celebrations_in_Jerusalem/1646
http://sultanknish.blogspot.de/2012/03/ages-of-purim.html
 


گروه گزارش ویژه مشرق - به مناسبت روز سیزدهم فرودین و فرا رسیدن روز طبیعت و با توجه به استقبال مخاطبان از گزارش ویژه مشرق با عنوان  "جشن پوریم" که به زمینه های وقوع  تاریخی این روز و چگونگی نحسی این روز برای ایرانیان پرداخته بود، نگاهی دوباره به این رویداد تاریخی مهم می اندازیم.

جشن «پوریم» یکی از سنت‌های قدیمی قوم یهود است که در دهه‌های اخیر و پس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته است. این به اصطلاح جشن که همزمان با سیزدهمین روز از سال جدید خورشیدی برگزار می‌شود، در حقیقت جشن و پایکوبی بر خون ده‌ها هزار نفر از مردم ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی نفوذی در دربار خشایارشاه کشته شدند.






نتانیاهو در جشن پوریم - 1999

در کتاب عهد عتیق درباره این داستان آمده است: «شاه ایران زمین که در پایان جشن ۱۸۰ روزه از باده نوشی بدمست شده بود، در هنگام بدمستی، شهبانو "وشتی" را می‌طلبد تا او را به اغیار بنمایاند. ملکه از این دستور گستاخانه شاه سر باز می‌زند و شاه خشمگین، او را از شهبانویی ساقط می‌كند و او را به دست جلاد می سپارد.

یهودیان که در سراسر ایران، نفوذ فراوان داشتند، جسارت‌شان به جایی رسیده بود که از دادن مالیات و خراج استنکاف می‌كردند و این استنکاف موجب شده بود که «‌هامان» صدراعظم خشایارشاه علیه آنان بشورد و آنان را در تنگنا قرار دهد و یا حتی دستور قتل برخی از آنان را صادر كند، البته یهودیان در برخی کتاب‌های خود می‌گویند: "مردخای" که پیشوای دینی یهودیان در عصر خشایارشاه بوده، وقتی حاضر به تعظیم در مقابل ‌هامان نمی‌شود، او و اتباعش مورد غضب‌هامان قرار گرفته و تهدید به مرگ می‌شوند. 

یهودیان که به صورت غیررسمی در دربار شاه نفوذ داشتند، چاره می‌اندیشند و از این فرصت استفاده کرده و دخترکی یهودی به نام «اِستِر» را به عنوان ملکه و شهبانوی کشور به پادشاه معرفی می‌کنند و به او نیز توصیه می کنند که یهودی بودن خود را پنهان کند.

 


استر، دخترک یهودی که با پنهان کردن هویت یهودی اش، به دربار خشایارشاه راه یافت و مقدمات کشتار ایرانیان را فراهم کرد

 

 

فاحشه‌گری حلال در یهودیت

در سال ۲۰۱۰ یک خاخام یهودی در اسرائیل با اشاره به واقعه پوریم و استر، اعلام کرد جاسوسان زن سازمان موساد مجاز به انجام هر گونه عمل جنسی با دشمنان برای انجام ماموریت خود هستند؛ همانگونه که استر هویت یهودی خود را پنهان کرد و با یک دشمن ایرانی یعنی اخشورش (خشایارشاه) ازدواج کرد و با این کار ملت یهود را نجات داد.

 این مورد یکی از موفق ترین عملیات نفوذ زنان جاسوس یهودی در میان مقامات کشورهای دیگر به شمار می رود که با استفاده از زیبایی ظاهر و به خدمت گرفتن جذابیت های جنسی، توطئه های قوم یهود را اجرا کردند و می کنند.

شاه سست عنصر نیز وقتی زیبایی او را می‌بیند، شیفته او شده و او را به عنوان ملکه تمام ایرانیان برمی گزیند، بدون آنکه بداند او یهودی است و یا برادرزاده «مردخای» رهبر مذهبی یهودیان ایران است. اِستِر ملکه ایران می‌شود و با نقشه‌های «مردخای» عموی خود، صدراعظم خشایارشاه یعنی هامان را از تخت صدر اعظمی به زیر کشیده و بر دار می‌كند و به همراه ۱۰ پسرش به مرگ محکوم می‌کند.

 

ضیافت شام استر برای هامان در حضور خشایارشاه

در این ضیافت استر خواستار مجازات هامان بدلیل دشمنی با یهودیان شد

نقاش: ژان ویکتور (قرن 17)

 

یهودیان حاکم بلامنازع دربار هخامنشی می‌شوند و البته آنان در برخی کتب خود آورده‌اند که ‌هامان در نزد مردخای توبه كرده است که تواریخ دیگر گواهی قتل وی توسط یهودیان را می‌دهند. یهودیان چون بر بلاد ایران حاکم شدند، از پادشاه، سه روز مهلت خواستند تا مخالفان پارسی و ایرانی یهودیان را بکشند و در این سه روز، بیش از 77  هزار ایرانی توسط یهودیان قتل عام شدند و در برخی نقل‌ها، این تعداد تا 500 هزار نفر نیز عنوان شده است.

از آن زمان تا کنون، این روز به عنوان "عید یهودیان" زنده نگاه داشته شده و هر سال یهودیان سراسر جهان در این روز مراسم مختلفی از قبیل روزه گرفتن، برپایی جشن و پایکوبی، نوشیدن شراب و افراط در مستی، دادن هدیه به یکدیگر و ... گرامی می دارند.

 

 

 

عید پوریم 2012 

تل آویو  - بیت المقدس

اما در سرزمین های اشغالی، پوریم رنگ و بوی دیگری دارد که در ادامه و به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد. 

واقعه تاریخی؛ هولوکاست ایرانیان به دست یهودیان

در زمان خشایارشاه، یهودیان جزء اقلیت های مذهبی ایران بودند و همواره سعی در نفوذ در دربار شاه ایران داشتند. هامان صدراعظم خشایارشاه بدلیل نافرمانی یهودیان از دستورات و قوانین پادشاهی، از عدم پرداخت مالیات و سرپیچی از فرمان پادشاه این قوم ابراز نگرانی می کند و پادشاه را در جریان توطئه های یهودیان قرار می دهد و  از پادشاه می خواهد تا پیش از آنکه این قوم علیه تاج و تخت شاه اقدامی کنند، با توطئه این قوم مقابله کند.

مردخای رهبر یهودیان آن زمان ایران سرانجام با دسیسه های فراوان و فرستادن یکی از دختران یهودی به دربار، او را جانشین شهبانوی ایران که به جرم سرپیچی از دستور گستاخانه خشایارشاه برای نمایان کردن زیبایی های خود برای حاضرین در دربار شاه برکنار شده بود، می کند.



 مردخای و استر

نقاش: آرنت دی گلدر (قرن 17)


با ورود "استر" دخترک جوان زیباروی یهودی به دربار، مردخای به راحتی نقشه های شوم خود را بوسیله استر و اغوای شاه ایران اجرا می کند. هامان نیز شاه را از توطئه مردخای آگاه می سازد و پادشاه دستور بر دار کردن مردخای را صادر می کند. اما استر که به شدت بر روی شاه سست عنصر تسلط یافته بود، با خائن جلوه دادن هامان و اینکه وی توطئه کشتن شاه را در سر دارد، هامان را بر دار می کنند.




وشتی، شهبانوی ایرانی
وشتی از دستور خشایارشاه برای نمایان کردن زیبایی هایش برای مهمانان شاه خودداری کرد و به دست جلاد شاه کشته شد


نقاش: ادوین لانگ (قرن 19)


توطئه استر و مردخای با کشتن هامان پایان نمی پذیرد و  آنها حکم قتل هر 10 پسر هامان را نیز از پادشاه ایران می گیرند و در قدم بعدی 10 پسر هامان نیز کشته می شوند.

اوج دشمنی یهودیان با ایرانیان پس از کشتن هامان و 10 پسرش آنجا بیشتر آشکار می شود که استر و مردخای با کشته شدن پسران هامان نیز راضی نشده و اجساد آن ها را در شهر بر دار می کنند تا میان ایرانیان رعب و وحشت ایجاد کرده و ناگفته سرنوشت دشمنان و مخالفان یهودیان را به نمایش بگذارند.

هامان به جز این 10 پسر، یک فرزند دختر نیز داشت که پیش از کشته شدن، خود کشی می کند.

کشتار نیمی از جمعیت ایران

پس از کشتن هامان، یهودیان مهاجر ساکن در ایران که اینک در دربار نیز راه یافته بودند، به هجوم به شهرهای ایران، دست به قتل عام گسترده ایرانیان می زنند. در 127 استان ایران آن زمان، طی دو روز بیش از 77 هزار ایرانی - و به روایتی دیگر 500 هزار نفر - کشته می شوند.

در کتب مربوط به یهودیان از جمله کتاب استر، یهودیان به کشتار 80 هزار ایرانی اعتراف می کنند اما محققان مستقل این رقم را تا 500 هزار نفر ذکر کرده اند.

در آن زمان ایران نزدیک به 800 هزار نفر جمعیت داشته و با احتساب 500 هزار نفر، بیش از نیمی از جمعیت آن روز ایران به دست یهودیان قتل عام می شوند.



حمله به منازل فلسطینیان و غارت اموال آن ها

کشتار و غارت اموال از آموزه های استر بوده و ریشه در تاریخ یهود دارد



 یهودیان با حمله به خانه های ایرانیان، مردان، زنان و کودکان را به قتل رسانده و بنا بر برخی از متون موجود اموال آن ها را نیز غارت می کنند. اما یهودیان در متون خود تنها به قتل عام ایرانیان اعتراف کرده و هرگونه غارت اموال آنان را تکذیب می کنند و آن را از افتخارات خود می دانند...!!

آیا پوریم با سیزده فروردین ایرانیان ارتباط دارد؟

گفته می شود این کشتار در روزهای 13 و 14 ماه آدار اولین ماه سال جدید انجام می شود و روز دوم کشتار به اصرار استر به خشایارشاه برای از بین بردن دشمنان قوم یهود ادامه پیدا می کند. براساس متون تاریخی، نحسی روز 13 فروردین در میان ایرانیان و بیرون رفتن مردم از خانه ها ریشه در کشتار تاریخی ایرانیان داشته است. 

* (در تقویم یهودیان دو ماه آدار اول و دوم در تقویم عبری وجود دارد که ماه آدار دوم آن مصادف با اسفند ماه و فروردین ماه خورشیدی است.)

پس از این قتل عام ایرانیان، یهودیان جشن و پایکوبی بر پا کرده و به شکرانه غلبه بر ایرانیان و ریختن خون دشمنان قوم یهود، آن را عید اعلام کرده و روزه می گیرند. مردخای از آن زمان به پیامبر این قوم و استر - دخترک فاسد یهودی که با تکیه بر این حربه به دربار شاه راه یافته بود - نیز به شخصیتی مقدس که مورد لطف خداوند است تبدیل می شوند. استر پس از آن کتابی می نویسد که تمام این وقایع را لطف و رحمت الهی و با اراده خداوندی توصیف می کند. این کتاب اکنون به کتاب مقدس یهودیان تبدیل شده است.





مقبره استر و مردخای یهودی در همدان

پوریم به معنای قرعه بوده و به اعتقاد یهودیان، این سرنوشت و تقدیر الهی بوده است و "قرعه" ای از جانب پروردگار برای لطف به قوم برگزیده یهود و نابودی دشمنان آن ها.


پوریم؛ عید یهودیان سراسر جهان

متاسفانه برخی از این تصاویر که در ادامه نیز آمده است مربوط به جشن ایرانیان یهودی در آمریکا می باشد.




پوریم از جمله اعیاد مهم یهودیان در سراسر جهان است. از سرزمین های اشغالی تا آمریکا و حتی یهودیان داخل ایران، به شیوه های مختلفی در این دو روز جشن می گیرند.




اوج این جشن ها در اسرائیل است. جایی که صهیونیست سرمست از کشتار ایرانیان، تا حد جنون شراب نوشیده و بد مستی یکی از سنت های مرسوم آنان در این روز است.




خاخام های یهودی نیز در این جشن ها مراسم ویژه ای برگزار می کنند. خاخام های صهیونیست با برگزاری جشنی، در نوشیدن شراب و رقص و پایکوبی با یکدیگر رقابت می کنند. معمولا  افراط در نوشیدن شراب در این روز به حدی است که قادر به راه رفتن نبوده و در خیابان های تل آویو و دیگر اراضی اشغالی، بیهوش و بی رمق به زمین می خورند.




در آموزه های تلمود یهودیان در یکی از بخش ها به صراحت به نوشیدن شراب تا حد سرمستی توصیه شده است: 

"در روز پوریم هر فرد - یهودی - مکلف است به حدی - شراب - بنوشد که تفاوت میان "نفرین بر هامان" و "درود بر مردخای" را تشخیص ندهد."

 Megillah (7b): Rava said: A person is obligated to drink on Purim until he does not know the difference between "cursed be Haman" and "blessed be Mordechai" 



 کودکان اسرائیلی در جشن پوریم 2012 - بیت المقدس

خط و نشان صهیونیست های آدم خوار برای ایرانیان






از دیگر مراسمی که در عید پوریم اجرا می شود، رژه زامبی ها در اسرائیل است. در این رژه صهیونیست ها با گریم خود به شکل زامبی ها - آدم خوارها - اعضای مصنوعی از بدن انسان را به نشان خونخواهی و کشتار ایرانیان بر دهان می گیرند.

برخی از تصاویر این مراسم که قابل انتشار است در ادامه است.

 نوشیدن خون یا نوشیدنی به رنگ خون به عنوان نمادی از خونخواهی و خونخواری یهودیان نسبت به ایرانیان از جمله رسوم یهودیان در این روز است. 




پوریم در لس آنجلس؛ پایکوبی ایرانیان به افتخار هولوکاست هموطنانشان


متاسفانه ایرانیان پیرو دین یهود نیز بدون توجه به ریشه تاریخی این واقعه و کشتار ایرانیان و اینکه زنده نگاه داشتن آن تا کنون بیش از هرچیز توهین به ایرانیان بوده، این روز را در نقاط مختلف جهان جشن می گیرند. 

کنیسه "نصح"، کنیسه ایرانیان یهودی مقیم آمریکاست که جمعیتی حدود 20 هزار نفری در لس آنجلس را تشکیل می دهند. کنیسه نصح از جمله مکان هاییست که در عید پوریم، جشن برپا کرده و ایرانیان با جمع شدن در این کنیسه، با پختن شیرینی، غذا، تهیه شراب و هدیه دادن به هم، کشتار ایرانیان باستان را به شادی می نشینند.



ایرانیان یهودی در کنیسه نصح لس آنجلس نیز پوریم و کشتار ایرانیان را جشن می گیرند

لینک اعلام برگزاری جشن پوریم 2012 در کنیسه نصح

http://www.08.net/08event/EventDetail.aspx?eid=a1fe18d5-5efe-4398-9069-2dd1ba369884


"هامان سوزان" و شیرینی "گوش هامان"؛ نمادهای درنده خویی قوم یهود

از دیگر مراسمی که یهودیان در این روز برگزار می کنند، مراسم "هامان سوزان" است. آن ها هامان - و ده پسرش - را نماد دشمنان قوم یهود دانسته و بطور سمبلیک در مراسمی، نمادی و یادبودی از هامان، وزیر الوزاری خشایارشاه را در آتش می سوزانند.

همچنین یهودیان با پختن شیرینی به نام "گوش هامان"، بر دار کردن وزیر ایرانی را جشن می گیرند.



خمیر این شرینی سه گوش از بذر خشخاش است و میان این شیرینی با آلو یا مربا پر شده است. این شیرینی بیشتر توسط یهودیان اشکنازی درست می شود، البته تعدادی از کلیمیان ایران هم به این شرینی علاقه مند هستند. اسم این شرینی گوش هامان است. یهودیان در جشن قتل عام ایرانیان، این شرینی ها را می خورند و همراه خوردن این شرینی شعری اهانت آمیز نسبت به ایرانیان و وزیرالوزاری ایرانی خوانده می شود.




شیرینی معروف به "گوش هامان"


پوریم در ایران 


در داخل ایران نیز، اقلیت های یهودی که همواره مورد لطف و میزبانی ایران بوده اند، در این روز روزه گرفته و با پختن غذا و خیرات و برگزاری محدود جشن، عید پوریم را جشن می گیرند.

مقبره استر و مردخای در همدان از جمله مکان هاییست که یهودیان آن را عبادتگاه و زیارتگاه خوانده و مدت ها جشن های خود را در آن برگزار می کردند که با اعتراض مردم به اهانت آمیز بودن این جشن ها برای ایرانیان و برگزاری تجمعاتی در برابر مقبره استر و مردخای، همراه بوده است.


مقبره استر و مردخای دومین مکان مقدس یهودیان جهان که پس از اعتراض مردم همدان، نام "زیارتگاه" آن حذف شد

مقبره استر و مردخای، به ادعای یهودیان، پس از غصب مسجد الاقصی، دومین مکان مقدس این قوم به شمار می رود.

نتانیاهو مردم ایران را به پوریمی دوباره وعده داد

اما به جز مقدس بودن این روز برای یهودیان، با ظهور پدیده منحوس صهیونیسم، پوریم وجهی سیاسی نیز به خود گرفته و سران رژیم صهیونیستی گاه با اشاراتی به آن واقعه، تلویحا ایران و ایرانیان را به تکرار کشتاری مشابه تهدید می کنند. 




در روزهای پایانی سال 1390 اتفاقی جالب در عرصه سیاست رخ داد. در 7 مارس، نتانیاهو در دیدار با اوباما نسخه‌ای از کتاب اِستِر (Esther) را به او هدیه داد.  کتاب استر (מגילת אסתר) یکی از بخش‌های عهد عتیق یا همان تورات است و از دیدگاه تاریخی این هدیه بسیار پرمعناست. 

خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام اسرائیلی نقل می‌کند: نتانیاهو به باراک اوباما گفته است:«آن‌ها (ایرانی‌ها)، آن زمان هم می‌خواستند ما را نابود کنند.» یکی از قسمت‌های این کتاب می‌گوید: «... و یهودیان تمام دشمنان را با تیغ شمشیر و کشتار و نابودی درهم کوبیدند و آنچه را انجام دادند که دشمنان‌شان با آنان می‌کردند.» به گزارش رویترز، نتانیاهو با این هدیه، تلویحاً ایران را به نازی ها تشبیه نموده که طی مدعی هستند در جنگ جهانی دوم 66 میلیون یهودی را کشته اند. 
 

2500 سال تهدید و کشتار؛ رمز پوریم

بسیاری از اعمال و سیاست های صهیونیست ها پس از 2500 سال از واقعه پوریم، همچنان حاوی نمادهایی از این کشتار بوده و یادآور روزی است که از هر 11 ایرانی، یک نفر به دست قوم یهود کشته می شود.



ایهود اولمرت در جمع کودکانی که پوریم را جشن گرفته اند



تهدیدهای مقامات اسرائیل، اهدای کتاب استر به اوباما در هنگام مذاکره در مورد ایران، تهدید به حمله به ایران به بهانه اینکه ایران قصد دستیابی به سلاح کشتار جمعی و نابودی اسرائیل را دارد و این توهم که کشورهای اسلامی تلاش می کنند با دستیابی به سلاح کشتار جمعی یهودیان را نابود کنند...اینها همگی یادآور توطئه های مردخای و زمزمه های استر با خشایارشاه در مورد ایرانیان و دشمنان آن زمان یهودیان بود که در نهایت به هولوکاست ده ها هزار نفری تبدیل شد.

مقایسه رفتار یهودیان با هولوکاستی که خود رقم زده اند و استفاده از هولوکاستی جعلی که مدعی هستند 6 میلیون یهودی طی دو سال کشته شده اند، نمایانگر اوج فتنه گری و پلیدی صهیونیست ها در رسیدن به اهداف شومشان در تسلط بر جهان است. آن جا که اجازه سخن گفتن درباره یکی داده نمی شود و دیگری به عنوان عیدی مقدس بزرگ داشته می شود؛ و هر دو در راستای هدفی بزرگتر است.

نها دو سال از جنگ خانمان سوز بین الملل دوم سپری شده بود که جامعه بین المللی دچار بحران جدیدی گشت، بحرانی که فارغ از اختلاف های موجود میان دو قطب کلیدی جهان ( آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی) ارزیابی می شد. بحران فوق ریشه در فروپاشی امپراطوری عثمانی و حضور پر رنگ انگلیسی ها در مناطق عرب نشین دارد. استعمارگران بریتانیایی در خلال جنگ اول بین الملل و با اعطای قول هایی متعدد موفق شدند زمینه جلب رضایت اعراب و یهودیان را فراهم آورند، با این حال و پس از پیروزی، بیش از آن که به قول های خود نسبت به اعراب جامه عمل بپوشانند، در راستای مقاصد جنبش صهیونیسم گام برداشتند. آغاز مبارزه صهیونیست ها جهت اشغال سرزمین های فلسطینی در سال 1947، نهایتا به تاسیس رژیم اسرائیل در 14 می 1948 منجر گردید.


تاسیس رژیم صهیونیستی اما پایان کار نبود. عدم پذیرش موجودیت این رژیم از سوی جامعه ی عربی و اسلامی، زمینه ی جدالی فراگیر را فراهم آورده که تا به امروز ادامه داشته و از آن به عنوان لاینحل ترین و در عین حال طولانی ترین بحران جهانی نام برده می شود. به واقع 14 می بسان تلنگری برای اعراب بود، تلنگری که حقارت آن ها و شکست های پی در پی شان را تا به امروز در بر داشته است. فلسطینی ها از 14 می به عنوان روز نکبت یاد کرده و همه ساله با برگزاری مراسم هایی به تقبیح تاسیس دولت صهیونیستی پرداخته و آن را جعلی عنوان می کنند.


فکر ایجاد دولتی برای یهودیان را به نیم قرن قبل از اشغال رسمی فلسطین و تئودور هرتزل نسبت می دهند. بنیان گذاران اسرائیل نیز هم چون هرتزل به آن چه در سال 1948 بدست آورده اکتفا نکرده و به مرور بر دامنه زیاده خواهی های خود افزودند، خواست هایی که در جنگ های بعدی این رژیم بر علیه اعراب پیگیری شده و به اشغال سرزمین های بیشتری از سوی رژیم صهیونیستی انجامیده است.


تصویر فوق دیوید بن گورین ( سمت چپ) موسس اسرائیل را در کنار آریل شارون از رهبران بلند پایه اسرائیل معروف به قصاب صبرا و شتیلا را نشان می دهد.

در سال 1956 رژیم اسرائیل با پشتیبانی مستقیم بریتانیا و فرانسه جنگی را بر علیه حکومت جمال عبدالناصر در مصر آغاز می نماید، جنگی که علاوه بر تصرف بسیاری از مناطق فلسطینی منجر به تصرف صحرای بزرگ سینای مصر نیز می شود. نگرانی از اقدامات احتمالی ناصر و بهره گیری از خصومت ایجاد شده میان لندن و قاهره به دلیل ملی اعلام شدن کانال سوئز موجب بهره گیری اسرائیل در حمله به مصر شد. فرانسوی ها و بریتانیایی ها بدون اطلاع آمریکایی ها مستقیما وارد نبرد شده و نیروهای چتربازشان در کوتاه مدتی کانال سوئز را به اشغال درآوردند. تهدید شوروی مبنی بر حمله ی اتمی به لندن و پاریس تا حدودی موجب عقب نشینی دول مهاجم گردید.


در سال 1967 و جنگ موسوم به جنگ شش روزه، صهیونیست ها تحت عنوان پیش دستی بر حمله ی احتمالی عبدالناصر مبادرت به حمله ی هم زمان بر علیه مصر، سوریه، اردن و لبنان نموده و در کمتر از شش روز مناطقی وسیع از این چهار کشور را تصرف کرده و شکست سنگینی را بر ارتش های عربی تحمیل نمودند. در خلال جنگ فوق بیت المقدس شرقی که تحت کنترل اردنی ها و فلسطینیان بود به طور کامل به تصرف رژیم اسرائیل درآمده و تا امروز اشغال این شهر مقدس ادامه داشته است.


تصویر فوق جنگ مصر و اسرائیل در سال 1956 موسوم به جنگ کانال سوئز را نشان می دهد.

در ششم اکتبر 1973 رهبران دو کشور مصر و سوریه در اقدامی پیش دستانه و جهت جبران شکست های وارده به اسرائیل حمله نمودند. سرعت برق آسای اعراب به حدی بود که به گفته ی آگاهان مسائل نظامی فاصله اندکی تا ریخته شدن صهیونیست ها به دریا وجود داشت، با این حال و در آخرین دقایق آمریکایی ها مستقیما به حمایت از ارتش صهیونیستی پرداخته و مانع از شکست آن شدند. ارتش اسرائیل توانست در مدت اندکی شکست های وارده را جبران نموده و نیروهای عربی را به عقب براند. سرانجام طرفین تن به آتش بس مجدد دادند.


رهبری مصر در خلال جنگ 73 را انور سادات بر عهده داشت. شکست مجدد اعراب در این جنگ، برتری مطلق تسلیحاتی صهیونیست ها و انتشار اخباری مبنی بر دستیابی اسرائیل به سلاح های اتمی موجب ایجاد تردید در ادامه نبرد با اسرائیلی ها شد و همین امر موجب شد که سادات در اولین گام با خیانت به جهان عرب و تلاش برای بازپس گیری سرزمین های مصری دست دوستی را به سوی مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسرائیل دراز نموده و موجب دوپاره شدن جهان عرب را فراهم آورد.


خروج مصر از دایره کشورهای عرب دشمن اسرائیل و سپس صلح اردن با تل آویو توام با اشتباهات استراتژیک پی در پی رهبری فلسطینی ها به مرور موضع آن ها را تضعیف نموده و به سوی سازش با اسرائیل سوق داده است. رهبری فلسطین از ابتدای دهه نود میلادی قرن پیش مذاکرات سازش با طرف اسرائیلی را آغاز نمود، مذاکراتی که در پی یافتن حقوق حداقلی برای فلسطینی هاست. با این حال و با وجود گذشت بیش از دو دهه از معادهدات صلح اسلو و مادرید، هم چنان فلسطینی ها در دستیابی به حقوق اولیه خود ناکام مانده اند.


روی کار آمدن جریان های اسلامی در فلسطین و لبنان و عدم صلح میان سوریه با رژیم اسرائیل همچنان زمینه تداوم تلاش اعراب برای احقاق حقوق خود را در پی داشته است. با این حال و از همان ابتدا، آمریکایی ها و شماری از اعضای بین المللی در راستای پادرمیانی میان اعراب و اسرائیلی ها گام برداشته اند. وضع آتش بس در میان مناطق درگیری و ایجاد مناطق حائل یکی از راهکارهای سازمان ملل متحد تا به امروز بوده است. لذا در طول چند دهه اخیر نیروهای بین المللی مورد قبول طرفین در مناطق مورد مناقشه استقرار یافته اند.


نیروهای حافظ صلح سازمان ملل مستقر در لبنان که به اختصار یونیفیل نامیده می‌شوند گروهی از نظامیان حافظ صلحی هستند که از سوی سازمان ملل متحد به این منطقه گسیل شده‌اند. این نیروها بر اساس تصمیم شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت و همچنین قطعنامه ۴۲۶ این سازمان که در مارس ۱۹۷۸ به تصویب رسید به این منطقه اعزام شده‌اند تا عقب نشینی اسرائیل از لبنان را تایید کرده، صلح و آشتی را به منطقه بازگردانند و به دولت لبنان کمک کند تا نفود خود را در منطقه افزایش دهد. با این حال حافظین صلح سازمان ملل علاوه بر مرزهای جنوبی لبنان، در میان مناطق مورد مناقشه اسرائیل با دولت سوریه نیز مستقر بوده اند.


