تصاویری از سفر آیت الله خامنه‌ای به نیویورک

تصاویری از سفر آیت الله خامنه‌ای به نیویورک

در روز 30 شهریور ماه 1366، حضرت آیت الله خامنه‌ای (رئیس جمهور وقت)، برای شرکت در چهل و دومین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد و سخنرانی در آن، تهران را ترک و عازم نیویورک شدند. سخنرانی بلیغ و پرنکته ایشان که دور روز بعد یعنی در روز31 شهریور ماه در مجمع عمومی سازمان ملل ایراد شد، در میان حاضران و نیز رسانه‌های جهان بازتابی نمایان یافت و البته خشم محافل آمریکایی و صهیونیستی جهان را نیز در پی داشت. تصاویری که در پی می‌آید، جلوه هایی از این سفر را در خود دارد:

  • تصاویری از سفر آیت الله خامنه‌ای به نیویورک
     
  •  
  • تصاویری از سفر آیت الله خامنه‌ای به نیویورک
     
  •  
  • تصاویری از سفر آیت الله خامنه‌ای به نیویورک
     
  • تصاویری از سفر آیت الله خامنه‌ای به نیویورک
     
  •  
  • تصاویری از سفر آیت الله خامنه‌ای به نیویورک
     
  •  
  • تصاویری از سفر آیت الله خامنه‌ای به نیویورک
     
  • تصاویری از سفر آیت الله خامنه‌ای به نیویورک
     
  •  
  • تصاویری از سفر آیت الله خامنه‌ای به نیویورک
     
  •  
  • تصاویری از سفر آیت الله خامنه‌ای به نیویورک
     
 

كودتاي سياه به روايت تصاوير

كودتاي سياه به روايت تصاوير

کودتای سوم اسفند 1299 را می‌توان نقطه عطفی در روابط سیاسی ایران و انگلیس دانست چرا که با انقلاب اکتبر 1917، سلسله قاجار از حمایت روسیه محروم شد و هنگام آن رسیده بود که رقیب دیرینه او، انگلیس بدون نیاز به تقسیم منابع با رقیب به تدریج حضور گسترده خود را در ایران بیش از پیش تثبیت نماید. هدف از کودتای 1299 براندازی احمدشاه نبود بلکه کودتا به مثابه اولین کیش برای مات کردن آخرین شاه قاجار به شمار می‌رفت. ژنرال آیرونساید به رضاخان تأکید می‌کند که : « اقدام قهرآمیزی برای سرنگون کردن شاه خودکامه صورت ندهد و به دیگران هم اجازه و امکان چنان اقدامی را ندهد . با قرار گرفتن رضاخان در رأس نیروی نظامی، اهرم اجرایی کودتا شکل می‌گیرد. اما این جریان بدون حمایت عناصر داخلی و نیروهای سیاسی میسر نمی‌شد. سید ضیاءالدین طباطبایی یکی از قسم‌خوردگان کودتا و تنها غیرنظامی این جمع است که در تحقق یافتن کودتا نقش شایان توجهی دارد.  می‌گویند پنج نفر برای انجام کودتا با یکدیگر متحد شده و همقسم شده پشت قرآن را هم مهر کرده‌اند... این پنج نفر عبارت بودند از : سیدضیاءالدین، رضاخان میرپنجه، ماژور مسعودخان، سرهنگ احمد آقاخان ــ امیراحمدی ــ و کلنل کاظم خان ــ‌سیاح ــ سید ضیاءالدین هم هنگام طرح اعتبارنامه‌اش در مجلس دوره چهاردهم چنین بیان کرده است : دو روز پیش از کودتا من رفتم به شاه‌آباد. جلسه‌ای تشکیل شد در شاه‌آباد از بنده و آقای رضاخان میرپنج و از آقای احمد آقاخان که آن وقت سرهنگ بود و از آقای ماژور مسعودخان و از آقای کاظم خان. من آنها را دیدم؛ چه دیدم و چه صحبت کردیم و چه تصمیم گرفتیم، از اسرار ماست؛ ولی یک خبری را به شما می‌گویم و آن این است که ما پنج نفر قسم خوردیم که به ایران خدمت کنیم.

 

  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  •  
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  •  
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  •  
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  •  
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  •  
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  •  
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  •  
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  •  
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  •  
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  •  
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  •  
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
  •  
  • كودتاي سياه به روايت تصاوير
     
 

زندان قصر به روایت تصاویر

زندان قصر به روایت تصاویر

فتحعلیشاه قاجار درسال1177 ه.ش درسال دوم سلطنت خودفرمان داد تابيرون از تهران قصري برايش بسازند. محل قصر در جايی انتخاب شد که در آن زمان به اراضي خرم آبادمعروف بود. آن محل درآن هنگام در دره ماهور بود،لذا ناگزيرشدند بعضی از قسمت هارا بتراشند وقسمت های ديگررا پرکنند. آن گاه در آن جا يک عمارت بزرگ شامل بيرونی، اندرونی،کلاه فرنگی واستخر بنا کردند. این قصر به تدریج از دوره ناصرالدین شاه باکم توجهی ازرونق اولیه افتاد.ناصرالدین شاه امرکرد که فوج قزاق اردوی سالیانه خودرا در این محوطه برپا سازد که این شروع کاربری نظامی این منطقه بود. دردوره مظفرالدین شاه باغ قصرقجر به دست اداره ژاندارمری افتاد، باغ به تدریج کاربری خودرااز دست دادو قصر نیزمتروکه و به ویرانه تبدیل شد. بخش های زیادی از قصرقاجار در سال1284 ه.ش براثر بارش شديد باران و وقوع سيل، تخریب شد.با این حال بقایای ساختمان قصرقاجار تا 1337 هجری شمسی باقی بود . حدود یکصد و سی سال بعد از ساخته شدن قصر قاجار  شالوده های اولین زندان نوین ایران بر پای ویرانه های قصر و زمین های پایین دست آن بنا نهاده شد.  تا از آبان ماه سال 1308 هجری  شمسی  نام "زندان قصر" را به خود گیرد.  با پیروزی انقلاب اسلامی و دستاورد های درخشان جمهوری اسلامی ایران، بر اساس برنامه های توسعه فرهنگی شهر تهران در زمان مدیریت جناب آقای دکتر محمد باقر قالیباف، شهردار محترم تهران، در آبان ماه 1391 به نام "باغ موزه قصر" گشوده شد تا روایتگر بخشی از تاریخ و فرهنگ دو سده گذشته این سرزمین باشد.

  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
  •  
  • زندان قصر به روایت تصاویر
     
 

تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم اول)

تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم اول)

ماجرای تولد رژیم صهیونیستی به اشغال فلسطین توسط انگلستان در جریان جنگ جهانی اول باز می گردد؛ زمانی که یهودیان صهیونیست که از دهه‌ها قبل با مهاجرت به فلسطین ایده تاسیس کشوری یهود را دنبال می کردند پس از آنکه انگلیس قیومیت فلسطین را از آن خود کرد گام های نخستین تاسیس کشور یهود را بر داشتند. یکی از مهمترین این اقدامات برای تاسیس کشور مستقل در سال 1917 انجام گرفت؛ "لرد روچیلد" که سرپرستی فدراسیون صهیونیسم در انگلستان را به عهده داشت، پیش نویس لایحه‌ای را به "بالفور"، وزیر خارجه وقت انگلیس تحویل داد که در آن خواستار حمایت از تشکیل کشوری یهود در فلسطین شده بود. بالفور نیز در اعلامیه‌ای حمایت انگلیس از تشکیل یک دولت یهود در فلسطین را اعلام کرد.  از این تاریخ تا 14 می 1948 مقاومت مردم فلسطین با اشغالگری صهیونیست ها به اشکال مختلف انجام گرفت؛ اما جنگ جهانی دوم و نسل کشی یهودیان به دست آلمان نازی باعث شد تا صهیونیست ها بتوانند مهمترین گام برای تاسیس دولت یهود را بر دارند.از سوی دیگر با آغاز دوران قیومیت انگلیس موج مهاجرت یهودیان به فلسطین به راه افتاد به طوری که در طی 30 سال، جمعیت یهودیان 12 برابر شد. مهاجران با حمایت بریتانیا سازمان نظامی کاملی تشکیل دادند و همزمان زمین های فلسطینیان را به چند برابر قیمت تصاحب کردند. در 14 می سال 1948 قیومیت بریتانیا بر فلسطین به پایان رسید اما صهیونیست ها بلافاصله و در همان روز با انتشار منشور استقلال، موجودیت کشور اسرائیل را اعلام کردند؛ فلسطینیان این روز را "روز نکبت" نام گذاری کرده‌اند.درست فردای آن روز، ارتش‌های کشورهای عربی و گروه زیادی از چریک‌های داوطلب عرب به محدوده کشور تاره تاسیس اسرائیل از چند جبهه حمله بردند اما نهایتا این حملات با شکست اعراب به پایان رسید.  "رابرت کاپا" عکاس مشهور جنگ همزمان با پایان قیومیت انگلیس و تاسیس رژیم صهیونیستی در فلسطین به این کشور سفر می کند و مهمترین لحظات تاریخ معاصر این منطقه را در قالب تصویر به ثبت می ‌رساند.کاپا که پیش از اعلام منشور استقلال اسرائیل به سرزمین اشغالی می‌آید تا پس از اعلام موجودیت این رژیم و آغاز جنگ اعراب در آنجا می‌ماند و عکاسی می کند. مهاجرت یهودیان و زندگی آنها در مناطق تحت اشغال در عکس هایی که او در این مدت گرفته است قابل مشاهده است. عکس های او از لحظه قرائت اعلامیه استقلال اسرائیل در موزه وقت تل‌آویو توسط "بن گورین" اولین نخست وزیر این رژیم آغاز و در ادامه مهاجرت یهودیان به سرزمین های اشغالی  و زندگی در آنجا را شامل می‌شود.

 

  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم اول)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم اول)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم اول)
     
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم اول)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم اول)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم اول)
     
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم اول)
     
 

تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین

تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین 

ماجرای تولد رژیم صهیونیستی به اشغال فلسطین توسط انگلستان در جریان جنگ جهانی اول باز می گردد؛ زمانی که یهودیان صهیونیست که از دهه‌ها قبل با مهاجرت به فلسطین ایده تاسیس کشوری یهود را دنبال می کردند پس از آنکه انگلیس قیومیت فلسطین را از آن خود کرد گام های نخستین تاسیس کشور یهود را بر داشتند. یکی از مهمترین این اقدامات برای تاسیس کشور مستقل در سال 1917 انجام گرفت؛ "لرد روچیلد" که سرپرستی فدراسیون صهیونیسم در انگلستان را به عهده داشت، پیش نویس لایحه‌ای را به "بالفور"، وزیر خارجه وقت انگلیس تحویل داد که در آن خواستار حمایت از تشکیل کشوری یهود در فلسطین شده بود. بالفور نیز در اعلامیه‌ای حمایت انگلیس از تشکیل یک دولت یهود در فلسطین را اعلام کرد.  از این تاریخ تا 14 می 1948 مقاومت مردم فلسطین با اشغالگری صهیونیست ها به اشکال مختلف انجام گرفت؛ اما جنگ جهانی دوم و نسل کشی یهودیان به دست آلمان نازی باعث شد تا صهیونیست ها بتوانند مهمترین گام برای تاسیس دولت یهود را بر دارند.از سوی دیگر با آغاز دوران قیومیت انگلیس موج مهاجرت یهودیان به فلسطین به راه افتاد به طوری که در طی 30 سال، جمعیت یهودیان 12 برابر شد. مهاجران با حمایت بریتانیا سازمان نظامی کاملی تشکیل دادند و همزمان زمین های فلسطینیان را به چند برابر قیمت تصاحب کردند. در 14 می سال 1948 قیومیت بریتانیا بر فلسطین به پایان رسید اما صهیونیست ها بلافاصله و در همان روز با انتشار منشور استقلال، موجودیت کشور اسرائیل را اعلام کردند؛ فلسطینیان این روز را "روز نکبت" نام گذاری کرده‌اند.درست فردای آن روز، ارتش‌های کشورهای عربی و گروه زیادی از چریک‌های داوطلب عرب به محدوده کشور تاره تاسیس اسرائیل از چند جبهه حمله بردند اما نهایتا این حملات با شکست اعراب به پایان رسید.  "رابرت کاپا" عکاس مشهور جنگ همزمان با پایان قیومیت انگلیس و تاسیس رژیم صهیونیستی در فلسطین به این کشور سفر می کند و مهمترین لحظات تاریخ معاصر این منطقه را در قالب تصویر به ثبت می ‌رساند.کاپا که پیش از اعلام منشور استقلال اسرائیل به سرزمین اشغالی می‌آید تا پس از اعلام موجودیت این رژیم و آغاز جنگ اعراب در آنجا می‌ماند و عکاسی می کند. مهاجرت یهودیان و زندگی آنها در مناطق تحت اشغال در عکس هایی که او در این مدت گرفته است قابل مشاهده است. عکس های او از لحظه قرائت اعلامیه استقلال اسرائیل در موزه وقت تل‌آویو توسط "بن گورین" اولین نخست وزیر این رژیم آغاز و در ادامه مهاجرت یهودیان به سرزمین های اشغالی  و زندگی در آنجا را شامل می‌شود.

 

  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     

تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین

تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین 

ماجرای تولد رژیم صهیونیستی به اشغال فلسطین توسط انگلستان در جریان جنگ جهانی اول باز می گردد؛ زمانی که یهودیان صهیونیست که از دهه‌ها قبل با مهاجرت به فلسطین ایده تاسیس کشوری یهود را دنبال می کردند پس از آنکه انگلیس قیومیت فلسطین را از آن خود کرد گام های نخستین تاسیس کشور یهود را بر داشتند. یکی از مهمترین این اقدامات برای تاسیس کشور مستقل در سال 1917 انجام گرفت؛ "لرد روچیلد" که سرپرستی فدراسیون صهیونیسم در انگلستان را به عهده داشت، پیش نویس لایحه‌ای را به "بالفور"، وزیر خارجه وقت انگلیس تحویل داد که در آن خواستار حمایت از تشکیل کشوری یهود در فلسطین شده بود. بالفور نیز در اعلامیه‌ای حمایت انگلیس از تشکیل یک دولت یهود در فلسطین را اعلام کرد.  از این تاریخ تا 14 می 1948 مقاومت مردم فلسطین با اشغالگری صهیونیست ها به اشکال مختلف انجام گرفت؛ اما جنگ جهانی دوم و نسل کشی یهودیان به دست آلمان نازی باعث شد تا صهیونیست ها بتوانند مهمترین گام برای تاسیس دولت یهود را بر دارند.از سوی دیگر با آغاز دوران قیومیت انگلیس موج مهاجرت یهودیان به فلسطین به راه افتاد به طوری که در طی 30 سال، جمعیت یهودیان 12 برابر شد. مهاجران با حمایت بریتانیا سازمان نظامی کاملی تشکیل دادند و همزمان زمین های فلسطینیان را به چند برابر قیمت تصاحب کردند. در 14 می سال 1948 قیومیت بریتانیا بر فلسطین به پایان رسید اما صهیونیست ها بلافاصله و در همان روز با انتشار منشور استقلال، موجودیت کشور اسرائیل را اعلام کردند؛ فلسطینیان این روز را "روز نکبت" نام گذاری کرده‌اند.درست فردای آن روز، ارتش‌های کشورهای عربی و گروه زیادی از چریک‌های داوطلب عرب به محدوده کشور تاره تاسیس اسرائیل از چند جبهه حمله بردند اما نهایتا این حملات با شکست اعراب به پایان رسید.  "رابرت کاپا" عکاس مشهور جنگ همزمان با پایان قیومیت انگلیس و تاسیس رژیم صهیونیستی در فلسطین به این کشور سفر می کند و مهمترین لحظات تاریخ معاصر این منطقه را در قالب تصویر به ثبت می ‌رساند.کاپا که پیش از اعلام منشور استقلال اسرائیل به سرزمین اشغالی می‌آید تا پس از اعلام موجودیت این رژیم و آغاز جنگ اعراب در آنجا می‌ماند و عکاسی می کند. مهاجرت یهودیان و زندگی آنها در مناطق تحت اشغال در عکس هایی که او در این مدت گرفته است قابل مشاهده است. عکس های او از لحظه قرائت اعلامیه استقلال اسرائیل در موزه وقت تل‌آویو توسط "بن گورین" اولین نخست وزیر این رژیم آغاز و در ادامه مهاجرت یهودیان به سرزمین های اشغالی  و زندگی در آنجا را شامل می‌شود.

 

  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     
  •  
  • تصاویری از روز نکبت و مهاجرت یهودیان به فلسطین (آلبوم دوم)
     

وزیر  وزارت آموزش و پرورش

وزیر بهایی وزارت آموزش و پرورش

 فرخ‌رو پارسا در اسفند ماه 1301 ش در قم متولد شد. مادرش فرخ‌آفاق پارسا مدیر مجله «جهان زنان» به دلیل نوشتن مقاله‌ای درباره «لزوم تعلیم و تربیت مساوی برای دختر و پسر» به قم تبعید شد. وی پس از به دنیا آوردن فرزندش با میان‌جیگری نخست وزیر وقت به تهران بازگشت، پدرش فرخ‌دین پارسا کارمند وزارت بازرگانی و مدیر مجله «اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران» و «عصر جدید » بود. در اردیبهشت 1344ش هادی هدایت، وزیر وقت آموزش و پرورش، فرخ رو پارسا را به سمت معاون پارلمانی آن وزارتخانه منصوب نمود. وی پس از انتخاب در این پست درصدد برآمد تا عده‌ای از افراد حزبی را (حزب نوین ) وارد دستگاه نماید که این امر با مخالفت وزیر وقت مواجه گشت.  البته از همان ابتدای به معاونت رسیدن فرخ‌رو پارسا مخالفت‌هایی از طرف روحانیون و عده‌ای از فرهنگیان به جهت بهایی بودن این فرد آغاز شده بود. سرانجام کارشکنی‌های فرخ رو پارسا و دوستانش علیه نخست وزیر وقت، هادی هدایتی، به ثمر رسید و او در 5 شهریور 1347ش از سوی هویدا به وزارت آموزش و پرورش منصوب گردید. فرخ‌رو پارسا طی هفت سال وزارت در وزارتخانه آموزش و پرورش کابینه امیر عباس هویدا بزرگترین ضربه‌ها را به ساختار آن وزارتخانه وارد کرد.  سرانجام پس از پیروزی انقلاب اسلامی وی محاکمه و در تاریخ 18/2/1359 به اعدام محکوم گردید.