نکته حائز اهمیت در این باره آن که به دلیل روابط حسنه محمد رضا شاه پهلوی با رژیم صهیونیستی از یک سو و عضویت ایران به عنوان کشوری اسلامی در مجامع جهانی از سوی دیگر زمینه آن را فراهم آورده بود که طرفین بر استقرار نیروهای ایرانی به عنوان نیروی حائل اتفاق نظر پیدا نمایند. شهریور 1352 یکی از زمان هایی است که مجددا شماری از نیروهای ارتش ایران ذیل نام سازمان ملل متحد به جنوب لبنان و در میان منطقه حائل با اسرائیل اعزام شدند. اکنون و در چهل و سومین سالروز آن واقعه بر آن شدیم در این نوشتار به بررسی روابط حسنه میان دولت وقت پهلوی با رژیم اسرائیل بپردازیم و از روابط پنهان و اقدامات محمد رضا شاه پهلوی در شکست مبارزه اعراب پرده برد داریم.


فریدون آسرایی خواننده پاپ کشورمان از جمله افرادی است که دوران خدمت سربازی‌اش را در بلندی‌های جولان در سال 1355 و در قالب سربازان حافظ صلح سازمان ملل متحد گذرانده است.
برسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط ایران


از رژیم پادشاهی حاکم بر ایران به عنوان یکی از اولین کشورهای اسلامی نام برده می شود که رژیم اشغالگر اسرائیل را برسمیت شناخت. دولت ایران در زمان نخست‌وزیری محمد ساعد مراغه‌ای حدود ۱ سال پس از تشکیل اسرائیل (۲۳ اسفند ۱۳۲۸) این رژیم را به طور دوفاکتو به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را در بیت المقدس دایر کرد. �ویلیام شوکراس� درکتاب �آخرین سفر شاه� درباره‌ی شناسایی اسراییل توسط ایران برای اولین بار فاش می‌سازد که اسراییل شناسایی خود را با پرداخت 400هزار دلار به ساعد به دست آورد.

با این حال رابطه برقرار شده دیرنپایید و با روی کار آمدن دکتر محمد مصدق منقطع گردید. دولت مصدق در 15 تیر 1330 با توجه به اعتراض‌های مردم و برخی از نمایندگان مجلس، شناسایی اسراییل را باز پس می‌گیرد. اقدام ایران باعث محبوبیت مجدد ایران در بین کشورهای اسلامی می شود، دکتر نصر الله شیفته نقل می کند: �در مسافرت مصدق به نیویورک در فرودگاه رم یک خبرنگار مصری با چشمانی اشک آلود دست خود را دامان دکتر مصدق اندخته و با صدایی خفه گفت: تو موجب فخر و مباهات مشرق زمینی ها شده ای، مشرق زمین باید به وجود تو افتخار کند، زیرا از موقعی که ایران نهضت مقدس خود را آغاز کرده است، ما مصری ها، عراقی ها، افغانی ها، سوری ها همه جا با احترام و عزت و آبرو روبرو می شویم، اما متاسفانه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 دوباره رابطه‌ی ایران با اسراییل آغاز شده و تا پیروزی انقلاب اسلامی تدوام می‌یابد.


خنجر شاه بر پیکر مسلمانان

دوره حکومت محمدرضا پهلوی، دوره همکاری و تعاون جدی شاه با رژیم صهیونیستی است؛ به طوری که گسترده ترین روابط امنیتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را دولت برکشیده انگلستان و تحت الحمایه ایالات متحده در ایران با رژیم صهیونیستی داشت. این همکاری و حمایت یکی از علل اصلی سقوط رژیم شاه بود که به شدت پنهان نگه داشته می شد.
استراتژی خزنده و رازآلود صهیونیست‌ها در ایران عصر پهلوی، از جمله اسرار ناگفته و پنهان تاریخ معاصر است. حضور عوامل یهود در رأس دستگاه سلطنت و مراکز مهم تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری، ایران عصر پهلوی را به پایگاهی سیاسی و استراتژیک برای صهیونیست‌ها تبدیل کرده بود. عناصر یهود در نتیجه‌ی پیروی بی‌چون و چرای دولت مردان ایرانی از آن‌ها، بر سیاست و اقتصاد کشور پنجه انداخته بودند. بنابر اسناد منتشره از سازمان سیا �در زمان وقوع انقلاب ایران، انگیزهٔ اصلی روابط اسرائیل با ایران در سالهای اولیهٔ تأسیس، توسعه یک تفکر حامی اسرائیل و ضدّ عرب در میان برخی از صاحب‌منصبان ایرانی بوده است�.
 
پیوندهای گسترده میان ایران و آمریکا، و جایگاه ایران در مهار کمونیسم و ژاندارم منطقه، دولت ایران را ناگزیر به سمت بهبود روابط با اسرائیل سوق داد. البته، به رغم روابط گسترده میان دو کشور، هیچ‌گونه رابطة سیاسی رسمی میان آنها وجود نداشت و شاه و دولت، به دلیل نکوهش مخالفان سیاسی خود، به شدت تمایل داشتند که روابط دو کشور محرمانه باقی بماند.
رضا صفی‌نیا (وسط) نماینده تام الاختیار ایران در بیت المقدس در حال گفت‌و‌گو با بن گوریون- اول ژوئن ۱۹۵۰.
 
در دو دهه چهل و پنجاه شمسی، حضور گسترده مختصصان و سرمایه‌گذاران اسرائیلی از یک سو و وجود محافل فراماسونری و بهائیت به عنوان ستون پنجم صهیونیست‌ها از سوی دیگر، گستره نفوذ مقامات صهیونیستی را در میان نخبگان سیاسی افزایش داد.
 
تأمین بخش عظیمی از نفت اسرائیل به وسیله ایران، تأسیسات اطلاعاتی مشترک، آموزش نظامیان ایران در اسرائیل و تمایل ایران به دستیابی به تکنولوژی پیشرفته اسرائیلی، روابط دو رژیم را روز به روز نزدیک‌تر می‌ساخت. دو کشور از این همکاری‌ها سود می‌بردند. عوامل بازدارنده‌ای نیز وجود داشت که رفتار سیاسی رژیم ایران نسبت به اسرائیل محدودیت پدید می‌آورد. اعتراض‌های داخلی و تنفر عمومی مردم ایران و فشار و تهدیدهای کشورهای عرب منطقه، فرصت برقراری روابط رسمی را از دو کشور گرفت. ارتباط میان آنها، در عین گسترش، همیشه در هاله‌ای از ابهام و نگرانی باقی ماند تا این که با پیروزی انقلاب اسلامی برای همیشه پایان پذیرفت.
رضا صفی‌نیا، نماینده ویژه ایران در اسرائیل، در حال ورود به منزل شخصی حییم وایزمن، رئیس‌جمهور اسرائیل در شهر رخووت، روز استقلال اسرائیل در سال ۱۹۵۰
 
شاه همواره در دیدار با مقامات اسرائیلی نسبت به وعده‎های خود در خصوص ادامه روند نفت وفادار بود. واردات نفت اسرائیل به تدریج از 30 هزار بشکه در سال 1959 به رقم 283 هزار بشکه در روز در سال 1971 افزایش یافته است. به احتمال زیاد بین 80 تا 90 درصد این واردات از ایران تأمین شده است. بر طبق سند منتشر شده توسط سیا �...اطلاعات (به دست آمده) از منابع مختلف نشان‎دهنده این است که حداقل 75 درصد مصرف کنونی داخلی اسرائیل که در حدود 150 هزار بشکه در روز می باشد بوسیله ایران تأمین می‎شود. از این گذشته، تنها نفتی که از طریق خط لوله ترانس – اسرائیل (تیپلین) جاری و از طریق خلیج عقبه به بندر مدیترانه اشلگون به سمت شمال در حرکت می‎باشد از جانب ایران است.�
رهبران عرب نسبت به مواضع شاه در قبال اسرائیل خشمگینانه می نگریستند.


 
از زمان اشغال سرزمین های فلسطینی، عامل مؤثر در تحکیم مناسبات ایران و اسرائیل، �خط‌مشی مشترک دکترین اتحاد پیرامونی بن گوریون، اولین رئیس‌جمهوری اسرائیل و سیاست ناسیونالیسم مثبت محمدرضا پهلوی� بود. به‌موجب این دکترین، اسرائیل درصدد تحکیم روابط خود با کشورهای اطراف جهان عرب، به‌ویژه ترکیه و ایران برآمد. از نظر بن گوریون، رابطه با این کشورها در درازمدت علاوه بر خروج اسرائیل از انزوای سیاسی، منافع اقتصادی-امنیتی این رژیم را در برابر کشورهای عربی نیز تأمین می‌کرد، زیرا رژیم صهیونیستی به دلیل ماهیت خود، در میان کشورهای‏ عربی دشمن تلقی می‌شد و این مسئله تهدیدی جدی برای بقای آن محسوب ‏می‏گردید. بنابراین رابطه با ایران و سایر کشورهای منطقه، ضمن آنکه این رژیم را از انزوای سیاسی خارج می‌کرد، مانع حمایت ایران از فلسطین می‌گردید.
دیدار ارتشبد حسن طوفانیان و ارتشبد بهرام آریانا از ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل در راستای اجرایی‌شدن پروژه شکوفه.
موانع پیش روی شاه
 
روابط ایران و اسرائیل، به رغم مناسبات ویژه دو کشور، هرگز شکل رسمی به خود نگرفت. شاه و اطرافیانش بر اهمیت روابط دوستانه با اسرائیل تأکید می‌ورزیدند و تلاش می‌کردند اصرار اسرائیلی‌ها را برای برقراری مناسباتی رسمی و آشکار، پاسخ دهند؛ اما موانعی پیش رو داشتند که آنان را از این کار بازمی‌داشت. مهم‌ترین عوامل بازدارنده در روابط میان دو کشور عبارت بود از:
 
 1-مخالفت‌های وسیع و عمیق داخلی، به ویژه از سوی روحانیان و نیروهای مخالف رژیم
 
2-واکنش‌های تهدیدآمیز کشورهای عرب منطقه، به ویژه رادیکال، مانند مصر و عراق
 
از همان آغاز تشکیل دولت اسرائیل، نیروهای مذهبی در ایران به مخالفت با صهیونیست‌ها پرداختند و رهبران روحانی، مردم را به حمایت از مردم فلسطین فراخواندند. آنان از تمایلات برخی از سیاستمداران ایرانی برای برقراری روابط با اسرائیل احساس ناخوشایند داشتند. در همان زمان، آیت‌الله کاشانی موضع‌گیری سختی علیه این اقدام‌های دولت ابراز داشت. او تأکید کرد: �در هر صورت تشکیل دولت [صهیونیستی] در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آن تنها متوجه اعراب فلسطین نمی‌گردد و علی ایحال بر تمام مسلمین عالم است از هر طریقی که می‌شود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند.�
شاه نقش بسزایی در ایجاد گفتگو میان مصر و اسرائیل ایفا نمود.
 
روند فوق از سال 1342 و با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی شکل جدیدی به خود گرفته بود. سخنان مکرر رهبری نهضت مبنی بر ضرورت مقابله با اسرائیل و حضور میدانی شمار کثیری از ایرانیان در جبهه های نبرد بر علیه اسرائیل، بیش از هر زمانی رژیم پهلوی را تحت فشار گذارده بود.


 
وقتی شاه واسطه دوستی اعراب و اسرائیل می شود
 
از زمان انقلاب افسران در مصر در سال 1952 این کشور از یوغ انگلستان در آمده و در طول سال های جنگ سرد بسان متحدی در کنار اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت. آغاز تغییرات بنیادین در مصر را می توان از تصمیم سادات جهت کاستن روابط با شوروی و همکاری بیشتر با آمریکا دانست. انور سادات در اقدامی غیر منتظره ضمن اخراج مستشاران شوروی به کاهش روابط اقتصادی با مسکو تمایل نشان داد.
شهید چمران از جمله افرادی است که پیش از وقوع انقلاب در نبرد بر علیه اسرائیل مشارکت می جست.
 
انور سادات که پیشتر سابقه سال ها حضور در میادین نظامی بر علیه اسرائیل را در کارنامه خود دارد از نیمه دوم دهه هفتاد میلادی به سوی گفتگوهای پنهانی با اسرائیل متمایل شد. تصمیم سادات مبنی بر نزدیکی با آمریکا و از در صلح در آمدن با اسرائیل را می توان نقطه ی عطفی در تاریخ مصر و جهان عرب دانست. به واقع تصمیم سادات جهت برقراری ارتباط با اسرائیل زمینه ی دوپارگی در جهان عرب را فراهم آورد، امری بر خلاف سال ها کوشش عبدالناصر که در راستای برادری در میان اعراب می کوشید. به باور سادات رخداد فوق می توانست با گذر زمان و با اتکا به حمایت های مالی آمریکا زمینه پیشرفت و نوآوری در مصر را فراهم آورد.
 تصویر فوق به ترتیب از راست: مناخیم بگین ( نخست وزیر اسرائیل)، جیمی کارتر (رئیس جمهور آمریکا) و انور سادات را در زمان پذیرش توافق کمپ دیوید نشان می دهد.
تصمیم استراتژیک آمریکا جهت شکافتن صفوف اعراب و قطع نفوذ شوروی در مصر در این مقطع زمانی از چندین روش پیگیری می شد. در ایران محمد رضا شاه پهلوی بسان متحد قدرتمند غرب در منطقه به ایفای نقش می پرداخت، از همین رو روابط تهران با قاهره به دلیل نزدیکی مصر به شوروی و نزدیکی تهران به اسرائیل در سردی مطلقی به سر می برد. با ارسال سیگنال هایی از سوی سادات جهت آمادگی برای تغییرات بنیادین در مصر، شاه ایران نقشی فعال بازی کرده و ضمن ارتقای روابط با قاهره به عنوان میانجی گری فعال تلاش نمود باب گفتگو میان قاهره و تل آویو را فراهم نماید. از آن پس است که روابط سادات با شاه ایران گرم و صمیمی شده و این مصر بود که پس از انقلاب به عنوان تنها کشور جامعه بین المللی پذیرای شاه ایران بود.
 
سرانجام و پس از گفتگوهای پیدا و پنهان و با واسطه گری آمریکا و ایران، رژیم سادات در اقدامی غیر قابل تصور خط خود را از سایر جهان عرب جدا نموده و با وضع پیمانی با اسرائیل از در صلح در می آید، پیمانی که در 17 سپتامبر 1978 و با نام صلح کمپ دیوید شهرتی جهانی پیدا می کند. در این پیمان دو طرف مصری و صهیونیستی با وساطت طرف آمریکایی تعهداتی را در قبال یکدیگر پذیرا می شوند.
با پیروزی انقلاب، مکان استقرار دیپلمات های اسرائیلی به سفارت فلسطین تغییر نام داد.
 
وضع کمپ دیوید منجر به طرد مصر از جهان عرب گردید. اتحادیه عرب مصر را از این اتحادیه اخراج کرده و تمامی کشورهای عربی بر علیه قاهره موضع گرفتند. انزوای مصر در جهان عرب منجر به نزدیکی بیش از پیش سادات به اسرائیل، آمریکا و ایران شاهنشاهی گردید. با این حال اقدام سادات با پذیرش کمپ دیوید قبح عدم ارتباط با اسرائیل شکاند، امری که بعدها توسط اردن و شماری از کشورهای دیگر عربی نیز تداوم یافت.
 
یک سال پس از وضع کمپ دیوید، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روحیه مضاعفی را برای انقلابیون فلسطینی در پی داشت. ایران تا پیش از انقلاب به عنوان یکی از بزرگترین متحدین اسرائیل در منطقه محسوب می شد، با این حال و پس از پیروزی انقلاب، رهبران انقلابی مستقر در تهران حمایت از فلسطین و مقابله با اسرائیل را بخشی از آرمان های خود خواندد. وقوع انقلاب در ایران و سقوط شاه زمینه نارضایتی سادات را در پی داشت

 

 

روایتی از فساد اخلاقی همسر شاه +تصاویر

درباره سقوط و نزول رژیم پهلوی تحلیل‌ها از داخل و خارج کشور بسیار است. از افرادی که سقوط این رژیم را در بحران‌های اقتصادی سال‌های آخر سلطنت محمدرضا شاه می‌بینند تا تحلیل هایی که بسته بودن فضای سیاسی و انسداد زمان شاه و مقابله با مذهب را شاهدی بر وقوع انقلاب می‌دانند.

 

خبرگزاری تسنیم: احمدعلی مسعودانصاری در گفتگویی متفاوت به ابعاد گسترده فساد فرح و دوستانش و جزئیات روزهای آخر سلطنت محمدرضاشاه پرداخت.

درباره سقوط و نزول رژیم پهلوی تحلیل‌ها از داخل و خارج کشور بسیار است. از افرادی که سقوط این رژیم را در بحران‌های اقتصادی سال‌های آخر سلطنت محمدرضا شاه می‌بینند تا تحلیل هایی که بسته بودن فضای سیاسی و انسداد زمان شاه و مقابله با مذهب را شاهدی بر وقوع انقلاب می‌دانند.

با این‌حال روایت سقوط سلسله پهلوی از زبان افراد نزدیک به شاه و درباریان لطف دیگری دارد چراکه از نزدیک شاهد مناسبات و اتفاقات آن دوران بودند. «احمدعلی مسعود انصاری» یکی از این افراد است. وی که پسرخاله فرح پهلوی بود، پس از اتمام تحصیلات در رشته اقتصاد تا زمان انقلاب 57 به اموری همچون تدریس در دانشگاه ملی، سرپرستی امور دانشجویان، عضویت در هیئت نمایندگان ایران در بازار مشترک، معاونت مدرسه عالی شمیران را در کارنامه دارد.
 


تصویری از فرح پهلوی در کنار احمد علی مسعودانصاری


مسعودانصاری پس از خارج شدن از امور دانشگاهی به مسئولیت‌هایی همچون رئیس هیئت مدیره شرکت توسعه کن، مدیر عامل شرکت ای پی سیستم در ایران و مشاور شرکت ادرین ولکر مشغول شد. به گفته خودش "در زمان انقلاب، رابط میان آیت‌الله شریعتمداری و شاه بودم و قرار بود به پیشنهاد آیت‌الله شریعتمداری -که شاه با آن موافقت کرد- حزبی اسلامی را تاسیس کرده و رئیس آن باشم که سرعت پیروزی انقلاب فرصت این کار را نداد."

او پس از انقلاب به خارج از کشور رفت و در سال‌های اخیر مشاور مالی وشخصی رضا پهلوی فرزند شاه بود اما در پرتو مسائل مذهبی که به آن اعتقاد داشت به او اعلام کرد که دیگر سلطنت‌طلب نیست و به افشای پشت‌پرده مناسبات دربار پهلوی و این روزهای باقی‌مانده این خاندان پرداخت.

به دلیل اقامت او در خارج از کشور، فرصت مصاحبه حضوری با وی دست نداد، به‌همین خاطر او درخواست ما برای مصاحبه مکتوب را پذیرفت و به سوالات ما پاسخ گفت که از وی کمال تشکر را داریم. تصاویری هم که مربوط به گذشته است از آلبوم شخصی آقای مسعودانصاری است که برای ما ارسال کرده‌اند. 

متن زیر مشروح گفت وگوی پسرخاله فرح پهلوی است که در ادامه می‌خوانید:

* باسلام و تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دارید. با توجه به اینکه ایام پیروزی انقلاب اسلامی ایران نزدیک است، به نظر شما عاملی که منجر به این شد تا شاه دیر به فکر اصلاح کشور بیفتد و در چندماه منتهی به حکومتش کارهایی کند که نتیجه معکوس داد، چیست؟ نزدیکان شاه چه نقشی در بی‌اطلاعی او داشتند؟

مسعود انصاری: بنام خدایی که یکی است و هرچه هست از اوست و بازگشت همه ما به‌سوی اوست. همه چیز در احاطه قدرت اوست. خداوندا پناه به تو می‌برم از شر وسوسه‌های شیطان مردود.

با تشکر از اینکه مقدمه این گفت‌وگو را آغاز کردید، خداوند در سوره اسرا، آیه 80 می‌فرماید: "وبگو بارالها مرا به قدم صدق داخل و با قدم صدق خارج کن و از جانب خود، حجت و بصیرت روشنی که دائما یار و مددکار باشد، عطا فرما". همچنین در سوره اسراء آیه 36 می‌فرماید:"و هرگز بر آنچه علم و اطمینان نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دلها همه مسئولند."

به لطف و بزرگی خداوند هدفم از صحبت‌هایی که می‌کنم، نزدیک تر شدن به حقیقت آنچه که در سالهای 1351 تا 1357 اتفاق افتاد، است. باید اذعان کنم که همه چیز را نمی‌‌دانم و آنچه می‌گویم مشاهدات، شنیده‌ها و عقل و باور نگارنده است که با مشاهدات و صحبت‌های نزدیکان خاندان پهلوی ادغام شده است تا کمکی باشد برای نزدیکتر شدن به حقیقت. حضرت عیسی(س) می‌فرماید حقیقت را پیدا کنید و حقیقت شما را آزاد می‌کند.در زندگی بایدآنچه را که می‌بینیم و می‌شنویم را بر اساس حقیقت قبول کنیم نه بر اساس چیزهایی که تمایل به شنیدن و دیدن آنها داریم.
 


محمدرضا پهلوی در کنار احمدعلی مسعود انصاری

ابتدا لازم است درباره نقش فرح دیبا و گروه سیاسی ایشان در سقوط نظام شاهنشاهی صحبت کنم تا حقیقت ماجرا بدون ابهام برای اذهان عمومی آشکار شود. اینکه این افراد چرا چنین اقداماتی را صورت دادند برای نگارنده جای سوال دارد و پاسخ سوالات ایجاد شده در این زمینه را باید از خود آنها جویا شد. وقتی از نقش این افراد در سقوط نظام شاهنشاهی صحبت می‌کنیم در مورد مثبت و منفی بودن آن قضاوت نخواهیم کرد چراکه قضاوت با خداست و ما در مقام قضاوت نیستیم.

گروه سیاسی فرح به دنبال کسب قدرت از طریق فرح بود

حلقه گروه سیاسی فرح، مشاورین سیاسی این خانم محسوب می‌شدند و خواست آنها اصلاح مملکت از دید خود و در اختیار گرفتن قدرت از طریق فرح بود. به عبارت دیگر این گروه به دنبال حکومت از طریق فرح بودند. از این گروه رضا قطبی و فریدون جوادی بواسطه نزدیکی بسیار زیاد به فرح، نفوذ قابل ملاحظه‌ای روی وی داشتند و فرح نیز آنها را قبول داشت. از نظرمن این دو نفر(جوادی و قطبی) دارای این خصوصیات و باورها بودند؛ از نگاه آنها، فرح محبوب و شاه منفور بود، شاه و اطرافیان او را ظالم، فاسد و دزد می‌دانستند، ایران را نمی‌شناختند، مذهبیون را آدم حساب نمی‌کردند و فکر نمی‌کردند حکومت شاهنشاهی به آسانی می‌تواند سقوط کند و سخت چپ‌گرا بودند.

فرح نقش کلیدی در فروپاشی سلطنت داشت

یعنی فرح به نحوی وابسته به این افراد بود؟ علت تاثیر پذیری او از امثال رضا قطبی چه بود؟

مسعود انصاری: فرح خانم انسانی مهربان و خیرخواه بود، اگر ایشان به کارهای خیریه، هنری و مبارزه با ظلم بصورت موردی ادامه می‌داد و وارد سیاست نمی‌شد، شاید امروز حتی پسرش در ایران پادشاهی می‌کرد. همانطوری که شرح خواهم داد تحت نفوذ آقای قطبی و جوادی، وی نقش کلیدی در فروپاشی سلطنت پهلوی بازی کرد. البته نمی‌توان نقش صد درصدی برای آنها قائل شد اما فرح خانم و این گروه نقش مهمی در سقوط سلطنت پهلوی داشتند.

آقای رضا قطبی(پسردایی فرح) با فرح بزرگ شده بود. پدر ایشان آقای محمد علی قطبی و مادر ایشان خانم لویز قطبی(خاله آقای شاهپور بختیار) بود. فرح خانم به وی اطمینان و علاقه بسیار داشت. این اطمینان و علاقه باعث شد تا آقای رضا قطبی از امکانات و قدرت بسیار زیادی بهره‌مند و به ریاست سازمان رادیو و تلوزیون ملی منسوب شود. رضا قطبی رادیو و تلوزیون را به خوبی گسترش داد و تا جایی‌که شاهد بودم اکثر افرادی که برای رضا قطبی کار می‌کردند ایشان را دوست داشتند. قطبی از نظر فکری کاملا چپ بود که موجب شد تا تعداد زیادی از چپ‌گراهای مخالف در رادیو و تلوزیون استخدام شوند.

چه کسی پیشنهاد تغییر تقویم شاهنشاهی را داد؟

وی که اعتماد به نفس بسیار زیادی داشت ملی گرا بود که در دوران دکتر مصدق در دبیرستان البرز مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفت. وی با اینکه چپ‌گرا بود پیشنهاد داده بود تا هر وقت نزد شاه می‌آید زانو زده و دست شاه را ببوسد!! این پیشنهاد او موجب ناراحتی شدید پدر من شده بود چراکه این نوع تشریفات را نمی‌پسندید. پیشنهاد تغییر تقویم به تقویم شاهنشاهی از سوی رضا قطبی و آقای شجاع الدین شفا داده شد که نارضایتی بسیاری از مردم را به دنبال داشت. قطبی معمولا به مهمانی‌های کاخ نمی‌آمد. در آن زمان با راه و روش او مخالفت می‌کردم و تا جایی که به خاطر دارم بواسطه این مخالفت‌ها من را "گشتاپو" می‌خواند.

پرداخت سه و میلیون و پانصدهزار دلار برای خروج رفقای فرح از کشور

بعد از پیروزی انقلاب برخوردی با قطبی داشتید؟‌

مسعود انصاری: بعد از انقلاب ایشان را پس از فوت شاه در قاهره دیدم. شاه از او سخت عصبانی بود و این موضوع باعث شده بود تا هیچ‌گاه به دیدن شاه نیاید. خروج رضا قطبی و فریدون جوادی از ایران با هزینه سه ملیون و پانصد هزار دلاری میسر شد که این مبلغ توسط فرح خانم پرداخت شد. به خاطر دارم در ماه‌های آخر زندگی شاه، همراه با شاه در کاخ قبه قاهره نشسته بودیم. فرح خانم وارد شد و به شاه گفت"رضا سلام رسانده (رضا قطبی)"، شاه پاسخی نداد. فرح چندین بار این سلام رساندن را تکرار کرد و در نهایت شاه سر خود را بلند کرده و گفت "... خورد"!

 
احمدعلی مسعودانصاری در کنار فرح پهلوی
 


من چندین نوبت با او برخوردهایی داشتم. قطبی به من می‌گفت اسم خدا را به این اندازه نبر! در مورد پدرش هم می‌گفت، پدر من دزد است. در مورد عدالت اجتماعی و مباحث اقنصادی هم معتقد بود کمترین و بیشترین درآمد نباید بیش از 10 برابر باشد.به هیچ عنوان در او نشانه‌هایی از اینکه در سقوط نظام شاهنشاهی نقش عمده‌ای بازی کرده بود، نمی‌دیدم. بعدها در ملاقات با رضا پهلوی به او توصیه کرد که بازگشت به ایران و سلطنت را فراموش کند.

مادر رضا قطبی هم به من گلایه می‌کرد که قبل از انقلاب خانه خود را به قیمت بسیار خوبی فروخته بوده و پسرش(رضاقطبی)به او توصیه می‌کند این پول نباید از ایران خارج شود چراکه متعلق به ملت ایران است. رادیو تلویزیون ملی ایران که سرپرستی آن با رضا قطبی بود، نه تنها در حفظ نظام شاهنشاهی قدمی برنداشت بلکه در جهت عکس آن عمل کرد. انقلابیون تبلیغات خود را در جهت رسیدن به اهداف خود انجام می‌دادند و رادیو تلوزیون به جای خنثی کردن این تبلیغات، عکس آن عمل می‌کرد.

در ماه‌های آخر زندگی شاه، همراه با شاه در کاخ قبه قاهره نشسته بودیم. فرح خانم وارد شد و به شاه گفت"رضا سلام رسانده (رضا قطبی)"، شاه پاسخی نداد. فرح چندین بار این سلام رساندن را تکرار کرد و در نهایت شاه سر خود را بلند کرده و گفت "... خورد"!


مثلاً چه کارهایی؟

مسعود انصاری: مثلا شکستن ابهت شاه. سلطنت بر پایه ابهت و احترام استوار است و اگر شکسته شود سلطنت از میان خواهد رفت. آقای رضای پهلوی برای من تعریف کرد که در 14 خرداد سال 57 در تلویزیون فیلمی از کشتن "مکس ملیان" پادشاه مکزیک نمایش داده می‌شود. برای همین پیش پدر خود رفته و به او گلایه می‌کند که در تلوزیون «شاه کشی» را به نمایش گذاشته‌اند که شاه به او می‌گوید "برو به ننت بگو"!

نطق "صدای انقلاب شما را شنیدم" ابهت شاه را شکست

یا پخش نطق معروف "من صدای انقلاب شما را شنیدم" که این کار ابهت شاه را شکست. بر اساس آنچه شاه و آقاى معینیان درمورد نطق "صداى انقلاب شما را شنیدم" براى من شرح دادند، این نطق را در صبح روزی که ایراد شد، آقایان "رضا قطبی" و "سید حسین نصر" نزد فرح می‌آورند. هرچه شاه خواستار رویت نطق می‌شود، متن مورد نظر در اختیار او قرار نمی‌گیرد. درست قبل از ایراد و ضبط، نطق را در اختیار شاه می‌گذارند. شاه آن‌ را می‌خواند و بعد متوجه می‌شود چه اشتباه بزرگی کرده است. بارها شاه در جلوی من با فرح دعوا می‌کرد و به فرح می‌گفت که "ایراد آن نطق بزرگترین اشتباه تاریخ سیاسى من بود و چرا اینکار را با من کردید."

14 خرداد سال 57 در تلویزیون فیلمی از کشتن "مکس ملیان" پادشاه مکزیک نمایش داده می‌شود. برای همین پیش پدر خود رفته و به او گلایه می‌کند که در تلوزیون «شاه کشی» را به نمایش گذاشته‌اند که شاه به او می‌گوید "برو به ننت بگو"!


نطق صدای انقلاب شما را شنیدم ابهت شاه را از میان برد. در نطق نوشته شده توسط آقای رضا قطبی، به ظلم، فساد، اتحاد فساد مالی و سیاسی، فشار و اختناق، خطاهای گذشته، بی قانونی، ظلم و فساد توسط شاه اقرار شد.

در سالهای قبل از انقلاب پخش اخبار با نیم ساعت شرح حال خاندان سلطنت شروع می‌شد. ساعت دو بعد ازظهر بخش خبری با خبرهای مربوط به شاه شروع می‌شد و پس از آن اخبار فرح، والاحضرتها و حدود ساعت 14:30 دقیقه اخبار مربوط به خانم فریده دیبا پخش می‌شد که حال همه را از شنیدن نام خانواده پهلوی بهم می‌زد.

پخش محاکمه آقای خسروگلسرخی که از او قهرمان ساخت، به شاه بسیار ضربه زد. پخش گزارشات بازرسی شاهنشاهی که دائما به مردم نشان می‌داد که کدام کارها درست انجام نشده است. در برابر این گزارش ها آنطور که باید از پیشرفتهای زمان محمدرضا شاه و رضا شاه در تلویزیون و یا رادیو صحبت نمی‌شد یا تهیه و پخش زندگی روزمره رضا پهلوی در کیش، نوشهر و داشتن تمام وسایل تفریحی و اشرافی که به نظر من باعث تنفر مردم از آن همه تجمل می‌شد.

نطق "صدای انقلاب شما را شنیدم" ابهت شاه را از میان برد. در نطق نوشته شده توسط آقای رضا قطبی، به ظلم، فساد، اتحاد فساد مالی و سیاسی، فشار و اختناق، خطاهای گذشته، بی قانونی، ظلم و فساد توسط شاه اقرار شد.


حتی شهرزاد قطبی (خانم رضا قطبی) اصرار فراوان داشت تا رضا پهلوی به تلویزیون رفته و آواز بخواند! من با این موضوع سخت مخالفت کرده و به ایشان گفتم اگر چنین کنند فردا کسی برای پادشاهی آقای رضا پهلوی فاتحه نیز نخواهد خواند و با دعوای من از این اتفاق جلوگیری شد. حتی در زمان انقلاب از رادیو تصنیف مرغ سحر که آهنگی انقلابی بود، پخش می‌کردند.

عمل غیراخلاقی زن و مردهنرپیشه در ماه رمضان در جشن هنر شیراز

غیر از اقداماتی که در صدا و سیما انجام داد، مواردی دیگری را به یاد دارید که در تعارض با اهداف سلطنت باشد؟

مسعود انصاری: آقای رضا قطبی مسئول انجام جشن هنر شیراز نیز بود که این جشنها -که شاه با انجام آن مخالف بود- ضرر اساسی به سلطنت شاه زد که من به چند مورد آن در ادامه اشاره می‌کنم. در سال 56 و در ماه مبارک رمضان، زن و مرد هنر پیشه در بازار و در ملأ عام باهم مشغول شدند. در آن زمان به فرح اعتراض کردم که دعوای سختی با من کرد. شخصاً در این واقعه حضور نداشتم اما بر اساس اعتراض بسیاری از دوستان، اعتراض خود و دوستان را به فرح منعکس کردم.

بخاطر دارم در این جشنواره به دعوت فرح حضور داشتم و در یکی از برنامه‌ها، زمان انجام برنامه با اذان مغرب هم زمان شده بود، می‌خواستند صدای اذان را قطع کنند که سخت مخالفت کردم و به لطف خداوند شروع نمایش را عقب انداختند.



تغییر ماهیت دوستی فرح پهلوی با فریدون جوادی!

فریدون جوادی چطور؟ وی چگونه بر روی شاه تاثیر می‌گذاشت؟

مسعود انصاری: آقای فریدون جوادی و همسرشان خانم لیزا جوادی، از دوستان دوران تحصیل خانم فرح پهلوی بودند تا زمانیکه در ادامه اشاره می‌شود رابطه آقای جوادی و فرح خانم کم و بیش مانند رابطه فرح خانم با سایر حلقه دوستان نزدیک به او بود. در حدود چهارسال قبل از انقلاب زمزمه‌هایی از تغییر ماهیت دوستی آقای فریدون جوادی و فرح خانم به گوش من می‌رسید اما چون قبول اینگونه مسائل برایم غیر قابل تصور بود از آن می‌گذشتم. در همان زمان مهمان شاه و فرح خانم در جزیره کیش بودم که تیمسار بیگلری رئیس ستاد گاردشاهنشاهی بود و دو نفر از افسران گارد را مامور کرده بود که دائما با فرح خانم باشند.

 
از چپ: فرح پهلوی، همسر فریدون جوادی، همسر مسعود انصاری، احمدعلی مسعود انصاری، فریدون جوادی

هرجا که من، فرح خانم و سایر مدعوین حضور داشتیم، این دو سرهنگ را می‌دیدم. یک روز صبح تیمسار بیگلری به من گفت شما و آقای جوادی پای دائم علیاحضرت هستید، این گفته را به فرح خانم منتقل کردم. در بازگشت از جزیره کیش در هواپیما فرح خانم از من خواست که از بلندگوی هواپیما فرماندهی گارد شاهنشاهی را به تیمسار بدره‌ای تبریک بگویم و از آن به بعد دیگر تیمسار بیگلری را ندیدم. با این تفاسیر هنوز متوجه تغیر ماهیت دوستی آقای فریدون جوادی با فرح خانم نبودم.

چند هفته بعد در خانه آقای هویدا (نخست وزیر) مهمان بودیم. از آنجا به کاخ شهناز دختر شاه رفتیم. در آن مهمانی فرح و جوادی را ایستاده در حالتی دیدم که آن حالت برای من قابل قبول نبود و آنجا متوجه تغییر ماهیت دوستی فرح خانم و آقای جوادی که همه نزدیکان در مورد آن صحبت می‌کردند، شدم. حال بسیار بدی داشتم و آن شب از ناراحتی تا صبح نخوابیدم. بعدازظهر فردای آن شب پیش خانم دیبا (مادر فرح که حق مادری بگردن من داشت) رفتم و به ایشان گفتم که وضع خراب است و ایشان باید جلوی این اشتباه را بگیرد.

در مهمانی فرح و جوادی را ایستاده در حالتی دیدم که آن حالت برای من قابل قبول نبود و آنجا متوجه تغییر ماهیت دوستی فرح خانم و آقای جوادی که همه نزدیکان در مورد آن صحبت می‌کردند، شدم. حال بسیار بدی داشتم...


شنیدم که کامران دیبا و یحیی دیبا(پسر عموهای فرح) با فرح ملاقات کرده و او را از این رابطه بر حذر داشتند. چند روز بعد باز با فرح خانم در جزیره کیش بودیم که به من گفت حالا جاسوسی‌ ما را می‌کنی. بعدها متوجه شدم که یکی از سربازان گارد در "خجیر"، فرح و جوادی را در حالت نامناسبی می‌بیند و این دیده خود را به فرماندهان خود گزارش می‌کند. فکر نمی‌کنم این گزارش به شاه ارائه شده باشد. بعد از آن من را کمتر به مهمانی‌ها دعوت می‌کردند و هرگاه من و جوادی و فرح با هم در جمعی حضور داشتیم عمل غیر متعارفی از ایشان نمی‌دیدم. این رابطه باعث شد تا ماموریتی به جوادی در خارج از کشور دادند تا او برای مدتی به خارج از ایران برود.

در بازگشت جوادی از این ماموریت گمان من بر این بود که ماهیت دوستی به حالت غیر عاطفی برگشته است. به خاطر دارم که شبی در تابستان سال 56 با شاه در اسکله نوشهر قدم می‌زدیم. فرح و دوستان او از جمله آقای جوادی به خانه خانم لوییز قطبی که در جوار اسکله بود، رفته بودند. قبل از اینکه شاه برای خواب به اطاق خود برود از من سئوال کرد "احمد این کیست که نمی‌گذارد فرح شبها زودتر به محل خواب برگردد؟" جواب دادم لیلی‌ها( لیلی دفتری و لیلی امیرارجمند). با شروع جرقه انقلاب، وجود آقای جوادی که از مشاورین اصلی فرح خانم بود در خدمت ایشان بیشتر و بیشتر شد و به نظر من در بسیاری از تصمیمات شرکت داشت.

روایتی از فساد اخلاقی فرح

جوادی به خدا ایمان نداشت و به یاد دارم میان من و او به خاطر بی احترامی که او به خدا کرده بود دعوا شد و فرح طرف مرا گرفت. در مهرماه سال 57 آیت‌الله شریعتمداری از طریق من به شاه پیام داد که "ما گفتیم آزادى ولیکن این هرج و مرج است. وظیفه قانونى شاه حفظ امنیت مردم است. چرا ایشان(شاه) آنقدر ضعف نشان می‌دهد". وقتی من این پیام را مطرح کردم، فریدون جوادی با عصبانیت فراوان به من می‌گفت مردم به خون شما تشنه هستند. به ایشان گفتم پس یک تشت بیاورید و چاقویی به دست آنها بدهید تا سر ما را ببرند. در ماه آبان 57 فریدون جوادی را در سالن سینمای کاخ که پشت سر شاه نشسته بود دیدم که شاه را مسخره می‌کند. بعد از انقلاب به مراکش برای دیدن شاه رفتم. دوستان دیگر فرح هم در آنجا بودند که به من گفتند رابطه عاطفی فرح و جوادی پایدار بوده و ادامه داشته است و دلیل آگاه نبودنم، ملاحظه آنها در حضور من و کمتر دعوت کردن من به مهمانی‌ها پس از افشاگری نزد خانم دیبا بود.

در همین سفر میان شاه و فرح در حضور من دعوا شد که چرا فرح سه میلیون و 500 هزار دلار برای فرار رضا قطبی و فریدون جوادی به حسین امیر صادقی پرادخته است. بعد از آن جوادی معمولا هرگاه من همراه شاه و فرح در باهاما، مکزیک و قاهره نبودم در خدمت فرح حاضر بود اما با حضور من با اولین پرواز محل اقامت را ترک می‌کرد و مجدداً بعد از جدا شدن من از شاه و فرح، با پرواز بعدی بازمی‌گشت. همراهان شاه اعتراض شدید خود از این رابطه را به من اعلام می‌کردند و می‌گفتند که کاری کنم. زمانی‌که در مکزیک نبودم جزئیات این رابطه عمیق عاطفی بصورت علنی به شاه نشان و بصورت شفاهی توضیح داده شده بود که به نظر من باعث وخامت شدید حال مزاجی شاه شد. در آخرین ماه زندگی شاه، به نمایندگی از طرف شاه پیش تیمسار غلامعلی اویسی رفتم که فرح تماس گرفت وخواست تا فریدون جوادی را به تیمسار معرفی کنم.

 
احمدعلی مسعود انصاری در کنار رضا پهلوی


من با جوادی در پاریس ملاقات کردم ولیکن بشدت از او بدم می‌آمد که به خاطر ندارم آیا این خواسته فرح را انجام دادم یا خیر. بعد از فوت شاه رابطه میان فرح و جوادی ادامه پیدا کرد ولیکن تا چه زمانی این رابطه به طول انجامید من از آن آگاه نیستم. رابطه میان جوادی و فرح در درجه اول یک رابطه عمیق عاطفی بوده است. جوادی به خاطر این رابطه از نفوذ عجیبی بر روی فرح و تصمیمات وی برخوردار بود که دیگران و از نظر من حتی رضا قطبی هم چنین نفوذی نداشت. جوادی از این نفوذ خود در تصمیماتی که شرح خواهم داد استفاده کرد. رابطه عمیق عاطفی میان این دو و امید به ادامه آن می‌تواند منشا بسیاری از تصمیماتی که گرفته شد، باشد.

در این باره اگر صحبتی مانده بفرمایید تا به سوالات دیگر برسیم.

مسعود انصاری: در مصاحبه دیوید فراست با شاه در پاناما، شاه اظهار کرد که نمی‌تواند قبول کند که این انقلاب بوسیله آقای خمینی برنامه‌ریزی شده باشد. افرادی معتقدند آقای رضا قطبی مامور "کی جی بی(کا گ ب)"بود و برنامه سقوط شاه را آنها مدیریت کردند. من نمی‌توانم قبول کنم که آقای قطبی مامور "کی جی بی" باشد ولیکن او به‌شدت چپ‌گرا بود و بر اساس عقیده قدم برمی‌داشت و نه بر اساس نوکری، اما در عمل همان هدف را دنبال می‌کرد.

فرح پهلوی و یاران او فکر می‌کردند شاه و اطرافیان او ظالم و فاسد و دزد هستند، ایران را نمی‌شناختند. جشن هنر شیراز خود گواه روشنی از شناخت ایشان از ایران و جامعه ایران بود. مذهبیون را به‌حساب نمی‌آوردند و به هیچ عنوان فکر سقوط حکومت شاهنشاهی را نمی‌کردند.

در ابتدا گروه فرح خانم خواستار سلب قدرت از افراد معتمد شاه و جایگزینی خود بجای ایشان با استفاده از فرح خانم بودند. در چهار سال قبل از انقلاب فرح خانم و دوستان ایشان بر این باور بودند که فرح محبوب و شاه منفور است. با توجه به رابطه عاطفی شدیدی که میان فرح خانم و جوادی و همچنین با در نظر گرفتن شرایط کشور که آتش انقلاب هر روز شعله ورتر می‌شد، آیا می‌توان در نظر گرفت که آنها خواهان حفظ نظام سلطنتی بدون وجود شاه باشند؟ دلیل این خواسته می‌تواند همه موارد زیر، یکی و یا ترکیبی از آنها باشد. 1- حفظ سلطنت رضا پهلوی 2- علاقه شدید فرح خانم به آقای جوادی 3- انتقام فرح خانم از شاه به خاطر مسئله گیلدا صوفی(معشوقه شاه) و دیگران

روایتی از فساد اخلاقی همسر شاه +تصاویر
 
 
فرح پهلوی نفر اول از سمت راست در حال سیگار کشیدن؛ مسعودانصاری نیز در انتهای میز نشسته است

به شکر و بزرگی خداوند حقیقت را آنطور که دیده، شنیده و باور دارم بیان کردم. چرایی مسائل و سوالات پیش آمده راباید فرح خانم، آقای قطبی و جوادی بیان کنند. عده‌ای ممکن است اظهار کنند که اینها مسائل خصوصی ایشان است. شما وقتی وارد کار عمومی می‌شوید زندگی خصوصی ندارید. هدف از بازگو کردن این مسائل، برملا کردن زندگی خصوصی فرح خانم نیست بلکه روشن کردن نقش ایشان در سرنوشت ملت ایران است.

کارتر می‌خواست شاه را به ایران تحویل دهد

طرح خروج شاه از کشور ایده چه کسی بود؟ آیا احتمال داشت که آمریکا در یکی از اقامت‌گاه‌های شاه مانند مراکش یا پاناما وی را تحویل سران انقلاب بدهد؟

مسعود انصاری: بعد از عید فطر سال 57 شاه متوجه شد که هزاران نفر شعار مرگ بر شاه سر داده‌اند. آنطور که بعدها به من گفت، احتمالا دیگر برای بازگرداندن اوضاع به حالت عادی دیر شده بود و شاه روحیه خود را باخت. هر تصمیمی را هم که شاه با فشار اطرافیان خود می‌گرفت فرح خانم با تسلطی که بر روی شاه بعد از فوت آقای علم و خالی کردن معتمدین نزدیک شاه از دور او و باختن روحیه شاه، خنثی می‌کرد. از دید شاه، وی دیگر کاره‌ای نبود که بخواهد در ایران بماند. تصمیم رفتن قبل از هر چیز تصمیم خود شاه بود. آمریکا بعد از کنفرانس گوادلوپ که از روز 4 تا هفتم ژانویه برگزار شد، دست از حمایت شاه برداشت و سفیر آمریکا بعد از روز 10 ژانویه به شاه پیشنهاد رفتن او را داد. کارتر قصد پس دادن شاه به ایران در زمانی‌که در پاناما بود را داشت. اگر انور سادات و دخالت دوستان آمریکایی شاه نبود اینکار به احتمال زیاد از طرف کارتر به خاطر آزادی گروگانهای سفارت آمریکا صورت می‌گرفت.

انقلاب ایران یعنی "قاطعیت عمل امام خمینی و ضعف عمل شاه"

سولیوان در خاطراتش مدعی است که ما تا ‌آخرین لحظه از شاه حمایت می‌کردیم. اینکه برخی می‌گویند انقلاب طرح انگلستان و آمریکا بود، با توجه به شرایط حاکم بر کشور، آیا گزاره‌ای صحیح است؟

مسعود انصاری: هرگاه در این مورد از شاه سئوال می‌کردم، او می‌گفت که مقدر بوده است! انقلاب ایران در یک  جمله خلاصه می‌شود "قاطعیت عمل {امام} خمینی و ضعف عمل شاه". ضعف عمل شاه دو دلیل اساسی داشت. ضعف شخصیت خود شاه برای کاری که بر دوش او گذاشته شده بود، باختن روحیه شاه بعد از عید فطر سال 57 و مسلط شدن فرح خانم تقریبا به صورت کامل بر شاه بعد از اینکه شاه روحیه خود را باخت

شاه می‌گفت کمپانی‌های نفتی در ایجاد انقلاب نقش داشتند

فرح خانم تحت نفوذ آقای قطبی و جوادی که آنها شاه را فاسد و ظالم می شناختند و خود چپی و ضد دین بودند، قرار داشت و شاه هم بعد از باختن روحیه تسلیم خانم شد. در حقیقت دشمنان شاه و دین در 6 ماه آخر بر ایران حکومت می‌کردند نه شاه. این گروه مذهب و مذهبیون را به حساب نمی‌آوردند، فکر می‌کردند که اگر شاه برود خود سوار می‌شوند که به شکر خداوند چنین نشد. وقتی می‌دیدم که دوستان شاه دستگیر و دشمنان شاه آزاد می‌شوند از خود سئوال می‌کردم این چه جنگی است که انسان قشون خود را زندانی و دشمنان خود را آزاد کند. حال که می‌بینیم که دشمنان شاه از طریق فرح خانم حکومت می‌کردند، روشن می‌شود که آنها دشمنان خود را که دوستداران شاه بودند دستگیر و دوستان خود که کمونیست‌های زندانی شده بودند را آزاد می‌کردند. تنها چیزی که من در مورد نقش خارجی در انقلاب ایران از خود شاه شنیده‌ام نقش کمپانی‌های نفتی در ایجاد این انقلاب بوده است. البته این نیز یک احتمال است. این انقلاب بوسیله ملت ایران هرکدام به دلایل خود صورت گرفت.

ارتش شاهنشاهی قوی اما وابسته به خارج بود

در رژیم گذشته به هرحال آنچه شاه بدان افتخار می‌کرد ارتشی بود که طی دوران حکومتش ساخته بود و اصطلاح ژاندارم منطقه لقب گرفته بود. این اقتدار تا چه حد حقیقت داشت و چقدر عاریتی و متکی به قدرت‌های خارجی بود؟

مسعود انصاری: ارتش شاهنشاهی ارتشی قوی بود اما از نظر تجهیزات و تربیت به خارج متکی بود. مشکل  ارتش شاهنشاهی این بود که شاه از کودتا می‌ترسید و از این رو نمی‌گذاشت افسرانی که از خود قدرت تصمیم‌گیری داشتند، از درجه سرهنگی بالاتر بیایند. خود شاه تنها تصمیم گیرنده بود. وقتی که شاه روحیه خود را باخت و قادر به تصمیم‌گیری نبود و هر تصمیم او به وسیله فرح خنثی می‌شد، ارتش دیگر فرمانده نداشت و از هم پاشید.

چرا محمدرضا از حدود سال 42 تا 57 توجهی به آزادی‌های سیاسی نمی‌کرد؟ عامل بازدارندگی او از ایجاد فضای آزاد چه بود؟ اخبار کشور از چه کانال‌هایی در اختیار شاه قرار می‌گرفت؟

مسعود انصاری: شاه اولویت کار خود را بر روی پیشرفت نظامی و پیشرفت اقتصادی قرار داد و به پیشرفت  سیاسی مملکت توجهی نکرد. این عدم توازن پیشرفت اقتصادی، نظامی و سیاسی خود یکی از دلایل انقلاب ایران است. عوامل لازم برای پیشرفت سیاسی ایران حتما شتاب پیشرفت نظامی و اقتصادی را کاهش می‌داد. چند سال قبل از انقلاب شاه متوجه می‌شود که مریض شده است. او می‌دانست که فرح و پسرش رضا قادر به اداره مملکت به صورتی که او ایران را اداره می‌کرد، نیستند از این رو سعی به بازکردن فضای باز سیاسی کرد تا ایران سیستم سیاسی خودکفا پیدا کند که به انقلاب ایران منتهی شد. سیاست‌های آقای کارتر نیز می‌تواند در این تصمیم شاه موثر باشد ولیکن از دید من دلیل اصلی نیست. برای کارتر منافع آمریکا بر آزادی های سیاسی مردم ایران مقدم بود.



درباره جدایی بحرین از ایران باید اردشیر زاهدی پاسخ دهد

در دوره پهلوی دو مواجهه با تملک اراضی ایران داشتیم. یکی مسئله آذربایجان در اوایل حکومت محمدرضا که فیصله یافت و مانع از جدایی آذربایجان شد و دیگری مسئله بحرین. علت کوتاه آمدن شاه از بحرین چه بود؟

مسعود انصاری: باید در نظر داشته باشیم که چه در مورد بحرین و چه در مورد سه جزیره ایران تنها یک ادعا  داشت و این جزایر در تصرف ایران نبودند. معامله‌ای انجام شد از یک ادعا که بر روی بحرین داشتیم گذشتیم و سه جزیره را به تصرف در آوردیم. حال ایا این معامله با توجه به شرایط موجود درست و یا غلط بوده، من نمی‌توانم اظهار نظر بکنم. شرایط بسیار مهم است و تمام اطلاعات را نداریم. آقای اردشیر زاهدی بهتر می‌توانند در این مورد اظهار نظر کنند. ایشان عامل اجرای این کار بود.

در اغتشاشات اخیر تهران و برخی شهرهای کشور، رضا پهلوی و مادر وی قصد داشتند به نحوی تظاهرات را به نفع خود ساماندهی کنند. رضا پهلوی چقدر به بازگشت به ایران امیدوار است و اصلا دوست دارد روزی برگردد؟

مسعود انصاری: رضا پهلوی در ظاهر و مادر ایشان، حتما علاقه به بازگشت به ایران را دارند. سئوال اینجاست که  ایا ایشان حاضر به پرداخت هزینه واقعی اینکار هستند؟ ایشان موج را ایجاد نمی‌کنند ولیکن موج سواری می‌کنند. تا آنجایی که من شاهد آن بودم رضا پهلوی باطناً علاقه‌ای به بازگشت ایران ندارد. شاه در آخرین مصاحبه خود با فریدون صائب جم می‌گوید "این رضا که علاقه‌ای ندارد انشالله که اشتباه کرده باشم." در سال 84 میلادی آقای کیسی رئیس وقت سازمان سیا بعد از تعیین ماهی 15000 دلار مقرری در ماه برای آقای رضا پهلوی، بعد از سه هفته اعلام کرد "این مرد جوان علاقه‌ای(به این کارها) ندارد" یعنی اینکاره نیست!. بعد از سال 84 میلادی که به رضا اعلام کردم دیگر سلطنت طلب نیستم رضا از من خواست تا به صورت مشاور مالی و فردی او با او باشم.
 
 
 
مقرری سازمان سیا برای رضا پهلوی

او پیام تلویزیونی برای مردم ایران ضبط می‌کرد و به جمهوری اسلامی و آقای خمینی حمله می‌کرد. بعد به اتاق مجاور که من در آن بودم می‌‌آمد و داد می‌زد "ولم کنید، ولم کنید، احمد بدادم برس!" من هم چون نمی‌خواستم کازه کوزه‌ها سر من خراب شود سکوت می‌کردم. حال آیا ایشان امروز علاقه دارد و یا خیر در ظاهر که دارد. آیا قدرت سازماندهی، تشخیص درست انتخاب افراد، شجاعت و شخصیت لازم برای انجام این کار دارد من فکر نمی‌کنم و شواهد این چند سال نیز آن را ثابت کرده است. آمریکا از ایشان استفاده ابزاری برای فشار بر روی جمهوری اسلامی می‌کند. 

درباره مرگ لیلا و علیرضا پهلوی(فرزندان محمدرضا پهلوی که خودکشی کردند) اتهاماتی متوجه دست داشتن رضا پهلوی در قتل آن دو مطرح است. اخیراً آقای بعیدی‌نژاد سفیر ایران در انگلستان هم اظهاراتی داشت که نشان می‌داد این پرونده مبهم است.
 

در سالروز اعزام سربازان ایرانی به جولان بزرگترین متحد امریکا واسرائیل در خاورمیانه/شاه کلیدِ اسرائیل

نها دو سال از جنگ خانمان سوز بین الملل دوم سپری شده بود که جامعه بین المللی دچار بحران جدیدی گشت، بحرانی که فارغ از اختلاف های موجود میان دو قطب کلیدی جهان ( آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی) ارزیابی می شد. بحران فوق ریشه در فروپاشی امپراطوری عثمانی و حضور پر رنگ انگلیسی ها در مناطق عرب نشین دارد. استعمارگران بریتانیایی در خلال جنگ اول بین الملل و با اعطای قول هایی متعدد موفق شدند زمینه جلب رضایت اعراب و یهودیان را فراهم آورند، با این حال و پس از پیروزی، بیش از آن که به قول های خود نسبت به اعراب جامه عمل بپوشانند، در راستای مقاصد جنبش صهیونیسم گام برداشتند. آغاز مبارزه صهیونیست ها جهت اشغال سرزمین های فلسطینی در سال 1947، نهایتا به تاسیس رژیم اسرائیل در 14 می 1948 منجر گردید.


تاسیس رژیم صهیونیستی اما پایان کار نبود. عدم پذیرش موجودیت این رژیم از سوی جامعه ی عربی و اسلامی، زمینه ی جدالی فراگیر را فراهم آورده که تا به امروز ادامه داشته و از آن به عنوان لاینحل ترین و در عین حال طولانی ترین بحران جهانی نام برده می شود. به واقع 14 می بسان تلنگری برای اعراب بود، تلنگری که حقارت آن ها و شکست های پی در پی شان را تا به امروز در بر داشته است. فلسطینی ها از 14 می به عنوان روز نکبت یاد کرده و همه ساله با برگزاری مراسم هایی به تقبیح تاسیس دولت صهیونیستی پرداخته و آن را جعلی عنوان می کنند.