 

  • وزیر بهایی وزارت آموزش و پرورش
     
  •  
  • وزیر بهایی وزارت آموزش و پرورش
     
  •  
  • وزیر بهایی وزارت آموزش و پرورش
     
  • وزیر بهایی وزارت آموزش و پرورش
     
  •  
  • وزیر بهایی وزارت آموزش و پرورش
     
  •  
  • وزیر بهایی وزارت آموزش و پرورش
     
  • وزیر بهایی وزارت آموزش و پرورش
     
  •  
  • وزیر بهایی وزارت آموزش و پرورش
     
  •  
  • وزیر بهایی وزارت آموزش و پرورش
     
  • وزیر بهایی وزارت آموزش و پرورش
     
  •  

 

نخست وزیر بی جلال و بی جبروت

نخست وزیر بی جلال و بی جبروت

 
  • نخست وزیر بی جلال و بی جبروت
     
  •  
  • نخست وزیر بی جلال و بی جبروت
     
  •  
  • نخست وزیر بی جلال و بی جبروت
     
  • نخست وزیر بی جلال و بی جبروت
     
  •  
  • نخست وزیر بی جلال و بی جبروت
     
  •  
  • نخست وزیر بی جلال و بی جبروت
     
  • نخست وزیر بی جلال و بی جبروت
     
  •  
  • نخست وزیر بی جلال و بی جبروت
     
  •  

 

كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير

كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير 

 کاخ گلستان یکی از آثاری است که به تازگی در یونسکو به ثبت جهانی رسیده است. این کاخ با تمام زیبایی‌های وصف‌ناپذیرش شاهد حکمرانی سلاطینی بوده که در کمال خودخواهی و با نگاهی از سر کوته‌فکری به مردمی نجیب و صبور حکم رانده‌اند.  قدمت این کاخ به زمان سلطنت شاه طهماسب اول صفوی بازمی‌گردد و از چند کاخ و عمارت جداگانه تشکیل شده که مهم‌ترین آنها در زمان قاجاریه ساخته شده و به عنوان محل سکونت شاهان قاجار مورد استفاده بوده است. کاخ گلستان مسکن پادشاهانی چون آغا محمد‌خان قاجار، فتحعلیشاه قاجار، ناصرالدین‌شاه قاجار و مظفرالدین شاه قاجار بوده و دیگر پادشاهان قاجار و پهلوی بیشتر اوقات در سایر کاخ‌های واقع در تهران اقامت داشته‌اند.این کاخ را با وجود کاخ‌های متعدد در آن می‌توان به دو بخش اندرونی و بیرونی تقسیم کرد که البته اکنون فقط بخش بیرونی آن باقی مانده؛ چراکه به واسطه تنفری که رضا‌شاه پهلوی از پادشاهان قاجار داشت، به بهانه از بین‌بردن مکانی که شاهان قاجار در آن به شهوترانی می‌پرداختند آنجا را خراب کرد و وزارت دارایی به جای آن ساخته شد.

  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  •  
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  •  
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  •  
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  •  
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  •  
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  •  
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  •  
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  •  
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  •  
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
  •  
  • كاخ سلطنت قاجارها به روايت تصوير (آلبوم دوم)
     
 

فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر

فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر

پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل نظام جمهوري اسلامي در ايران ، توطئه‌هاي همه قدرتهايي كه با سقوط شاه منافعشان در ايران و در منطقه خليج فارس به مخاطره افتاده بود عليه نظام نوپاي ايران آغاز شد . در چنين شرايطي آمريكائيها و متحدان غربي و منطقه‌اي‌شان از جمله رژيم صهيونيستي و حكومت صدام حسين در صدد برآمدند با تجهيز و تقويت گروهك ها و جريانات ضد انقلاب و فعال ساختن آنها در جامعه ، انقلاب را در بدو ظهورش با بحران مواجه ساخته و جمهوري اسلامي برآمده از آن را به زانو در آورند . 

  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  •  
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  •  
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  •  
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  •  
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  •  
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  •  
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  •  
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  •  
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  •  
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
  •  
  • فاجعه هفتم تیر به روایت تصاویر
     
 

بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی

بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی

 

  • بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی
     
  •  
  • بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی
     
  •  
  • بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی
     
  • بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی
     
  •  
  • بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی
     
  •  
  • بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی
     
  • بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی
     
  •  
  • بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی
     
  •  
  • بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی
     
  • بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی
     
  •  
  • بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی
     
 
 
 
 
 

فرقه دمکرات؛ فتنه کمونیستی در کردستان

فرقه دمکرات؛ فتنه کمونیستی در کردستان

با توجه به اشغال ایران توسط قوای متفقین در جریان جنگ جهانی دوم، ارتش سرخ که در شمال ایران استقرار یافته بود؛ با زیرپا گذاشتن مفاد کنفرانس تهران، حاضر به خروج از ایران نشد و با استفاده از حضور ارتش خود در ایران به دنبال تحقق اهداف استعماری خود بود. روسها در این راستا دو هدف را در دستور کار خود قرار دادند؛ تجزیه آذربایجان و شمال کردستان در راستای وصیت‌نامه‌ی پتر و الحاق این سرزمین‌ها به سرزمین خویش (هم چون دیگر بخش های جدا شده از ایران در قراردادهای گلستان و ترکمنچای) و نیز گرفتن امتیاز نفت شمال و در نتیجه گستراندن بساطی به مانند انگلیس‌ها در جنوب ایران . از این‌رو، روز 21 آذر1324 میر جعفر پیشه‌وری، به دستور مستقیم روس‌ها، برپایی فرقه‌ی دموکرات آذربایجان و حکومت خودمختار را در آذربایجان اعلام کرد. چندی پس از آن، قاضی محمد نیز به دستور روس‌ها، با اعلام فرقه‌ی دموکرات کردستان در راستای تجزیه‌ی بخشی از مناطق کردنشین، در مهاباد اعلام جمهوری کرد. در گالری حاضر، فعالیت حزب دمکرات کردستان را به تصویر می کشد.

  • فرقه دمکرات؛ فتنه کمونیستی در کردستان
     
  •  
  • فرقه دمکرات؛ فتنه کمونیستی در کردستان
     
  •  
  • فرقه دمکرات؛ فتنه کمونیستی در کردستان
     
  • فرقه دمکرات؛ فتنه کمونیستی در کردستان
     
  •  
  • فرقه دمکرات؛ فتنه کمونیستی در کردستان
     
  •  
  • فرقه دمکرات؛ فتنه کمونیستی در کردستان
     
  • فرقه دمکرات؛ فتنه کمونیستی در کردستان
     
  •  
  • فرقه دمکرات؛ فتنه کمونیستی در کردستان
     
  •  
  • فرقه دمکرات؛ فتنه کمونیستی در کردستان
     
  • فرقه دمکرات؛ فتنه کمونیستی در کردستان
     

بختیار تیمور

بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی

 

بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی

بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی

بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی

بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی

بختیار؛ کابوس شبانه محمدرضا پهلوی

تیمور بختیار، فردی که عنوان اولین ریاست سازمان ساواک را به یدک می کشد، در سال 1296 هجری شمسی در شهرکرد متولد شد. بختیار فرزند سردار معظم بختیاری از خوانین ایل بختیاری و همچنین عموی ثریا اسفندیاری همسر دوم محمدرضا پهلوی نیز به حساب می آید. تیمور بختیار تحصیلات خود را در بیروت و دانشکده نظامی فرانسه به اتمام رساند و در سال 1315 ضمن بازگشت به تهران وارد ارتش ایران شد و به سرعت مدارج ترقی و پیشرفت را سپری نمود. بختیار در کودتای 28 مرداد 1332 خدمات شایانی به تاج و تخت پهلویها نمود و به دییل ارتباط فامیلی که با محمدرضا پهلوی پیدا نموده بود به درجه سرتیپی نایل همزمان به سمت فرمانداری نظامی تهران منصوب شد. وی در طول تصدی این پست جنایات زیادی را مرتکب شد و کوچکترین حرکت انقلابی را به شدت سرکوب می نمود. تیمور بختیار به پاس خدمات بختیار به محمدرضا پهلوی در سال 1336 تا 1339 به عنوان اولین ریاست سازمان ساواک منصوب شد. به مروز زمان و به دلیل جاه طلبیهای بختیار میان وی و محمدرضا پهلوی اختلاف بروز پیدا نمود و محمدرضاشاه به سبب سیاست نمایشی خود در گسترش فضای باز سیاسی، بختیار را از ساختار قدرت پهلوی کنار گذاشت، از انی زمان بختیار به صف مخالف رژیم پهلوی پیوست و در عراق شروع به تحریکات خارجی علیه رژیم پهلوی نمود. سرانجام بختیار توسط عاملان نفوذی ساواک در شکبه خود، در 16 مرداد 1349 به قتل رسید.

نخجوان

حقایق جالب در مورد نخجوان

حقایق جالب در مورد نخجوان

حقایق جالب در مورد نخجوان

 

جمهوری خودمختار نخجوان که با ایران مرز مشترک دارد، به تازگی به یکی از مقاصد گردشگری ایرانی‌ها تبدیل شده است. این جمهوری خودمختار بخشی از جمهوری آذربایجان است اما به وسیله‌ی خاک ارمنستان، از سرزمین‌های اصلی آذربایجان دور افتاده است. اگر شما هم دوست دارید در مورد حقایق جالب این سرزمین بیشتر بدانید، با کجارو همراه شوید.

جمهوری خودمختار نخجوان با نواحی شمال غرب کشور مرز مشترک دارد و بسیاری از هموطنان ما برای گذراندن تعطیلات دو یا سه روزه عازم نخجوان می‌شوند. در این مقاله می‌خواهیم شما را با حقایق جالب این سرزمین آشنا کنیم:

نخجوان

۱. جمهوری خودمختار نخجوان بخشی از جمهوری آذربایجان است که در غرب آذربایجان قرار دارد.

۲. جمهوری خودمختار نخجوان توسط ارمنستان از خاک اصلی آذربایجان جدا شده است.

۳. جمهوری خودمختار نخجوان در ۹ فوریه ۱۹۲۴ میلادی تاسیس شد.

۴. مساحت کل جمهوری نخجوان ۵۵۰۰ کیلومتر مربع است و از ۸ شهر، ۸ شهرستان و حدود ۲۰۳ روستا تشکیل شده است.

۵. مرکز جمهوری خودمختار نخجوان شهر نخجوان است و مساحتی حدود ۱۲ کیلومتر مربع دارد.

۶. جمهوری نخجوان ۲۲۴ کیلومتر با جمهوری ارمنستان، ۱۶۳ کیلومتر با ایران و ۱۲ کیلومتر با ترکیه مرز مشترک دارد.

۷. «Gapydjik» که در رشته‌کوه «زانگزور» قرار دارد، با ۳۹۰۴ متر بلندترین نقطه‌ی نخجوان است.

نخجوان

۸. نخجوان به داشتن آتشفشان‌ها و زلزله‌های مکرر و شدید شهرت دارد.

۹. جمهوری خودمختار نخجوان ذخایر غنی از سنگ مرمر، گچ، آهک و گوگرد دارد.

۱۰. در نخجوان چشمه‌های آب معدنی زیادی مانند «باداملی»، «سیراب»، «ناقاجیر» و «کیزیلجیر» دارد.

۱۱. آب‌وهوای نخجوان قاره‌ای است و دمای آن به طور متوسط در تابستان ۲۶ درجه‌ی سانتی‌گراد و در زمستان حدود منفی ۶ درجه‌ی سانتی‌گراد می‌رسد.

۱۲. به غیر از رود مرزی ارس، حدود ۴۰ رودخانه‌ی کوچک دیگر در جمهوری نخجوان وجود دارد که از آب باران و ذوب برف کوه‌ها تغذیه می‌شود.

۱۳. طبق یک افسانه، کشتی نوح قبل از رسیدن به کوه آرارات از قله‌‌های رشته‌کوه «زانگزور» عبور کرده است.

۱۴. نام جمهوری نخجوان و شهر نخجوان از این افسانه گرفته شده است؛ کلمه‌ی «Nukkhtchikhan» که بعدها به نخجوان تغییر شکل داد، به معنی «مستعمره‌ی نوح» است.

نخجوان

۱۵. جمهوری خودمختار نخجوان در سال ۱۸۱۸ طبق معاده‌ی ترکمن‌چای از ایران و در سال ۱۲۱۸ توسط ارمنی‌ها از خاک جمهوری آذربایجان جدا شد.

۱۶. اقتصاد نخجوان بر کشاورزی، صنایع غذایی و معدن استوار است و بعد از مناقشه‌ی قره‌باغ از سال ۱۹۸۸، اقتصاد، بازارها و واردات این جمهوری خودمختار دچار مشکل شده است.

۱۷. علی‌رغم این که اقتصاد همسایه‌های نخجوان مانند ایران و ترکیه رو به بهبود است، اما این روند بهبود وضعیت اقتصادی آن کند پیش می‌رود.

۱۸. از سال ۲۰۰۰ میلادی حدود سه چهارم بودجه‌ی نخجوان توسط دولت مرکزی در باکو تامین می‌شود.

۱۹. زبان رسمی مردم نخجوان آذری و خط رسمی آن‌ها لاتین است.

۲۰. نخجوان اولین منطقه از اتحاد جماهیر شوروی بود که رسما اعلام استقلال کرد (چند هفته قبل از لیتوانی).

۲۱. حیدر علی اف (رییس جمهور سابق جمهوری آذربایجان) در نخجوان به دنیا آمده است.

ژانویه سیاه باکو

ژانویه سیاه  که از آن با عنوان شنبه سیاه نیز یاد می‌شود، به سرکوب خونین جنبش استقلال‌خواهی آذربایجان که در تاریخ ۱۹–۲۰ ژانویه ۱۹۹۰ پیش از فروپاشی شوروی سابق، به دست ارتش سرخ در شهر باکو پس از اعلام حالت فوق‌العاده انجام گرفت، گفته می‌شود. انجمن یادبود، گزارش کرده‌است که اعلام حالت فوق‌العاده از طرف شوروی منجر به تنش بیشتر شده و در نهایت نیروهای شوروی بدون اعلام قبلی، اقدام به استفاده از زور برای سرکوب معترضین نمود که در نتیجه آن تعداد زیادی از شرکت‌کنندگان در تظاهرات کشته شدند. امروز از این روز با عنوان روز زنده شدن مجدد جمهوری آذربایجان یاد می‌شود

بازار تاریخی اردبیل یادگار دوران سلجوقی

بازار تاریخی اردبیل یادگار دوران سلجوقی

مجموعه تاریخی بازار سرپوشیده اردبیل در مرکز شهر با معماری سنتی و اصیل و بر گرفته از ظرافتهای هنری ایرانی – اسلامی یادگاری از دوره سلجوقیان است،اردبیل به لحاظ موقعیت ویژه سیاسی و جغرافیایی در طول تاریخ و بویژه به عنوان پایتخت صفویان از رونق اقتصادی مطلوبی برخوردار بوده که در راس آن بازار قدیمی اردبیل با قدمتی طولانی مرکزیت تمام جریانات و مبادلات تجاری، سیاسی، اجتماعی و... قرار داشت.بازار تاریخی اردبیل معروف به راسته بازار و یا "قیصریه" مجموعه ای است مرکب از تیمچه، سرا، حمام و مسجد که بنای فعلی آن از جمله آثار دوره سلجوقی، زندیه و صفویه و بر بنیان اولیه بازار ساخته شده است.

رونق بازار اردبیل در عهد صفوی

در زمان حکومت صفوی به دلیل مرکزیت، جایگاه والای دینی و واقع شدن قبور سلاطین صفوی و مهمتر از همه مقبره شیخ صفی الدین اسحاق اردبیلی جد خاندان صفوی به مانند پایتخت معنوی سلاطین صفوی بوده و این امر باعث شده این شهر و به خصوص بازار آن از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد،بنای فعلی بازار از جمله آثار دوره صفویه و زندیه است که بر بنیان اولیه بازار ساخته شده است. قسمت عمده بازار اردبیل در تغییرات شهری در نیم قرن گذشته تخریب شد و ارتباط بعضی از بخش‌های آن با مرکز بازار از بین رفت،از تقسیم‌بندی کلی بازار اردبیل می‌توان به بازار بقالان، قصابان، خراطان، سراجان، قیصریه، چاقوفروشان، کلاه‌دوزان و بسیاری سرای دیگر اشاره کرد.

بازار اردبیل با طاق‌نمای جانبی، طاق و تویزه و گنبدهای ساده که معرف آثاری از دوره صفویه و قاجاریه است شامل راسته اصلی بازار، راسته پیر عبدالملک، راسته قیصریه، راسته کفاشان، راسته غلامان، بازار زرگران، سراجان، پنبه فروشان، مسگران، چاقو سازان، آهنگران، سرای خشکبار (حاجی میرزا)، سرای گلشن، سرای وکیل، سرای نو یا زنجیرلو، سرای حاج احمد، سرای حاج شکر، سرای مجیدیه، سرای امام جمعه، سرای دوگچی و تیمچه زنجیرلی است.

مجموعه بازار با طاق های جناغی و گنبدهای ساده پوشش یافته و عرض طاق‌نمای مغازه‌ها به طور متوسط 3 متر و قطر پایه‌های طاق‌ها حدود 80 سانتی‌متر است. روشنایی داخل بازار از طریق روزنه‌های تعبیه شده در پوشش‌های گنبدی تامین می‌شود.

از دیگر بخش های مهم بازار، چهار سوق یا بازار بزرگ قیصریه است. این بخش بنایی است مدور با گنبد کروی بلند و ساده. قطر بنا در پایین 12 متر و ارتفاع تقریبی آن 13 متر است.

ثبت جهانی بازار اردبیل

مجموعه بازار تاریخی اردبیل بعد از انقلاب توسط سازمان میراث فرهنگی مرمت شد و با شماره 1690 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید.