فکر ایجاد دولتی برای یهودیان را به نیم قرن قبل از اشغال رسمی فلسطین و تئودور هرتزل نسبت می دهند. بنیان گذاران اسرائیل نیز هم چون هرتزل به آن چه در سال 1948 بدست آورده اکتفا نکرده و به مرور بر دامنه زیاده خواهی های خود افزودند، خواست هایی که در جنگ های بعدی این رژیم بر علیه اعراب پیگیری شده و به اشغال سرزمین های بیشتری از سوی رژیم صهیونیستی انجامیده است.


تصویر فوق دیوید بن گورین ( سمت چپ) موسس اسرائیل را در کنار آریل شارون از رهبران بلند پایه اسرائیل معروف به قصاب صبرا و شتیلا را نشان می دهد.

در سال 1956 رژیم اسرائیل با پشتیبانی مستقیم بریتانیا و فرانسه جنگی را بر علیه حکومت جمال عبدالناصر در مصر آغاز می نماید، جنگی که علاوه بر تصرف بسیاری از مناطق فلسطینی منجر به تصرف صحرای بزرگ سینای مصر نیز می شود. نگرانی از اقدامات احتمالی ناصر و بهره گیری از خصومت ایجاد شده میان لندن و قاهره به دلیل ملی اعلام شدن کانال سوئز موجب بهره گیری اسرائیل در حمله به مصر شد. فرانسوی ها و بریتانیایی ها بدون اطلاع آمریکایی ها مستقیما وارد نبرد شده و نیروهای چتربازشان در کوتاه مدتی کانال سوئز را به اشغال درآوردند. تهدید شوروی مبنی بر حمله ی اتمی به لندن و پاریس تا حدودی موجب عقب نشینی دول مهاجم گردید.


در سال 1967 و جنگ موسوم به جنگ شش روزه، صهیونیست ها تحت عنوان پیش دستی بر حمله ی احتمالی عبدالناصر مبادرت به حمله ی هم زمان بر علیه مصر، سوریه، اردن و لبنان نموده و در کمتر از شش روز مناطقی وسیع از این چهار کشور را تصرف کرده و شکست سنگینی را بر ارتش های عربی تحمیل نمودند. در خلال جنگ فوق بیت المقدس شرقی که تحت کنترل اردنی ها و فلسطینیان بود به طور کامل به تصرف رژیم اسرائیل درآمده و تا امروز اشغال این شهر مقدس ادامه داشته است.


تصویر فوق جنگ مصر و اسرائیل در سال 1956 موسوم به جنگ کانال سوئز را نشان می دهد.

در ششم اکتبر 1973 رهبران دو کشور مصر و سوریه در اقدامی پیش دستانه و جهت جبران شکست های وارده به اسرائیل حمله نمودند. سرعت برق آسای اعراب به حدی بود که به گفته ی آگاهان مسائل نظامی فاصله اندکی تا ریخته شدن صهیونیست ها به دریا وجود داشت، با این حال و در آخرین دقایق آمریکایی ها مستقیما به حمایت از ارتش صهیونیستی پرداخته و مانع از شکست آن شدند. ارتش اسرائیل توانست در مدت اندکی شکست های وارده را جبران نموده و نیروهای عربی را به عقب براند. سرانجام طرفین تن به آتش بس مجدد دادند.


رهبری مصر در خلال جنگ 73 را انور سادات بر عهده داشت. شکست مجدد اعراب در این جنگ، برتری مطلق تسلیحاتی صهیونیست ها و انتشار اخباری مبنی بر دستیابی اسرائیل به سلاح های اتمی موجب ایجاد تردید در ادامه نبرد با اسرائیلی ها شد و همین امر موجب شد که سادات در اولین گام با خیانت به جهان عرب و تلاش برای بازپس گیری سرزمین های مصری دست دوستی را به سوی مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسرائیل دراز نموده و موجب دوپاره شدن جهان عرب را فراهم آورد.


خروج مصر از دایره کشورهای عرب دشمن اسرائیل و سپس صلح اردن با تل آویو توام با اشتباهات استراتژیک پی در پی رهبری فلسطینی ها به مرور موضع آن ها را تضعیف نموده و به سوی سازش با اسرائیل سوق داده است. رهبری فلسطین از ابتدای دهه نود میلادی قرن پیش مذاکرات سازش با طرف اسرائیلی را آغاز نمود، مذاکراتی که در پی یافتن حقوق حداقلی برای فلسطینی هاست. با این حال و با وجود گذشت بیش از دو دهه از معادهدات صلح اسلو و مادرید، هم چنان فلسطینی ها در دستیابی به حقوق اولیه خود ناکام مانده اند.


روی کار آمدن جریان های اسلامی در فلسطین و لبنان و عدم صلح میان سوریه با رژیم اسرائیل همچنان زمینه تداوم تلاش اعراب برای احقاق حقوق خود را در پی داشته است. با این حال و از همان ابتدا، آمریکایی ها و شماری از اعضای بین المللی در راستای پادرمیانی میان اعراب و اسرائیلی ها گام برداشته اند. وضع آتش بس در میان مناطق درگیری و ایجاد مناطق حائل یکی از راهکارهای سازمان ملل متحد تا به امروز بوده است. لذا در طول چند دهه اخیر نیروهای بین المللی مورد قبول طرفین در مناطق مورد مناقشه استقرار یافته اند.


نیروهای حافظ صلح سازمان ملل مستقر در لبنان که به اختصار یونیفیل نامیده می‌شوند گروهی از نظامیان حافظ صلحی هستند که از سوی سازمان ملل متحد به این منطقه گسیل شده‌اند. این نیروها بر اساس تصمیم شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت و همچنین قطعنامه ۴۲۶ این سازمان که در مارس ۱۹۷۸ به تصویب رسید به این منطقه اعزام شده‌اند تا عقب نشینی اسرائیل از لبنان را تایید کرده، صلح و آشتی را به منطقه بازگردانند و به دولت لبنان کمک کند تا نفود خود را در منطقه افزایش دهد. با این حال حافظین صلح سازمان ملل علاوه بر مرزهای جنوبی لبنان، در میان مناطق مورد مناقشه اسرائیل با دولت سوریه نیز مستقر بوده اند.


نکته حائز اهمیت در این باره آن که به دلیل روابط حسنه محمد رضا شاه پهلوی با رژیم صهیونیستی از یک سو و عضویت ایران به عنوان کشوری اسلامی در مجامع جهانی از سوی دیگر زمینه آن را فراهم آورده بود که طرفین بر استقرار نیروهای ایرانی به عنوان نیروی حائل اتفاق نظر پیدا نمایند. شهریور 1352 یکی از زمان هایی است که مجددا شماری از نیروهای ارتش ایران ذیل نام سازمان ملل متحد به جنوب لبنان و در میان منطقه حائل با اسرائیل اعزام شدند. اکنون و در چهل و سومین سالروز آن واقعه بر آن شدیم در این نوشتار به بررسی روابط حسنه میان دولت وقت پهلوی با رژیم اسرائیل بپردازیم و از روابط پنهان و اقدامات محمد رضا شاه پهلوی در شکست مبارزه اعراب پرده برد داریم.


فریدون آسرایی خواننده پاپ کشورمان از جمله افرادی است که دوران خدمت سربازی‌اش را در بلندی‌های جولان در سال 1355 و در قالب سربازان حافظ صلح سازمان ملل متحد گذرانده است.
برسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط ایران


از رژیم پادشاهی حاکم بر ایران به عنوان یکی از اولین کشورهای اسلامی نام برده می شود که رژیم اشغالگر اسرائیل را برسمیت شناخت. دولت ایران در زمان نخست‌وزیری محمد ساعد مراغه‌ای حدود ۱ سال پس از تشکیل اسرائیل (۲۳ اسفند ۱۳۲۸) این رژیم را به طور دوفاکتو به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را در بیت المقدس دایر کرد. �ویلیام شوکراس� درکتاب �آخرین سفر شاه� درباره‌ی شناسایی اسراییل توسط ایران برای اولین بار فاش می‌سازد که اسراییل شناسایی خود را با پرداخت 400هزار دلار به ساعد به دست آورد.

با این حال رابطه برقرار شده دیرنپایید و با روی کار آمدن دکتر محمد مصدق منقطع گردید. دولت مصدق در 15 تیر 1330 با توجه به اعتراض‌های مردم و برخی از نمایندگان مجلس، شناسایی اسراییل را باز پس می‌گیرد. اقدام ایران باعث محبوبیت مجدد ایران در بین کشورهای اسلامی می شود، دکتر نصر الله شیفته نقل می کند: �در مسافرت مصدق به نیویورک در فرودگاه رم یک خبرنگار مصری با چشمانی اشک آلود دست خود را دامان دکتر مصدق اندخته و با صدایی خفه گفت: تو موجب فخر و مباهات مشرق زمینی ها شده ای، مشرق زمین باید به وجود تو افتخار کند، زیرا از موقعی که ایران نهضت مقدس خود را آغاز کرده است، ما مصری ها، عراقی ها، افغانی ها، سوری ها همه جا با احترام و عزت و آبرو روبرو می شویم، اما متاسفانه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 دوباره رابطه‌ی ایران با اسراییل آغاز شده و تا پیروزی انقلاب اسلامی تدوام می‌یابد.


خنجر شاه بر پیکر مسلمانان

دوره حکومت محمدرضا پهلوی، دوره همکاری و تعاون جدی شاه با رژیم صهیونیستی است؛ به طوری که گسترده ترین روابط امنیتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را دولت برکشیده انگلستان و تحت الحمایه ایالات متحده در ایران با رژیم صهیونیستی داشت. این همکاری و حمایت یکی از علل اصلی سقوط رژیم شاه بود که به شدت پنهان نگه داشته می شد.
استراتژی خزنده و رازآلود صهیونیست‌ها در ایران عصر پهلوی، از جمله اسرار ناگفته و پنهان تاریخ معاصر است. حضور عوامل یهود در رأس دستگاه سلطنت و مراکز مهم تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری، ایران عصر پهلوی را به پایگاهی سیاسی و استراتژیک برای صهیونیست‌ها تبدیل کرده بود. عناصر یهود در نتیجه‌ی پیروی بی‌چون و چرای دولت مردان ایرانی از آن‌ها، بر سیاست و اقتصاد کشور پنجه انداخته بودند. بنابر اسناد منتشره از سازمان سیا �در زمان وقوع انقلاب ایران، انگیزهٔ اصلی روابط اسرائیل با ایران در سالهای اولیهٔ تأسیس، توسعه یک تفکر حامی اسرائیل و ضدّ عرب در میان برخی از صاحب‌منصبان ایرانی بوده است�.
 
پیوندهای گسترده میان ایران و آمریکا، و جایگاه ایران در مهار کمونیسم و ژاندارم منطقه، دولت ایران را ناگزیر به سمت بهبود روابط با اسرائیل سوق داد. البته، به رغم روابط گسترده میان دو کشور، هیچ‌گونه رابطة سیاسی رسمی میان آنها وجود نداشت و شاه و دولت، به دلیل نکوهش مخالفان سیاسی خود، به شدت تمایل داشتند که روابط دو کشور محرمانه باقی بماند.
رضا صفی‌نیا (وسط) نماینده تام الاختیار ایران در بیت المقدس در حال گفت‌و‌گو با بن گوریون- اول ژوئن ۱۹۵۰.
 
در دو دهه چهل و پنجاه شمسی، حضور گسترده مختصصان و سرمایه‌گذاران اسرائیلی از یک سو و وجود محافل فراماسونری و بهائیت به عنوان ستون پنجم صهیونیست‌ها از سوی دیگر، گستره نفوذ مقامات صهیونیستی را در میان نخبگان سیاسی افزایش داد.
 
تأمین بخش عظیمی از نفت اسرائیل به وسیله ایران، تأسیسات اطلاعاتی مشترک، آموزش نظامیان ایران در اسرائیل و تمایل ایران به دستیابی به تکنولوژی پیشرفته اسرائیلی، روابط دو رژیم را روز به روز نزدیک‌تر می‌ساخت. دو کشور از این همکاری‌ها سود می‌بردند. عوامل بازدارنده‌ای نیز وجود داشت که رفتار سیاسی رژیم ایران نسبت به اسرائیل محدودیت پدید می‌آورد. اعتراض‌های داخلی و تنفر عمومی مردم ایران و فشار و تهدیدهای کشورهای عرب منطقه، فرصت برقراری روابط رسمی را از دو کشور گرفت. ارتباط میان آنها، در عین گسترش، همیشه در هاله‌ای از ابهام و نگرانی باقی ماند تا این که با پیروزی انقلاب اسلامی برای همیشه پایان پذیرفت.
رضا صفی‌نیا، نماینده ویژه ایران در اسرائیل، در حال ورود به منزل شخصی حییم وایزمن، رئیس‌جمهور اسرائیل در شهر رخووت، روز استقلال اسرائیل در سال ۱۹۵۰
 
شاه همواره در دیدار با مقامات اسرائیلی نسبت به وعده‎های خود در خصوص ادامه روند نفت وفادار بود. واردات نفت اسرائیل به تدریج از 30 هزار بشکه در سال 1959 به رقم 283 هزار بشکه در روز در سال 1971 افزایش یافته است. به احتمال زیاد بین 80 تا 90 درصد این واردات از ایران تأمین شده است. بر طبق سند منتشر شده توسط سیا �...اطلاعات (به دست آمده) از منابع مختلف نشان‎دهنده این است که حداقل 75 درصد مصرف کنونی داخلی اسرائیل که در حدود 150 هزار بشکه در روز می باشد بوسیله ایران تأمین می‎شود. از این گذشته، تنها نفتی که از طریق خط لوله ترانس – اسرائیل (تیپلین) جاری و از طریق خلیج عقبه به بندر مدیترانه اشلگون به سمت شمال در حرکت می‎باشد از جانب ایران است.�
رهبران عرب نسبت به مواضع شاه در قبال اسرائیل خشمگینانه می نگریستند.


 
از زمان اشغال سرزمین های فلسطینی، عامل مؤثر در تحکیم مناسبات ایران و اسرائیل، �خط‌مشی مشترک دکترین اتحاد پیرامونی بن گوریون، اولین رئیس‌جمهوری اسرائیل و سیاست ناسیونالیسم مثبت محمدرضا پهلوی� بود. به‌موجب این دکترین، اسرائیل درصدد تحکیم روابط خود با کشورهای اطراف جهان عرب، به‌ویژه ترکیه و ایران برآمد. از نظر بن گوریون، رابطه با این کشورها در درازمدت علاوه بر خروج اسرائیل از انزوای سیاسی، منافع اقتصادی-امنیتی این رژیم را در برابر کشورهای عربی نیز تأمین می‌کرد، زیرا رژیم صهیونیستی به دلیل ماهیت خود، در میان کشورهای‏ عربی دشمن تلقی می‌شد و این مسئله تهدیدی جدی برای بقای آن محسوب ‏می‏گردید. بنابراین رابطه با ایران و سایر کشورهای منطقه، ضمن آنکه این رژیم را از انزوای سیاسی خارج می‌کرد، مانع حمایت ایران از فلسطین می‌گردید.
دیدار ارتشبد حسن طوفانیان و ارتشبد بهرام آریانا از ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل در راستای اجرایی‌شدن پروژه شکوفه.
موانع پیش روی شاه
 
روابط ایران و اسرائیل، به رغم مناسبات ویژه دو کشور، هرگز شکل رسمی به خود نگرفت. شاه و اطرافیانش بر اهمیت روابط دوستانه با اسرائیل تأکید می‌ورزیدند و تلاش می‌کردند اصرار اسرائیلی‌ها را برای برقراری مناسباتی رسمی و آشکار، پاسخ دهند؛ اما موانعی پیش رو داشتند که آنان را از این کار بازمی‌داشت. مهم‌ترین عوامل بازدارنده در روابط میان دو کشور عبارت بود از:
 
 1-مخالفت‌های وسیع و عمیق داخلی، به ویژه از سوی روحانیان و نیروهای مخالف رژیم
 
2-واکنش‌های تهدیدآمیز کشورهای عرب منطقه، به ویژه رادیکال، مانند مصر و عراق
 
از همان آغاز تشکیل دولت اسرائیل، نیروهای مذهبی در ایران به مخالفت با صهیونیست‌ها پرداختند و رهبران روحانی، مردم را به حمایت از مردم فلسطین فراخواندند. آنان از تمایلات برخی از سیاستمداران ایرانی برای برقراری روابط با اسرائیل احساس ناخوشایند داشتند. در همان زمان، آیت‌الله کاشانی موضع‌گیری سختی علیه این اقدام‌های دولت ابراز داشت. او تأکید کرد: �در هر صورت تشکیل دولت [صهیونیستی] در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آن تنها متوجه اعراب فلسطین نمی‌گردد و علی ایحال بر تمام مسلمین عالم است از هر طریقی که می‌شود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند.�
شاه نقش بسزایی در ایجاد گفتگو میان مصر و اسرائیل ایفا نمود.
 
روند فوق از سال 1342 و با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی شکل جدیدی به خود گرفته بود. سخنان مکرر رهبری نهضت مبنی بر ضرورت مقابله با اسرائیل و حضور میدانی شمار کثیری از ایرانیان در جبهه های نبرد بر علیه اسرائیل، بیش از هر زمانی رژیم پهلوی را تحت فشار گذارده بود.


 
وقتی شاه واسطه دوستی اعراب و اسرائیل می شود
 
از زمان انقلاب افسران در مصر در سال 1952 این کشور از یوغ انگلستان در آمده و در طول سال های جنگ سرد بسان متحدی در کنار اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت. آغاز تغییرات بنیادین در مصر را می توان از تصمیم سادات جهت کاستن روابط با شوروی و همکاری بیشتر با آمریکا دانست. انور سادات در اقدامی غیر منتظره ضمن اخراج مستشاران شوروی به کاهش روابط اقتصادی با مسکو تمایل نشان داد.
شهید چمران از جمله افرادی است که پیش از وقوع انقلاب در نبرد بر علیه اسرائیل مشارکت می جست.
 
انور سادات که پیشتر سابقه سال ها حضور در میادین نظامی بر علیه اسرائیل را در کارنامه خود دارد از نیمه دوم دهه هفتاد میلادی به سوی گفتگوهای پنهانی با اسرائیل متمایل شد. تصمیم سادات مبنی بر نزدیکی با آمریکا و از در صلح در آمدن با اسرائیل را می توان نقطه ی عطفی در تاریخ مصر و جهان عرب دانست. به واقع تصمیم سادات جهت برقراری ارتباط با اسرائیل زمینه ی دوپارگی در جهان عرب را فراهم آورد، امری بر خلاف سال ها کوشش عبدالناصر که در راستای برادری در میان اعراب می کوشید. به باور سادات رخداد فوق می توانست با گذر زمان و با اتکا به حمایت های مالی آمریکا زمینه پیشرفت و نوآوری در مصر را فراهم آورد.
 تصویر فوق به ترتیب از راست: مناخیم بگین ( نخست وزیر اسرائیل)، جیمی کارتر (رئیس جمهور آمریکا) و انور سادات را در زمان پذیرش توافق کمپ دیوید نشان می دهد.
تصمیم استراتژیک آمریکا جهت شکافتن صفوف اعراب و قطع نفوذ شوروی در مصر در این مقطع زمانی از چندین روش پیگیری می شد. در ایران محمد رضا شاه پهلوی بسان متحد قدرتمند غرب در منطقه به ایفای نقش می پرداخت، از همین رو روابط تهران با قاهره به دلیل نزدیکی مصر به شوروی و نزدیکی تهران به اسرائیل در سردی مطلقی به سر می برد. با ارسال سیگنال هایی از سوی سادات جهت آمادگی برای تغییرات بنیادین در مصر، شاه ایران نقشی فعال بازی کرده و ضمن ارتقای روابط با قاهره به عنوان میانجی گری فعال تلاش نمود باب گفتگو میان قاهره و تل آویو را فراهم نماید. از آن پس است که روابط سادات با شاه ایران گرم و صمیمی شده و این مصر بود که پس از انقلاب به عنوان تنها کشور جامعه بین المللی پذیرای شاه ایران بود.
 
سرانجام و پس از گفتگوهای پیدا و پنهان و با واسطه گری آمریکا و ایران، رژیم سادات در اقدامی غیر قابل تصور خط خود را از سایر جهان عرب جدا نموده و با وضع پیمانی با اسرائیل از در صلح در می آید، پیمانی که در 17 سپتامبر 1978 و با نام صلح کمپ دیوید شهرتی جهانی پیدا می کند. در این پیمان دو طرف مصری و صهیونیستی با وساطت طرف آمریکایی تعهداتی را در قبال یکدیگر پذیرا می شوند.
با پیروزی انقلاب، مکان استقرار دیپلمات های اسرائیلی به سفارت فلسطین تغییر نام داد.
 
وضع کمپ دیوید منجر به طرد مصر از جهان عرب گردید. اتحادیه عرب مصر را از این اتحادیه اخراج کرده و تمامی کشورهای عربی بر علیه قاهره موضع گرفتند. انزوای مصر در جهان عرب منجر به نزدیکی بیش از پیش سادات به اسرائیل، آمریکا و ایران شاهنشاهی گردید. با این حال اقدام سادات با پذیرش کمپ دیوید قبح عدم ارتباط با اسرائیل شکاند، امری که بعدها توسط اردن و شماری از کشورهای دیگر عربی نیز تداوم یافت.
 
یک سال پس از وضع کمپ دیوید، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روحیه مضاعفی را برای انقلابیون فلسطینی در پی داشت. ایران تا پیش از انقلاب به عنوان یکی از بزرگترین متحدین اسرائیل در منطقه محسوب می شد، با این حال و پس از پیروزی انقلاب، رهبران انقلابی مستقر در تهران حمایت از فلسطین و مقابله با اسرائیل را بخشی از آرمان های خود خواندد. وقوع انقلاب در ایران و سقوط شاه زمینه نارضایتی سادات را در پی داشت

 

 

در سالروز اعزام سربازان ایرانی به جولان بزرگترین متحد امریکا واسرائیل در خاورمیانه/شاه کلیدِ اسرائیل

نها دو سال از جنگ خانمان سوز بین الملل دوم سپری شده بود که جامعه بین المللی دچار بحران جدیدی گشت، بحرانی که فارغ از اختلاف های موجود میان دو قطب کلیدی جهان ( آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی) ارزیابی می شد. بحران فوق ریشه در فروپاشی امپراطوری عثمانی و حضور پر رنگ انگلیسی ها در مناطق عرب نشین دارد. استعمارگران بریتانیایی در خلال جنگ اول بین الملل و با اعطای قول هایی متعدد موفق شدند زمینه جلب رضایت اعراب و یهودیان را فراهم آورند، با این حال و پس از پیروزی، بیش از آن که به قول های خود نسبت به اعراب جامه عمل بپوشانند، در راستای مقاصد جنبش صهیونیسم گام برداشتند. آغاز مبارزه صهیونیست ها جهت اشغال سرزمین های فلسطینی در سال 1947، نهایتا به تاسیس رژیم اسرائیل در 14 می 1948 منجر گردید.


تاسیس رژیم صهیونیستی اما پایان کار نبود. عدم پذیرش موجودیت این رژیم از سوی جامعه ی عربی و اسلامی، زمینه ی جدالی فراگیر را فراهم آورده که تا به امروز ادامه داشته و از آن به عنوان لاینحل ترین و در عین حال طولانی ترین بحران جهانی نام برده می شود. به واقع 14 می بسان تلنگری برای اعراب بود، تلنگری که حقارت آن ها و شکست های پی در پی شان را تا به امروز در بر داشته است. فلسطینی ها از 14 می به عنوان روز نکبت یاد کرده و همه ساله با برگزاری مراسم هایی به تقبیح تاسیس دولت صهیونیستی پرداخته و آن را جعلی عنوان می کنند.


فکر ایجاد دولتی برای یهودیان را به نیم قرن قبل از اشغال رسمی فلسطین و تئودور هرتزل نسبت می دهند. بنیان گذاران اسرائیل نیز هم چون هرتزل به آن چه در سال 1948 بدست آورده اکتفا نکرده و به مرور بر دامنه زیاده خواهی های خود افزودند، خواست هایی که در جنگ های بعدی این رژیم بر علیه اعراب پیگیری شده و به اشغال سرزمین های بیشتری از سوی رژیم صهیونیستی انجامیده است.


تصویر فوق دیوید بن گورین ( سمت چپ) موسس اسرائیل را در کنار آریل شارون از رهبران بلند پایه اسرائیل معروف به قصاب صبرا و شتیلا را نشان می دهد.

در سال 1956 رژیم اسرائیل با پشتیبانی مستقیم بریتانیا و فرانسه جنگی را بر علیه حکومت جمال عبدالناصر در مصر آغاز می نماید، جنگی که علاوه بر تصرف بسیاری از مناطق فلسطینی منجر به تصرف صحرای بزرگ سینای مصر نیز می شود. نگرانی از اقدامات احتمالی ناصر و بهره گیری از خصومت ایجاد شده میان لندن و قاهره به دلیل ملی اعلام شدن کانال سوئز موجب بهره گیری اسرائیل در حمله به مصر شد. فرانسوی ها و بریتانیایی ها بدون اطلاع آمریکایی ها مستقیما وارد نبرد شده و نیروهای چتربازشان در کوتاه مدتی کانال سوئز را به اشغال درآوردند. تهدید شوروی مبنی بر حمله ی اتمی به لندن و پاریس تا حدودی موجب عقب نشینی دول مهاجم گردید.


در سال 1967 و جنگ موسوم به جنگ شش روزه، صهیونیست ها تحت عنوان پیش دستی بر حمله ی احتمالی عبدالناصر مبادرت به حمله ی هم زمان بر علیه مصر، سوریه، اردن و لبنان نموده و در کمتر از شش روز مناطقی وسیع از این چهار کشور را تصرف کرده و شکست سنگینی را بر ارتش های عربی تحمیل نمودند. در خلال جنگ فوق بیت المقدس شرقی که تحت کنترل اردنی ها و فلسطینیان بود به طور کامل به تصرف رژیم اسرائیل درآمده و تا امروز اشغال این شهر مقدس ادامه داشته است.


تصویر فوق جنگ مصر و اسرائیل در سال 1956 موسوم به جنگ کانال سوئز را نشان می دهد.

در ششم اکتبر 1973 رهبران دو کشور مصر و سوریه در اقدامی پیش دستانه و جهت جبران شکست های وارده به اسرائیل حمله نمودند. سرعت برق آسای اعراب به حدی بود که به گفته ی آگاهان مسائل نظامی فاصله اندکی تا ریخته شدن صهیونیست ها به دریا وجود داشت، با این حال و در آخرین دقایق آمریکایی ها مستقیما به حمایت از ارتش صهیونیستی پرداخته و مانع از شکست آن شدند. ارتش اسرائیل توانست در مدت اندکی شکست های وارده را جبران نموده و نیروهای عربی را به عقب براند. سرانجام طرفین تن به آتش بس مجدد دادند.


رهبری مصر در خلال جنگ 73 را انور سادات بر عهده داشت. شکست مجدد اعراب در این جنگ، برتری مطلق تسلیحاتی صهیونیست ها و انتشار اخباری مبنی بر دستیابی اسرائیل به سلاح های اتمی موجب ایجاد تردید در ادامه نبرد با اسرائیلی ها شد و همین امر موجب شد که سادات در اولین گام با خیانت به جهان عرب و تلاش برای بازپس گیری سرزمین های مصری دست دوستی را به سوی مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسرائیل دراز نموده و موجب دوپاره شدن جهان عرب را فراهم آورد.