با وجود قدمت کهن، این بازار همچنان به عنوان مهمترین بازار مورد استفاده شهروندان اردبیلی و شهروندان سایر شهرستانها است و در کنار پویایی و فراغت حاصل از تهیه آسان کالا، می تواند چشم نواز مسافران و گردشگران به دلیل معماری بی نظیر خود باشد.

پیشه وری و فرقه ی دموکرات آذربایجان

کیامهر فیروزی

Kiamehr-e  Firouziکیامهر فیروزی

بررسی بحران آذربایجان در سال‌های ۲۵- ۱۳۲۴ به عنوان یکی از پیامدهای جنگ دوم جهانی و نقش عنصر خارجی در دوره ی حکومت یکساله ی فرقه ی دموکرات بسیار حایز اهمیت است . خودداری شوروی از انجام تعهد خود مبنی بر خروج از ایران و اقدام به راه‌اندازی فرقه ی دموکرات آذربایجان و کردستان در راستای اهداف استعماری و الحاق گرایانه ی آن قابل تحلیل و بررسی است . بحران آذربایجان نخستین تقابل جهان غرب با گسترش کمونیسم بود . مجموعه ی اسناد و مدارک به دست آمده ،همچنین گواهی شاهدان عینی و سایردلایل و قراین عدیده ، مؤید این واقعیت است که فرقه ی دموکرات اساساً ساخته و پرداخته ی حزب کمونیست شوروی و شخص استالین و باقراُف بوده و نه تنها هیچگونه پایگاه اجتماعی نداشته بلکه با مقاومت مردم آذربایجان نیزمواجه شده است. سقوط فرقه به محض خروج ارتش سرخ از ایران ، مؤید این مدعا است . بررسی رویدادهای مربوط به دوره ی یکساله ی حاکمیت فرقه ی دموکرات از ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵ در جهت روشنگری و آگاهی افکار عمومی و بیان حقایق مربوطه به ویژه هنگامی اهمیت می‌یابد که برخی جریان‌های واگرا با القائات بیگانگان و تمسّک به تحریف و وارونه گویی ، غائله ی آذربایجان را حرکتی مردمی و استقلال‌طلبانه قلمداد می‌کنند !

واژگان کلیدی : آذربایجان – ایران – شوروی -فرقه دموکرات -جنگ دوم

رچه نگارنده ، آذربایجانی و اهل خلخال است اما این امر نمی‌تواند مانع از بیان حقایق تاریخی و تحقیق بی‌طرفانه باشد. تحقیق و پژوهش آن هنگام محمل علمی و آکادمیک می یابد که فارغ از تعلقات و تعصبات قومی و قبیله‌ای و دینی انجام پذیرفته باشد. بررسی و تحقیق در مورد فرقه ی دموکرات ، بدون کندوکاو در پیشینه ی سیاسی پیشه وری ، به‌سختی میسر است . سیدجعفر جوادزاده ی خلخالی که بعدها به پیشه وری تغییر نام داد ، در روستای زاویه سادات خلخال به دنیا آمد . به همراه خانواده و به دلیل فقر و تنگ‌دستی به باکو رفت . در باکو به کمک حاج معلم خلخالی به تدریس پرداخت . نویسندگی را در روزنامه ی « آچیق سوز » متعلق به مساواتی ها آغاز کرد و بعد در روزنامه ی « آذربایجان : جزء لاینفک ایران » که متعلق به دمکرات‌های شیخ محمد خیابانی بود ، ادامه داد . او در یکی از مقالاتش در این روزنامه می‌نویسد :« آذربایجان روح ایران است، همان طوری که بدن بدون روح نمی‌تواند زنده بماند ، از روح بدون بدن نیزکاری ساخته نیست. آذربایجان دست راست ایران است . بدن بدون دست به حالتی ناقص می‌تواند زندگی کند ، ولی دست بدون بدن نابود می‌گردد . خلاصه افراد خوش خیال گرفتار افکار فاسده باید بدانند که فریفتن آذربایجانی و آلت دست کردن او و محو و لگدکوب نمودن حیثیت تاریخی و شرف ملی‌اش چندان هم سهل و آسان نیست »( مرادی ،۱۳۸۸،۱۵). این مطالب را پیشه وری نوشته است . اما او یک کمونیست دوآتشه بود و وقتی منافع و مطامع حزب کمونیست برادر بزرگ ، شوروی به میان آمد ، هم او بود که در خدمت اهداف الحاق گرایانه ی شوروی قرار گرفت و به منافع ملی و تمامیت ارضی ایران پشت کرد . در این دوره او در یکی از مقالاتش می‌نویسد :« نجات و سعادت ملت و میهن من در پیشرفت رژیمی است که انقلابیون روسیه می‌خواهند و اگر غیر از لوای پرافتخار لنین، بیرق دیگری در روسیه در اهتزاز باشد، استقلال و آزادی ملت ایران همیشه در معرض خطر خواهد بود »(همان ،۵) اما حوادث بعدی نشان داد این سخن پیشه وری نادرست است و شوروی نیز به مانند همه ی کشورهای استعماری، به دنبال منافع و مطامع خویش است . پیشه وری نیز مانند همه ی کمونیست‌ها ، در خدمت منافع شوروی و مصالح ایدئولوژی کمونیسم جهانی گام برداشت و از منافع ملی چشم پوشید . مجادلات قلمی او با دکتر مصدق بر سر واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی ، مؤید این مدعا است .

Pishevari
سیدجعفر جوادزاده ی خلخالی ، مشهور به سیدجعفر پیشه وری

با ورود بلشویک‌ها به گیلان ، در راستای اهداف الحاق گرایانه و توسعه طلبانه ی شوروی و تشکیل دولت سوسیالیستی گیلان به رهبری میرزا کوچک خان ، پیشه وری به همراه هیئتی از اعضای حزب کمونیست عدالت به ایران آمد و بعدها در روزنامه ی « آژیر» نوشت که مورد استقبال نهضت جنگل قرار گرفته است . او که در دولت کودتایی احسان الله خان به سمت وزارت داخله رسید ، در دولت میرزا کوچک خان هیچ سمتی نداشت و به دلیل تشابه اسمی با سیدجعفر محسنی صومعه سرایی این اشتباه به‌ وجودآمده است . سخنرانی‌های او در تبلیغ مرام کمونیستی در رشت و در سبزه میدان آن شهر صورت می‌پذیرفت . در۱۹۲۰ .م پیشه وری درکنگره ی ملل شرق که به ابتکار حزب کمونیست و کمینترن در باکو تشکیل یافته بود ، شرکت کرد . مخالفت‌های او با میرزا کوچک در جریان کودتای احسان الله خان و در دفاع از اهداف کمونیستی نشان از تعلق خاطر و اعتقاد راسخ او به اندیشه ی کمونیستی دارد . پس از روی کار آمدن رضاخان پهلوی، فعالیت کمونیست‌های ایران با حمایت شوروی قوت گرفت. تشکیل سندیکاهای کارگری و سپس به راه انداختن اعتصابات کارگری در ایران ، در این راستا بود . در این زمان ، پیشه وری برای شرکت در کنگره ی سوم کمینترن به مسکو رفت و حدود ۶ ماه در مسکو و باکو اقامت گزید . در باکو او روزنامه ی « اکین چی» را منتشر کرد و وقتی به ایران برگشت ، به گیلان نرفت بلکه به تهران آمد . در ۲۹ سالگی با خانم معصومه مصور رحمانی ازدواج کرد که حاصل آن تنها فرزندش، داریوش بود . در این زمان با روزنامه ی «حقیقت » در تهران همکاری می‌کرد . او در مقاله‌ای تحت عنوان «حکومت مرکزی و اختیارات محلی » از اصول فدرالیسم و لزوم اجرای آن در ایران دفاع کرد و این آغاز اندیشه ی گریز از مرکز در پیشه وری بود . آخرین مقاله ی او در روزنامه ی « حقیقت» به نام «ارتجاع بالای ارتجاع » بود ، و پس از توقیف روزنامه ی «حقیقت» به باکو رفت . پس از ۴ سال او دوباره به تهران بازگشت و در خیابان رفاهی یک کتاب‌فروشی خرید . او در کنار کار در کتابفروشی ، در مدرسه ی شوروی‌ها در تهران تدریس می‌کرد . در این زمان او نام خود را از جوادزاده ی خلخالی به پیشه وری تغییر داد. در ششم دی ماه ۱۳۰۹ او به اتهام فعالیت کمونیستی بازداشت شد و حدود ۱۱ سال در زندان رضاخان ماند . در وقایع شهریور ۱۳۲۰ و استعفای رضاشاه و اشغال ایران توسط متفقین ، او از زندان رهایی یافت و به تهران آمد و در تأسیس حزب توده به همراه ایرج اسکندری و دیگران نقش مهمی ایفا کرد . در این دوره او بار دیگر روزنامه ی « آژیر» را منتشر کرد . در انتخابات مجلس چهاردهم از تبریز کاندید شد و اعتبارنامه ی او در مجلس چهاردهم به اتهام وابستگی به شوروی رد شد و از حضور در مجلس بازماند که این باعث سرخوردگی سیاسی او شد. حزب توده او را به عدم دفاع مناسب از اعتبارنامه اش متهم می‌کرد که منجر به اخراج او از حزب شد . در جریان اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی ، طی مقالاتی در روزنامه ی « آژیر» از اعطای امتیاز به شوروی دفاع کرد. پیشه وری بعد از رد اعتبارنامه اش به حرکت‌های رادیکال سوق پیدا کرد . در این زمان مقدمات تشکیل فرقه ی دموکرات در شوروی فراهم می‌شد . پیشه وری به تبریز رفت و در جلفای شوروی مرامنامه ی فرقه دموکرات توسط جعفر باقراُف ، دبیر حزب کمونیست باکو، به او ابلاغ شد. با تأسیس فرقه، شاخه ی آذربایجان حزب توده منحل شد و اعضا و تشکیلات آن در فرقه ی دموکرات ادغام شد . حزب توده هم با فشار شوروی مجبور به همکاری با فرقه شد و بدینسان نطفه ی « غائله آذربایجان » بسته شد . نخستین کنگره ی فرقه ی دموکرات در۱۵ مهرماه ۱۳۲۴ در تبریز به ریاست پیشه وری و معاونت شبستری و حضور افرادی همچون بی ریا، رفیعی و پادگان تشکیل شد . پیشینه ی پیشه وری نشان می‌دهد که او یک کمونیست دوآتشه بود و در راستای تأمین مطامع و منافع شوروی گام برمی‌داشت . پیشه وری پس از شکست فرقه به شوروی گریخت و در یک تصادف ساختگی اتومبیل کشته شد ؛ چون تاریخ مصرفش به پایان رسیده بود . جسد او را در گورستان فخری باکو به خاک سپردند. پس از آن ، تنها فرزندش ، داریوش به اروپا فرار کرد و همسرش ،معصومه خانم پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ به ایران بازگشت .

پرسش ها و فرض های تحقیق
پرسش اصلی : آیا فرقه ی دموکرات آذربایجان ساخته و پرداخته ی عنصر خارجی بوده و پایگاه اجتماعی نداشته است ؟
پرسش فرعی : مهم‌ترین عوامل مؤثر در سقوط فرقه چه بوده اند ؟
فرضیه ی اصلی : به نظر می‌رسد ، فرقه ی دموکرات آذربایجان به سرکردگی سیدجعفر پیشه وری، ساخته و پرداخته ی شوروی و شخص استالین و فاقد هر گونه پایگاه اجتماعی بوده است .
فرضیه ی فرعی : بررسی شواهد و سیر رویدادهای مربوطه نشان می‌دهد که مقاومت مردمی در آذربایجان و همچنین تلاش غرب برای مقابله با گسترش کمونیسم شوروی و همچنین فراست و مآل اندیشی احمد قوام ، نخست‌وزیر وقت ایران از عوامل مؤثر در سقوط فرقه ی دموکرات بوده اند .

پژوهش های پیشین
– جمیل حسنلی در کتاب « فراز و فرود فرقه ی دموکرات به روایت اسناد محرمانه ی آرشیوهای شوروی »، ضمن ابراز تأسف از شکست فرقه و ناکام ماندن طرح الحاق آذربایجان ایران به آذربایجان جعلی(آرّان )، ناخواسته ، اسنادی را منتشر می‌کند که دیدگاهی خلاف خلاف دیدگاه او را به اثبات می‌رساند و موید این حقیقت است که فرقه ی دموکرات پیشه وری آلت دست شوروی بوده است .
– نصرت‌الله جهانشاهلو، معاون پیشه وری در کتاب « ما و بیگانگان » ، ضمن بیان وابستگی فرقه به شوروی از مشارکت و پیشینه ی سیاسی خود در فرقه ی دموکرات و حزب توده اظهار ندامت می‌کند .
– میرزاعبدالله مجتهدی در کتاب « بحران آذربایجان » ، خاطرات خود به ویژه وقایع شهر تبریز را در دوره ی یکساله ی حاکمیت فرقه به صورت روزشمار به قلم کشیده است . نوشته ی او درباره ی حوادث مربوط به این دوره منحصربه‌فرد است .
– آیت‌الله محمود طالقانی در خاطرات خود گوشه ای ازجنایات فرقه ی دموکرات در زنجان را بیان کرده است .
– ابراهیم ناصحی در کتاب «غائله آذربایجان» ، ضمن پرداختن به وقایع مربوطه ، جنایات اعضای فرقه ی دموکرات را نسبت به مردم آذربایجان بیان می‌کند .
– حمید ملازاده در کتاب «رازهای سر به مهر» ، حقایقی از وابستگی فرقه به شوروی را نشان داده است .
– شاه‌رخ فرزاد در کتابی تحت عنوان «فرقه ی دموکرات آذربایجان » به رویدادهای مقطع پایانی حاکمیت فرقه می‌پردازد و وقایع مربوطه را از تخلیه ی تبریز تا مرگ پیشه وری دنبال می‌کند اما به نوبه ی خود تحقیق ارزشمندی تلقی می‌شود.
– علی مرادی مراغه‌ای در کتاب خود به نام « از زندان رضاخان تا صدر فرقه ی دموکرات »، ضمن بیان پیشینه ی سیاسی پیشه وری به گزارش حوادث مربوط به دوره ی یکساله ی فرقه پرداخته، اما به شهادت و خاطرات شاهدان عینی توجه ویژه‌ای ندارد .

روی جلد کتاب « از زندان رضاشاه تا صدر فرقه دموکرات »
روی جلد کتاب « از زندان رضاشاه تا صدر فرقه دموکرات »

یافته های پژوهش :

تشکیل فرقه ی دموکرات و رویدادهای پس از آن
با پایان جنگ دوم ، متفقین تعهد نمودند که خاک ایران را ترک کنند . برخلاف آمریکا و انگلستان ، شوروی از انجام تعهد خودداری نمود . تداوم حضور شوروی در بخش‌های شمالی ایران در راستای مطامع استعماری و الحاق گرایانه ی آن بود. کما اینکه هم‌زمان با حضور ارتش سرخ ، استالین دستور اکتشاف نفت در آذربایجان را صادر کرد . اسناد به دست آمده از آرشیوهای کا .گ . ‌ب که پس از فروپاشی شوروی منتشر شد (حسنلی،۱۸،۱۳۸۶) نشان دهنده ی برنامه‌ریزی مدون شوروی برای تجزیه ی بخش‌هایی از ایران مانند آذربایجان و کردستان و گیلان و خراسان است . تلاش برخی از افسران توده‌ای مانند سرهنگ نوایی برای تجزیه ی خراسان در همین راستا صورت پذیرفت . استالین و باقرآُف برای موجه جلوه دادن تجزیه ی آذربایجان و کردستان ، اقدام به تأسیس و راه‌اندازی فرقه ی دموکرات آذربایجان و کردستان به سرکردگی پیشه وری و قاضی محمد نمودند تا جداشدن آذربایجان و کردستان از ایران را، به دروغ یک حرکت مردمی معرفی کنند. سرگرد ابراهیم نوروزاُف، افسر اطلاعاتی ارتش سرخ در خاطرات خود می‌نویسد : « به مدت ۱۰ روز مذاکراتی بین استالین و باقراُف بر سر راه‌اندازی فرقه دموکرات انجام شد ».تأکید و سوءاستفاده ی پیشه وری از قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی مصرح در قانون اساسی در همین راستا قابل تحلیل و بررسی است . انور خامه‌ای هدف از ایجاد فرقه را تجزیه ی تدریجی آذربایجان می‌داند. نورالدین یکانی ، از اعضای حزب توده و فرقه ی دموکرات به وابستگی محض فرقه به شوروی اذعان دارد . ایرج اسکندری از برگزاری جشن سالروز قرارداد گلستان و ترکمنچای توسط فرقه گزارش می‌دهد. نصرت‌الله جهانشاهلو ، معاون اول پیشه وری در کتاب «ما و بیگانگان»، ضمن اقامه ی دلایل و اسناد استوار ، بر وابستگی فرقه ی دموکرات و شخص پیشه وری به شوروی تأکید می‌کند و از عضویت در فرقه ی دموکرات اظهار ندامت می‌نماید (جهانشاهلو، ۸۳،۱۳۸۸). وقتی شوروی تصمیم به ترک آذربایجان گرفت ، پیشه وری به کنسول شوروی در تبریز مراجعه کرد تا به تصمیم شوروی اعتراض کند . در میان گفتگو ، ناگهان سرکنسول شوروی به پیشه وری پرخاش کرد و گفت : « آن کس که تو را آورده ،حالا به تو می‌گوید برو !.»