خروج مصر از دایره کشورهای عرب دشمن اسرائیل و سپس صلح اردن با تل آویو توام با اشتباهات استراتژیک پی در پی رهبری فلسطینی ها به مرور موضع آن ها را تضعیف نموده و به سوی سازش با اسرائیل سوق داده است. رهبری فلسطین از ابتدای دهه نود میلادی قرن پیش مذاکرات سازش با طرف اسرائیلی را آغاز نمود، مذاکراتی که در پی یافتن حقوق حداقلی برای فلسطینی هاست. با این حال و با وجود گذشت بیش از دو دهه از معادهدات صلح اسلو و مادرید، هم چنان فلسطینی ها در دستیابی به حقوق اولیه خود ناکام مانده اند.


روی کار آمدن جریان های اسلامی در فلسطین و لبنان و عدم صلح میان سوریه با رژیم اسرائیل همچنان زمینه تداوم تلاش اعراب برای احقاق حقوق خود را در پی داشته است. با این حال و از همان ابتدا، آمریکایی ها و شماری از اعضای بین المللی در راستای پادرمیانی میان اعراب و اسرائیلی ها گام برداشته اند. وضع آتش بس در میان مناطق درگیری و ایجاد مناطق حائل یکی از راهکارهای سازمان ملل متحد تا به امروز بوده است. لذا در طول چند دهه اخیر نیروهای بین المللی مورد قبول طرفین در مناطق مورد مناقشه استقرار یافته اند.


نیروهای حافظ صلح سازمان ملل مستقر در لبنان که به اختصار یونیفیل نامیده می‌شوند گروهی از نظامیان حافظ صلحی هستند که از سوی سازمان ملل متحد به این منطقه گسیل شده‌اند. این نیروها بر اساس تصمیم شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت و همچنین قطعنامه ۴۲۶ این سازمان که در مارس ۱۹۷۸ به تصویب رسید به این منطقه اعزام شده‌اند تا عقب نشینی اسرائیل از لبنان را تایید کرده، صلح و آشتی را به منطقه بازگردانند و به دولت لبنان کمک کند تا نفود خود را در منطقه افزایش دهد. با این حال حافظین صلح سازمان ملل علاوه بر مرزهای جنوبی لبنان، در میان مناطق مورد مناقشه اسرائیل با دولت سوریه نیز مستقر بوده اند.


نکته حائز اهمیت در این باره آن که به دلیل روابط حسنه محمد رضا شاه پهلوی با رژیم صهیونیستی از یک سو و عضویت ایران به عنوان کشوری اسلامی در مجامع جهانی از سوی دیگر زمینه آن را فراهم آورده بود که طرفین بر استقرار نیروهای ایرانی به عنوان نیروی حائل اتفاق نظر پیدا نمایند. شهریور 1352 یکی از زمان هایی است که مجددا شماری از نیروهای ارتش ایران ذیل نام سازمان ملل متحد به جنوب لبنان و در میان منطقه حائل با اسرائیل اعزام شدند. اکنون و در چهل و سومین سالروز آن واقعه بر آن شدیم در این نوشتار به بررسی روابط حسنه میان دولت وقت پهلوی با رژیم اسرائیل بپردازیم و از روابط پنهان و اقدامات محمد رضا شاه پهلوی در شکست مبارزه اعراب پرده برد داریم.


فریدون آسرایی خواننده پاپ کشورمان از جمله افرادی است که دوران خدمت سربازی‌اش را در بلندی‌های جولان در سال 1355 و در قالب سربازان حافظ صلح سازمان ملل متحد گذرانده است.
برسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط ایران


از رژیم پادشاهی حاکم بر ایران به عنوان یکی از اولین کشورهای اسلامی نام برده می شود که رژیم اشغالگر اسرائیل را برسمیت شناخت. دولت ایران در زمان نخست‌وزیری محمد ساعد مراغه‌ای حدود ۱ سال پس از تشکیل اسرائیل (۲۳ اسفند ۱۳۲۸) این رژیم را به طور دوفاکتو به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را در بیت المقدس دایر کرد. «ویلیام شوکراس» درکتاب «آخرین سفر شاه» درباره‌ی شناسایی اسراییل توسط ایران برای اولین بار فاش می‌سازد که اسراییل شناسایی خود را با پرداخت 400هزار دلار به ساعد به دست آورد.

با این حال رابطه برقرار شده دیرنپایید و با روی کار آمدن دکتر محمد مصدق منقطع گردید. دولت مصدق در 15 تیر 1330 با توجه به اعتراض‌های مردم و برخی از نمایندگان مجلس، شناسایی اسراییل را باز پس می‌گیرد. اقدام ایران باعث محبوبیت مجدد ایران در بین کشورهای اسلامی می شود، دکتر نصر الله شیفته نقل می کند: «در مسافرت مصدق به نیویورک در فرودگاه رم یک خبرنگار مصری با چشمانی اشک آلود دست خود را دامان دکتر مصدق اندخته و با صدایی خفه گفت: تو موجب فخر و مباهات مشرق زمینی ها شده ای، مشرق زمین باید به وجود تو افتخار کند، زیرا از موقعی که ایران نهضت مقدس خود را آغاز کرده است، ما مصری ها، عراقی ها، افغانی ها، سوری ها همه جا با احترام و عزت و آبرو روبرو می شویم، اما متاسفانه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 دوباره رابطه‌ی ایران با اسراییل آغاز شده و تا پیروزی انقلاب اسلامی تدوام می‌یابد.


خنجر شاه بر پیکر مسلمانان

دوره حکومت محمدرضا پهلوی، دوره همکاری و تعاون جدی شاه با رژیم صهیونیستی است؛ به طوری که گسترده ترین روابط امنیتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را دولت برکشیده انگلستان و تحت الحمایه ایالات متحده در ایران با رژیم صهیونیستی داشت. این همکاری و حمایت یکی از علل اصلی سقوط رژیم شاه بود که به شدت پنهان نگه داشته می شد.
استراتژی خزنده و رازآلود صهیونیست‌ها در ایران عصر پهلوی، از جمله اسرار ناگفته و پنهان تاریخ معاصر است. حضور عوامل یهود در رأس دستگاه سلطنت و مراکز مهم تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری، ایران عصر پهلوی را به پایگاهی سیاسی و استراتژیک برای صهیونیست‌ها تبدیل کرده بود. عناصر یهود در نتیجه‌ی پیروی بی‌چون و چرای دولت مردان ایرانی از آن‌ها، بر سیاست و اقتصاد کشور پنجه انداخته بودند. بنابر اسناد منتشره از سازمان سیا «در زمان وقوع انقلاب ایران، انگیزهٔ اصلی روابط اسرائیل با ایران در سالهای اولیهٔ تأسیس، توسعه یک تفکر حامی اسرائیل و ضدّ عرب در میان برخی از صاحب‌منصبان ایرانی بوده است».
 
پیوندهای گسترده میان ایران و آمریکا، و جایگاه ایران در مهار کمونیسم و ژاندارم منطقه، دولت ایران را ناگزیر به سمت بهبود روابط با اسرائیل سوق داد. البته، به رغم روابط گسترده میان دو کشور، هیچ‌گونه رابطة سیاسی رسمی میان آنها وجود نداشت و شاه و دولت، به دلیل نکوهش مخالفان سیاسی خود، به شدت تمایل داشتند که روابط دو کشور محرمانه باقی بماند.
رضا صفی‌نیا (وسط) نماینده تام الاختیار ایران در بیت المقدس در حال گفت‌و‌گو با بن گوریون- اول ژوئن ۱۹۵۰.
 
در دو دهه چهل و پنجاه شمسی، حضور گسترده مختصصان و سرمایه‌گذاران اسرائیلی از یک سو و وجود محافل فراماسونری و بهائیت به عنوان ستون پنجم صهیونیست‌ها از سوی دیگر، گستره نفوذ مقامات صهیونیستی را در میان نخبگان سیاسی افزایش داد.
 
تأمین بخش عظیمی از نفت اسرائیل به وسیله ایران، تأسیسات اطلاعاتی مشترک، آموزش نظامیان ایران در اسرائیل و تمایل ایران به دستیابی به تکنولوژی پیشرفته اسرائیلی، روابط دو رژیم را روز به روز نزدیک‌تر می‌ساخت. دو کشور از این همکاری‌ها سود می‌بردند. عوامل بازدارنده‌ای نیز وجود داشت که رفتار سیاسی رژیم ایران نسبت به اسرائیل محدودیت پدید می‌آورد. اعتراض‌های داخلی و تنفر عمومی مردم ایران و فشار و تهدیدهای کشورهای عرب منطقه، فرصت برقراری روابط رسمی را از دو کشور گرفت. ارتباط میان آنها، در عین گسترش، همیشه در هاله‌ای از ابهام و نگرانی باقی ماند تا این که با پیروزی انقلاب اسلامی برای همیشه پایان پذیرفت.
رضا صفی‌نیا، نماینده ویژه ایران در اسرائیل، در حال ورود به منزل شخصی حییم وایزمن، رئیس‌جمهور اسرائیل در شهر رخووت، روز استقلال اسرائیل در سال ۱۹۵۰
 
شاه همواره در دیدار با مقامات اسرائیلی نسبت به وعده‎های خود در خصوص ادامه روند نفت وفادار بود. واردات نفت اسرائیل به تدریج از 30 هزار بشکه در سال 1959 به رقم 283 هزار بشکه در روز در سال 1971 افزایش یافته است. به احتمال زیاد بین 80 تا 90 درصد این واردات از ایران تأمین شده است. بر طبق سند منتشر شده توسط سیا «...اطلاعات (به دست آمده) از منابع مختلف نشان‎دهنده این است که حداقل 75 درصد مصرف کنونی داخلی اسرائیل که در حدود 150 هزار بشکه در روز می باشد بوسیله ایران تأمین می‎شود. از این گذشته، تنها نفتی که از طریق خط لوله ترانس – اسرائیل (تیپلین) جاری و از طریق خلیج عقبه به بندر مدیترانه اشلگون به سمت شمال در حرکت می‎باشد از جانب ایران است.»
رهبران عرب نسبت به مواضع شاه در قبال اسرائیل خشمگینانه می نگریستند.


 
از زمان اشغال سرزمین های فلسطینی، عامل مؤثر در تحکیم مناسبات ایران و اسرائیل، «خط‌مشی مشترک دکترین اتحاد پیرامونی بن گوریون، اولین رئیس‌جمهوری اسرائیل و سیاست ناسیونالیسم مثبت محمدرضا پهلوی» بود. به‌موجب این دکترین، اسرائیل درصدد تحکیم روابط خود با کشورهای اطراف جهان عرب، به‌ویژه ترکیه و ایران برآمد. از نظر بن گوریون، رابطه با این کشورها در درازمدت علاوه بر خروج اسرائیل از انزوای سیاسی، منافع اقتصادی-امنیتی این رژیم را در برابر کشورهای عربی نیز تأمین می‌کرد، زیرا رژیم صهیونیستی به دلیل ماهیت خود، در میان کشورهای‏ عربی دشمن تلقی می‌شد و این مسئله تهدیدی جدی برای بقای آن محسوب ‏می‏گردید. بنابراین رابطه با ایران و سایر کشورهای منطقه، ضمن آنکه این رژیم را از انزوای سیاسی خارج می‌کرد، مانع حمایت ایران از فلسطین می‌گردید.
دیدار ارتشبد حسن طوفانیان و ارتشبد بهرام آریانا از ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل در راستای اجرایی‌شدن پروژه شکوفه.
موانع پیش روی شاه
 
روابط ایران و اسرائیل، به رغم مناسبات ویژه دو کشور، هرگز شکل رسمی به خود نگرفت. شاه و اطرافیانش بر اهمیت روابط دوستانه با اسرائیل تأکید می‌ورزیدند و تلاش می‌کردند اصرار اسرائیلی‌ها را برای برقراری مناسباتی رسمی و آشکار، پاسخ دهند؛ اما موانعی پیش رو داشتند که آنان را از این کار بازمی‌داشت. مهم‌ترین عوامل بازدارنده در روابط میان دو کشور عبارت بود از:
 
 1-مخالفت‌های وسیع و عمیق داخلی، به ویژه از سوی روحانیان و نیروهای مخالف رژیم
 
2-واکنش‌های تهدیدآمیز کشورهای عرب منطقه، به ویژه رادیکال، مانند مصر و عراق
 
از همان آغاز تشکیل دولت اسرائیل، نیروهای مذهبی در ایران به مخالفت با صهیونیست‌ها پرداختند و رهبران روحانی، مردم را به حمایت از مردم فلسطین فراخواندند. آنان از تمایلات برخی از سیاستمداران ایرانی برای برقراری روابط با اسرائیل احساس ناخوشایند داشتند. در همان زمان، آیت‌الله کاشانی موضع‌گیری سختی علیه این اقدام‌های دولت ابراز داشت. او تأکید کرد: «در هر صورت تشکیل دولت [صهیونیستی] در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آن تنها متوجه اعراب فلسطین نمی‌گردد و علی ایحال بر تمام مسلمین عالم است از هر طریقی که می‌شود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند.»
شاه نقش بسزایی در ایجاد گفتگو میان مصر و اسرائیل ایفا نمود.
 
روند فوق از سال 1342 و با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی شکل جدیدی به خود گرفته بود. سخنان مکرر رهبری نهضت مبنی بر ضرورت مقابله با اسرائیل و حضور میدانی شمار کثیری از ایرانیان در جبهه های نبرد بر علیه اسرائیل، بیش از هر زمانی رژیم پهلوی را تحت فشار گذارده بود.


 
وقتی شاه واسطه دوستی اعراب و اسرائیل می شود
 
از زمان انقلاب افسران در مصر در سال 1952 این کشور از یوغ انگلستان در آمده و در طول سال های جنگ سرد بسان متحدی در کنار اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت. آغاز تغییرات بنیادین در مصر را می توان از تصمیم سادات جهت کاستن روابط با شوروی و همکاری بیشتر با آمریکا دانست. انور سادات در اقدامی غیر منتظره ضمن اخراج مستشاران شوروی به کاهش روابط اقتصادی با مسکو تمایل نشان داد.
شهید چمران از جمله افرادی است که پیش از وقوع انقلاب در نبرد بر علیه اسرائیل مشارکت می جست.
 
انور سادات که پیشتر سابقه سال ها حضور در میادین نظامی بر علیه اسرائیل را در کارنامه خود دارد از نیمه دوم دهه هفتاد میلادی به سوی گفتگوهای پنهانی با اسرائیل متمایل شد. تصمیم سادات مبنی بر نزدیکی با آمریکا و از در صلح در آمدن با اسرائیل را می توان نقطه ی عطفی در تاریخ مصر و جهان عرب دانست. به واقع تصمیم سادات جهت برقراری ارتباط با اسرائیل زمینه ی دوپارگی در جهان عرب را فراهم آورد، امری بر خلاف سال ها کوشش عبدالناصر که در راستای برادری در میان اعراب می کوشید. به باور سادات رخداد فوق می توانست با گذر زمان و با اتکا به حمایت های مالی آمریکا زمینه پیشرفت و نوآوری در مصر را فراهم آورد.
 تصویر فوق به ترتیب از راست: مناخیم بگین ( نخست وزیر اسرائیل)، جیمی کارتر (رئیس جمهور آمریکا) و انور سادات را در زمان پذیرش توافق کمپ دیوید نشان می دهد.
تصمیم استراتژیک آمریکا جهت شکافتن صفوف اعراب و قطع نفوذ شوروی در مصر در این مقطع زمانی از چندین روش پیگیری می شد. در ایران محمد رضا شاه پهلوی بسان متحد قدرتمند غرب در منطقه به ایفای نقش می پرداخت، از همین رو روابط تهران با قاهره به دلیل نزدیکی مصر به شوروی و نزدیکی تهران به اسرائیل در سردی مطلقی به سر می برد. با ارسال سیگنال هایی از سوی سادات جهت آمادگی برای تغییرات بنیادین در مصر، شاه ایران نقشی فعال بازی کرده و ضمن ارتقای روابط با قاهره به عنوان میانجی گری فعال تلاش نمود باب گفتگو میان قاهره و تل آویو را فراهم نماید. از آن پس است که روابط سادات با شاه ایران گرم و صمیمی شده و این مصر بود که پس از انقلاب به عنوان تنها کشور جامعه بین المللی پذیرای شاه ایران بود.
 
سرانجام و پس از گفتگوهای پیدا و پنهان و با واسطه گری آمریکا و ایران، رژیم سادات در اقدامی غیر قابل تصور خط خود را از سایر جهان عرب جدا نموده و با وضع پیمانی با اسرائیل از در صلح در می آید، پیمانی که در 17 سپتامبر 1978 و با نام صلح کمپ دیوید شهرتی جهانی پیدا می کند. در این پیمان دو طرف مصری و صهیونیستی با وساطت طرف آمریکایی تعهداتی را در قبال یکدیگر پذیرا می شوند.
با پیروزی انقلاب، مکان استقرار دیپلمات های اسرائیلی به سفارت فلسطین تغییر نام داد.
 
وضع کمپ دیوید منجر به طرد مصر از جهان عرب گردید. اتحادیه عرب مصر را از این اتحادیه اخراج کرده و تمامی کشورهای عربی بر علیه قاهره موضع گرفتند. انزوای مصر در جهان عرب منجر به نزدیکی بیش از پیش سادات به اسرائیل، آمریکا و ایران شاهنشاهی گردید. با این حال اقدام سادات با پذیرش کمپ دیوید قبح عدم ارتباط با اسرائیل شکاند، امری که بعدها توسط اردن و شماری از کشورهای دیگر عربی نیز تداوم یافت.
 
یک سال پس از وضع کمپ دیوید، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روحیه مضاعفی را برای انقلابیون فلسطینی در پی داشت. ایران تا پیش از انقلاب به عنوان یکی از بزرگترین متحدین اسرائیل در منطقه محسوب می شد، با این حال و پس از پیروزی انقلاب، رهبران انقلابی مستقر در تهران حمایت از فلسطین و مقابله با اسرائیل را بخشی از آرمان های خود خواندد. وقوع انقلاب در ایران و سقوط شاه زمینه نارضایتی سادات را در پی داشت

 

 

در سالروز اعزام سربازان ایرانی به جولان بزرگترین متحد امریکا واسرائیل در خاورمیانه/شاه کلیدِ اسرائیل

نها دو سال از جنگ خانمان سوز بین الملل دوم سپری شده بود که جامعه بین المللی دچار بحران جدیدی گشت، بحرانی که فارغ از اختلاف های موجود میان دو قطب کلیدی جهان ( آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی) ارزیابی می شد. بحران فوق ریشه در فروپاشی امپراطوری عثمانی و حضور پر رنگ انگلیسی ها در مناطق عرب نشین دارد. استعمارگران بریتانیایی در خلال جنگ اول بین الملل و با اعطای قول هایی متعدد موفق شدند زمینه جلب رضایت اعراب و یهودیان را فراهم آورند، با این حال و پس از پیروزی، بیش از آن که به قول های خود نسبت به اعراب جامه عمل بپوشانند، در راستای مقاصد جنبش صهیونیسم گام برداشتند. آغاز مبارزه صهیونیست ها جهت اشغال سرزمین های فلسطینی در سال 1947، نهایتا به تاسیس رژیم اسرائیل در 14 می 1948 منجر گردید.


تاسیس رژیم صهیونیستی اما پایان کار نبود. عدم پذیرش موجودیت این رژیم از سوی جامعه ی عربی و اسلامی، زمینه ی جدالی فراگیر را فراهم آورده که تا به امروز ادامه داشته و از آن به عنوان لاینحل ترین و در عین حال طولانی ترین بحران جهانی نام برده می شود. به واقع 14 می بسان تلنگری برای اعراب بود، تلنگری که حقارت آن ها و شکست های پی در پی شان را تا به امروز در بر داشته است. فلسطینی ها از 14 می به عنوان روز نکبت یاد کرده و همه ساله با برگزاری مراسم هایی به تقبیح تاسیس دولت صهیونیستی پرداخته و آن را جعلی عنوان می کنند.


فکر ایجاد دولتی برای یهودیان را به نیم قرن قبل از اشغال رسمی فلسطین و تئودور هرتزل نسبت می دهند. بنیان گذاران اسرائیل نیز هم چون هرتزل به آن چه در سال 1948 بدست آورده اکتفا نکرده و به مرور بر دامنه زیاده خواهی های خود افزودند، خواست هایی که در جنگ های بعدی این رژیم بر علیه اعراب پیگیری شده و به اشغال سرزمین های بیشتری از سوی رژیم صهیونیستی انجامیده است.


تصویر فوق دیوید بن گورین ( سمت چپ) موسس اسرائیل را در کنار آریل شارون از رهبران بلند پایه اسرائیل معروف به قصاب صبرا و شتیلا را نشان می دهد.

در سال 1956 رژیم اسرائیل با پشتیبانی مستقیم بریتانیا و فرانسه جنگی را بر علیه حکومت جمال عبدالناصر در مصر آغاز می نماید، جنگی که علاوه بر تصرف بسیاری از مناطق فلسطینی منجر به تصرف صحرای بزرگ سینای مصر نیز می شود. نگرانی از اقدامات احتمالی ناصر و بهره گیری از خصومت ایجاد شده میان لندن و قاهره به دلیل ملی اعلام شدن کانال سوئز موجب بهره گیری اسرائیل در حمله به مصر شد. فرانسوی ها و بریتانیایی ها بدون اطلاع آمریکایی ها مستقیما وارد نبرد شده و نیروهای چتربازشان در کوتاه مدتی کانال سوئز را به اشغال درآوردند. تهدید شوروی مبنی بر حمله ی اتمی به لندن و پاریس تا حدودی موجب عقب نشینی دول مهاجم گردید.


در سال 1967 و جنگ موسوم به جنگ شش روزه، صهیونیست ها تحت عنوان پیش دستی بر حمله ی احتمالی عبدالناصر مبادرت به حمله ی هم زمان بر علیه مصر، سوریه، اردن و لبنان نموده و در کمتر از شش روز مناطقی وسیع از این چهار کشور را تصرف کرده و شکست سنگینی را بر ارتش های عربی تحمیل نمودند. در خلال جنگ فوق بیت المقدس شرقی که تحت کنترل اردنی ها و فلسطینیان بود به طور کامل به تصرف رژیم اسرائیل درآمده و تا امروز اشغال این شهر مقدس ادامه داشته است.


تصویر فوق جنگ مصر و اسرائیل در سال 1956 موسوم به جنگ کانال سوئز را نشان می دهد.

در ششم اکتبر 1973 رهبران دو کشور مصر و سوریه در اقدامی پیش دستانه و جهت جبران شکست های وارده به اسرائیل حمله نمودند. سرعت برق آسای اعراب به حدی بود که به گفته ی آگاهان مسائل نظامی فاصله اندکی تا ریخته شدن صهیونیست ها به دریا وجود داشت، با این حال و در آخرین دقایق آمریکایی ها مستقیما به حمایت از ارتش صهیونیستی پرداخته و مانع از شکست آن شدند. ارتش اسرائیل توانست در مدت اندکی شکست های وارده را جبران نموده و نیروهای عربی را به عقب براند. سرانجام طرفین تن به آتش بس مجدد دادند.


رهبری مصر در خلال جنگ 73 را انور سادات بر عهده داشت. شکست مجدد اعراب در این جنگ، برتری مطلق تسلیحاتی صهیونیست ها و انتشار اخباری مبنی بر دستیابی اسرائیل به سلاح های اتمی موجب ایجاد تردید در ادامه نبرد با اسرائیلی ها شد و همین امر موجب شد که سادات در اولین گام با خیانت به جهان عرب و تلاش برای بازپس گیری سرزمین های مصری دست دوستی را به سوی مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسرائیل دراز نموده و موجب دوپاره شدن جهان عرب را فراهم آورد.


خروج مصر از دایره کشورهای عرب دشمن اسرائیل و سپس صلح اردن با تل آویو توام با اشتباهات استراتژیک پی در پی رهبری فلسطینی ها به مرور موضع آن ها را تضعیف نموده و به سوی سازش با اسرائیل سوق داده است. رهبری فلسطین از ابتدای دهه نود میلادی قرن پیش مذاکرات سازش با طرف اسرائیلی را آغاز نمود، مذاکراتی که در پی یافتن حقوق حداقلی برای فلسطینی هاست. با این حال و با وجود گذشت بیش از دو دهه از معادهدات صلح اسلو و مادرید، هم چنان فلسطینی ها در دستیابی به حقوق اولیه خود ناکام مانده اند.


روی کار آمدن جریان های اسلامی در فلسطین و لبنان و عدم صلح میان سوریه با رژیم اسرائیل همچنان زمینه تداوم تلاش اعراب برای احقاق حقوق خود را در پی داشته است. با این حال و از همان ابتدا، آمریکایی ها و شماری از اعضای بین المللی در راستای پادرمیانی میان اعراب و اسرائیلی ها گام برداشته اند. وضع آتش بس در میان مناطق درگیری و ایجاد مناطق حائل یکی از راهکارهای سازمان ملل متحد تا به امروز بوده است. لذا در طول چند دهه اخیر نیروهای بین المللی مورد قبول طرفین در مناطق مورد مناقشه استقرار یافته اند.


نیروهای حافظ صلح سازمان ملل مستقر در لبنان که به اختصار یونیفیل نامیده می‌شوند گروهی از نظامیان حافظ صلحی هستند که از سوی سازمان ملل متحد به این منطقه گسیل شده‌اند. این نیروها بر اساس تصمیم شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت و همچنین قطعنامه ۴۲۶ این سازمان که در مارس ۱۹۷۸ به تصویب رسید به این منطقه اعزام شده‌اند تا عقب نشینی اسرائیل از لبنان را تایید کرده، صلح و آشتی را به منطقه بازگردانند و به دولت لبنان کمک کند تا نفود خود را در منطقه افزایش دهد. با این حال حافظین صلح سازمان ملل علاوه بر مرزهای جنوبی لبنان، در میان مناطق مورد مناقشه اسرائیل با دولت سوریه نیز مستقر بوده اند.


نکته حائز اهمیت در این باره آن که به دلیل روابط حسنه محمد رضا شاه پهلوی با رژیم صهیونیستی از یک سو و عضویت ایران به عنوان کشوری اسلامی در مجامع جهانی از سوی دیگر زمینه آن را فراهم آورده بود که طرفین بر استقرار نیروهای ایرانی به عنوان نیروی حائل اتفاق نظر پیدا نمایند. شهریور 1352 یکی از زمان هایی است که مجددا شماری از نیروهای ارتش ایران ذیل نام سازمان ملل متحد به جنوب لبنان و در میان منطقه حائل با اسرائیل اعزام شدند. اکنون و در چهل و سومین سالروز آن واقعه بر آن شدیم در این نوشتار به بررسی روابط حسنه میان دولت وقت پهلوی با رژیم اسرائیل بپردازیم و از روابط پنهان و اقدامات محمد رضا شاه پهلوی در شکست مبارزه اعراب پرده برد داریم.


فریدون آسرایی خواننده پاپ کشورمان از جمله افرادی است که دوران خدمت سربازی‌اش را در بلندی‌های جولان در سال 1355 و در قالب سربازان حافظ صلح سازمان ملل متحد گذرانده است.
برسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط ایران


از رژیم پادشاهی حاکم بر ایران به عنوان یکی از اولین کشورهای اسلامی نام برده می شود که رژیم اشغالگر اسرائیل را برسمیت شناخت. دولت ایران در زمان نخست‌وزیری محمد ساعد مراغه‌ای حدود ۱ سال پس از تشکیل اسرائیل (۲۳ اسفند ۱۳۲۸) این رژیم را به طور دوفاکتو به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را در بیت المقدس دایر کرد. «ویلیام شوکراس» درکتاب «آخرین سفر شاه» درباره‌ی شناسایی اسراییل توسط ایران برای اولین بار فاش می‌سازد که اسراییل شناسایی خود را با پرداخت 400هزار دلار به ساعد به دست آورد.

با این حال رابطه برقرار شده دیرنپایید و با روی کار آمدن دکتر محمد مصدق منقطع گردید. دولت مصدق در 15 تیر 1330 با توجه به اعتراض‌های مردم و برخی از نمایندگان مجلس، شناسایی اسراییل را باز پس می‌گیرد. اقدام ایران باعث محبوبیت مجدد ایران در بین کشورهای اسلامی می شود، دکتر نصر الله شیفته نقل می کند: «در مسافرت مصدق به نیویورک در فرودگاه رم یک خبرنگار مصری با چشمانی اشک آلود دست خود را دامان دکتر مصدق اندخته و با صدایی خفه گفت: تو موجب فخر و مباهات مشرق زمینی ها شده ای، مشرق زمین باید به وجود تو افتخار کند، زیرا از موقعی که ایران نهضت مقدس خود را آغاز کرده است، ما مصری ها، عراقی ها، افغانی ها، سوری ها همه جا با احترام و عزت و آبرو روبرو می شویم، اما متاسفانه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 دوباره رابطه‌ی ایران با اسراییل آغاز شده و تا پیروزی انقلاب اسلامی تدوام می‌یابد.