روی جلد کتاب « ما و بیگانگان » ، خاطرات سیاسی دکتر نصرت الله جهانشاهلو

اسناد به‌دست‌آمده نشان می دهند که مرامنامه ی فرقه ی دموکرات در شوروی تهیه و تدوین شد و به پیشه وری ابلاغ گردید . ابراهیم نوروزاُف که از طرف کا. ‌گ‌ . ب و در پوشش خبرنگار نظامی در شهریور ۱۳۲۰ به همراه ارتش سرخ وارد ایران شد، در خاطرات خود نوشته است: « در سال ۱۳۲۳ در جلفای شوروی در داخل قطار ملاقاتی بین میر جعفر باقراُف دبیر حزب کمونیست باکو با پیشه وری انجام شد و مرامنامه فرقه دموکرات آذربایجان به پیشه وری ابلاغ گردید »(مرادی ،۳۱۷،۱۳۸۸) دلیل نام‌گذاری فرقه به نام دموکرات، فریب افکار عمومی بود تا این تشکل کمونیستی را تداوم جریان میهن‌پرستانه ی حزب دموکرات شیخ محمد خیابانی معرفی نمایند . افرادی از شوروی و باکو برای راه انداختن غائله ی فرقه ی دموکرات تحت عناوین کادرامنیتی ارتش سرخ، کادر حزبی، زمین‌شناس ، کارشناس نفتی و غیره به آذربایجان گسیل می‌شدند . با تشکیل نخستین کنگره ی فرقه در دهم مهرماه ۱۳۲۴ و مجلس مؤسسان در آبان ماه همان سال، فرقه ی دموکرات عملاً کنترل بخش‌هایی از آذربایجان را به دست می‌گیرد و در راستای تجزیه گام برمی‌دارد . هم‌زمان ارتش سرخ اقدام به مسلح کردن فرقه می‌نماید. حتی لباس فرقه‌ای ها در واقع همان لباس سالدات های روسی بود. عکس‌های دسته‌جمعی که از اعضای فرقه در دست است آنها را با یونیفورم روسی و در کنار عکس استالین نشان می دهد . در اوان شکل‌گیری فرقه مقاومت‌های زیادی در اقصی نقاط آذربایجان از سوی مردم نیروهای نظامی صورت پذیرفت ، از آن جمله در تبریز و جلفا و زنجان و سایر مناطق. رئیس شهربانی جلفا توسط فرقه‌ای ها و با حمایت ارتش سرخ دستگیر شد . پادگان تبریز که در محاصره ی ارتش سرخ بود به تصرف فرقه‌ای ها درآمد . در ۲۱ آذر۱۳۲۴ حکومت آذربایجان با نخست‌وزیری پیشه وری و اعضای کابینه ی آن متشکل از سلام‌الله جاوید ، محمد بی ریا، جعفر کاویانی ، مهتاش، اورنگی، الهام و کبیری و با حمایت همه‌جانبه ی ارتش سرخ اعلام موجودیت کرد . تیپ ارومیه به فرماندهی سرتیپ زنگنه، آخرین مقاومت ارتش در برابر فرقه و ارتش سرخ بود. مقاومت مردم ارومیه در مقابل فرقه تا ۲۸ آذر طول می‌کشد. اما در نهایت فرقه‌ای ها با حمایت ارتش سرخ غلبه می‌نمایند.
در کردستان قاضی محمد با حمایت مستقیم شوروی اقدامات مشابهی انجام می‌دهد . دولت ایران به نخست‌وزیری حکیمی و نمایندگی حسن تقی زاده- که هر دو آذربایجانی هستند – به سازمان ملل متحد شکایت برده و هم‌زمان دولت آمریکا در خصوص لزوم تخلیه ی آذربایجان به شوروی اولتیماتوم می‌دهد 

روی جلد کتاب « گوشه های پنهان توطئه برای تجزیه ی مهاباد »

با روی کار آمدن احمد قوام حوادث سیردیگری می‌یابد. قوام به فراست دریافته بود که مسئله ی آذربایجان باید در مسکو حل‌وفصل شود . در ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ قوام به همراه هیئتی به مسکو سفر می‌کند . مذاکرات او و مقامات شوروی بالاخص استالین پیرامون مسئله ی خروج شوروی از آذربایجان و اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی بود . قوام با تیزبینی، مسئله ی نفت را به خروج شوروی از ایران موکول می‌کند و وعده ی به تصویب رسیدن اعطای امتیاز نفت شمال را در مجلس پانزدهم به شوروی می‌دهد . مفاد توافق‌نامه ی قوام با شوروی در برگیرنده ی مواردی همچون تخلیه ی ایران از قوای شوروی و طرح امتیاز نفت شمال در مجلس پانزدهم بود . از فروردین ۱۳۲۵ تا خرداد همان سال تخلیه ی نیروهای ارتش سرخ آغاز شد . از عوامل مهم چرخش سیاست شوروی در قبال بحران آذربایجان ، مقاومت مردم آذربایجان در مقابل فرقه و ارتش سرخ ، فشارهای بین‌المللی ، اولتیماتوم ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا و وعده ی امتیاز نفت شمال توسط قوام بود . شاید از میان عوامل فوق ، فشاردولت های پیروز جنگ به شوروی، به ویژه آمریکا را بتوان مهم‌ترین عامل تلقی کرد . در زمان روزولت و صلح پایدار با شوروی ، چرچیل از خطر گسترش کمونیسم خبر داد . سیاست تقابل با کمونیسم از دوره ی ترومن آغاز شد و اتفاقاً نخستین مورد آن بحران آذربایجان بود . خروج ارتش سرخ از آذربایجان و یونان و عدم مداخله در امور ترکیه ، امتیازاتی بود که شوروی‌ها در قبال به رسمیت شناخته شدن حریم هوایی خود در اروپای شرقی به‌ غرب دادند. پیشه وری به همراه هیئتی عازم تهران شد و مذاکراتی با مقامات دولتی و به وساطت سادچیکف ، سفیر شوروی انجام داد . نامه ی استالین خطاب به پیشه وری در تهران به او ابلاغ شد . در این نامه ، استالین به پیشه وری توصیه می‌کند که شرایط را درک نموده و بر اصول انقلابی خود پافشاری نکند.(همان،۴۰۶) لازم به ذکر است که پیش ‌ازاین و پس ازتوافق شوروی با خروج از ایران ، نامه‌ای با امضای ۵ تن از سران فرقه و از آن جمله پیشه وری به استالین نوشته شده که در آن از پشت کردن شوروی به فرقه و ترک ایران گلایه شده و از استالین درخواست اسلحه و کمک‌های بیشتری می‌شود . مذاکرات تهران به نتیجه نرسید . مظفر فیروز در رأس هیئتی به تبریز رفت و در آنجا موافقت‌نامه‌ای به امضا رسید که طی آن ، اختیاراتی به انجمن ایالتی داده شد و پیشه وری از نخست‌وزیری صرف‌نظر کرده و به صدرفرقه اکتفا نمود. اما در مورد شاخه ی نظامی فرقه مشکلاتی پیش آمد . دولت مرکزی از دادن عناوین و درجه ی نظامی به اعضای فرقه خودداری کرد . چرخش در سیاست قوام آشکار شد و اعزام نیروهای نظامی آغاز گردید . زنجان اولین منطقه‌ای بود که با کمک ارتش و نیروهای مردمی از آن جمله ذوالفقاری ها، از اشغال فرقه آزاد شد. جالب توجه اینکه فرماندهی ارتش برعهده ی حسین هاشمی ، داماد باقرخان بود . حرکت ارتش از قافلانکوه به طرف آذربایجان ادامه یافت و در روز ۲۱ آذر تبریزنجات یافت . نکته ی جالب توجه اینکه تبریز پیش از ورود ارتش به دست مردم افتاده بود و فرقه ای ها توسط مردم قلع‌وقمع شدند . ورود ارتش امنیت فرقه ای ها را تأمین نمود . عدم وجود پایگاه اجتماعی فرقه ی دموکرات مهم‌ترین عامل دلیل شکست فرقه بود. جمعیت آذربایجان در سال ۱۳۲۵ حدود ۵ملیون نفر بود و تعداد نفرات ارتش حدود ۷هزارنفر بود. اگر یک درصد مردم آذربایجان یعنی ۵۰۰۰۰ نفر حامی و پشتیبان فرقه بودند، دموکرات‌ها به راحتی می‌توانستند در مقابل ارتش ۷هزارنفری مقاومت کنند . دلیل سقوط سریع فرقه نداشتن پایگاه اجتماعی بود. بر اساس توافق میان دولت های ایران و شوروی مرز نخجوان به مدت ۴۸ ساعت باز شد تا فرقه ای ها بتوانند به شوروی بگریزند. آن گروه از اعضای فرقه که موفق به فرار به شوروی شده بودند ، اعدام ، زندانی و یا به سیبری تبعید شدند . سهراب طاهری ، یکی از فراریان فرقه به شوروی در مصاحبه ی مورخه ۱۸ آذر ماه ۱۳۸۹ با شبکه ی پان ترکی «گوناذ . تی . وی . » اذعان کرد که بسیاری از فراریان فرقه که رفتار شوروی‌ها را دیدند، قصد بازگشت به ایران و معرفی خود به ارتش را داشتند که با مخالفت شوروی‌ها مواجه و به سیبری تبعید شدند . حسن نظری در کتاب «گماشتگیهای نافرجام » و سرگرد پرویز اکتشافی در کتاب خاطرات خود به سرنوشت تحقیرآمیز فراریان فرقه در شوروی اشاره دارند. محمد بی‌ریا ، وزیر معارف دولت پیشه وری و صدر فرقه در روزهای آخر بود که بیش از ۳۰ سال دربه دری و تبعید و زندان در شوروی را تحمل کرد و پس از انقلاب ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و در جلسه‌ای در تبریز در حضور مردم به صراحت اظهار کرد : « ما راه خطا رفتیم و اشتباه کردیم ؛ شما جوانان اشتباهات ما را تکرار نکنید. » نحوه ی فرار پیشه وری و غلام یحیی با سایر فرقه ای ها متفاوت بود . آن‌ها با مقادیر زیادی پول و اشیای قیمتی به شوروی گریختند . در جلسه‌ای که پس از شکست فرقه و فرار اعضای آن در باکو تشکیل شد ، پیشه وری علت شکست فرقه راعدم درک صحیح از پیوندهای عمیق آذربایجان با فرهنگ و تمدن ایرانی عنوان کرد و با پرخاش شدید باقراُف روبه رو شد . میرجعفر باقراُف در دوره ی حکومت خود حدود ۲۲۰۰۰ نفر را به بهانه ی مخالفت با حزب کمونیست از بین برد و خودش هم در دوره ی خروشچف محاکمه و اعدام شد .

عملکرد یکساله ی فرقه
در دوره ی یکساله ی حاکمیت فرقه ی دموکرات پاره ای اقدامات عمرانی و اصلاحی در آذربایجان انجام شد ؛ اقداماتی در جهت تأمین حقوق کارگران ، آسفالت خیابان‌ها در تبریز و برخی اقدامات دیگر . همچنین در راستای اهداف سوسیالیستی ، زمین های مالکان میان دهقانان تقسیم شد . در این وضعیت بسیاری از مالکان به شهرهای دیگر گریختند. بیشترین توجه فرقه به مسئله ی زبان ترکی بود. در ادارات و مدارس استفاده از زبان دری (به اصطلاح فارسی) ممنوع شده بود . پیگیری «سیاست پالایش زبانی» یعنی زدودن واژگان ایرانی و جایگزینی واژگان ترکی در دستور کار فرقه ی دموکرات قرار گرفته بود . همان روندی که پیش از آن در آرّان (آذربایجان جعلی) صورت پذیرفته بود . چاپ اسکناس از دیگر اقدامات فرقه بود. جالب است که این اسکناس‌ها در باکو چاپ می‌شد و در اختیار فرقه قرار می‌گرفت. نشریه ی « وطن یولوندا» با رویکرد پان ترکی در چاپخانه ی ارتش سرخ در تبریز به چاپ می‌رسید . کتاب های خطی فارسی سوزانده می‌شد و این همه در راستای ایران ستیزی صورت می‌پذیرفت . اقدامات عمرانی فرقه ی دموکرات با استفاده از امکانات و لجستیک ارتش سرخ انجام می گرفت.

آسفالت کردن خیایان ها در تبریز با یاری دولت شوروی . در متن های تجزیه طلبان از این اقدام به عنوان یک کار بزرگ در  راستای آبادانی آذربایجان یاد می شود .

آسفالت کردن خیایان ها در تبریز با یاری دولت شوروی . در متن های تجزیه طلبان این اقدام به عنوان یک کار بزرگ در راستای آبادانی آذربایجان به شمار می رود .

بسیاری از اقدامات عمرانی فرقه جنبه ی عوام فریبانه داشت و با امکانات مالی ارتش سرخ صورت می‌پذیرفت . بریتانیا نیز در دوره ی استعمار شبه‌قاره ی هند ، برخی اقدامات عمرانی انجام ‌داد . شوروی هم به هنگام اشغال افغانستان برخی اقدامات عمرانی در راستای اهداف خود به انجام رسانید. در اینجا باید پرسید: آیا اشغالگران با اقدامات عمرانی می‌توانند میان مردم کشور اشغال شده مقبولیت و مشروعیت بیابند؟ بهای چنین اقداماتی ، بدون تردید تجزیه و تکه و پاره شدن مام میهن بود مصداق :

خانه‌ای کو شود از دست اجانب آباد رشک ویران کُنش آن خانه که بیت الحزن است
جامه ای کو نشود غرق به خون بهر وطن بِدَر آن جامه که تنگ من و کم ازکفن است

مقاومت‌های مردمی و جنایات دموکرات‌ها
نظری اجمالی بر اسناد و مدارک محرمانه کا . ‌گ .‌ب که پس از فروپاشی شوروی منتشر شده ، همچنین اسناد موجود در آرشیوهای مجلس شورای اسلامی و اسناد مربوط به سرکنسولگری انگلیس در تبریز و سایراسناد و همچنین گزارش‌ها و خاطرات شاهدان عینی و بررسی سیر حوادث نشان می‌دهد که فرقه ی دموکرات از هیچ پایگاه اجتماعی برخوردار نبوده و اساساً ساخته و پرداخته ی شوروی و شخص استالین و باقراُف بوده است . خاطرات میرزاعبدالله مجتهدی که به صورت روزشمار نگاشته شده و منبع بسیار مهمی برای آگاهی از شرایط و اوضاع و احوال آن روزهای تبریز به شمار می‌رود . در دوره ی یکساله ی حاکمیت فرقه که با زبان ملی ستیز می‌شد و تدریس در مدارس و حتی مکالمه با زبان فارسی ممنوع و حتی سزاوار مجازات بود، مردم آذربایجان و بالاخص تبریز در تقابل با خواست دموکرات‌ها ، اعلامیه‌های مجالس ترحیم را به زبان دری می‌نوشتند . تابلوی مغازه‌ها نیز به همین زبان نوشته می‌شد (مجتهدی ،۷۳،۱۳۸۱) « مردم در اطراف دکه ای که رادیو داشت و برنامه‌های بخش فارسی را با صدای بلند پخش می‌کرد، جمع می‌شدند و به اخبار بخش فارسی گوش می‌کردند.» برخی از گزارش‌های شهود حکایت از تعدی و تجاوز فرقه ای ها به نوامیس مردم دارد ، به ویژه در خلخال و زنجان ومیانه.
ابوالحسن اقبال آذر در جلسه ای که اعضای فرقه و افسران روسی در تبریز نیز در آن حضور داشتند ، شعری به زبان فارسی در نکوهش اجنبی می‌خواند :

لباس مرگ بر اندام‌ عالمی زیباست چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست
چرا که مجلس شورا نمی‌کند معلوم که خانه خانه غیر است یا که خانه ماست

مردم با شنیدن این اشعار گریه سر می‌دهند و اقبال آذر خطاب به مردم می‌گوید : «شما باید خون گریه کنید » و در پاسخ به فرقه‌ای ها به صراحت می‌گوید : «من تُرک نیستم، ایرانی هستم .» پس از این ماجرا ، فرقه ای ها او را تحت تعقیب قرار می دهند و از بلدیه اخراج می‌کنند . مردم ، پس از سقوط فرقه ، کتاب‌های ترکی را که فرقه منتشر کرده بود می سوزاندند. این واکنشی در مقابل افراطی‌گری دموکرات‌ها بود.

محمود  ذوالفقاری ، سردار بزرگ ایرانی و فرمانده ی گروه های پارتیزانی که با مزدوران فرقه دموکرات و جاسوسان صادراتی دولت استالین می جنگیدند .

محمود ذوالفقاری ( نفر دوم از راست )، سردار بزرگ ایرانی و فرمانده ی گروه های پارتیزانی که با مزدوران فرقه دموکرات و جاسوسان صادراتی دولت استالین می جنگیدند .

آقای محمدحسن عزیز عرب یکی از شاهدان عینی، در اوان حوادث مربوطه شعری سروده‌اند:

درون خاک وطن لشکر عدو دیدن به دیده تیر و به دل همچو خنجر تیز است
شفق ز سرخی خورشید و ماه تابان نیست نشانه دل خونین اهل تبریز است

نام‌برده به عنوان شاهد عینی برای نگارنده تعریف می‌کرد که پس از سقوط فرقه، زمانی که شاه به تبریز می‌رود ، اتومبیل حامل او از راه آهن تا شهناز بر روی دستان مردم حمل می‌شود . البته این نه به‌ معنای تکریم شخص محمدرضا پهلوی بلکه به ‌معنای تکریم شخص اول کشور ایران و نشانه ی تعلق خاطرمردم آذربایجان به ایران است .
به هنگام یورش ارتش ایران ، گروه‌های مردمی با دموکرات‌ها نبرد می‌کردند. شاه ایران از درون هواپیما ناظر این نبرد بود . کمااینکه حسین فردوست نیز در خاطرات خود می‌نویسد که با شاه در هواپیما همراه بوده است. اطلاع یافتن مردم از حضور شاه در هواپیما ، روحیه ی مردم را افزایش می‌داد و دلاوری‌ها می‌کردند. سازمان جاسوسی فرقه که « آختاریش » یعنی جستجو نام داشت ، بسیاری از مردم عادی را به بهانه ی مخالفت با فرقه دستگیر و مجازات کرد .
میرزاعبدالله مجتهدی در خاطرات خود از شورش مردم بر ضد دمکرات‌ها در روزهای آخر عمر فرقه ی دمکرات ، به ویژه روز ۲۱ آذر، گزارش می‌دهد :« اوضاع به کلی برگشته است. اهل شهر بر علیه حکومت پیشه وری قیام نموده و شهر را متصرف شده اند. فدایی‌ها و مهاجر‌ها را خلع سلاح نموده و دسته دسته مشغول تعقیب و دستگیری و قتل سران آن‌ها می‌باشند.»
در بخش دیگری از خاطرات مجتهدی آمده است :« مردم تبریز از اوراقی که توسط هواپیماهای دولتی پخش می‌شود استقبال می‌کنند ، دموکرات‌ها وسایط نقلیه اعم از دوچرخه و الاغ را توقیف می‌کنند تا بتوانند از شهر فرار کنند »(همان،۸۳)
پروفسور گری هیس می‌گوید : « در ۱۱ دسامبر نیروهای ایران وارد تبریز شدند و دولت پیشه وری به سرعت فروپاشید، البته آذربایجانی‌ها از ورود نیروهای ایرانی شورمندانه استقبال کردند».مرحوم سیدحسن موثقی از اهالی خلخال و عضو سابق حزب توده و فرقه دموکرات که در حضور نگارنده خاطرات خود را برای دایی نگارنده تعریف می‌کرد ، چنین می گفت :« همین که خبر حرکت ارتش به سوی آذربایجان منتشر شد ورق برگشت . قبل از رسیدن ارتش مردم به دستگیری و قلع‌وقمع دموکرات‌ها اقدام کردند . موثقی می‌گوید از ترس مردم به خانه خود پناه بردم و از پنجره داخل اتاق را نگریستم . مادرم خاورخانم در وسط اتاق بر روی عکس پیشه وری نشسته و به او فحش و ناسزا می‌داد . این صحنه را که دیدم دریافتم که در خانه نیز امنیت ندارم. از روی دیوار به خانه ی مجاور که متعلق به مرحوم محجوبی همسایه‌مان بود ، گریختم . نام‌برده مرا به مدت چند روز در اتاقکی که در انتهای حیاط بود ، نگهداری کرد و وقتی که دریافتیم پنهان شدن دیگر فایده‌ای ندارد ، در یکی از شب‌ها با چادر زنانه مرا به مقر ارتش برد و من خود را تسلیم کردم . مرحوم موثقی طبع شعری داشت و در دوره ی حکومت فرقه شعری سروده بود :
«ساعاتون عقربسی بیرده دالا دُنمیَجک رضانون جوجه لری بیرده تاجی گُرمیجک» ؛ یعنی : عقربه ی ساعت به عقب برنخواهد گشت و جوجه‌های رضا دوباره تاج و تخت را نخواهند دید .

او در ادامه ی خاطراتش گفت : « بعد از سقوط فرقه و دستگیری دموکرات‌ها ، هنگامی که ما را برای محاکمه به اردبیل می‌بردند ، یکی از اهالی خلخال به طعنه به من گفت : « سیدحسن ، ساعاتون عقربسی دوندی دالا یاندی ددون» ؛. یعنی : عقربه ی ساعت به عقب برگشت و پدرت سوخت.
آقای یونس مروارید برای نگارنده تعریف می‌کرد که در آخرین روز عمر فرقه ی دموکرات ، هنگامی که نوجوانی بود و صبح زود برای خرید نان از خانه خارج شده بود، در میدان اصلی مراغه دیده است که مردم نشان‌ها و پلاکاردها و علایم فرقه ی دموکرات را به‌زیر می‌کشیدند در حالی که هنوز ارتش به مراغه نرسیده بود .
مجموعه شواهد و قراین نشان می‌دهد که پیس از رسیدن ارتش، مردم آذربایجان به مقابله با فرقه ی دموکرات پرداخته اند. در بخش دیگری از خاطرات مجتهدی به بی اعتمادی مردم آذربایجان ، به ویژه تبریز، به دموکرات‌ها و سرپیچی از فرمان ها و برنامه‌های آن‌ها اشاره شده است . همچنین مقاومت مردم زنگان و اردبیل و سراب و تبریز و خلخال و مشکین شهر و سایر مناطق در مقابل دمکرات‌ها قابل‌توجه است . از دیگر موارد مطروحه در خاطرات مجتهدی، سانسور اخبار توسط دموکرات‌ها و توجه و اعتماد مردم آذربایجان به رسانه‌های مرکز (تهران ) و شادی مردم از خروج ارتش سرخ و تشدید مبارزه مردم بر ضد فرقه ی دموکرات می‌توان نام برد. بزرگداشت و برگزاری هرچه باشکوه‌تر آیین‌های ایرانی همچون نوروز و چهارشنبه سوری توسط مردم آذربایجان و بر خلاف خواست فرقه ای ها از اهم موارد مطروحه است . حکومت پیشه وری در برابر نافرمانی مردم به سرکوب شدید و اقدام به کشتار متوسل می‌شد . یکی از روحانیون، به نام ملا موسی که برای مبارزه با فرقه دموکرات و حامیان کمونیست آن حکم جهاد داده بود، به دار آویخته شد. نکات بسیار مهمی که از یادداشت‌های میرزاعبدالله مجتهدی استنباط می‌شود، عبارتند از :
۱.استفاده ی فرقه از افراد عامی و ناآگاه و بی‌فرهنگ و خشونت طلب
۲. بی‌ارتباط بودن سران و نیروهای برجستگی فرقه با آذربایجان
۳. وجود احساس ناامنی و بی‌نظمی در میان مردم آذربایجان به ویژه تبریز
۴.ظلم و ستم حکومت پیشه وری به مردم و سرکوب مخالفان و ایران دوستان
۵. مصادره ی اموال مخالفان فرقه ی ایران دوستان و معرفی آن‌ها به عنوان دشمنان خلق
۶. بی‌اعتمادی مردم آذربایجان به برنامه‌ها و سیاست‌های فرقه ی دموکرات و تجزیه طلب دانستن آن‌ها
۷. دست زدن به اقدامات عمرانی با حمایت ارتش سرخ به‌عنوان نوعی تبلیغ برای مردم
۸. سرپیچی مردم از دستورات حکومت فرقه ی دموکرات و خشنودی مردم از سیاست‌های قاطعانه ی دولت قوام در برابر طرح‌های شوروی
۹. مقاومت‌های مردمی در برابر فرقه
۱۰. قتل عام ۳۰۰ نفر از پرسنل ژاندارمری ایران توسط دموکرات‌ها و سوگواری مردم برای آن‌ها
۱۱. هرج‌ومرج و بی‌نظمی در دوره ی یک‌ساله ی فرقه ی دموکرات عدم استقبال از سخنرانی‌های پیشه وری و همچنین حمایت مردم از سرهنگ زنگنه، فرمانده ی تیپ ارومیه به هنگام محاکمه او و نشر شب‌نامه در ارومیه بر ضد فرقه را نیز باید به موارد فوق افزود . نحوه ی کشته شدن روزنامه‌فروشی به نام فرقانی ، یکی از موارد تأمل‌برانگیز است . او که یک نسخه از مقاله ی عباس اقبال در مورد زبان آذری – پهلوی را فروخته بود توسط دموکرات‌ها به طرز فجیعی کشته می‌شود . بردن نام «ایران» در مدارس قدغن بود . دانش آموزانی که در کلاس نام «ایران» را می‌بردند، زندانی می‌شدند . پس از آزادشدن زنگان، روزنامه ی « تهران مصور » وضعیت آن شهر را به قلم مهندس والا چنین گزارش کرد :« ای کسانی که این یادداشت را می‌خوانید و ممکن است برایتان تردید حاصل شود که نگارنده در تجسم ظلم و جور دموکرات‌ها مبالغه کرده‌ام. بیایید خودتان این وقایع را به چشم ببینید . ورود ما به زنجان دیدنی بود . به‌قدری مردم رنجدیده و ستم کشیده این شهرستان شادی می‌کردند که من در تمام عمر چنین احساسات پرهیجانی ندیده بودم . همه هورا می‌کشیدند ، گریه می‌کردند ، قربانی پیش پای ما می‌آوردند . شدت فشار در این یکسال طوری بوده که امروز عکس‌العمل آن به خوبی واضح است و هر جا مردم یک نفر از دمکرات‌ها را سراغ کنند او را با دندان قطعه‌قطعه می‌کنند و به همین جهت ارتش ناگزیر شده عده ای از این افراد را که نتوانسته‌اند فرار کنند یا مخفی شوند ، تحت حمایت خود درآورد و آن‌ها را با این وسیله نجات بخشد. رئیس شهربانی دموکرات‌ها در زندان دیده شد ، نام این مرد زلفعلی گاریچی است. خودش به ما گفت اهل بادکوبه است و فعلا زن و بچه او در قفقاز سکونت دارند و فقط خط روسی می‌داند . هر جا می‌رویم صحبت از بی ناموسی، قتل و غارت است. به بیشتر محصلینی که دارای احساسات میهن‌پرستی بوده اند صدمه زده شده و اغلب تحت شکنجه بوده‌اند.
در قیدار (یکی از شهرهای زنگان ) وقتی دمکرات‌ها وارد شده‌اند ، دو ساعت نفرات خود را آزادی داده‌اند که هر چه می‌خواهند بکنند و در همین دو ساعت معلوم است چه اعمال شنیعی انجام شده است. ملک جم که فقط چهل
خانوار دارد به طوری غارت شده که یک قطعه گلیم هم برای افراد باقی نگذاشته اند. در این اواخر دموکرات‌ها پول نداشتند به سربازان خود بدهند ، اموال غارتی و حتی آفتابه و کاسه مسی و فرش به سربازان خود می‌دادند . جوانی به نام محمود را در حضور مادرش تیرباران کردند، مادرش هم خود را از پشت بام انداخت و فوت شد. تا اینجا من ۱۴۰ پرونده غارت، ۶۸ پرونده آدمکشی و قریب ۹۰ واقعه آزار و اذیت ثبت کرده‌ام . ( خواندنی‌ها،۱۳۲۵،۱۲ آذر ،۶)
خبرنگار روزنامه ی «مرد امروز» درباره ی مشاهدات خود در زنگان می‌نویسد:« صدای دل‌نشین کودکان دبستان که سرود « ای ایران » را می‌خواندند توجه مرا جلب کرد . یکی از همراهان زنجانی حالش دگرگون شد و با احساسات عجیبی گفت : این صدا را یکسال است نشنیده ایم» فداییان دموکرات از هر دختری خوششان می‌آمد دیگر معطل نمی‌شدند. این مسئله را از دهان عده ی بسیاری شنیدم و یک پیرمردی با قسم و آیه می‌گفت دیگر بیش از ۹۰ درصد دخترهای دهات ما، یا عصمت بربادرفته هستند و یا آنها را فداییان با خود برده اند. گواهی شاهدان عینی، از اعدام‌های دسته جمعی توسط غلام یحیی حکایت دارد. مالیات‌های سنگینی که دموکرات‌ها از مردم می‌خواستند قابل پرداخت نبوده و برخی افراد جان خود را بر سر این مسئله از دست داده‌اند . در دوره ی یکساله ی فرقه ، در مدارس اصول ماتریالیستی کمونیستی به کودکان آموزش داده می‌شد .
مجموعه ی دلایل و قراین نشان می‌دهد که برخلاف ادعای پان ترک ها و تجزیه طلب ها ،غائله ی فرقه ی دموکرات آذربایجان در ۲۵- ۱۳۲۴ هرگز یک حرکت مردمی نبوده بلکه یک جریان کاملاً اجنبی ساخته و در راستای منافع شوروی کمونیستی بوده است .
نصرت‌الله جهانشاهلو در خاطرات خود می‌نویسد :« هم‌میهنان به ویژه جوانان ما که در آینده چه بسا سر راهشان چنین دام‌هایی گسترده خواهد شد باید توجه کنند کارهای نادرست من و همکاران و همگامانم در برپایی حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان پیامدهای شومی برای میهنمان به بار آورد و چه نوجوانانی را که سرمایه‌های ارزنده و گران‌بهای میهن ما بودند به کشتن داد و چه خانواده‌هایی را بی‌سرپرست کرد. ما که به گمان خود می‌خواستیم زندگی هم‌میهنان خود را بهبود بخشیم، دانسته یا نادانسته ، آن‌ها را به سوی پرتگاه نیستی راندیم . به دیگران کاری ندارم . اما من در برابر سروش درون خود بسیار شرمنده‌ام . زیرا تنها آن شمار از خانواده‌ها نبودند که از حزب سازی و فرقه‌ تراشی ما به دستور بیگانگان از میان رفتند. بلکه مسیر زندگی هزاران خانواده دیگر دگرگون شد و چه بسا آن‌ها را در غربت و در میهن به خاک سیاه نشاند.»( جهانشاهلو، ۹۲ ،۱۳۸۸)
سیر حوادث مربوط ، سرنوشت شوم فرقه ای ها و نتایج حاصل از یک سال حکومت اجنبی ساخته ی فرقه دموکرات، حاوی درس های عبرت‌آموز بسیاری است . مهم‌ترین آن این است که سرنوشت شومی در انتظار کسانی است که با طناب اجنبی به ته چاه می‌روند .

شب سحر شد، مهر از افق جلوه‌گر شد آه دل درویشان ، سوزنده چون آذر شد
مُطرب به شهناز شوری عیان کند ، آهنگ آذربایجان کن بر خاک تبریز اشکی فروریخت ،
از فتنه گردون فغان کن وز دیده سیل خون روان کن
برگو که عشقت آذر به جان ها زد وین شعله ، آتش بر خانمان ها زد
ای قبله آزادگان، وی خاک آذربادگان فرخنده باد ایام تو، کز نام تو
آشفته خاطر دشمن دون شد مِی در گلوی مدعی خون شد

کتابنامه :
۱.جهانشاهلو، نصرت‌الله ، ما و بیگانگان ، به کوشش : نادر پیمایی . لنگرود ، انتشارات سمرقند، ۱۳۸۸ .
۲. حسنلی، جمیل، فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان به روایت اسناد محرمانه آرشیو‌های شوروی، ترجمه : منصور همامی . تهران ، نشرنی،۱۳۸۶ .
۳.طالقانی ،محمود،مشاهدات من در زنجان ،خاطرات ،۱۳۲۵ .
۴.فرزاد ، شاهرخ ، فرقه دموکرات آذربایجان از تخلیه تبریز تا مرگ پیشه وری، تهران ، نشر اوحدی، ۱۳۸۶ .
۵. مجتهدی ، میرزاعبدالله ، بحران آذربایجان ، به کوشش : رسول جعفریان . تهران ، موسسه ی مطالعات تاریخ معاصر ایران ،۱۳۸۱ .
۶. مرادی مراغه‌ای ،علی ، از زندان رضاخان تا صدر فرقه دموکرات آذربایجان ، تهران ، نشر اوحدی، ۱۳۸۸ .
۷.ملازاده، حمید ، رازهای سر به مهر :ناگفته‌های وقایع آذربایجان، تبریز، مهد آزادی ،۱۳۷۶ .
۸. ناصحی، ابراهیم ، غائله آذربایجان در رهگذر تاریخ و چهره پیشه وری در آیینه فرقه دموکرات، تبریز، انتشارات ستوده، ۱۳۸۴ 