خنجر شاه بر پیکر مسلمانان

دوره حکومت محمدرضا پهلوی، دوره همکاری و تعاون جدی شاه با رژیم صهیونیستی است؛ به طوری که گسترده ترین روابط امنیتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را دولت برکشیده انگلستان و تحت الحمایه ایالات متحده در ایران با رژیم صهیونیستی داشت. این همکاری و حمایت یکی از علل اصلی سقوط رژیم شاه بود که به شدت پنهان نگه داشته می شد.
استراتژی خزنده و رازآلود صهیونیست‌ها در ایران عصر پهلوی، از جمله اسرار ناگفته و پنهان تاریخ معاصر است. حضور عوامل یهود در رأس دستگاه سلطنت و مراکز مهم تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری، ایران عصر پهلوی را به پایگاهی سیاسی و استراتژیک برای صهیونیست‌ها تبدیل کرده بود. عناصر یهود در نتیجه‌ی پیروی بی‌چون و چرای دولت مردان ایرانی از آن‌ها، بر سیاست و اقتصاد کشور پنجه انداخته بودند. بنابر اسناد منتشره از سازمان سیا «در زمان وقوع انقلاب ایران، انگیزهٔ اصلی روابط اسرائیل با ایران در سالهای اولیهٔ تأسیس، توسعه یک تفکر حامی اسرائیل و ضدّ عرب در میان برخی از صاحب‌منصبان ایرانی بوده است».
 
پیوندهای گسترده میان ایران و آمریکا، و جایگاه ایران در مهار کمونیسم و ژاندارم منطقه، دولت ایران را ناگزیر به سمت بهبود روابط با اسرائیل سوق داد. البته، به رغم روابط گسترده میان دو کشور، هیچ‌گونه رابطة سیاسی رسمی میان آنها وجود نداشت و شاه و دولت، به دلیل نکوهش مخالفان سیاسی خود، به شدت تمایل داشتند که روابط دو کشور محرمانه باقی بماند.
رضا صفی‌نیا (وسط) نماینده تام الاختیار ایران در بیت المقدس در حال گفت‌و‌گو با بن گوریون- اول ژوئن ۱۹۵۰.
 
در دو دهه چهل و پنجاه شمسی، حضور گسترده مختصصان و سرمایه‌گذاران اسرائیلی از یک سو و وجود محافل فراماسونری و بهائیت به عنوان ستون پنجم صهیونیست‌ها از سوی دیگر، گستره نفوذ مقامات صهیونیستی را در میان نخبگان سیاسی افزایش داد.
 
تأمین بخش عظیمی از نفت اسرائیل به وسیله ایران، تأسیسات اطلاعاتی مشترک، آموزش نظامیان ایران در اسرائیل و تمایل ایران به دستیابی به تکنولوژی پیشرفته اسرائیلی، روابط دو رژیم را روز به روز نزدیک‌تر می‌ساخت. دو کشور از این همکاری‌ها سود می‌بردند. عوامل بازدارنده‌ای نیز وجود داشت که رفتار سیاسی رژیم ایران نسبت به اسرائیل محدودیت پدید می‌آورد. اعتراض‌های داخلی و تنفر عمومی مردم ایران و فشار و تهدیدهای کشورهای عرب منطقه، فرصت برقراری روابط رسمی را از دو کشور گرفت. ارتباط میان آنها، در عین گسترش، همیشه در هاله‌ای از ابهام و نگرانی باقی ماند تا این که با پیروزی انقلاب اسلامی برای همیشه پایان پذیرفت.
رضا صفی‌نیا، نماینده ویژه ایران در اسرائیل، در حال ورود به منزل شخصی حییم وایزمن، رئیس‌جمهور اسرائیل در شهر رخووت، روز استقلال اسرائیل در سال ۱۹۵۰
 
شاه همواره در دیدار با مقامات اسرائیلی نسبت به وعده‎های خود در خصوص ادامه روند نفت وفادار بود. واردات نفت اسرائیل به تدریج از 30 هزار بشکه در سال 1959 به رقم 283 هزار بشکه در روز در سال 1971 افزایش یافته است. به احتمال زیاد بین 80 تا 90 درصد این واردات از ایران تأمین شده است. بر طبق سند منتشر شده توسط سیا «...اطلاعات (به دست آمده) از منابع مختلف نشان‎دهنده این است که حداقل 75 درصد مصرف کنونی داخلی اسرائیل که در حدود 150 هزار بشکه در روز می باشد بوسیله ایران تأمین می‎شود. از این گذشته، تنها نفتی که از طریق خط لوله ترانس – اسرائیل (تیپلین) جاری و از طریق خلیج عقبه به بندر مدیترانه اشلگون به سمت شمال در حرکت می‎باشد از جانب ایران است.»
رهبران عرب نسبت به مواضع شاه در قبال اسرائیل خشمگینانه می نگریستند.


 
از زمان اشغال سرزمین های فلسطینی، عامل مؤثر در تحکیم مناسبات ایران و اسرائیل، «خط‌مشی مشترک دکترین اتحاد پیرامونی بن گوریون، اولین رئیس‌جمهوری اسرائیل و سیاست ناسیونالیسم مثبت محمدرضا پهلوی» بود. به‌موجب این دکترین، اسرائیل درصدد تحکیم روابط خود با کشورهای اطراف جهان عرب، به‌ویژه ترکیه و ایران برآمد. از نظر بن گوریون، رابطه با این کشورها در درازمدت علاوه بر خروج اسرائیل از انزوای سیاسی، منافع اقتصادی-امنیتی این رژیم را در برابر کشورهای عربی نیز تأمین می‌کرد، زیرا رژیم صهیونیستی به دلیل ماهیت خود، در میان کشورهای‏ عربی دشمن تلقی می‌شد و این مسئله تهدیدی جدی برای بقای آن محسوب ‏می‏گردید. بنابراین رابطه با ایران و سایر کشورهای منطقه، ضمن آنکه این رژیم را از انزوای سیاسی خارج می‌کرد، مانع حمایت ایران از فلسطین می‌گردید.
دیدار ارتشبد حسن طوفانیان و ارتشبد بهرام آریانا از ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل در راستای اجرایی‌شدن پروژه شکوفه.
موانع پیش روی شاه
 
روابط ایران و اسرائیل، به رغم مناسبات ویژه دو کشور، هرگز شکل رسمی به خود نگرفت. شاه و اطرافیانش بر اهمیت روابط دوستانه با اسرائیل تأکید می‌ورزیدند و تلاش می‌کردند اصرار اسرائیلی‌ها را برای برقراری مناسباتی رسمی و آشکار، پاسخ دهند؛ اما موانعی پیش رو داشتند که آنان را از این کار بازمی‌داشت. مهم‌ترین عوامل بازدارنده در روابط میان دو کشور عبارت بود از:
 
 1-مخالفت‌های وسیع و عمیق داخلی، به ویژه از سوی روحانیان و نیروهای مخالف رژیم
 
2-واکنش‌های تهدیدآمیز کشورهای عرب منطقه، به ویژه رادیکال، مانند مصر و عراق
 
از همان آغاز تشکیل دولت اسرائیل، نیروهای مذهبی در ایران به مخالفت با صهیونیست‌ها پرداختند و رهبران روحانی، مردم را به حمایت از مردم فلسطین فراخواندند. آنان از تمایلات برخی از سیاستمداران ایرانی برای برقراری روابط با اسرائیل احساس ناخوشایند داشتند. در همان زمان، آیت‌الله کاشانی موضع‌گیری سختی علیه این اقدام‌های دولت ابراز داشت. او تأکید کرد: «در هر صورت تشکیل دولت [صهیونیستی] در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آن تنها متوجه اعراب فلسطین نمی‌گردد و علی ایحال بر تمام مسلمین عالم است از هر طریقی که می‌شود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند.»
شاه نقش بسزایی در ایجاد گفتگو میان مصر و اسرائیل ایفا نمود.
 
روند فوق از سال 1342 و با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی شکل جدیدی به خود گرفته بود. سخنان مکرر رهبری نهضت مبنی بر ضرورت مقابله با اسرائیل و حضور میدانی شمار کثیری از ایرانیان در جبهه های نبرد بر علیه اسرائیل، بیش از هر زمانی رژیم پهلوی را تحت فشار گذارده بود.


 
وقتی شاه واسطه دوستی اعراب و اسرائیل می شود
 
از زمان انقلاب افسران در مصر در سال 1952 این کشور از یوغ انگلستان در آمده و در طول سال های جنگ سرد بسان متحدی در کنار اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت. آغاز تغییرات بنیادین در مصر را می توان از تصمیم سادات جهت کاستن روابط با شوروی و همکاری بیشتر با آمریکا دانست. انور سادات در اقدامی غیر منتظره ضمن اخراج مستشاران شوروی به کاهش روابط اقتصادی با مسکو تمایل نشان داد.
شهید چمران از جمله افرادی است که پیش از وقوع انقلاب در نبرد بر علیه اسرائیل مشارکت می جست.
 
انور سادات که پیشتر سابقه سال ها حضور در میادین نظامی بر علیه اسرائیل را در کارنامه خود دارد از نیمه دوم دهه هفتاد میلادی به سوی گفتگوهای پنهانی با اسرائیل متمایل شد. تصمیم سادات مبنی بر نزدیکی با آمریکا و از در صلح در آمدن با اسرائیل را می توان نقطه ی عطفی در تاریخ مصر و جهان عرب دانست. به واقع تصمیم سادات جهت برقراری ارتباط با اسرائیل زمینه ی دوپارگی در جهان عرب را فراهم آورد، امری بر خلاف سال ها کوشش عبدالناصر که در راستای برادری در میان اعراب می کوشید. به باور سادات رخداد فوق می توانست با گذر زمان و با اتکا به حمایت های مالی آمریکا زمینه پیشرفت و نوآوری در مصر را فراهم آورد.
 تصویر فوق به ترتیب از راست: مناخیم بگین ( نخست وزیر اسرائیل)، جیمی کارتر (رئیس جمهور آمریکا) و انور سادات را در زمان پذیرش توافق کمپ دیوید نشان می دهد.
تصمیم استراتژیک آمریکا جهت شکافتن صفوف اعراب و قطع نفوذ شوروی در مصر در این مقطع زمانی از چندین روش پیگیری می شد. در ایران محمد رضا شاه پهلوی بسان متحد قدرتمند غرب در منطقه به ایفای نقش می پرداخت، از همین رو روابط تهران با قاهره به دلیل نزدیکی مصر به شوروی و نزدیکی تهران به اسرائیل در سردی مطلقی به سر می برد. با ارسال سیگنال هایی از سوی سادات جهت آمادگی برای تغییرات بنیادین در مصر، شاه ایران نقشی فعال بازی کرده و ضمن ارتقای روابط با قاهره به عنوان میانجی گری فعال تلاش نمود باب گفتگو میان قاهره و تل آویو را فراهم نماید. از آن پس است که روابط سادات با شاه ایران گرم و صمیمی شده و این مصر بود که پس از انقلاب به عنوان تنها کشور جامعه بین المللی پذیرای شاه ایران بود.
 
سرانجام و پس از گفتگوهای پیدا و پنهان و با واسطه گری آمریکا و ایران، رژیم سادات در اقدامی غیر قابل تصور خط خود را از سایر جهان عرب جدا نموده و با وضع پیمانی با اسرائیل از در صلح در می آید، پیمانی که در 17 سپتامبر 1978 و با نام صلح کمپ دیوید شهرتی جهانی پیدا می کند. در این پیمان دو طرف مصری و صهیونیستی با وساطت طرف آمریکایی تعهداتی را در قبال یکدیگر پذیرا می شوند.
با پیروزی انقلاب، مکان استقرار دیپلمات های اسرائیلی به سفارت فلسطین تغییر نام داد.
 
وضع کمپ دیوید منجر به طرد مصر از جهان عرب گردید. اتحادیه عرب مصر را از این اتحادیه اخراج کرده و تمامی کشورهای عربی بر علیه قاهره موضع گرفتند. انزوای مصر در جهان عرب منجر به نزدیکی بیش از پیش سادات به اسرائیل، آمریکا و ایران شاهنشاهی گردید. با این حال اقدام سادات با پذیرش کمپ دیوید قبح عدم ارتباط با اسرائیل شکاند، امری که بعدها توسط اردن و شماری از کشورهای دیگر عربی نیز تداوم یافت.
 
یک سال پس از وضع کمپ دیوید، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روحیه مضاعفی را برای انقلابیون فلسطینی در پی داشت. ایران تا پیش از انقلاب به عنوان یکی از بزرگترین متحدین اسرائیل در منطقه محسوب می شد، با این حال و پس از پیروزی انقلاب، رهبران انقلابی مستقر در تهران حمایت از فلسطین و مقابله با اسرائیل را بخشی از آرمان های خود خواندد. وقوع انقلاب در ایران و سقوط شاه زمینه نارضایتی سادات را در پی داشت

 

 

در سالروز اعزام سربازان ایرانی به جولان بزرگترین متحد امریکا واسرائیل در خاورمیانه/شاه کلیدِ اسرائیل

نها دو سال از جنگ خانمان سوز بین الملل دوم سپری شده بود که جامعه بین المللی دچار بحران جدیدی گشت، بحرانی که فارغ از اختلاف های موجود میان دو قطب کلیدی جهان ( آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی) ارزیابی می شد. بحران فوق ریشه در فروپاشی امپراطوری عثمانی و حضور پر رنگ انگلیسی ها در مناطق عرب نشین دارد. استعمارگران بریتانیایی در خلال جنگ اول بین الملل و با اعطای قول هایی متعدد موفق شدند زمینه جلب رضایت اعراب و یهودیان را فراهم آورند، با این حال و پس از پیروزی، بیش از آن که به قول های خود نسبت به اعراب جامه عمل بپوشانند، در راستای مقاصد جنبش صهیونیسم گام برداشتند. آغاز مبارزه صهیونیست ها جهت اشغال سرزمین های فلسطینی در سال 1947، نهایتا به تاسیس رژیم اسرائیل در 14 می 1948 منجر گردید.


تاسیس رژیم صهیونیستی اما پایان کار نبود. عدم پذیرش موجودیت این رژیم از سوی جامعه ی عربی و اسلامی، زمینه ی جدالی فراگیر را فراهم آورده که تا به امروز ادامه داشته و از آن به عنوان لاینحل ترین و در عین حال طولانی ترین بحران جهانی نام برده می شود. به واقع 14 می بسان تلنگری برای اعراب بود، تلنگری که حقارت آن ها و شکست های پی در پی شان را تا به امروز در بر داشته است. فلسطینی ها از 14 می به عنوان روز نکبت یاد کرده و همه ساله با برگزاری مراسم هایی به تقبیح تاسیس دولت صهیونیستی پرداخته و آن را جعلی عنوان می کنند.


فکر ایجاد دولتی برای یهودیان را به نیم قرن قبل از اشغال رسمی فلسطین و تئودور هرتزل نسبت می دهند. بنیان گذاران اسرائیل نیز هم چون هرتزل به آن چه در سال 1948 بدست آورده اکتفا نکرده و به مرور بر دامنه زیاده خواهی های خود افزودند، خواست هایی که در جنگ های بعدی این رژیم بر علیه اعراب پیگیری شده و به اشغال سرزمین های بیشتری از سوی رژیم صهیونیستی انجامیده است.


تصویر فوق دیوید بن گورین ( سمت چپ) موسس اسرائیل را در کنار آریل شارون از رهبران بلند پایه اسرائیل معروف به قصاب صبرا و شتیلا را نشان می دهد.

در سال 1956 رژیم اسرائیل با پشتیبانی مستقیم بریتانیا و فرانسه جنگی را بر علیه حکومت جمال عبدالناصر در مصر آغاز می نماید، جنگی که علاوه بر تصرف بسیاری از مناطق فلسطینی منجر به تصرف صحرای بزرگ سینای مصر نیز می شود. نگرانی از اقدامات احتمالی ناصر و بهره گیری از خصومت ایجاد شده میان لندن و قاهره به دلیل ملی اعلام شدن کانال سوئز موجب بهره گیری اسرائیل در حمله به مصر شد. فرانسوی ها و بریتانیایی ها بدون اطلاع آمریکایی ها مستقیما وارد نبرد شده و نیروهای چتربازشان در کوتاه مدتی کانال سوئز را به اشغال درآوردند. تهدید شوروی مبنی بر حمله ی اتمی به لندن و پاریس تا حدودی موجب عقب نشینی دول مهاجم گردید.


در سال 1967 و جنگ موسوم به جنگ شش روزه، صهیونیست ها تحت عنوان پیش دستی بر حمله ی احتمالی عبدالناصر مبادرت به حمله ی هم زمان بر علیه مصر، سوریه، اردن و لبنان نموده و در کمتر از شش روز مناطقی وسیع از این چهار کشور را تصرف کرده و شکست سنگینی را بر ارتش های عربی تحمیل نمودند. در خلال جنگ فوق بیت المقدس شرقی که تحت کنترل اردنی ها و فلسطینیان بود به طور کامل به تصرف رژیم اسرائیل درآمده و تا امروز اشغال این شهر مقدس ادامه داشته است.


تصویر فوق جنگ مصر و اسرائیل در سال 1956 موسوم به جنگ کانال سوئز را نشان می دهد.

در ششم اکتبر 1973 رهبران دو کشور مصر و سوریه در اقدامی پیش دستانه و جهت جبران شکست های وارده به اسرائیل حمله نمودند. سرعت برق آسای اعراب به حدی بود که به گفته ی آگاهان مسائل نظامی فاصله اندکی تا ریخته شدن صهیونیست ها به دریا وجود داشت، با این حال و در آخرین دقایق آمریکایی ها مستقیما به حمایت از ارتش صهیونیستی پرداخته و مانع از شکست آن شدند. ارتش اسرائیل توانست در مدت اندکی شکست های وارده را جبران نموده و نیروهای عربی را به عقب براند. سرانجام طرفین تن به آتش بس مجدد دادند.


رهبری مصر در خلال جنگ 73 را انور سادات بر عهده داشت. شکست مجدد اعراب در این جنگ، برتری مطلق تسلیحاتی صهیونیست ها و انتشار اخباری مبنی بر دستیابی اسرائیل به سلاح های اتمی موجب ایجاد تردید در ادامه نبرد با اسرائیلی ها شد و همین امر موجب شد که سادات در اولین گام با خیانت به جهان عرب و تلاش برای بازپس گیری سرزمین های مصری دست دوستی را به سوی مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسرائیل دراز نموده و موجب دوپاره شدن جهان عرب را فراهم آورد.


خروج مصر از دایره کشورهای عرب دشمن اسرائیل و سپس صلح اردن با تل آویو توام با اشتباهات استراتژیک پی در پی رهبری فلسطینی ها به مرور موضع آن ها را تضعیف نموده و به سوی سازش با اسرائیل سوق داده است. رهبری فلسطین از ابتدای دهه نود میلادی قرن پیش مذاکرات سازش با طرف اسرائیلی را آغاز نمود، مذاکراتی که در پی یافتن حقوق حداقلی برای فلسطینی هاست. با این حال و با وجود گذشت بیش از دو دهه از معادهدات صلح اسلو و مادرید، هم چنان فلسطینی ها در دستیابی به حقوق اولیه خود ناکام مانده اند.


روی کار آمدن جریان های اسلامی در فلسطین و لبنان و عدم صلح میان سوریه با رژیم اسرائیل همچنان زمینه تداوم تلاش اعراب برای احقاق حقوق خود را در پی داشته است. با این حال و از همان ابتدا، آمریکایی ها و شماری از اعضای بین المللی در راستای پادرمیانی میان اعراب و اسرائیلی ها گام برداشته اند. وضع آتش بس در میان مناطق درگیری و ایجاد مناطق حائل یکی از راهکارهای سازمان ملل متحد تا به امروز بوده است. لذا در طول چند دهه اخیر نیروهای بین المللی مورد قبول طرفین در مناطق مورد مناقشه استقرار یافته اند.


نیروهای حافظ صلح سازمان ملل مستقر در لبنان که به اختصار یونیفیل نامیده می‌شوند گروهی از نظامیان حافظ صلحی هستند که از سوی سازمان ملل متحد به این منطقه گسیل شده‌اند. این نیروها بر اساس تصمیم شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت و همچنین قطعنامه ۴۲۶ این سازمان که در مارس ۱۹۷۸ به تصویب رسید به این منطقه اعزام شده‌اند تا عقب نشینی اسرائیل از لبنان را تایید کرده، صلح و آشتی را به منطقه بازگردانند و به دولت لبنان کمک کند تا نفود خود را در منطقه افزایش دهد. با این حال حافظین صلح سازمان ملل علاوه بر مرزهای جنوبی لبنان، در میان مناطق مورد مناقشه اسرائیل با دولت سوریه نیز مستقر بوده اند.


نکته حائز اهمیت در این باره آن که به دلیل روابط حسنه محمد رضا شاه پهلوی با رژیم صهیونیستی از یک سو و عضویت ایران به عنوان کشوری اسلامی در مجامع جهانی از سوی دیگر زمینه آن را فراهم آورده بود که طرفین بر استقرار نیروهای ایرانی به عنوان نیروی حائل اتفاق نظر پیدا نمایند. شهریور 1352 یکی از زمان هایی است که مجددا شماری از نیروهای ارتش ایران ذیل نام سازمان ملل متحد به جنوب لبنان و در میان منطقه حائل با اسرائیل اعزام شدند. اکنون و در چهل و سومین سالروز آن واقعه بر آن شدیم در این نوشتار به بررسی روابط حسنه میان دولت وقت پهلوی با رژیم اسرائیل بپردازیم و از روابط پنهان و اقدامات محمد رضا شاه پهلوی در شکست مبارزه اعراب پرده برد داریم.


فریدون آسرایی خواننده پاپ کشورمان از جمله افرادی است که دوران خدمت سربازی‌اش را در بلندی‌های جولان در سال 1355 و در قالب سربازان حافظ صلح سازمان ملل متحد گذرانده است.
برسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط ایران


از رژیم پادشاهی حاکم بر ایران به عنوان یکی از اولین کشورهای اسلامی نام برده می شود که رژیم اشغالگر اسرائیل را برسمیت شناخت. دولت ایران در زمان نخست‌وزیری محمد ساعد مراغه‌ای حدود ۱ سال پس از تشکیل اسرائیل (۲۳ اسفند ۱۳۲۸) این رژیم را به طور دوفاکتو به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را در بیت المقدس دایر کرد. «ویلیام شوکراس» درکتاب «آخرین سفر شاه» درباره‌ی شناسایی اسراییل توسط ایران برای اولین بار فاش می‌سازد که اسراییل شناسایی خود را با پرداخت 400هزار دلار به ساعد به دست آورد.

با این حال رابطه برقرار شده دیرنپایید و با روی کار آمدن دکتر محمد مصدق منقطع گردید. دولت مصدق در 15 تیر 1330 با توجه به اعتراض‌های مردم و برخی از نمایندگان مجلس، شناسایی اسراییل را باز پس می‌گیرد. اقدام ایران باعث محبوبیت مجدد ایران در بین کشورهای اسلامی می شود، دکتر نصر الله شیفته نقل می کند: «در مسافرت مصدق به نیویورک در فرودگاه رم یک خبرنگار مصری با چشمانی اشک آلود دست خود را دامان دکتر مصدق اندخته و با صدایی خفه گفت: تو موجب فخر و مباهات مشرق زمینی ها شده ای، مشرق زمین باید به وجود تو افتخار کند، زیرا از موقعی که ایران نهضت مقدس خود را آغاز کرده است، ما مصری ها، عراقی ها، افغانی ها، سوری ها همه جا با احترام و عزت و آبرو روبرو می شویم، اما متاسفانه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 دوباره رابطه‌ی ایران با اسراییل آغاز شده و تا پیروزی انقلاب اسلامی تدوام می‌یابد.


خنجر شاه بر پیکر مسلمانان

دوره حکومت محمدرضا پهلوی، دوره همکاری و تعاون جدی شاه با رژیم صهیونیستی است؛ به طوری که گسترده ترین روابط امنیتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را دولت برکشیده انگلستان و تحت الحمایه ایالات متحده در ایران با رژیم صهیونیستی داشت. این همکاری و حمایت یکی از علل اصلی سقوط رژیم شاه بود که به شدت پنهان نگه داشته می شد.
استراتژی خزنده و رازآلود صهیونیست‌ها در ایران عصر پهلوی، از جمله اسرار ناگفته و پنهان تاریخ معاصر است. حضور عوامل یهود در رأس دستگاه سلطنت و مراکز مهم تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری، ایران عصر پهلوی را به پایگاهی سیاسی و استراتژیک برای صهیونیست‌ها تبدیل کرده بود. عناصر یهود در نتیجه‌ی پیروی بی‌چون و چرای دولت مردان ایرانی از آن‌ها، بر سیاست و اقتصاد کشور پنجه انداخته بودند. بنابر اسناد منتشره از سازمان سیا «در زمان وقوع انقلاب ایران، انگیزهٔ اصلی روابط اسرائیل با ایران در سالهای اولیهٔ تأسیس، توسعه یک تفکر حامی اسرائیل و ضدّ عرب در میان برخی از صاحب‌منصبان ایرانی بوده است».
 
پیوندهای گسترده میان ایران و آمریکا، و جایگاه ایران در مهار کمونیسم و ژاندارم منطقه، دولت ایران را ناگزیر به سمت بهبود روابط با اسرائیل سوق داد. البته، به رغم روابط گسترده میان دو کشور، هیچ‌گونه رابطة سیاسی رسمی میان آنها وجود نداشت و شاه و دولت، به دلیل نکوهش مخالفان سیاسی خود، به شدت تمایل داشتند که روابط دو کشور محرمانه باقی بماند.
رضا صفی‌نیا (وسط) نماینده تام الاختیار ایران در بیت المقدس در حال گفت‌و‌گو با بن گوریون- اول ژوئن ۱۹۵۰.
 
در دو دهه چهل و پنجاه شمسی، حضور گسترده مختصصان و سرمایه‌گذاران اسرائیلی از یک سو و وجود محافل فراماسونری و بهائیت به عنوان ستون پنجم صهیونیست‌ها از سوی دیگر، گستره نفوذ مقامات صهیونیستی را در میان نخبگان سیاسی افزایش داد.
 
تأمین بخش عظیمی از نفت اسرائیل به وسیله ایران، تأسیسات اطلاعاتی مشترک، آموزش نظامیان ایران در اسرائیل و تمایل ایران به دستیابی به تکنولوژی پیشرفته اسرائیلی، روابط دو رژیم را روز به روز نزدیک‌تر می‌ساخت. دو کشور از این همکاری‌ها سود می‌بردند. عوامل بازدارنده‌ای نیز وجود داشت که رفتار سیاسی رژیم ایران نسبت به اسرائیل محدودیت پدید می‌آورد. اعتراض‌های داخلی و تنفر عمومی مردم ایران و فشار و تهدیدهای کشورهای عرب منطقه، فرصت برقراری روابط رسمی را از دو کشور گرفت. ارتباط میان آنها، در عین گسترش، همیشه در هاله‌ای از ابهام و نگرانی باقی ماند تا این که با پیروزی انقلاب اسلامی برای همیشه پایان پذیرفت.
رضا صفی‌نیا، نماینده ویژه ایران در اسرائیل، در حال ورود به منزل شخصی حییم وایزمن، رئیس‌جمهور اسرائیل در شهر رخووت، روز استقلال اسرائیل در سال ۱۹۵۰
 
شاه همواره در دیدار با مقامات اسرائیلی نسبت به وعده‎های خود در خصوص ادامه روند نفت وفادار بود. واردات نفت اسرائیل به تدریج از 30 هزار بشکه در سال 1959 به رقم 283 هزار بشکه در روز در سال 1971 افزایش یافته است. به احتمال زیاد بین 80 تا 90 درصد این واردات از ایران تأمین شده است. بر طبق سند منتشر شده توسط سیا «...اطلاعات (به دست آمده) از منابع مختلف نشان‎دهنده این است که حداقل 75 درصد مصرف کنونی داخلی اسرائیل که در حدود 150 هزار بشکه در روز می باشد بوسیله ایران تأمین می‎شود. از این گذشته، تنها نفتی که از طریق خط لوله ترانس – اسرائیل (تیپلین) جاری و از طریق خلیج عقبه به بندر مدیترانه اشلگون به سمت شمال در حرکت می‎باشد از جانب ایران است.»
رهبران عرب نسبت به مواضع شاه در قبال اسرائیل خشمگینانه می نگریستند.