پیشه وری و فرقه دموکرات آذربایجان

پیشه وری و فرقه دموکرات آذربایجان

پیشه وری و فرقه دموکرات آذربایجان

کیامهرفیروزی
قسمت سوم
گروه تاریخ : محمدحسن عزیز عرب بعنوان شاهد عینی برای نگارنده تعریف می‌کرد که بعدازسقوط فرقه،شاه به تبریز می‌رود ،اتومبیل حامل او از راه آهن تا شهناز برروی دستان مردم حمل می‌شود . البته این نه به‌معنای تکریم شخص محمدرضاپهلوی بلکه به‌معنای تکریم شخص اول کشور ایران و نشانه تعلق خاطرمردم آذربایجان به ایران است .
به هنگام یورش ارتش ایران ،گروه‌های مردمی با دموکرات‌ها نبرد می‌کردند. شاه ایران از درون هواپیما ناظر این نبرد بود ، کمااینکه فردوست نیزدر خاطرات خود می‌نویسد که با شاه در هواپیماهمراه بوده است. اطلاع مردم از حضور شاه در هواپیما ،روحیه مردم را افزایش می‌داد و دلاوری‌ها می‌کردند.
سازمان جاسوسی فرقه که آختاریش یعنی جستجو نام داشت ،بسیاری از مردم عادی را به بهانه مخالفت با فرقه دستگیر و مجازات کرد .
میرزاعبدالله مجتهدی در خاطرات خود از شورش مردم بر ضد دمکرات‌ها در روزهای آخر عمرفرقه به ویژه روز ۲۱ آذر گزارش می‌دهد :» اوضاع به کلی برگشت است. اهل شهر بر علیه حکومت پیشه وری قیام نموده و شهررا متصرف شده اند. فدایی‌ها و مهاجر‌ها را خلع سلاح نموده ودسته دسته مشغول تعقیب و دستگیری و قتل سران آن‌ها می‌باشند« در بخش دیگری از خاطرات مجتهدی آمده است :» مردم تبریز از اوراقی که توسط هواپیماهای دولتی پخش می‌شود استقبال می‌کنند ،دموکرات‌ها وسایط نقلیه اعم ازدوچرخه و الاغ راتوقیف می‌کنند تا بتوانند از شهر فرار کنند «(همان،۸۳) پروفسور گری هیس می‌گوید : در ۱۱ دسامبر نیروهای ایران وارد تبریز شدند و دولت پیشه وری به سرعت فروپاشید،البته آذربایجانی‌ها ازورود نیروهای ایرانی شورمندانه استقبال کردند».مرحوم سیدحسن موثقی از اهالی خلخال و عضو سابق حزب توده و فرقه دموکرات ،در حضور نگارنده خاطرات خود را برای دایی نگارنده تعریف می‌کرد : همین که خبر حرکت ارتش به سوی آذربایجان منتشر شد ورق برگشت . قبل ازرسیدن ارتش مردم به دستگیری و قلع‌وقمع دموکرات‌ها اقدام کردند . موثقی می‌گوید از ترس مردم به خانه خود پناه بردم و از پنجره داخل اتاق را نگریستم . مادرم خاور خانم در وسط اتاق برروی عکس پیشه وری نشسته و به او فحش و ناسزا می‌داد .
این صحنه را که دیدم دریافتم که در خانه نیز امنیت ندارم. از روی دیوار به خانه مجاور که متعلق به مرحوم محجوبی همسایه‌مان بود گریختم .
نام‌برده مرا به مدت چند روز دراتاقکی که درانتهای حیاط وجود داشت نگهداری کرد و وقتی که دریافتیم پنهان شدن دیگر فایده‌ای ندارد ،در یکی از شب‌ها با چادر زنانه مرا به مقر ارتش برد و خود را تحویل دادم .مرحوم موثقی طبع شعری داشت. در دوره حکومت فرقه شعری سروده بود
»ساعاتون عقربسی بیرده دالا دُنمیَجک / رضانون جوجه لری بیرده تاجی گُرمیجک« یعنی عقربة ساعت به عقب بر نخواهد گشت و جوجه‌های رضا دوباره تاج و تخت را نخواهند دید .
او می‌افزاید : بعد از سقوط فرقه ودستگیری دموکرات‌ها ،هنگامی که ما را برای محاکمه به اردبیل می‌بردند ،یکی از اهالی خلخال به طعنه به من گفت : سیدحسن ،ساعاتون عقربسی دوندی دالا یاندی ددون. یعنی عقربه ساعت به عقب برگشت و پدرت سوخت.آقای یونس مروارید برای نگارنده تعریف می‌کرد که در آخرین روز عمر فرقه دموکرات هنگامی که نوجوانی بود و صبح زود برای خرید نان از خانه خارج شده بود در میدان اصلی مراغه دیده است که مردم نشان‌ها و پلاکاردها و علایم فرقه دموکرات را به‌زیر می‌کشیدند در حالی که هنوز ارتش به مراغه نرسیده بود.
مجموعه شواهد و قراین نشان می‌دهد که قبل از رسیدن ارتش، مردم آذربایجان به مقابله با فرقه دموکرات پرداخته اند. در بخش دیگری از خاطرات مجتهدی به عدم اعتماد مردم آذربایجان به ویژه تبریز نسبت به دموکرات‌ها و سرپیچی از فرامین و برنامه‌های آن‌ها اشاره شده است . همچنین مقاومت مردم زنگان و اردبیل و سراب و تبریز و خلخال و مشکین شهر و سایر مناطق در مقابل دمکرات‌ها قابل‌توجه است . از دیگر موارد مطروحه در خاطرات مجتهدی،سانسور اخبار توسط دموکرات‌ها وتوجه و اعتماد مردم آذربایجان به رسانه‌های مرکز (تهران ) و شادی مردم از خروج ارتش سرخ و تشدید مبارزه مردم بر ضد فرقه دموکرات می‌توان نام برد. بزرگداشت وبرگزاری هرچه باشکوه‌تر آیین‌های ایرانی همچون نوروزوچهارشنبه سوری توسط مردم آذربایجان و بر خلاف خواست فرقه ای ها از اهم موارد مطروحه است . حکومت پیشه وری در برابر نافرمانی مردم به سرکوب شدید و اقدام به کشتار متوسل می‌شد .
یکی از روحانیون، بنام ملا موسی که برای مبارزه با فرقه وحامیان کمونیست آن حکم جهاد داده بود به دار آویخته شد. نکات بسیار مهمی که از یادداشت‌های میرزاعبدالله مجتهدی استنباط می‌شود عبارتند از :۱- استفاده فرقه از افراد عامی و ناآگاه و بی‌فرهنگ و خشونت طلب ۲- بی‌ارتباط بودن سران و نیروهای برجستگی فرقه با آذربایجان ۳- وجود احساس ناامنی و بی‌نظمی در میان مردم آذربایجان به ویژه تبریز۴- ظلم و ستم حکومت پیشه وری به مردم و سرکوب مخالفان وایران دوستان
۵- مصادره اموال مخالفان فرقه ایران دوستان ومعرفی آن‌ها به عنوان دشمنان خلق ۶- بی‌اعتمادی مردم آذربایجان به برنامه‌ها و سیاست‌های فرقه دموکرات و تجزیه طلب دانستن آن‌ها ۷- دست زدن به اقدامات عمرانی با حمایت ارتش سرخ به‌عنوان نوعی تبلیغ برای مردم ۸- سرپیچی مردم از دستورات حکومت فرقه دموکرات و خوشنودی مردم از سیاست‌های قاطعانه دولت قوام در برابر طرح‌های شوروی ۹- مقاومت‌های مردمی در برابر فرقه
۱۰- قتل عام ۳۰۰ نفر از پرسنل ژاندارمری ایران توسط دموکرات‌ها و سوگواری مردم برای آن‌ها ۱۱- هرج‌ومرج و بی‌نظمی در دوره یک‌ساله فرقه دموکرات عدم استقبال از سخنرانی‌های پیشه وری و همچنین حمایت مردم از سرهنگ زنگنه فرمانده تیپ ارومیه به هنگام محاکمه اوونشرشب‌نامه در ارومیه برضدفرقه رانیز باید به موارد فوق افزود .
نحوه کشته شدن روزنامه‌فروشی به نام فرقانی یکی از موارد تأمل‌برانگیز است . او که یک نسخه از مقاله عباس اقبال در مورد زبان آذری – پهلوی رافروخته بود توسط دموکرات‌ها به طرز فجیعی کشته می‌شود . بردن نام ایران در مدارس قدغن بود . محصلینی که در کلاس نام ایران را می‌بردند زندانی می‌شدند .
پس از آزاد شدن زنگان،روزنامه تهران مصوروضعیت آن شهررابه قلم مهندس والا چنین گزارش کرد : ای کسانی که این یادداشت را می‌خوانید و ممکن است برایتان تردید حاصل شود که نگارنده در تجسم ظلم وجوردموکرات‌ها مبالغه کرده‌ام
بیایید خودتان این وقایع را به چشم ببینید . ورود ما به زنجان دیدنی بود . به‌قدری مردم رنجدیده و ستم کشیده این شهرستان شادی می‌کردند که من در تمام عمر چنین احساسات پرهیجانی ندیده بودم .
همه هورا می‌کشیدند ،گریه می‌کردند ،قربانی پیش پای ما می‌آوردند . شدت فشار در این یکسال طوری بوده که امروز عکس‌العمل آن به خوبی واضح است وهر جا مردم یک نفر از دمکرات‌ها را سراغ کنند او را با دندان قطعه‌قطعه می‌کنند و به همین جهت ارتش ناگزیر شده عده ای از این افراد را که نتوانسته‌اند فرار کنند یا مخفی شوند ،تحت حمایت خود درآورد و آن‌ها را با این وسیله نجات بخشد.
رئیس شهربانی دموکرات‌ها در زندان دیده شد ،نام این مرد زلفعلی گاریچی است. خودش به ما گفت اهل بادکوبه است وفعلا زن و بچه اودرقفقاز سکونت دارند وفقط خط روسی می‌داند . هر جا می‌رویم صحبت از بی ناموسی،قتل وغارت است.به بیشتر محصلینی که دارای احساسات میهن‌پرستی بوده اند صدمه زده شده واغلب تحت شکنجه بوده‌اند.
در قیدار(یکی از شهرهای زنگان ) وقتی دمکرات‌ها وارد شده‌اند ،دوساعت نفرات خود را آزادی داده‌اند که هر چه می‌خواهند بکنند و در همین دو ساعت معلوم است چه اعمال شنیعی انجام شده است.
ملک جم که فقط چهل خانوار داردبه طوری غارت شده که یک قطعه گلیم هم برای افراد باقی نگذاشته اند. در این اواخر دموکرات‌ها پول نداشتندبه سربازان خود بدهند ،اموال غارتی وحتی آفتابه وکاسة مسی وفرش به سربازان خود می‌دادند . جوانی به نام محمود رادر حضور مادرش تیرباران کردند،مادرش هم خود را از پشت بام انداخت وفوت شد. تا اینجا من ۱۴۰ پرونده غارت،۶۸ پرونده آدمکشی وقریب ۹۰ واقعه آزار و اذیت ثبت کرده‌ام .
( خواندنی‌ها،۱۳۲۵،۱۲ آذر ،۶) خبرنگار روزنامه مرد امروز دربارة مشاهدات خود در زنگان می‌نویسد:» صدای دل‌نشین کودکان دبستان که سرود ای ایران رامی‌خواندند توجه مرا جلب کرد یکی از همراهان زنجانی حالش دگرگون شد و با احساسات عجیبی گفت: این صدا را یکسال است نشنیده ایم«فداییان دموکرات از هر دختری خوششان می‌آمد دیگر معطل نمی‌شدند. این مسئله را از دهان عده بسیاری شنیدم ویک پیرمردی باقسم و آیه می‌گفت دیگر بیش از ۹۰درصددخترهای دهات ما،یا عصمت بربادرفته هستند و یاخودشان را فداییان با خود برده_اند.گواهی شاهدان عینی،از اعدام‌های دسته جمعی توسط غلام یحیی حکایت دارد. مالیات‌های سنگینی که دموکرات‌ها از مردم می‌خواستند قابل پرداخت نبوده و برخی افرادجان خود را بر سر این مسئله از دست داده‌اند . در دوره یک ساله فرقه اصول ماتریالیستی کمونیستی در مدارس به کودکان آموزش داده می‌شد .
مجموعه دلایل و قراین نشان می‌دهد که برخلاف ادعای پان ترک ها و تجزیه طلب هاغائلة فرقه دموکرات آذربایجان در۲۵- ۱۳۲۴هرگز یک حرکت مردمی نبوده بلکه یک جریان کاملاً اجنبی ساخته و در راستای منافع شوروی کمونیستی بوده است .
نصرت‌الله جهانشاهلودر خاطرات خود می‌نویسد : هم‌میهنان به ویژه جوانان ما که در آینده چه بسا سر راهشان چنین دام‌هایی گسترده خواهد شد باید توجه کنند کارهای نادرست من و همکاران وهمگامانم در برپایی حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان پیامدهای شومی برای میهنمان به بار آورد و چه نوجوانانی را که سرمایه‌های ارزنده و گران‌بهای میهن ما بودند به کشتن داد وچه خانواده‌هایی را بی‌سرپرست کرد. ما که به گمان خود می‌خواستیم زندگی هم‌میهنان خود را بهبود بخشیم،دانسته یا نادانسته آن‌ها را به سوی پرتگاه نیستی راندیم . به دیگران کاری ندارم . اما من در برابر سروش درون خود بسیار شرمنده‌ام . زیرا تنها آن شمار از خانواده‌ها نبودندکه از حزب سازی و فرقه‌ تراشی ما به دستور بیگانگان از میان رفتند. بلکه مسیر زندگی هزاران خانواده دیگردگرگون شد و چه بسا آن‌ها را در غربت و در میهن به خاک سیاه نشاند.
( جهانشاهلو،۹۲،۱۳۸۸)
سیر حوادث مربوط ،سرنوشت شوم فرقه ای ها ونتایج حاصل از یک سال حکومت اجنبی ساخته فرقه دموکرات،حاوی درس های عبرت‌آموز بسیاری است . مهم‌ترین آن این است که سرنوشت شومی در انتظار کسانی است که با طناب اجنبی به ته چاه می‌روند .
شب سحر شد،مهر از افق جلوه‌گر شد/ آه دل درویشان ،سوزنده چون آذر شد
مُطرب به شهناز شوری عیان کن ،آهنگ آذربایجان کن / بر خاک تبریزاشکی فروریز،از فتنه گردون فغان کن
وز دید سیل خون روان کن/ بر گو که عشقت آذر به جان ها زد/ وین شعله ،آتش برخانمان ها زد
ای قبله آزادگان، وی خاک آذربادگان/ فرخنده باد ایام تو،کز نام تو
آشفته خاطر دشمن دون شد/ مِی در گلوی مدعی خون شد

پیشه وری و فرقه دموکرات آذربایجان

پیشه وری و فرقه دموکرات آذربایجان

پیشه وری و فرقه دموکرات آذربایجان

کیامهرفیروزی
قسمت سوم
گروه تاریخ : محمدحسن عزیز عرب بعنوان شاهد عینی برای نگارنده تعریف می‌کرد که بعدازسقوط فرقه،شاه به تبریز می‌رود ،اتومبیل حامل او از راه آهن تا شهناز برروی دستان مردم حمل می‌شود . البته این نه به‌معنای تکریم شخص محمدرضاپهلوی بلکه به‌معنای تکریم شخص اول کشور ایران و نشانه تعلق خاطرمردم آذربایجان به ایران است .
به هنگام یورش ارتش ایران ،گروه‌های مردمی با دموکرات‌ها نبرد می‌کردند. شاه ایران از درون هواپیما ناظر این نبرد بود ، کمااینکه فردوست نیزدر خاطرات خود می‌نویسد که با شاه در هواپیماهمراه بوده است. اطلاع مردم از حضور شاه در هواپیما ،روحیه مردم را افزایش می‌داد و دلاوری‌ها می‌کردند.
سازمان جاسوسی فرقه که آختاریش یعنی جستجو نام داشت ،بسیاری از مردم عادی را به بهانه مخالفت با فرقه دستگیر و مجازات کرد .
میرزاعبدالله مجتهدی در خاطرات خود از شورش مردم بر ضد دمکرات‌ها در روزهای آخر عمرفرقه به ویژه روز ۲۱ آذر گزارش می‌دهد :» اوضاع به کلی برگشت است. اهل شهر بر علیه حکومت پیشه وری قیام نموده و شهررا متصرف شده اند. فدایی‌ها و مهاجر‌ها را خلع سلاح نموده ودسته دسته مشغول تعقیب و دستگیری و قتل سران آن‌ها می‌باشند« در بخش دیگری از خاطرات مجتهدی آمده است :» مردم تبریز از اوراقی که توسط هواپیماهای دولتی پخش می‌شود استقبال می‌کنند ،دموکرات‌ها وسایط نقلیه اعم ازدوچرخه و الاغ راتوقیف می‌کنند تا بتوانند از شهر فرار کنند «(همان،۸۳) پروفسور گری هیس می‌گوید : در ۱۱ دسامبر نیروهای ایران وارد تبریز شدند و دولت پیشه وری به سرعت فروپاشید،البته آذربایجانی‌ها ازورود نیروهای ایرانی شورمندانه استقبال کردند».مرحوم سیدحسن موثقی از اهالی خلخال و عضو سابق حزب توده و فرقه دموکرات ،در حضور نگارنده خاطرات خود را برای دایی نگارنده تعریف می‌کرد : همین که خبر حرکت ارتش به سوی آذربایجان منتشر شد ورق برگشت . قبل ازرسیدن ارتش مردم به دستگیری و قلع‌وقمع دموکرات‌ها اقدام کردند . موثقی می‌گوید از ترس مردم به خانه خود پناه بردم و از پنجره داخل اتاق را نگریستم . مادرم خاور خانم در وسط اتاق برروی عکس پیشه وری نشسته و به او فحش و ناسزا می‌داد .
این صحنه را که دیدم دریافتم که در خانه نیز امنیت ندارم. از روی دیوار به خانه مجاور که متعلق به مرحوم محجوبی همسایه‌مان بود گریختم .
نام‌برده مرا به مدت چند روز دراتاقکی که درانتهای حیاط وجود داشت نگهداری کرد و وقتی که دریافتیم پنهان شدن دیگر فایده‌ای ندارد ،در یکی از شب‌ها با چادر زنانه مرا به مقر ارتش برد و خود را تحویل دادم .مرحوم موثقی طبع شعری داشت. در دوره حکومت فرقه شعری سروده بود
»ساعاتون عقربسی بیرده دالا دُنمیَجک / رضانون جوجه لری بیرده تاجی گُرمیجک« یعنی عقربة ساعت به عقب بر نخواهد گشت و جوجه‌های رضا دوباره تاج و تخت را نخواهند دید .
او می‌افزاید : بعد از سقوط فرقه ودستگیری دموکرات‌ها ،هنگامی که ما را برای محاکمه به اردبیل می‌بردند ،یکی از اهالی خلخال به طعنه به من گفت : سیدحسن ،ساعاتون عقربسی دوندی دالا یاندی ددون. یعنی عقربه ساعت به عقب برگشت و پدرت سوخت.آقای یونس مروارید برای نگارنده تعریف می‌کرد که در آخرین روز عمر فرقه دموکرات هنگامی که نوجوانی بود و صبح زود برای خرید نان از خانه خارج شده بود در میدان اصلی مراغه دیده است که مردم نشان‌ها و پلاکاردها و علایم فرقه دموکرات را به‌زیر می‌کشیدند در حالی که هنوز ارتش به مراغه نرسیده بود.
مجموعه شواهد و قراین نشان می‌دهد که قبل از رسیدن ارتش، مردم آذربایجان به مقابله با فرقه دموکرات پرداخته اند. در بخش دیگری از خاطرات مجتهدی به عدم اعتماد مردم آذربایجان به ویژه تبریز نسبت به دموکرات‌ها و سرپیچی از فرامین و برنامه‌های آن‌ها اشاره شده است . همچنین مقاومت مردم زنگان و اردبیل و سراب و تبریز و خلخال و مشکین شهر و سایر مناطق در مقابل دمکرات‌ها قابل‌توجه است . از دیگر موارد مطروحه در خاطرات مجتهدی،سانسور اخبار توسط دموکرات‌ها وتوجه و اعتماد مردم آذربایجان به رسانه‌های مرکز (تهران ) و شادی مردم از خروج ارتش سرخ و تشدید مبارزه مردم بر ضد فرقه دموکرات می‌توان نام برد. بزرگداشت وبرگزاری هرچه باشکوه‌تر آیین‌های ایرانی همچون نوروزوچهارشنبه سوری توسط مردم آذربایجان و بر خلاف خواست فرقه ای ها از اهم موارد مطروحه است . حکومت پیشه وری در برابر نافرمانی مردم به سرکوب شدید و اقدام به کشتار متوسل می‌شد .
یکی از روحانیون، بنام ملا موسی که برای مبارزه با فرقه وحامیان کمونیست آن حکم جهاد داده بود به دار آویخته شد. نکات بسیار مهمی که از یادداشت‌های میرزاعبدالله مجتهدی استنباط می‌شود عبارتند از :۱- استفاده فرقه از افراد عامی و ناآگاه و بی‌فرهنگ و خشونت طلب ۲- بی‌ارتباط بودن سران و نیروهای برجستگی فرقه با آذربایجان ۳- وجود احساس ناامنی و بی‌نظمی در میان مردم آذربایجان به ویژه تبریز۴- ظلم و ستم حکومت پیشه وری به مردم و سرکوب مخالفان وایران دوستان
۵- مصادره اموال مخالفان فرقه ایران دوستان ومعرفی آن‌ها به عنوان دشمنان خلق ۶- بی‌اعتمادی مردم آذربایجان به برنامه‌ها و سیاست‌های فرقه دموکرات و تجزیه طلب دانستن آن‌ها ۷- دست زدن به اقدامات عمرانی با حمایت ارتش سرخ به‌عنوان نوعی تبلیغ برای مردم ۸- سرپیچی مردم از دستورات حکومت فرقه دموکرات و خوشنودی مردم از سیاست‌های قاطعانه دولت قوام در برابر طرح‌های شوروی ۹- مقاومت‌های مردمی در برابر فرقه
۱۰- قتل عام ۳۰۰ نفر از پرسنل ژاندارمری ایران توسط دموکرات‌ها و سوگواری مردم برای آن‌ها ۱۱- هرج‌ومرج و بی‌نظمی در دوره یک‌ساله فرقه دموکرات عدم استقبال از سخنرانی‌های پیشه وری و همچنین حمایت مردم از سرهنگ زنگنه فرمانده تیپ ارومیه به هنگام محاکمه اوونشرشب‌نامه در ارومیه برضدفرقه رانیز باید به موارد فوق افزود .
نحوه کشته شدن روزنامه‌فروشی به نام فرقانی یکی از موارد تأمل‌برانگیز است . او که یک نسخه از مقاله عباس اقبال در مورد زبان آذری – پهلوی رافروخته بود توسط دموکرات‌ها به طرز فجیعی کشته می‌شود . بردن نام ایران در مدارس قدغن بود . محصلینی که در کلاس نام ایران را می‌بردند زندانی می‌شدند .
پس از آزاد شدن زنگان،روزنامه تهران مصوروضعیت آن شهررابه قلم مهندس والا چنین گزارش کرد : ای کسانی که این یادداشت را می‌خوانید و ممکن است برایتان تردید حاصل شود که نگارنده در تجسم ظلم وجوردموکرات‌ها مبالغه کرده‌ام
بیایید خودتان این وقایع را به چشم ببینید . ورود ما به زنجان دیدنی بود . به‌قدری مردم رنجدیده و ستم کشیده این شهرستان شادی می‌کردند که من در تمام عمر چنین احساسات پرهیجانی ندیده بودم .
همه هورا می‌کشیدند ،گریه می‌کردند ،قربانی پیش پای ما می‌آوردند . شدت فشار در این یکسال طوری بوده که امروز عکس‌العمل آن به خوبی واضح است وهر جا مردم یک نفر از دمکرات‌ها را سراغ کنند او را با دندان قطعه‌قطعه می‌کنند و به همین جهت ارتش ناگزیر شده عده ای از این افراد را که نتوانسته‌اند فرار کنند یا مخفی شوند ،تحت حمایت خود درآورد و آن‌ها را با این وسیله نجات بخشد.
رئیس شهربانی دموکرات‌ها در زندان دیده شد ،نام این مرد زلفعلی گاریچی است. خودش به ما گفت اهل بادکوبه است وفعلا زن و بچه اودرقفقاز سکونت دارند وفقط خط روسی می‌داند . هر جا می‌رویم صحبت از بی ناموسی،قتل وغارت است.به بیشتر محصلینی که دارای احساسات میهن‌پرستی بوده اند صدمه زده شده واغلب تحت شکنجه بوده‌اند.
در قیدار(یکی از شهرهای زنگان ) وقتی دمکرات‌ها وارد شده‌اند ،دوساعت نفرات خود را آزادی داده‌اند که هر چه می‌خواهند بکنند و در همین دو ساعت معلوم است چه اعمال شنیعی انجام شده است.
ملک جم که فقط چهل خانوار داردبه طوری غارت شده که یک قطعه گلیم هم برای افراد باقی نگذاشته اند. در این اواخر دموکرات‌ها پول نداشتندبه سربازان خود بدهند ،اموال غارتی وحتی آفتابه وکاسة مسی وفرش به سربازان خود می‌دادند . جوانی به نام محمود رادر حضور مادرش تیرباران کردند،مادرش هم خود را از پشت بام انداخت وفوت شد. تا اینجا من ۱۴۰ پرونده غارت،۶۸ پرونده آدمکشی وقریب ۹۰ واقعه آزار و اذیت ثبت کرده‌ام .
( خواندنی‌ها،۱۳۲۵،۱۲ آذر ،۶) خبرنگار روزنامه مرد امروز دربارة مشاهدات خود در زنگان می‌نویسد:» صدای دل‌نشین کودکان دبستان که سرود ای ایران رامی‌خواندند توجه مرا جلب کرد یکی از همراهان زنجانی حالش دگرگون شد و با احساسات عجیبی گفت: این صدا را یکسال است نشنیده ایم«فداییان دموکرات از هر دختری خوششان می‌آمد دیگر معطل نمی‌شدند. این مسئله را از دهان عده بسیاری شنیدم ویک پیرمردی باقسم و آیه می‌گفت دیگر بیش از ۹۰درصددخترهای دهات ما،یا عصمت بربادرفته هستند و یاخودشان را فداییان با خود برده_اند.گواهی شاهدان عینی،از اعدام‌های دسته جمعی توسط غلام یحیی حکایت دارد. مالیات‌های سنگینی که دموکرات‌ها از مردم می‌خواستند قابل پرداخت نبوده و برخی افرادجان خود را بر سر این مسئله از دست داده‌اند . در دوره یک ساله فرقه اصول ماتریالیستی کمونیستی در مدارس به کودکان آموزش داده می‌شد .
مجموعه دلایل و قراین نشان می‌دهد که برخلاف ادعای پان ترک ها و تجزیه طلب هاغائلة فرقه دموکرات آذربایجان در۲۵- ۱۳۲۴هرگز یک حرکت مردمی نبوده بلکه یک جریان کاملاً اجنبی ساخته و در راستای منافع شوروی کمونیستی بوده است .
نصرت‌الله جهانشاهلودر خاطرات خود می‌نویسد : هم‌میهنان به ویژه جوانان ما که در آینده چه بسا سر راهشان چنین دام‌هایی گسترده خواهد شد باید توجه کنند کارهای نادرست من و همکاران وهمگامانم در برپایی حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان پیامدهای شومی برای میهنمان به بار آورد و چه نوجوانانی را که سرمایه‌های ارزنده و گران‌بهای میهن ما بودند به کشتن داد وچه خانواده‌هایی را بی‌سرپرست کرد. ما که به گمان خود می‌خواستیم زندگی هم‌میهنان خود را بهبود بخشیم،دانسته یا نادانسته آن‌ها را به سوی پرتگاه نیستی راندیم . به دیگران کاری ندارم . اما من در برابر سروش درون خود بسیار شرمنده‌ام . زیرا تنها آن شمار از خانواده‌ها نبودندکه از حزب سازی و فرقه‌ تراشی ما به دستور بیگانگان از میان رفتند. بلکه مسیر زندگی هزاران خانواده دیگردگرگون شد و چه بسا آن‌ها را در غربت و در میهن به خاک سیاه نشاند.
( جهانشاهلو،۹۲،۱۳۸۸)
سیر حوادث مربوط ،سرنوشت شوم فرقه ای ها ونتایج حاصل از یک سال حکومت اجنبی ساخته فرقه دموکرات،حاوی درس های عبرت‌آموز بسیاری است . مهم‌ترین آن این است که سرنوشت شومی در انتظار کسانی است که با طناب اجنبی به ته چاه می‌روند .
شب سحر شد،مهر از افق جلوه‌گر شد/ آه دل درویشان ،سوزنده چون آذر شد
مُطرب به شهناز شوری عیان کن ،آهنگ آذربایجان کن / بر خاک تبریزاشکی فروریز،از فتنه گردون فغان کن
وز دید سیل خون روان کن/ بر گو که عشقت آذر به جان ها زد/ وین شعله ،آتش برخانمان ها زد
ای قبله آزادگان، وی خاک آذربادگان/ فرخنده باد ایام تو،کز نام تو
آشفته خاطر دشمن دون شد/ مِی در گلوی مدعی خون شد

فرقه دموکرات در استان اردبیل چگونه سقوط کرد؟

در آذرماه ١٣٢۴دموکرات‌ها جرات کردند به این مشگین شهر حمله کنند، از نظر کمی شماره سربازان پادگان و نبودن اسلحه به مقدار کافی در دسترس آنها بود وگرنه دفاع از مشکین‌شهر با موقعیت نظامی ممتازی که دارد کار آسانی است.

درباره سقوط فرقه دموکرات آذربایجان در ١٣٢۵ و اسباب و علل این پیروزی، مقالات، سخنرانی‌ها و اظهارنظرهای بسیاری انجام شده است. گروهی این پیروزی را به حساب تدابیر محمدرضاشاه پهلوی و درایت وی گذاشته‌اند و گروهی دیگر آن را تدبیر قوام‌السلطنه، سیاست‌مدار مجرب، عنوان کرده‌اند و عده‌ای دیگر، بر نقش مؤثر آمریکا در حوادث آن دوران و اولتیماتوم دولت وقت این کشور به شوروی، اشاره کرده‌اند.

در کنار عوامل دیگر مانند اراده دولت وقت در اعاده حاکمیت خود بر شمال‌غرب کشور و نیز نگرانی آمریکا از توسعه‌طلبی شوروی در ایران، ترکیه و یونان، نباید از « نقش مردم آذربایجان» در بیرون‌راندن فرقه دموکرات غفلت کرد. اگر مردم آذربایجان نمی‌خواستند، کار ارتش ملی بسیار سخت و پیچیده بود و اگر مردم در کنار ارتش سرخ و پیشه‌وری قرار می‌گرفتند، هیچ نیرویی نمی‌توانست اراده آنان را خدشه‌دار کند.

 

کریستوفر سایکس درباره استقبال مردم تبریز از ارتش، می‌نویسد: «به استثنای مورد فرانسه [آزادی از اشغال نازی‌ها] در سال ١٩۴۴، در هیچ کجای دنیا شاهد این‌چنین شوروشوقی نبودم».

ریچارد کاتم در کتاب خود «ناسیونالیسم در ایران»، اشاره می‌کند پیش از رسیدن ارتش، خود مردم کلیه مقامات فرقه دموکرات را که به آنها دسترسی داشتند، اعدام کردند.

کلنل پایبوس، وابسته نظامی بریتانیا که یک ماه بعد از سقوط فرقه به منطقه سفر کرد تا اوضاع را بررسی کند، در گزارش خود می‌نویسد: شاگردان مدرسه‌ای در «خوی» که سرود ملی ایران را با هیجان زیاد می‌خواندند، از وی استقبال کردند. پایبوس در گزارش خوی که به وزارت خارجه آمریکا ارسال شده، می‌گوید با گروهی ١۵ نفره از طبقات مختلف شهر دیدار داشته است و برخی از آنها، معتقد بودند دولت ایران باید آموزش زبان فارسی را بعد از این بیشتر توسعه دهد… .

پایبوس می‌نویسند من از ورود به این موضوع خودداری کردم؛ اما حضار به این بحث بسیار علاقه‌مند بودند و می‌گفتند فارسی، زبان مسلط منطقه بود ….

خود فرقه بعدها در مجلاتی که در باکو منتشر می‌کرد، آمار کشته‌های خود را حدود ۶٠٠ نفر عنوان کرد.

بیشتر این کشتارها از سوی خود مردم و پیش از ورود ارتش صورت گرفت. گزارش کنسولگری آمریکا در تبریز نیز این موضوع را تأیید می‌کند. مثلا در رضائیه، تا پیش از ورود ارتش، صد نفر از مهاجران قفقازی به دست مردم کشته شدند. در تبریز، در فاصله فروپاشی تشکیلات فرقه تا ورود ارتش، ٣٠٠ نفر به دست مردم کشته شدند که وابسته نظامی بریتانیا در گزارش به وزارت خارجه این کشور، می‌نویسد: ٣٠ درصد آنها قفقازی و از اتباع شوروی بودند. بند دو این گزارش در دیدار از تبریز، تصریح می‌کند بعد از ورود ارتش، کشتاری صورت نگرفت. این گزارش کسانی را که تا پیش از ورود ارتش به دست مردم خوی، تبریز و رضائیه کشته شده‌اند ۴٢١ نفر تخمین زده است.

ریچارد کاتم به نقل از راساو، می‌گوید این تعداد با محاسبه اعدام‌های دادگاه‌های نظامی، به بیش از ۵٠٠ نفر می‌رسد. کلنل پایبوس، وابسته نظامی بریتانیا، در شرح ملاحظاتش بعد از شکست فرقه، با تأکید می‌نویسد: بعد از ورود ارتش به منطقه کشتاری صورت نگرفت.

آن‌چه در ادامه خواهد آمد، بخشی از اخبار و گزارش‌های روزنامه‌های وقت کشور درخصوص چگونگی سقوط فرقه دموکرات پیشه‌وری است. بسیاری از روزنامه‌های آن دوران، مخبران و خبرنگاران خود را همراه با نیرو‌های ارتش به منطقه گسیل کردند تا روایتی دستِ اول از چگونگی عملیات نجات آذربایجان مخابره کنند.

از میان انبوه نشریات و گزارش‌هایی که استاد گرامی، کاوه بیات، در اختیار ما قرار داده است، گزارش‌های بی‌شماری درباره نحوه آغاز جنبش وطن‌خواهان آذربایجان و همین‌طور مقاومت‌های مردم عادی که از ستم فرقه، به‌ویژه مهاجران قفقازی، به ستوه آمده بودند، دیده می‌شود.  کریستوفر سایکس در گزارش خود از عملیات نجات فرقه در کتاب «روسیه و آذربایجان» می‌نویسد: «من در اتومبیلی بودم که پس از شروع نبردها از «میانه» به‌سوی شمال حرکت کرد و ٢۴ ساعت قبل از ورود ارتش به تبریز رسیدم. به استثنای مورد فرانسه در ١٩۴۴، در هیچ‌کجای دنیا شاهد یک چنین شوروشوق ناگهانی و خشونت‌باری نبودم».  این بریده روزنامه‌ها روایت خیزش مردمی آذربایجان است که با شعف بسیار از قوای ارتش استقبال کردند و به دست خود متجاسران فرقه را مجازات کردند. روایتی که در میان جنبه‌های دیگر سقوط فرقه دموکرات، کمتر دیده شده است و برای نخستین‌بار در روزنامه «شرق» منتشر می‌شود.

تبریز ساعت ١١ یکشنبه ٢۴ آذر١

روزنامه دموکرات ایران| برای اینکه امنیت شهر تبریز هرچه زودتر برقرار گردد، آقای سرتیپ هاشمی با اولین قسمت ساعت پنج روز جمعه هنگامی که صدها‌ هزار نفر افراد شهر تبریز انتظار ورود ارتش را می‌کشیدند وارد باسمنج شدند. ده‌ها رأس گاو و گاومیش و گوسفند قربانی شد.  عده‌ای در مقابل سربازان دراز کشیده، می‌خواستند قربانی شوند و جان خود را نثار قدم سربازان محبوب ایران کنند.

مردم سربازان را در آغوش کشیده، گریه کرده، می‌بوسیدند و بعضی فرزندان خود را به جلو چرخ‌های ارابه جنگی انداخته گل‌های چرخ‌ها را به دیده خود می‌کشیدند.

مردم تمام کارهای خود را رها کرده، دور سربازان جمع می‌شوند و ابراز احساسات می‌کنند. در شهر اجتماع به اندازه‌ای است که سربازان قادر به حرکت نیستند. هنگام استقبال از ارتش، دکتر جاوید و شبستری [از رهبران تسلیم‌شده فرقه] نیز در «باسمنج» بودند.

از شب ٢١ آذر تابه‌حال تبریز انتقام می‌کشید. مجاهدین از ٩ساله تا ٩٠ساله مسلح هستند، در قسمت‌های اطراف و محلات شتربان و مارالان به علت تیراندازی شدید بین مردم و مهاجرین[آن‌دسته از اعضای فرقه که از قفقاز آورده شده بودند] عبورومرور غیرممکن بود.

در این موقع تیراندازی بسیار شدید شد. سربازان دخالتی نداشته‌اند، گلوله مسلسل و تفنگ مردم را متفرق کرد. ساعت ١١ یک ارابه جنگی و دسته سرباز پارک رفتند. خائنان تسلیم و بازداشت شدند. تیراندازی امروز صبح کمتر شده است.

تفصیل تسلیم ماجراجویان نهضت پوشالی٢

روزنامه دموکرات ایران | دستخط مبارک ملوکانه – اظهار تشکر سرلشکر رزم‌ آرا – اوامر شاهانه به نیروهای اعزامی – غلام یحیی در «میانه» – چند نفر را به قتل رسانیده و دو‌ میلیون ریال پول بانک را سرقت کرده است – سران فرقه دموکرات از ساعت هفت بعدازظهر هر یک با پنج، شش کامیون اثاثیه به طرف سر حد شوروی فرار کرده‌اند.

غلام یحیی پول‌های بانک را سرقت کرده است

نیروهای اعزامی به آذربایجان در این چند روز مشغول ترمیم جاده و بازکردن راه برای حرکت ستون‌ها بوده است. طبق گزارش‌ها و تحقیقات محلی، وضعیت میانه بسیار درهم و حتی غلام یحیی چند لحظه قبل از حرکت، چندین نفر را به قتل رسانیده و دو‌ میلیون ریال پول بانک میانه را برداشته و متواری شده. اسلحه و مهمات در همه جا ریخته و فدائیان دسته ‌به ‌دسته با حال زار تسلیم می‌شوند. وضعیت اهالی تأسف‌آور و برای علاقه‌مندان به آزادی و استقلال کشور دیدنی است.  ستون اعزامی از تکاب بالاخره پس از زدوخورد شب گذشته، ساعت شش صبح دیروز وارد شاهین‌دژ شد. اسلحه و مهمات زیادی به دست آنها افتاده و فدائیان مرتبا با اسلحه‌های خود تسلیم ستون می‌شوند. طبق گزارشات واصله، طوایف شاهسون در نتیجه اغتشاش و هیجان، هروآباد و اکثر نقاط خلخال را تصاحب و به طرف اردبیل در حرکت هستند.

مردم تبریز منتظر ورود قوای دولتی

اظهارات رادیو تبریز که در ساعت ١٧ونیم روز ٢١ آذرماه پخش گردیده و پاسخی که به آن داده شد در زیر چاپ می‌شود. «٣٠٠ هزار زن و مرد از بامداد روز ٢١ آذر در شهر به تظاهرات پرداخته و با دردست‌داشتن عکس اعلیحضرت همایون شاهنشاهی و نخست‌وزیر و پرچم ایران منتظر ورود قوای دولتی هستند».