 
از زمان اشغال سرزمین های فلسطینی، عامل مؤثر در تحکیم مناسبات ایران و اسرائیل، «خط‌مشی مشترک دکترین اتحاد پیرامونی بن گوریون، اولین رئیس‌جمهوری اسرائیل و سیاست ناسیونالیسم مثبت محمدرضا پهلوی» بود. به‌موجب این دکترین، اسرائیل درصدد تحکیم روابط خود با کشورهای اطراف جهان عرب، به‌ویژه ترکیه و ایران برآمد. از نظر بن گوریون، رابطه با این کشورها در درازمدت علاوه بر خروج اسرائیل از انزوای سیاسی، منافع اقتصادی-امنیتی این رژیم را در برابر کشورهای عربی نیز تأمین می‌کرد، زیرا رژیم صهیونیستی به دلیل ماهیت خود، در میان کشورهای‏ عربی دشمن تلقی می‌شد و این مسئله تهدیدی جدی برای بقای آن محسوب ‏می‏گردید. بنابراین رابطه با ایران و سایر کشورهای منطقه، ضمن آنکه این رژیم را از انزوای سیاسی خارج می‌کرد، مانع حمایت ایران از فلسطین می‌گردید.
دیدار ارتشبد حسن طوفانیان و ارتشبد بهرام آریانا از ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل در راستای اجرایی‌شدن پروژه شکوفه.
موانع پیش روی شاه
 
روابط ایران و اسرائیل، به رغم مناسبات ویژه دو کشور، هرگز شکل رسمی به خود نگرفت. شاه و اطرافیانش بر اهمیت روابط دوستانه با اسرائیل تأکید می‌ورزیدند و تلاش می‌کردند اصرار اسرائیلی‌ها را برای برقراری مناسباتی رسمی و آشکار، پاسخ دهند؛ اما موانعی پیش رو داشتند که آنان را از این کار بازمی‌داشت. مهم‌ترین عوامل بازدارنده در روابط میان دو کشور عبارت بود از:
 
 1-مخالفت‌های وسیع و عمیق داخلی، به ویژه از سوی روحانیان و نیروهای مخالف رژیم
 
2-واکنش‌های تهدیدآمیز کشورهای عرب منطقه، به ویژه رادیکال، مانند مصر و عراق
 
از همان آغاز تشکیل دولت اسرائیل، نیروهای مذهبی در ایران به مخالفت با صهیونیست‌ها پرداختند و رهبران روحانی، مردم را به حمایت از مردم فلسطین فراخواندند. آنان از تمایلات برخی از سیاستمداران ایرانی برای برقراری روابط با اسرائیل احساس ناخوشایند داشتند. در همان زمان، آیت‌الله کاشانی موضع‌گیری سختی علیه این اقدام‌های دولت ابراز داشت. او تأکید کرد: «در هر صورت تشکیل دولت [صهیونیستی] در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آن تنها متوجه اعراب فلسطین نمی‌گردد و علی ایحال بر تمام مسلمین عالم است از هر طریقی که می‌شود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند.»
شاه نقش بسزایی در ایجاد گفتگو میان مصر و اسرائیل ایفا نمود.
 
روند فوق از سال 1342 و با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی شکل جدیدی به خود گرفته بود. سخنان مکرر رهبری نهضت مبنی بر ضرورت مقابله با اسرائیل و حضور میدانی شمار کثیری از ایرانیان در جبهه های نبرد بر علیه اسرائیل، بیش از هر زمانی رژیم پهلوی را تحت فشار گذارده بود.


 
وقتی شاه واسطه دوستی اعراب و اسرائیل می شود
 
از زمان انقلاب افسران در مصر در سال 1952 این کشور از یوغ انگلستان در آمده و در طول سال های جنگ سرد بسان متحدی در کنار اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت. آغاز تغییرات بنیادین در مصر را می توان از تصمیم سادات جهت کاستن روابط با شوروی و همکاری بیشتر با آمریکا دانست. انور سادات در اقدامی غیر منتظره ضمن اخراج مستشاران شوروی به کاهش روابط اقتصادی با مسکو تمایل نشان داد.
شهید چمران از جمله افرادی است که پیش از وقوع انقلاب در نبرد بر علیه اسرائیل مشارکت می جست.
 
انور سادات که پیشتر سابقه سال ها حضور در میادین نظامی بر علیه اسرائیل را در کارنامه خود دارد از نیمه دوم دهه هفتاد میلادی به سوی گفتگوهای پنهانی با اسرائیل متمایل شد. تصمیم سادات مبنی بر نزدیکی با آمریکا و از در صلح در آمدن با اسرائیل را می توان نقطه ی عطفی در تاریخ مصر و جهان عرب دانست. به واقع تصمیم سادات جهت برقراری ارتباط با اسرائیل زمینه ی دوپارگی در جهان عرب را فراهم آورد، امری بر خلاف سال ها کوشش عبدالناصر که در راستای برادری در میان اعراب می کوشید. به باور سادات رخداد فوق می توانست با گذر زمان و با اتکا به حمایت های مالی آمریکا زمینه پیشرفت و نوآوری در مصر را فراهم آورد.
 تصویر فوق به ترتیب از راست: مناخیم بگین ( نخست وزیر اسرائیل)، جیمی کارتر (رئیس جمهور آمریکا) و انور سادات را در زمان پذیرش توافق کمپ دیوید نشان می دهد.
تصمیم استراتژیک آمریکا جهت شکافتن صفوف اعراب و قطع نفوذ شوروی در مصر در این مقطع زمانی از چندین روش پیگیری می شد. در ایران محمد رضا شاه پهلوی بسان متحد قدرتمند غرب در منطقه به ایفای نقش می پرداخت، از همین رو روابط تهران با قاهره به دلیل نزدیکی مصر به شوروی و نزدیکی تهران به اسرائیل در سردی مطلقی به سر می برد. با ارسال سیگنال هایی از سوی سادات جهت آمادگی برای تغییرات بنیادین در مصر، شاه ایران نقشی فعال بازی کرده و ضمن ارتقای روابط با قاهره به عنوان میانجی گری فعال تلاش نمود باب گفتگو میان قاهره و تل آویو را فراهم نماید. از آن پس است که روابط سادات با شاه ایران گرم و صمیمی شده و این مصر بود که پس از انقلاب به عنوان تنها کشور جامعه بین المللی پذیرای شاه ایران بود.
 
سرانجام و پس از گفتگوهای پیدا و پنهان و با واسطه گری آمریکا و ایران، رژیم سادات در اقدامی غیر قابل تصور خط خود را از سایر جهان عرب جدا نموده و با وضع پیمانی با اسرائیل از در صلح در می آید، پیمانی که در 17 سپتامبر 1978 و با نام صلح کمپ دیوید شهرتی جهانی پیدا می کند. در این پیمان دو طرف مصری و صهیونیستی با وساطت طرف آمریکایی تعهداتی را در قبال یکدیگر پذیرا می شوند.
با پیروزی انقلاب، مکان استقرار دیپلمات های اسرائیلی به سفارت فلسطین تغییر نام داد.
 
وضع کمپ دیوید منجر به طرد مصر از جهان عرب گردید. اتحادیه عرب مصر را از این اتحادیه اخراج کرده و تمامی کشورهای عربی بر علیه قاهره موضع گرفتند. انزوای مصر در جهان عرب منجر به نزدیکی بیش از پیش سادات به اسرائیل، آمریکا و ایران شاهنشاهی گردید. با این حال اقدام سادات با پذیرش کمپ دیوید قبح عدم ارتباط با اسرائیل شکاند، امری که بعدها توسط اردن و شماری از کشورهای دیگر عربی نیز تداوم یافت.
 
یک سال پس از وضع کمپ دیوید، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روحیه مضاعفی را برای انقلابیون فلسطینی در پی داشت. ایران تا پیش از انقلاب به عنوان یکی از بزرگترین متحدین اسرائیل در منطقه محسوب می شد، با این حال و پس از پیروزی انقلاب، رهبران انقلابی مستقر در تهران حمایت از فلسطین و مقابله با اسرائیل را بخشی از آرمان های خود خواندد. وقوع انقلاب در ایران و سقوط شاه زمینه نارضایتی سادات را در پی داشت

 

 

در سالروز اعزام سربازان ایرانی به جولان بزرگترین متحد امریکا واسرائیل در خاورمیانه/شاه کلیدِ اسرائیل

نها دو سال از جنگ خانمان سوز بین الملل دوم سپری شده بود که جامعه بین المللی دچار بحران جدیدی گشت، بحرانی که فارغ از اختلاف های موجود میان دو قطب کلیدی جهان ( آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی) ارزیابی می شد. بحران فوق ریشه در فروپاشی امپراطوری عثمانی و حضور پر رنگ انگلیسی ها در مناطق عرب نشین دارد. استعمارگران بریتانیایی در خلال جنگ اول بین الملل و با اعطای قول هایی متعدد موفق شدند زمینه جلب رضایت اعراب و یهودیان را فراهم آورند، با این حال و پس از پیروزی، بیش از آن که به قول های خود نسبت به اعراب جامه عمل بپوشانند، در راستای مقاصد جنبش صهیونیسم گام برداشتند. آغاز مبارزه صهیونیست ها جهت اشغال سرزمین های فلسطینی در سال 1947، نهایتا به تاسیس رژیم اسرائیل در 14 می 1948 منجر گردید.


تاسیس رژیم صهیونیستی اما پایان کار نبود. عدم پذیرش موجودیت این رژیم از سوی جامعه ی عربی و اسلامی، زمینه ی جدالی فراگیر را فراهم آورده که تا به امروز ادامه داشته و از آن به عنوان لاینحل ترین و در عین حال طولانی ترین بحران جهانی نام برده می شود. به واقع 14 می بسان تلنگری برای اعراب بود، تلنگری که حقارت آن ها و شکست های پی در پی شان را تا به امروز در بر داشته است. فلسطینی ها از 14 می به عنوان روز نکبت یاد کرده و همه ساله با برگزاری مراسم هایی به تقبیح تاسیس دولت صهیونیستی پرداخته و آن را جعلی عنوان می کنند.


فکر ایجاد دولتی برای یهودیان را به نیم قرن قبل از اشغال رسمی فلسطین و تئودور هرتزل نسبت می دهند. بنیان گذاران اسرائیل نیز هم چون هرتزل به آن چه در سال 1948 بدست آورده اکتفا نکرده و به مرور بر دامنه زیاده خواهی های خود افزودند، خواست هایی که در جنگ های بعدی این رژیم بر علیه اعراب پیگیری شده و به اشغال سرزمین های بیشتری از سوی رژیم صهیونیستی انجامیده است.


تصویر فوق دیوید بن گورین ( سمت چپ) موسس اسرائیل را در کنار آریل شارون از رهبران بلند پایه اسرائیل معروف به قصاب صبرا و شتیلا را نشان می دهد.

در سال 1956 رژیم اسرائیل با پشتیبانی مستقیم بریتانیا و فرانسه جنگی را بر علیه حکومت جمال عبدالناصر در مصر آغاز می نماید، جنگی که علاوه بر تصرف بسیاری از مناطق فلسطینی منجر به تصرف صحرای بزرگ سینای مصر نیز می شود. نگرانی از اقدامات احتمالی ناصر و بهره گیری از خصومت ایجاد شده میان لندن و قاهره به دلیل ملی اعلام شدن کانال سوئز موجب بهره گیری اسرائیل در حمله به مصر شد. فرانسوی ها و بریتانیایی ها بدون اطلاع آمریکایی ها مستقیما وارد نبرد شده و نیروهای چتربازشان در کوتاه مدتی کانال سوئز را به اشغال درآوردند. تهدید شوروی مبنی بر حمله ی اتمی به لندن و پاریس تا حدودی موجب عقب نشینی دول مهاجم گردید.


در سال 1967 و جنگ موسوم به جنگ شش روزه، صهیونیست ها تحت عنوان پیش دستی بر حمله ی احتمالی عبدالناصر مبادرت به حمله ی هم زمان بر علیه مصر، سوریه، اردن و لبنان نموده و در کمتر از شش روز مناطقی وسیع از این چهار کشور را تصرف کرده و شکست سنگینی را بر ارتش های عربی تحمیل نمودند. در خلال جنگ فوق بیت المقدس شرقی که تحت کنترل اردنی ها و فلسطینیان بود به طور کامل به تصرف رژیم اسرائیل درآمده و تا امروز اشغال این شهر مقدس ادامه داشته است.


تصویر فوق جنگ مصر و اسرائیل در سال 1956 موسوم به جنگ کانال سوئز را نشان می دهد.

در ششم اکتبر 1973 رهبران دو کشور مصر و سوریه در اقدامی پیش دستانه و جهت جبران شکست های وارده به اسرائیل حمله نمودند. سرعت برق آسای اعراب به حدی بود که به گفته ی آگاهان مسائل نظامی فاصله اندکی تا ریخته شدن صهیونیست ها به دریا وجود داشت، با این حال و در آخرین دقایق آمریکایی ها مستقیما به حمایت از ارتش صهیونیستی پرداخته و مانع از شکست آن شدند. ارتش اسرائیل توانست در مدت اندکی شکست های وارده را جبران نموده و نیروهای عربی را به عقب براند. سرانجام طرفین تن به آتش بس مجدد دادند.


رهبری مصر در خلال جنگ 73 را انور سادات بر عهده داشت. شکست مجدد اعراب در این جنگ، برتری مطلق تسلیحاتی صهیونیست ها و انتشار اخباری مبنی بر دستیابی اسرائیل به سلاح های اتمی موجب ایجاد تردید در ادامه نبرد با اسرائیلی ها شد و همین امر موجب شد که سادات در اولین گام با خیانت به جهان عرب و تلاش برای بازپس گیری سرزمین های مصری دست دوستی را به سوی مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسرائیل دراز نموده و موجب دوپاره شدن جهان عرب را فراهم آورد.


خروج مصر از دایره کشورهای عرب دشمن اسرائیل و سپس صلح اردن با تل آویو توام با اشتباهات استراتژیک پی در پی رهبری فلسطینی ها به مرور موضع آن ها را تضعیف نموده و به سوی سازش با اسرائیل سوق داده است. رهبری فلسطین از ابتدای دهه نود میلادی قرن پیش مذاکرات سازش با طرف اسرائیلی را آغاز نمود، مذاکراتی که در پی یافتن حقوق حداقلی برای فلسطینی هاست. با این حال و با وجود گذشت بیش از دو دهه از معادهدات صلح اسلو و مادرید، هم چنان فلسطینی ها در دستیابی به حقوق اولیه خود ناکام مانده اند.


روی کار آمدن جریان های اسلامی در فلسطین و لبنان و عدم صلح میان سوریه با رژیم اسرائیل همچنان زمینه تداوم تلاش اعراب برای احقاق حقوق خود را در پی داشته است. با این حال و از همان ابتدا، آمریکایی ها و شماری از اعضای بین المللی در راستای پادرمیانی میان اعراب و اسرائیلی ها گام برداشته اند. وضع آتش بس در میان مناطق درگیری و ایجاد مناطق حائل یکی از راهکارهای سازمان ملل متحد تا به امروز بوده است. لذا در طول چند دهه اخیر نیروهای بین المللی مورد قبول طرفین در مناطق مورد مناقشه استقرار یافته اند.


نیروهای حافظ صلح سازمان ملل مستقر در لبنان که به اختصار یونیفیل نامیده می‌شوند گروهی از نظامیان حافظ صلحی هستند که از سوی سازمان ملل متحد به این منطقه گسیل شده‌اند. این نیروها بر اساس تصمیم شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت و همچنین قطعنامه ۴۲۶ این سازمان که در مارس ۱۹۷۸ به تصویب رسید به این منطقه اعزام شده‌اند تا عقب نشینی اسرائیل از لبنان را تایید کرده، صلح و آشتی را به منطقه بازگردانند و به دولت لبنان کمک کند تا نفود خود را در منطقه افزایش دهد. با این حال حافظین صلح سازمان ملل علاوه بر مرزهای جنوبی لبنان، در میان مناطق مورد مناقشه اسرائیل با دولت سوریه نیز مستقر بوده اند.


نکته حائز اهمیت در این باره آن که به دلیل روابط حسنه محمد رضا شاه پهلوی با رژیم صهیونیستی از یک سو و عضویت ایران به عنوان کشوری اسلامی در مجامع جهانی از سوی دیگر زمینه آن را فراهم آورده بود که طرفین بر استقرار نیروهای ایرانی به عنوان نیروی حائل اتفاق نظر پیدا نمایند. شهریور 1352 یکی از زمان هایی است که مجددا شماری از نیروهای ارتش ایران ذیل نام سازمان ملل متحد به جنوب لبنان و در میان منطقه حائل با اسرائیل اعزام شدند. اکنون و در چهل و سومین سالروز آن واقعه بر آن شدیم در این نوشتار به بررسی روابط حسنه میان دولت وقت پهلوی با رژیم اسرائیل بپردازیم و از روابط پنهان و اقدامات محمد رضا شاه پهلوی در شکست مبارزه اعراب پرده برد داریم.


فریدون آسرایی خواننده پاپ کشورمان از جمله افرادی است که دوران خدمت سربازی‌اش را در بلندی‌های جولان در سال 1355 و در قالب سربازان حافظ صلح سازمان ملل متحد گذرانده است.
برسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط ایران


از رژیم پادشاهی حاکم بر ایران به عنوان یکی از اولین کشورهای اسلامی نام برده می شود که رژیم اشغالگر اسرائیل را برسمیت شناخت. دولت ایران در زمان نخست‌وزیری محمد ساعد مراغه‌ای حدود ۱ سال پس از تشکیل اسرائیل (۲۳ اسفند ۱۳۲۸) این رژیم را به طور دوفاکتو به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را در بیت المقدس دایر کرد. «ویلیام شوکراس» درکتاب «آخرین سفر شاه» درباره‌ی شناسایی اسراییل توسط ایران برای اولین بار فاش می‌سازد که اسراییل شناسایی خود را با پرداخت 400هزار دلار به ساعد به دست آورد.

با این حال رابطه برقرار شده دیرنپایید و با روی کار آمدن دکتر محمد مصدق منقطع گردید. دولت مصدق در 15 تیر 1330 با توجه به اعتراض‌های مردم و برخی از نمایندگان مجلس، شناسایی اسراییل را باز پس می‌گیرد. اقدام ایران باعث محبوبیت مجدد ایران در بین کشورهای اسلامی می شود، دکتر نصر الله شیفته نقل می کند: «در مسافرت مصدق به نیویورک در فرودگاه رم یک خبرنگار مصری با چشمانی اشک آلود دست خود را دامان دکتر مصدق اندخته و با صدایی خفه گفت: تو موجب فخر و مباهات مشرق زمینی ها شده ای، مشرق زمین باید به وجود تو افتخار کند، زیرا از موقعی که ایران نهضت مقدس خود را آغاز کرده است، ما مصری ها، عراقی ها، افغانی ها، سوری ها همه جا با احترام و عزت و آبرو روبرو می شویم، اما متاسفانه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 دوباره رابطه‌ی ایران با اسراییل آغاز شده و تا پیروزی انقلاب اسلامی تدوام می‌یابد.


خنجر شاه بر پیکر مسلمانان

دوره حکومت محمدرضا پهلوی، دوره همکاری و تعاون جدی شاه با رژیم صهیونیستی است؛ به طوری که گسترده ترین روابط امنیتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را دولت برکشیده انگلستان و تحت الحمایه ایالات متحده در ایران با رژیم صهیونیستی داشت. این همکاری و حمایت یکی از علل اصلی سقوط رژیم شاه بود که به شدت پنهان نگه داشته می شد.
استراتژی خزنده و رازآلود صهیونیست‌ها در ایران عصر پهلوی، از جمله اسرار ناگفته و پنهان تاریخ معاصر است. حضور عوامل یهود در رأس دستگاه سلطنت و مراکز مهم تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری، ایران عصر پهلوی را به پایگاهی سیاسی و استراتژیک برای صهیونیست‌ها تبدیل کرده بود. عناصر یهود در نتیجه‌ی پیروی بی‌چون و چرای دولت مردان ایرانی از آن‌ها، بر سیاست و اقتصاد کشور پنجه انداخته بودند. بنابر اسناد منتشره از سازمان سیا «در زمان وقوع انقلاب ایران، انگیزهٔ اصلی روابط اسرائیل با ایران در سالهای اولیهٔ تأسیس، توسعه یک تفکر حامی اسرائیل و ضدّ عرب در میان برخی از صاحب‌منصبان ایرانی بوده است».
 
پیوندهای گسترده میان ایران و آمریکا، و جایگاه ایران در مهار کمونیسم و ژاندارم منطقه، دولت ایران را ناگزیر به سمت بهبود روابط با اسرائیل سوق داد. البته، به رغم روابط گسترده میان دو کشور، هیچ‌گونه رابطة سیاسی رسمی میان آنها وجود نداشت و شاه و دولت، به دلیل نکوهش مخالفان سیاسی خود، به شدت تمایل داشتند که روابط دو کشور محرمانه باقی بماند.
رضا صفی‌نیا (وسط) نماینده تام الاختیار ایران در بیت المقدس در حال گفت‌و‌گو با بن گوریون- اول ژوئن ۱۹۵۰.
 
در دو دهه چهل و پنجاه شمسی، حضور گسترده مختصصان و سرمایه‌گذاران اسرائیلی از یک سو و وجود محافل فراماسونری و بهائیت به عنوان ستون پنجم صهیونیست‌ها از سوی دیگر، گستره نفوذ مقامات صهیونیستی را در میان نخبگان سیاسی افزایش داد.
 
تأمین بخش عظیمی از نفت اسرائیل به وسیله ایران، تأسیسات اطلاعاتی مشترک، آموزش نظامیان ایران در اسرائیل و تمایل ایران به دستیابی به تکنولوژی پیشرفته اسرائیلی، روابط دو رژیم را روز به روز نزدیک‌تر می‌ساخت. دو کشور از این همکاری‌ها سود می‌بردند. عوامل بازدارنده‌ای نیز وجود داشت که رفتار سیاسی رژیم ایران نسبت به اسرائیل محدودیت پدید می‌آورد. اعتراض‌های داخلی و تنفر عمومی مردم ایران و فشار و تهدیدهای کشورهای عرب منطقه، فرصت برقراری روابط رسمی را از دو کشور گرفت. ارتباط میان آنها، در عین گسترش، همیشه در هاله‌ای از ابهام و نگرانی باقی ماند تا این که با پیروزی انقلاب اسلامی برای همیشه پایان پذیرفت.
رضا صفی‌نیا، نماینده ویژه ایران در اسرائیل، در حال ورود به منزل شخصی حییم وایزمن، رئیس‌جمهور اسرائیل در شهر رخووت، روز استقلال اسرائیل در سال ۱۹۵۰
 
شاه همواره در دیدار با مقامات اسرائیلی نسبت به وعده‎های خود در خصوص ادامه روند نفت وفادار بود. واردات نفت اسرائیل به تدریج از 30 هزار بشکه در سال 1959 به رقم 283 هزار بشکه در روز در سال 1971 افزایش یافته است. به احتمال زیاد بین 80 تا 90 درصد این واردات از ایران تأمین شده است. بر طبق سند منتشر شده توسط سیا «...اطلاعات (به دست آمده) از منابع مختلف نشان‎دهنده این است که حداقل 75 درصد مصرف کنونی داخلی اسرائیل که در حدود 150 هزار بشکه در روز می باشد بوسیله ایران تأمین می‎شود. از این گذشته، تنها نفتی که از طریق خط لوله ترانس – اسرائیل (تیپلین) جاری و از طریق خلیج عقبه به بندر مدیترانه اشلگون به سمت شمال در حرکت می‎باشد از جانب ایران است.»
رهبران عرب نسبت به مواضع شاه در قبال اسرائیل خشمگینانه می نگریستند.


 
از زمان اشغال سرزمین های فلسطینی، عامل مؤثر در تحکیم مناسبات ایران و اسرائیل، «خط‌مشی مشترک دکترین اتحاد پیرامونی بن گوریون، اولین رئیس‌جمهوری اسرائیل و سیاست ناسیونالیسم مثبت محمدرضا پهلوی» بود. به‌موجب این دکترین، اسرائیل درصدد تحکیم روابط خود با کشورهای اطراف جهان عرب، به‌ویژه ترکیه و ایران برآمد. از نظر بن گوریون، رابطه با این کشورها در درازمدت علاوه بر خروج اسرائیل از انزوای سیاسی، منافع اقتصادی-امنیتی این رژیم را در برابر کشورهای عربی نیز تأمین می‌کرد، زیرا رژیم صهیونیستی به دلیل ماهیت خود، در میان کشورهای‏ عربی دشمن تلقی می‌شد و این مسئله تهدیدی جدی برای بقای آن محسوب ‏می‏گردید. بنابراین رابطه با ایران و سایر کشورهای منطقه، ضمن آنکه این رژیم را از انزوای سیاسی خارج می‌کرد، مانع حمایت ایران از فلسطین می‌گردید.
دیدار ارتشبد حسن طوفانیان و ارتشبد بهرام آریانا از ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل در راستای اجرایی‌شدن پروژه شکوفه.
موانع پیش روی شاه
 
روابط ایران و اسرائیل، به رغم مناسبات ویژه دو کشور، هرگز شکل رسمی به خود نگرفت. شاه و اطرافیانش بر اهمیت روابط دوستانه با اسرائیل تأکید می‌ورزیدند و تلاش می‌کردند اصرار اسرائیلی‌ها را برای برقراری مناسباتی رسمی و آشکار، پاسخ دهند؛ اما موانعی پیش رو داشتند که آنان را از این کار بازمی‌داشت. مهم‌ترین عوامل بازدارنده در روابط میان دو کشور عبارت بود از:
 
 1-مخالفت‌های وسیع و عمیق داخلی، به ویژه از سوی روحانیان و نیروهای مخالف رژیم
 
2-واکنش‌های تهدیدآمیز کشورهای عرب منطقه، به ویژه رادیکال، مانند مصر و عراق
 
از همان آغاز تشکیل دولت اسرائیل، نیروهای مذهبی در ایران به مخالفت با صهیونیست‌ها پرداختند و رهبران روحانی، مردم را به حمایت از مردم فلسطین فراخواندند. آنان از تمایلات برخی از سیاستمداران ایرانی برای برقراری روابط با اسرائیل احساس ناخوشایند داشتند. در همان زمان، آیت‌الله کاشانی موضع‌گیری سختی علیه این اقدام‌های دولت ابراز داشت. او تأکید کرد: «در هر صورت تشکیل دولت [صهیونیستی] در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آن تنها متوجه اعراب فلسطین نمی‌گردد و علی ایحال بر تمام مسلمین عالم است از هر طریقی که می‌شود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند.»
شاه نقش بسزایی در ایجاد گفتگو میان مصر و اسرائیل ایفا نمود.
 
روند فوق از سال 1342 و با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی شکل جدیدی به خود گرفته بود. سخنان مکرر رهبری نهضت مبنی بر ضرورت مقابله با اسرائیل و حضور میدانی شمار کثیری از ایرانیان در جبهه های نبرد بر علیه اسرائیل، بیش از هر زمانی رژیم پهلوی را تحت فشار گذارده بود.


 
وقتی شاه واسطه دوستی اعراب و اسرائیل می شود
 
از زمان انقلاب افسران در مصر در سال 1952 این کشور از یوغ انگلستان در آمده و در طول سال های جنگ سرد بسان متحدی در کنار اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت. آغاز تغییرات بنیادین در مصر را می توان از تصمیم سادات جهت کاستن روابط با شوروی و همکاری بیشتر با آمریکا دانست. انور سادات در اقدامی غیر منتظره ضمن اخراج مستشاران شوروی به کاهش روابط اقتصادی با مسکو تمایل نشان داد.
شهید چمران از جمله افرادی است که پیش از وقوع انقلاب در نبرد بر علیه اسرائیل مشارکت می جست.
 
انور سادات که پیشتر سابقه سال ها حضور در میادین نظامی بر علیه اسرائیل را در کارنامه خود دارد از نیمه دوم دهه هفتاد میلادی به سوی گفتگوهای پنهانی با اسرائیل متمایل شد. تصمیم سادات مبنی بر نزدیکی با آمریکا و از در صلح در آمدن با اسرائیل را می توان نقطه ی عطفی در تاریخ مصر و جهان عرب دانست. به واقع تصمیم سادات جهت برقراری ارتباط با اسرائیل زمینه ی دوپارگی در جهان عرب را فراهم آورد، امری بر خلاف سال ها کوشش عبدالناصر که در راستای برادری در میان اعراب می کوشید. به باور سادات رخداد فوق می توانست با گذر زمان و با اتکا به حمایت های مالی آمریکا زمینه پیشرفت و نوآوری در مصر را فراهم آورد.
 تصویر فوق به ترتیب از راست: مناخیم بگین ( نخست وزیر اسرائیل)، جیمی کارتر (رئیس جمهور آمریکا) و انور سادات را در زمان پذیرش توافق کمپ دیوید نشان می دهد.
تصمیم استراتژیک آمریکا جهت شکافتن صفوف اعراب و قطع نفوذ شوروی در مصر در این مقطع زمانی از چندین روش پیگیری می شد. در ایران محمد رضا شاه پهلوی بسان متحد قدرتمند غرب در منطقه به ایفای نقش می پرداخت، از همین رو روابط تهران با قاهره به دلیل نزدیکی مصر به شوروی و نزدیکی تهران به اسرائیل در سردی مطلقی به سر می برد. با ارسال سیگنال هایی از سوی سادات جهت آمادگی برای تغییرات بنیادین در مصر، شاه ایران نقشی فعال بازی کرده و ضمن ارتقای روابط با قاهره به عنوان میانجی گری فعال تلاش نمود باب گفتگو میان قاهره و تل آویو را فراهم نماید. از آن پس است که روابط سادات با شاه ایران گرم و صمیمی شده و این مصر بود که پس از انقلاب به عنوان تنها کشور جامعه بین المللی پذیرای شاه ایران بود.
 
سرانجام و پس از گفتگوهای پیدا و پنهان و با واسطه گری آمریکا و ایران، رژیم سادات در اقدامی غیر قابل تصور خط خود را از سایر جهان عرب جدا نموده و با وضع پیمانی با اسرائیل از در صلح در می آید، پیمانی که در 17 سپتامبر 1978 و با نام صلح کمپ دیوید شهرتی جهانی پیدا می کند. در این پیمان دو طرف مصری و صهیونیستی با وساطت طرف آمریکایی تعهداتی را در قبال یکدیگر پذیرا می شوند.
با پیروزی انقلاب، مکان استقرار دیپلمات های اسرائیلی به سفارت فلسطین تغییر نام داد.
 
وضع کمپ دیوید منجر به طرد مصر از جهان عرب گردید. اتحادیه عرب مصر را از این اتحادیه اخراج کرده و تمامی کشورهای عربی بر علیه قاهره موضع گرفتند. انزوای مصر در جهان عرب منجر به نزدیکی بیش از پیش سادات به اسرائیل، آمریکا و ایران شاهنشاهی گردید. با این حال اقدام سادات با پذیرش کمپ دیوید قبح عدم ارتباط با اسرائیل شکاند، امری که بعدها توسط اردن و شماری از کشورهای دیگر عربی نیز تداوم یافت.
 
یک سال پس از وضع کمپ دیوید، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روحیه مضاعفی را برای انقلابیون فلسطینی در پی داشت. ایران تا پیش از انقلاب به عنوان یکی از بزرگترین متحدین اسرائیل در منطقه محسوب می شد، با این حال و پس از پیروزی انقلاب، رهبران انقلابی مستقر در تهران حمایت از فلسطین و مقابله با اسرائیل را بخشی از آرمان های خود خواندد. وقوع انقلاب در ایران و سقوط شاه زمینه نارضایتی سادات را در پی داشت

 

 

در سالروز اعزام سربازان ایرانی به جولان بزرگترین متحد امریکا واسرائیل در خاورمیانه/شاه کلیدِ اسرائیل

نها دو سال از جنگ خانمان سوز بین الملل دوم سپری شده بود که جامعه بین المللی دچار بحران جدیدی گشت، بحرانی که فارغ از اختلاف های موجود میان دو قطب کلیدی جهان ( آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی) ارزیابی می شد. بحران فوق ریشه در فروپاشی امپراطوری عثمانی و حضور پر رنگ انگلیسی ها در مناطق عرب نشین دارد. استعمارگران بریتانیایی در خلال جنگ اول بین الملل و با اعطای قول هایی متعدد موفق شدند زمینه جلب رضایت اعراب و یهودیان را فراهم آورند، با این حال و پس از پیروزی، بیش از آن که به قول های خود نسبت به اعراب جامه عمل بپوشانند، در راستای مقاصد جنبش صهیونیسم گام برداشتند. آغاز مبارزه صهیونیست ها جهت اشغال سرزمین های فلسطینی در سال 1947، نهایتا به تاسیس رژیم اسرائیل در 14 می 1948 منجر گردید.


تاسیس رژیم صهیونیستی اما پایان کار نبود. عدم پذیرش موجودیت این رژیم از سوی جامعه ی عربی و اسلامی، زمینه ی جدالی فراگیر را فراهم آورده که تا به امروز ادامه داشته و از آن به عنوان لاینحل ترین و در عین حال طولانی ترین بحران جهانی نام برده می شود. به واقع 14 می بسان تلنگری برای اعراب بود، تلنگری که حقارت آن ها و شکست های پی در پی شان را تا به امروز در بر داشته است. فلسطینی ها از 14 می به عنوان روز نکبت یاد کرده و همه ساله با برگزاری مراسم هایی به تقبیح تاسیس دولت صهیونیستی پرداخته و آن را جعلی عنوان می کنند.


فکر ایجاد دولتی برای یهودیان را به نیم قرن قبل از اشغال رسمی فلسطین و تئودور هرتزل نسبت می دهند. بنیان گذاران اسرائیل نیز هم چون هرتزل به آن چه در سال 1948 بدست آورده اکتفا نکرده و به مرور بر دامنه زیاده خواهی های خود افزودند، خواست هایی که در جنگ های بعدی این رژیم بر علیه اعراب پیگیری شده و به اشغال سرزمین های بیشتری از سوی رژیم صهیونیستی انجامیده است.


تصویر فوق دیوید بن گورین ( سمت چپ) موسس اسرائیل را در کنار آریل شارون از رهبران بلند پایه اسرائیل معروف به قصاب صبرا و شتیلا را نشان می دهد.

در سال 1956 رژیم اسرائیل با پشتیبانی مستقیم بریتانیا و فرانسه جنگی را بر علیه حکومت جمال عبدالناصر در مصر آغاز می نماید، جنگی که علاوه بر تصرف بسیاری از مناطق فلسطینی منجر به تصرف صحرای بزرگ سینای مصر نیز می شود. نگرانی از اقدامات احتمالی ناصر و بهره گیری از خصومت ایجاد شده میان لندن و قاهره به دلیل ملی اعلام شدن کانال سوئز موجب بهره گیری اسرائیل در حمله به مصر شد. فرانسوی ها و بریتانیایی ها بدون اطلاع آمریکایی ها مستقیما وارد نبرد شده و نیروهای چتربازشان در کوتاه مدتی کانال سوئز را به اشغال درآوردند. تهدید شوروی مبنی بر حمله ی اتمی به لندن و پاریس تا حدودی موجب عقب نشینی دول مهاجم گردید.


در سال 1967 و جنگ موسوم به جنگ شش روزه، صهیونیست ها تحت عنوان پیش دستی بر حمله ی احتمالی عبدالناصر مبادرت به حمله ی هم زمان بر علیه مصر، سوریه، اردن و لبنان نموده و در کمتر از شش روز مناطقی وسیع از این چهار کشور را تصرف کرده و شکست سنگینی را بر ارتش های عربی تحمیل نمودند. در خلال جنگ فوق بیت المقدس شرقی که تحت کنترل اردنی ها و فلسطینیان بود به طور کامل به تصرف رژیم اسرائیل درآمده و تا امروز اشغال این شهر مقدس ادامه داشته است.


تصویر فوق جنگ مصر و اسرائیل در سال 1956 موسوم به جنگ کانال سوئز را نشان می دهد.

در ششم اکتبر 1973 رهبران دو کشور مصر و سوریه در اقدامی پیش دستانه و جهت جبران شکست های وارده به اسرائیل حمله نمودند. سرعت برق آسای اعراب به حدی بود که به گفته ی آگاهان مسائل نظامی فاصله اندکی تا ریخته شدن صهیونیست ها به دریا وجود داشت، با این حال و در آخرین دقایق آمریکایی ها مستقیما به حمایت از ارتش صهیونیستی پرداخته و مانع از شکست آن شدند. ارتش اسرائیل توانست در مدت اندکی شکست های وارده را جبران نموده و نیروهای عربی را به عقب براند. سرانجام طرفین تن به آتش بس مجدد دادند.


رهبری مصر در خلال جنگ 73 را انور سادات بر عهده داشت. شکست مجدد اعراب در این جنگ، برتری مطلق تسلیحاتی صهیونیست ها و انتشار اخباری مبنی بر دستیابی اسرائیل به سلاح های اتمی موجب ایجاد تردید در ادامه نبرد با اسرائیلی ها شد و همین امر موجب شد که سادات در اولین گام با خیانت به جهان عرب و تلاش برای بازپس گیری سرزمین های مصری دست دوستی را به سوی مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسرائیل دراز نموده و موجب دوپاره شدن جهان عرب را فراهم آورد.


خروج مصر از دایره کشورهای عرب دشمن اسرائیل و سپس صلح اردن با تل آویو توام با اشتباهات استراتژیک پی در پی رهبری فلسطینی ها به مرور موضع آن ها را تضعیف نموده و به سوی سازش با اسرائیل سوق داده است. رهبری فلسطین از ابتدای دهه نود میلادی قرن پیش مذاکرات سازش با طرف اسرائیلی را آغاز نمود، مذاکراتی که در پی یافتن حقوق حداقلی برای فلسطینی هاست. با این حال و با وجود گذشت بیش از دو دهه از معادهدات صلح اسلو و مادرید، هم چنان فلسطینی ها در دستیابی به حقوق اولیه خود ناکام مانده اند.


روی کار آمدن جریان های اسلامی در فلسطین و لبنان و عدم صلح میان سوریه با رژیم اسرائیل همچنان زمینه تداوم تلاش اعراب برای احقاق حقوق خود را در پی داشته است. با این حال و از همان ابتدا، آمریکایی ها و شماری از اعضای بین المللی در راستای پادرمیانی میان اعراب و اسرائیلی ها گام برداشته اند. وضع آتش بس در میان مناطق درگیری و ایجاد مناطق حائل یکی از راهکارهای سازمان ملل متحد تا به امروز بوده است. لذا در طول چند دهه اخیر نیروهای بین المللی مورد قبول طرفین در مناطق مورد مناقشه استقرار یافته اند.


نیروهای حافظ صلح سازمان ملل مستقر در لبنان که به اختصار یونیفیل نامیده می‌شوند گروهی از نظامیان حافظ صلحی هستند که از سوی سازمان ملل متحد به این منطقه گسیل شده‌اند. این نیروها بر اساس تصمیم شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه ۴۲۵ شورای امنیت و همچنین قطعنامه ۴۲۶ این سازمان که در مارس ۱۹۷۸ به تصویب رسید به این منطقه اعزام شده‌اند تا عقب نشینی اسرائیل از لبنان را تایید کرده، صلح و آشتی را به منطقه بازگردانند و به دولت لبنان کمک کند تا نفود خود را در منطقه افزایش دهد. با این حال حافظین صلح سازمان ملل علاوه بر مرزهای جنوبی لبنان، در میان مناطق مورد مناقشه اسرائیل با دولت سوریه نیز مستقر بوده اند.


نکته حائز اهمیت در این باره آن که به دلیل روابط حسنه محمد رضا شاه پهلوی با رژیم صهیونیستی از یک سو و عضویت ایران به عنوان کشوری اسلامی در مجامع جهانی از سوی دیگر زمینه آن را فراهم آورده بود که طرفین بر استقرار نیروهای ایرانی به عنوان نیروی حائل اتفاق نظر پیدا نمایند. شهریور 1352 یکی از زمان هایی است که مجددا شماری از نیروهای ارتش ایران ذیل نام سازمان ملل متحد به جنوب لبنان و در میان منطقه حائل با اسرائیل اعزام شدند. اکنون و در چهل و سومین سالروز آن واقعه بر آن شدیم در این نوشتار به بررسی روابط حسنه میان دولت وقت پهلوی با رژیم اسرائیل بپردازیم و از روابط پنهان و اقدامات محمد رضا شاه پهلوی در شکست مبارزه اعراب پرده برد داریم.


فریدون آسرایی خواننده پاپ کشورمان از جمله افرادی است که دوران خدمت سربازی‌اش را در بلندی‌های جولان در سال 1355 و در قالب سربازان حافظ صلح سازمان ملل متحد گذرانده است.
برسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط ایران


از رژیم پادشاهی حاکم بر ایران به عنوان یکی از اولین کشورهای اسلامی نام برده می شود که رژیم اشغالگر اسرائیل را برسمیت شناخت. دولت ایران در زمان نخست‌وزیری محمد ساعد مراغه‌ای حدود ۱ سال پس از تشکیل اسرائیل (۲۳ اسفند ۱۳۲۸) این رژیم را به طور دوفاکتو به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را در بیت المقدس دایر کرد. «ویلیام شوکراس» درکتاب «آخرین سفر شاه» درباره‌ی شناسایی اسراییل توسط ایران برای اولین بار فاش می‌سازد که اسراییل شناسایی خود را با پرداخت 400هزار دلار به ساعد به دست آورد.

با این حال رابطه برقرار شده دیرنپایید و با روی کار آمدن دکتر محمد مصدق منقطع گردید. دولت مصدق در 15 تیر 1330 با توجه به اعتراض‌های مردم و برخی از نمایندگان مجلس، شناسایی اسراییل را باز پس می‌گیرد. اقدام ایران باعث محبوبیت مجدد ایران در بین کشورهای اسلامی می شود، دکتر نصر الله شیفته نقل می کند: «در مسافرت مصدق به نیویورک در فرودگاه رم یک خبرنگار مصری با چشمانی اشک آلود دست خود را دامان دکتر مصدق اندخته و با صدایی خفه گفت: تو موجب فخر و مباهات مشرق زمینی ها شده ای، مشرق زمین باید به وجود تو افتخار کند، زیرا از موقعی که ایران نهضت مقدس خود را آغاز کرده است، ما مصری ها، عراقی ها، افغانی ها، سوری ها همه جا با احترام و عزت و آبرو روبرو می شویم، اما متاسفانه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 دوباره رابطه‌ی ایران با اسراییل آغاز شده و تا پیروزی انقلاب اسلامی تدوام می‌یابد.


خنجر شاه بر پیکر مسلمانان

دوره حکومت محمدرضا پهلوی، دوره همکاری و تعاون جدی شاه با رژیم صهیونیستی است؛ به طوری که گسترده ترین روابط امنیتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را دولت برکشیده انگلستان و تحت الحمایه ایالات متحده در ایران با رژیم صهیونیستی داشت. این همکاری و حمایت یکی از علل اصلی سقوط رژیم شاه بود که به شدت پنهان نگه داشته می شد.
استراتژی خزنده و رازآلود صهیونیست‌ها در ایران عصر پهلوی، از جمله اسرار ناگفته و پنهان تاریخ معاصر است. حضور عوامل یهود در رأس دستگاه سلطنت و مراکز مهم تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری، ایران عصر پهلوی را به پایگاهی سیاسی و استراتژیک برای صهیونیست‌ها تبدیل کرده بود. عناصر یهود در نتیجه‌ی پیروی بی‌چون و چرای دولت مردان ایرانی از آن‌ها، بر سیاست و اقتصاد کشور پنجه انداخته بودند. بنابر اسناد منتشره از سازمان سیا «در زمان وقوع انقلاب ایران، انگیزهٔ اصلی روابط اسرائیل با ایران در سالهای اولیهٔ تأسیس، توسعه یک تفکر حامی اسرائیل و ضدّ عرب در میان برخی از صاحب‌منصبان ایرانی بوده است».
 
پیوندهای گسترده میان ایران و آمریکا، و جایگاه ایران در مهار کمونیسم و ژاندارم منطقه، دولت ایران را ناگزیر به سمت بهبود روابط با اسرائیل سوق داد. البته، به رغم روابط گسترده میان دو کشور، هیچ‌گونه رابطة سیاسی رسمی میان آنها وجود نداشت و شاه و دولت، به دلیل نکوهش مخالفان سیاسی خود، به شدت تمایل داشتند که روابط دو کشور محرمانه باقی بماند.
رضا صفی‌نیا (وسط) نماینده تام الاختیار ایران در بیت المقدس در حال گفت‌و‌گو با بن گوریون- اول ژوئن ۱۹۵۰.
 
در دو دهه چهل و پنجاه شمسی، حضور گسترده مختصصان و سرمایه‌گذاران اسرائیلی از یک سو و وجود محافل فراماسونری و بهائیت به عنوان ستون پنجم صهیونیست‌ها از سوی دیگر، گستره نفوذ مقامات صهیونیستی را در میان نخبگان سیاسی افزایش داد.
 
تأمین بخش عظیمی از نفت اسرائیل به وسیله ایران، تأسیسات اطلاعاتی مشترک، آموزش نظامیان ایران در اسرائیل و تمایل ایران به دستیابی به تکنولوژی پیشرفته اسرائیلی، روابط دو رژیم را روز به روز نزدیک‌تر می‌ساخت. دو کشور از این همکاری‌ها سود می‌بردند. عوامل بازدارنده‌ای نیز وجود داشت که رفتار سیاسی رژیم ایران نسبت به اسرائیل محدودیت پدید می‌آورد. اعتراض‌های داخلی و تنفر عمومی مردم ایران و فشار و تهدیدهای کشورهای عرب منطقه، فرصت برقراری روابط رسمی را از دو کشور گرفت. ارتباط میان آنها، در عین گسترش، همیشه در هاله‌ای از ابهام و نگرانی باقی ماند تا این که با پیروزی انقلاب اسلامی برای همیشه پایان پذیرفت.
رضا صفی‌نیا، نماینده ویژه ایران در اسرائیل، در حال ورود به منزل شخصی حییم وایزمن، رئیس‌جمهور اسرائیل در شهر رخووت، روز استقلال اسرائیل در سال ۱۹۵۰
 
شاه همواره در دیدار با مقامات اسرائیلی نسبت به وعده‎های خود در خصوص ادامه روند نفت وفادار بود. واردات نفت اسرائیل به تدریج از 30 هزار بشکه در سال 1959 به رقم 283 هزار بشکه در روز در سال 1971 افزایش یافته است. به احتمال زیاد بین 80 تا 90 درصد این واردات از ایران تأمین شده است. بر طبق سند منتشر شده توسط سیا «...اطلاعات (به دست آمده) از منابع مختلف نشان‎دهنده این است که حداقل 75 درصد مصرف کنونی داخلی اسرائیل که در حدود 150 هزار بشکه در روز می باشد بوسیله ایران تأمین می‎شود. از این گذشته، تنها نفتی که از طریق خط لوله ترانس – اسرائیل (تیپلین) جاری و از طریق خلیج عقبه به بندر مدیترانه اشلگون به سمت شمال در حرکت می‎باشد از جانب ایران است.»
رهبران عرب نسبت به مواضع شاه در قبال اسرائیل خشمگینانه می نگریستند.


 
از زمان اشغال سرزمین های فلسطینی، عامل مؤثر در تحکیم مناسبات ایران و اسرائیل، «خط‌مشی مشترک دکترین اتحاد پیرامونی بن گوریون، اولین رئیس‌جمهوری اسرائیل و سیاست ناسیونالیسم مثبت محمدرضا پهلوی» بود. به‌موجب این دکترین، اسرائیل درصدد تحکیم روابط خود با کشورهای اطراف جهان عرب، به‌ویژه ترکیه و ایران برآمد. از نظر بن گوریون، رابطه با این کشورها در درازمدت علاوه بر خروج اسرائیل از انزوای سیاسی، منافع اقتصادی-امنیتی این رژیم را در برابر کشورهای عربی نیز تأمین می‌کرد، زیرا رژیم صهیونیستی به دلیل ماهیت خود، در میان کشورهای‏ عربی دشمن تلقی می‌شد و این مسئله تهدیدی جدی برای بقای آن محسوب ‏می‏گردید. بنابراین رابطه با ایران و سایر کشورهای منطقه، ضمن آنکه این رژیم را از انزوای سیاسی خارج می‌کرد، مانع حمایت ایران از فلسطین می‌گردید.
دیدار ارتشبد حسن طوفانیان و ارتشبد بهرام آریانا از ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل در راستای اجرایی‌شدن پروژه شکوفه.
موانع پیش روی شاه
 
روابط ایران و اسرائیل، به رغم مناسبات ویژه دو کشور، هرگز شکل رسمی به خود نگرفت. شاه و اطرافیانش بر اهمیت روابط دوستانه با اسرائیل تأکید می‌ورزیدند و تلاش می‌کردند اصرار اسرائیلی‌ها را برای برقراری مناسباتی رسمی و آشکار، پاسخ دهند؛ اما موانعی پیش رو داشتند که آنان را از این کار بازمی‌داشت. مهم‌ترین عوامل بازدارنده در روابط میان دو کشور عبارت بود از:
 
 1-مخالفت‌های وسیع و عمیق داخلی، به ویژه از سوی روحانیان و نیروهای مخالف رژیم
 
2-واکنش‌های تهدیدآمیز کشورهای عرب منطقه، به ویژه رادیکال، مانند مصر و عراق
 
از همان آغاز تشکیل دولت اسرائیل، نیروهای مذهبی در ایران به مخالفت با صهیونیست‌ها پرداختند و رهبران روحانی، مردم را به حمایت از مردم فلسطین فراخواندند. آنان از تمایلات برخی از سیاستمداران ایرانی برای برقراری روابط با اسرائیل احساس ناخوشایند داشتند. در همان زمان، آیت‌الله کاشانی موضع‌گیری سختی علیه این اقدام‌های دولت ابراز داشت. او تأکید کرد: «در هر صورت تشکیل دولت [صهیونیستی] در آتیه کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آن تنها متوجه اعراب فلسطین نمی‌گردد و علی ایحال بر تمام مسلمین عالم است از هر طریقی که می‌شود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند.»
شاه نقش بسزایی در ایجاد گفتگو میان مصر و اسرائیل ایفا نمود.
 
روند فوق از سال 1342 و با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی شکل جدیدی به خود گرفته بود. سخنان مکرر رهبری نهضت مبنی بر ضرورت مقابله با اسرائیل و حضور میدانی شمار کثیری از ایرانیان در جبهه های نبرد بر علیه اسرائیل، بیش از هر زمانی رژیم پهلوی را تحت فشار گذارده بود.


 
وقتی شاه واسطه دوستی اعراب و اسرائیل می شود
 
از زمان انقلاب افسران در مصر در سال 1952 این کشور از یوغ انگلستان در آمده و در طول سال های جنگ سرد بسان متحدی در کنار اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت. آغاز تغییرات بنیادین در مصر را می توان از تصمیم سادات جهت کاستن روابط با شوروی و همکاری بیشتر با آمریکا دانست. انور سادات در اقدامی غیر منتظره ضمن اخراج مستشاران شوروی به کاهش روابط اقتصادی با مسکو تمایل نشان داد.
شهید چمران از جمله افرادی است که پیش از وقوع انقلاب در نبرد بر علیه اسرائیل مشارکت می جست.
 
انور سادات که پیشتر سابقه سال ها حضور در میادین نظامی بر علیه اسرائیل را در کارنامه خود دارد از نیمه دوم دهه هفتاد میلادی به سوی گفتگوهای پنهانی با اسرائیل متمایل شد. تصمیم سادات مبنی بر نزدیکی با آمریکا و از در صلح در آمدن با اسرائیل را می توان نقطه ی عطفی در تاریخ مصر و جهان عرب دانست. به واقع تصمیم سادات جهت برقراری ارتباط با اسرائیل زمینه ی دوپارگی در جهان عرب را فراهم آورد، امری بر خلاف سال ها کوشش عبدالناصر که در راستای برادری در میان اعراب می کوشید. به باور سادات رخداد فوق می توانست با گذر زمان و با اتکا به حمایت های مالی آمریکا زمینه پیشرفت و نوآوری در مصر را فراهم آورد.
 تصویر فوق به ترتیب از راست: مناخیم بگین ( نخست وزیر اسرائیل)، جیمی کارتر (رئیس جمهور آمریکا) و انور سادات را در زمان پذیرش توافق کمپ دیوید نشان می دهد.
تصمیم استراتژیک آمریکا جهت شکافتن صفوف اعراب و قطع نفوذ شوروی در مصر در این مقطع زمانی از چندین روش پیگیری می شد. در ایران محمد رضا شاه پهلوی بسان متحد قدرتمند غرب در منطقه به ایفای نقش می پرداخت، از همین رو روابط تهران با قاهره به دلیل نزدیکی مصر به شوروی و نزدیکی تهران به اسرائیل در سردی مطلقی به سر می برد. با ارسال سیگنال هایی از سوی سادات جهت آمادگی برای تغییرات بنیادین در مصر، شاه ایران نقشی فعال بازی کرده و ضمن ارتقای روابط با قاهره به عنوان میانجی گری فعال تلاش نمود باب گفتگو میان قاهره و تل آویو را فراهم نماید. از آن پس است که روابط سادات با شاه ایران گرم و صمیمی شده و این مصر بود که پس از انقلاب به عنوان تنها کشور جامعه بین المللی پذیرای شاه ایران بود.
 
سرانجام و پس از گفتگوهای پیدا و پنهان و با واسطه گری آمریکا و ایران، رژیم سادات در اقدامی غیر قابل تصور خط خود را از سایر جهان عرب جدا نموده و با وضع پیمانی با اسرائیل از در صلح در می آید، پیمانی که در 17 سپتامبر 1978 و با نام صلح کمپ دیوید شهرتی جهانی پیدا می کند. در این پیمان دو طرف مصری و صهیونیستی با وساطت طرف آمریکایی تعهداتی را در قبال یکدیگر پذیرا می شوند.
با پیروزی انقلاب، مکان استقرار دیپلمات های اسرائیلی به سفارت فلسطین تغییر نام داد.
 
وضع کمپ دیوید منجر به طرد مصر از جهان عرب گردید. اتحادیه عرب مصر را از این اتحادیه اخراج کرده و تمامی کشورهای عربی بر علیه قاهره موضع گرفتند. انزوای مصر در جهان عرب منجر به نزدیکی بیش از پیش سادات به اسرائیل، آمریکا و ایران شاهنشاهی گردید. با این حال اقدام سادات با پذیرش کمپ دیوید قبح عدم ارتباط با اسرائیل شکاند، امری که بعدها توسط اردن و شماری از کشورهای دیگر عربی نیز تداوم یافت.
 
یک سال پس از وضع کمپ دیوید، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روحیه مضاعفی را برای انقلابیون فلسطینی در پی داشت. ایران تا پیش از انقلاب به عنوان یکی از بزرگترین متحدین اسرائیل در منطقه محسوب می شد، با این حال و پس از پیروزی انقلاب، رهبران انقلابی مستقر در تهران حمایت از فلسطین و مقابله با اسرائیل را بخشی از آرمان های خود خواندد. وقوع انقلاب در ایران و سقوط شاه زمینه نارضایتی سادات را در پی داشت