سران فرقه دموکرات با اثاثیه سرقتی فرار کردند

سران فرقه دموکرات از ساعت هفت بعدازظهر دیروز در پناه مسلسل و تفنگ، هر یک با پنج، شش کامیون اثاثیه گرانبها از شهر تبریز خارج و به طرف سرحد شوروی رفتند.  باوجودی‌که ملت فاقد اسلحه بود، مع‌الوصف موفق شدند عده زیادی از اعضای دموکرات را کشته و فعلا هم در اطراف شهر صدای تیر شنیده می‌شود.  شهر توسط پیرمردان و معتمدان اداره و حکومت‌نظامی اعلام و از ساعت ١٨ عبورومرور در شهر ممنوع است. اهالی تقاضای کمک فوری حتی اگر ممکن است با هواپیما را دارند.  این تلگراف به اهالی آذربایجان پاسخ داده شده است.  «هم‌میهنان عزیز: الساعه ارتش به طرف شهر شما در حرکت است. ارتش برای ایجاد امنیت و جلوگیری از این بدبختی‌ها وارد شهر شما می‌شوند. افراد این ارتش برادران و کسان شما هستند که برای نجات شما حرکت و با تأثرات شما شریک هستند. ورود ارتش به سرزمین مقدس آذربایجان و خاصه شهر تبریز به ساعت افتخار و خوش‌وقتی فرد‌فرد آنان است.  هم‌میهنان عزیز، درضمن به عموم توصیه می‌شود که آرامش کامل و نظم تام را مراعات کرده با کمال نظم و ترتیب با ارتش همکاری کنید تا قوای تأمینیه بتواند نظم شهر را در دست گرفته، به وظیفه خود عمل کنند.  هم‌میهنان عزیز ارتش با آغوش باز وارد شهر زیبای شما می‌شود؛ زیرا شما برادران و هم‌میهنان عزیز مدت یک‌سال‌ونیم از ما دور و جدا بوده و دوری و جدایی شما در فردفرد ارتش اثرات عمیقی کرده است.
هم‌میهنان پرچم‌های شیر و خورشید را زینت پیکر خود کرده امروز را جشن گرفته و این سعادت عظیم را که یادگاری فراموش‌‌نشدنی است، هیچ‌گاه فراموش نکنید».

پیام عشایر ایران برای شرکت در عملیات نجات آذربایجان و پیام سپاس ارتش

در جریان اخیر که موضوع دفاع میهن و حفظ مرز و بوم کشور و جلوگیری از اقدامات و تحریکات عده‌ای ماجراجو بود، عشایر رشید و خدمتگزار کشور که در کوهستان‌های مختلف مسکون هستند، تلگراف بسیاری به ستاد ارتش مخابره و با روح صمیمیت و علاقه وافر برای خدمتگزاری و برای انجام وظیفه و فداکاری دوش‌به‌دوش ارتش حاضر شدند.  حتی افراد خود را حاضر و در شُرف حرکت بودند که بدین قسم، جریان آذربایجان پیش‌آمد نمود.  بین رؤسای عشایر به‌خصوص باید اسامی این آقایان را ذکر کرد. آقای ابوالقاسم بختیار که با عشقی وافر کلیه ایلات خود را حاضر و آماده کار کرده بود. آقای قبادیان که بارها کتبا و تلگرافا تقاضای تمرکز و حرکت عده خود را کرد. آقای علی غضنفری در لرستان که با جدیت مشغول جمع‌آوری و تمرکز افراد خود شده. آقای خسرو بویراحمدی و آقای ضرغام و سایر کدخدایان بویراحمدی که شب و روز با جدیتی خستگی‌ناپذیر خود را حاضر و آماده حرکت کرده‌اند.

عشایر مختلف غرب، خاصه سنجابی کوران – قلخانی – ولدبیگی و غیره که لاینقطع برای حرکت قسمت‌های خود اقدام و عمل کرده‌اند. عشایر عرب که توسط استاندار خوزستان و فرمانده لشکر آنجا بارها تقاضای حرکت خود را کرده‌اند.  یک مرتبه دیگر پیشامد اخیر ثابت کرد چگونه عشایر خدمتگزار ایران با علاقه وافر و ایمانی خلل‌ناپذیر برای همکاری و عمل دوش‌به‌دوش ارتش حاضر و در لحظه خطر چگونه همه‌چیز را کنار گذارده مثل سرباز در کنار ارتش جانبازی خواهند کرد.  این احساسات و این علاقه و ایمان است که استقلال کشور را ابدی و عظمت آن را سرمدی خواهد کرد. ستاد ارتش به نام کلیه ارتش از این احساسات بی‌شائبه و این عشق سرشار ایلات رشید و برادران کوهستانی تشکر کرده و انتظار دارد این صمیمیت و علاقه و این بستگی و معنویت روز‌به‌روز کامل‌تر شود.  زنده و جاوید باد ایران عزیز پایدار و با عشایر رشید و سلحشور ایران باعظمت و با روح ایران‌دوستی و ایران‌پرستی مردمان و سکنه کوهستان‌های ایران.

مخابره اخبار نجات آذربایجان توسط خبرنگاران خارجی در تبریز
هیأتی از خبرنگاران خارجی مرکب از کریستوفر سایکس، خبرنگار دیلی‌میل لندن، ادوارد کویتس، مخبر آسوشیتدپرس و کلیتون دانیل، خبرنگار روزنامه نیویورک‌تایمز، روز ٢١ آذر از تهران برای مشاهده اوضاع آذربایجان به تبریز حرکت کرده و ساعت شش‌ونیم بعدازظهر همان روز وارد تبریز شدند و بلافاصله در ساعت هفت از رادیو تبریز پیامی برای روزنامه‌های خود فرستادند که چون شامل اخبار و وقایع اخیر تبریز و میانه است، عینا ترجمه و چاپ می‌شود:  «جعفر پیشه‌وری صدر فرقه دموکرات آذربایجان که درست مدت یکسال بر این استان حکومت می‌کرد امروز از تبریز مفقودالاثر گردیده اهالی و مردم تبریز در کوچه و خیابان‌ها جمع شده فریاد شادی و مسرت آنها دائما رو به تزاید است و با بی‌صبری تمام منتظر ورود قوای اعزامی از مرکز می‌باشند که امروز صبح از میانه به طرف تبریز حرکت کرده است.  تشکیلات فرقه دموکرات و مقاومت مسلحانه آنها شب گذشته به کلی از هم گسیخته شده و از روسای رژیم آنها فقط دو نفر علی شبستری رئیس انجمن ایالتی و دکتر سلام‌الله جاوید فرماندار باقی مانده‌اند که آنها هم به نام استقبال از قوای اعزامی به طرف میانه رفته‌اند.  عمارت مرکز ستاد فرقه دموکرات و دفتر کار پیشه‌وری تخلیه شده و تاریک است محل پیشه‌وری هنوز معلوم نیست و مردم در جست‌وجوی او هستند صدای آتش تیر امشب هم یعنی پس از ٢۴ ساعت درهم‌شکستن رژیم دموکرات‌ها در شهر شنیده می‌شود ولی تصور می‌رود بیشتر شلیک‌ها امشب از روی شعف و شادی است نه از خشم و غضب تمام شهر به وسیله پلیس‌های موقت که با لباس سویل هستند نگهبانی موقت که با لباس سویل هستند نگهبانی می‌شود این پلیس‌ها با تفنگ‌های خودکار و مسلسل‌های سبک مسلح بوده و برای اینکه با فداییان دموکرات اشتباه نشوند بازوبندهای سفیدی بسته‌اند.

بین میانه و تبریز‌ هزاران نفر دهقانان و برزگران و اهالی شهرهای عرض ‌‌راه در کنار جاده ایستاده و منتظر استقبال قوای ارتش ایران هستند که درست یک‌سال قبل آذربایجان را تخلیه کردند.  سه نفر خبرنگاران خارجی با اولین اتومبیل در پیشاپیش قوای اعزامی از میانه به طرف تبریز حرکت کردند و در نتیجه چند ساعت زودتر از قوای ایران به تبریز رسیدند. اهالی در مسیر عبور خبرنگاران با کف‌زدن‌ها ورود آنها را شادباش گفته و هفت گوسفند در دهات مختلفه به رسیم قدیمی ایرانی‌ها برای خبرنگاران قربانی شد. آیین قربانی بزرگ‌ترین افتخاری است که ایرانی‌ها نسبت به گرامی‌ترین میهمان و عزیزترین کسان خود انجام می‌دهند».

زنده‌باد شورای امنیت

در تمام عرض راه فریادهای شادی برای سلامتی شاه و ارتش ایران و نخست‌وزیر و مخبرین جراید بلند بود و در نزدیکی شهر تبریز فریادهای (زنده‌باد شورای امنیت) نیز اضافه شد هنگامی که امروز صبح خبرنگاران از میانه حرکت کردند واحدهای ارتش ایران با اسلحه‌های سنگین در شهر میانه تهیه حرکت خود را می‌دیدند.

در میانه مردم با سربازان با یک حالت وجد و شعفی گردآمده و برای پیداکردن دموکرات‌هایی که مخفی شده‌اند به ارتش ملحق گردیده‌اند در کلیه نقاط خانه‌های دموکرات‌ها از طرف مردم جست‌وجو می‌شد و عده زیادی زندانیان را مردم به خارج شهر می‌بردند.  در خارج شهر میانه اهالی یک قریه کوچک آذربایجانی هنوز اخبار تسلیم دموکرات‌ها را نشنیده بودند و این بزرگ‌ترین مژده بود که ما به آنها دادیم دهقانان گزارش می‌دادند که قوای دموکرات‌ها با عجله زیادی در تمام مدت شب با کامیون‌ها و اتوبوس‌ها فرار کرده و مقدار زیادی اثاثیه مردم را با خود برده‌اند این قبیل مشاهدات تا رسیدن مخبرین به ترکمن‌چای که محل معاهد قدیمی ایران و روسیه در سال ١٨٢٨ بود ادامه داشت.  در آنجا کم‌کم دستجات قداتی که در حال فرار با اسب و پیاده بودند دیده شد اغلب آنها مسلح بودند ولی سعی می‌کردند که مداخله‌ای در رفت‌وآمد اتومبیل‌ها نکنند در طول جاده اتومبیل دیگری مشاهده نشد تا هنگامی که خبرنگاران به گردنه (شبلی) واقع در ٣٠ مایلی تبریز رسیدند در آنجا بزرگ‌ترین و تنها دسته منظم فدائیان دیده شد که در حدود ٢۵ نفر سوار بر اسب بودند اغلب فدائیان هنوز اونیفورمی نظیر لباس‌های شوروی‌ها را در برداشتند.  در ترکمن‌چای اولین خبر از اداره تلگراف تبریز رسیده بود زیرا تلگراف‌ها در آنجا نگه‌داشته شده بود و سیم بین میانه و تبریز را قطع کرده بودند.

در ترکمن‌چای جسد لخت و برهنه یک فدایی که روی سنگ‌ها افتاده بود جلب توجه کرد و دهقانان می‌گفتند که این فدایی به دست افسرش تیرباران شده. در تمام طول راه مردم یک سؤال داشتند (قوای ارتش چه موقع خواهد آمد؟) و هنگامی که خبر حرکت آنها را از میانه شنیدند شادی زایدالوصفی به آنها دست داده در تمام دهکده‌ها پرچم ایران در اهتزاز بود و اغلب مردم درحالی‌که پرچم ایران و عکس شاه را در دست داشتند، در حرکت بودند.

در نزدیکی تبریز دسته‌های نظامیان آذربایجانی یعنی فدایی‌ها دیده می‌شدند که راه را برای فرار از شهر به طرف دهاتشان باز کرده و اغلب اسلحه‌های خود را به زمین انداخته پس از یک‌ سال به سوی مسکن و مأوای خود می‌رفتند.

جشن یک‌سالگی فرقه تبدیل به جنبش شادی مردم شد

در تبریز برای امروز برای جشن یک‌ساله تأسیس فرقه دموکرات رژه‌ای تهیه می‌دیدند ولی این جشن تبدیل به شادی ورود قوای ایران شد و مردم شادی می‌کردند، نه برای جشن یک‌ساله فرقه دموکرات بلکه برای فرار خائنانه آنها. در خارج از شهر مردم سر و دست کریستوفر سایکس، خبرنگار دیلی‌میل را که فارسی را خوب حرف می‌زد، بوسیده و مقدم آنها را شادباش می‌گفتند. کمی آن طرف‌تر یک سروان سابق ارتش ایران که لباس و مدال‌ها و علائم نظامی خود را برای چنین موقعی نگه‌ داشته بود، با دسته گل و عده زیادی از رفقای خود که به تفنگ‌های خودکار مسلح بودند، به انتظار ورود سربازان ایرانی ایستاده بودند و می‌گفت ما تا فردا خواهیم ایستاد تا گل‌ها و اسلحه‌ها و حتی جان خود را نثار مقدم برادران خود کنیم. در نزدیکی شهر مردم از شدت شعف و شادی راه را بسته بودند و تمام شهر تعطیل و مغازه‌ها بسته بود؛ حکومت نظامی در شهر اعلام شده بود و از ساعت هشت به بعد عبورومرور قدغن شد.  محمد بی‌ریا، رئیس اتحادیه کارگران، اعلان کرده بود که تصمیم گرفته است به حکومت مرکزی تسلیم شود و به وسیله رادیو هم این مطلب را به اطلاع مردم رسانید. تیراندازی در شب مخصوصا در اطراف سربازخانه‌ها تا صبح ادامه داشت ولی صبح مردم در کوچه‌ها و خیابان‌ها ظاهر شدند و شروع به جمع‌آوری اسلحه‌هایی که از طرف دموکرات‌ها ریخته شده بود، کردند.

• قیام میهن‌پرستان اردبیل علیه فرقه دموکرات٣
روز بیستم آذرماه است! از رادیو تهران و تبریز اخبار مهمی راجع به حرکت قوای نظامی به طرف تبریز و سایر نقاط آذربایجان شنیده شده است. مردم اردبیل مضطرب و نگران هستند و نمی‌دانند اوضاع از چه قرار است و با خائنان و میهن‌فروشان باید چه معامله‌ای بکنند ولی در این میان یک چیز محقق است که باید پرده از روی اعمال ننگین دموکرات‌های قلابی برداشته شود و توده‌های واقعی که یک‌ سال زیر شکنجه قرار داشتند، انتقام خود را بگیرند.  صبح روز ٢١ آذر است! هوا برخلاف همیشه نسبتا معتدل به نظر می‌رسد. حاج جواد مجتهدزاده به اتفاق قاسم‌خان نجفی، داماد خود از خانه بیرون آمده و به اتفاق سه نفر دیگر وارد کوچه ارمنستان می‌شوند. سه نفر از فدائیان مشغول پاس هستند. چهار نفر میهن‌پرست به اشاره مجتهدزاده بر سر آنها ریخته و دموکرات‌ها قبل از اینکه دست به ماشه تفنگ ببرند، خلع اسلحه و دستگیر می‌شوند.

ساعت هفت صبح است! پنج میهن‌پرست چهار تفنگ با مقداری فشنگ و یک پارابلوم نوع (کلت) در اختیار دارند؛ بدون فوت وقت این پنج نفر به طرف شهربانی رفته و پاسبان مسلح دم در ورودی را فورا خلع سلاح می‌کنند. در این دو مورد قاسم‌خان که ٢۶ یا ٢٧ سال داشته، شهامت بی‌نظیری از خود نشان می‌دهد چند لحظه بعد یک نفر از مأموران تأمینات از اداره شهربانی درحالی‌که هفت‌تیری به دست داشته، بیرون آمده و به طرف میهن‌پرستان هدف می‌رود. مجتهدزاده درصدد برمی‌آید با نصیحت و دلیل از تیراندازی این هم جلوگیری کند؛ در ضمن به یک عده از اطرافیان خود دستور می‌دهد مانور غافلگیری پیش گرفته و دموکرات مسلح را از عقب‌ سر دستگیر کنند. قاسم‌خان نجفی خود به انجام این وظیفه خطرناک همت می‌گمارد ولی دموکرات پس از دستگیری به ماشه یارایلوم فشار آورده و تیری به بازوی راست قاسم‌خان اصابت می‌کند و بعد هم به شکمش فرو می‌رود. میهن‌پرست شجاع با این ضربه کاری از پا در آمده و به بیمارستان منتقل می‌شود و دو روز بعد شربت شهادت را می‌نوشد. همین‌موقع که این وقایع در شهربانی روی می‌دهد، آقای داود تقی‌زاده که یکی دیگر از میهن‌پرستان اردبیل است، در قسمت مرکزی شهر مردم را علیه دموکرات‌های خائن تشییع کرده و با یک گروه ٢٠٠نفری مسلح با چوب و چماق مرکز فرقه دموکرات را تاراج کرده و چاپخانه جودت را که مدت یک‌ سال بود خائنان بر علیه مصالح مملکت مشغول چاپ اوراق ننگینی بودند، به کلی ویران و کاری می‌کنند که کمترین اثری از این چاپخانه منحوس باقی نمی‌ماند. بعد این دسته هم به شهربانی حمله می‌برند، از طرف شهربانی به طرف مردم میهن‌پرست باشرافت تیراندازی می‌شود ولی فشار غیرت و شهامت و بی‌باکی سران میهن‌پرست شهربانی را مجبور به تسلیم می‌کند.

مجتهدزاده که باید گفت رهبر قیام میهن‌پرستان بوده، رئیس شهربانی را دستگیر و زندانی می‌کند. در قسمت کلانتری شرق شهر نیز که محله پیر عبدالله باشد، آقای رحیم معینی که از جوانان تحصیل‌کرده و صدیق است، مشغول خلع سلاح دموکرات‌ها و برقراری انتظامات بوده است. درهر‌حال ساعت هشت‌و‌نیم صبح آقای مجتهدزاده و سایر میهن‌پرستان موفق می‌شوند آذرپادگان و جایی را که فرماندار اردبیل بوده، دستگیر و زمام شهر را به دست گیرند. خلع سلاح اعضای فرقه دموکرات به‌سرعت عملی شده و پس از آن مردم با هیجان و خشم بسیاری شروع به کشتن خائنان می‌کنند. مهم‌ترین اقدامی که از طرف مجتهدزاده و دیگران به عمل می‌آید، جلوگیری از حیف‌و‌میل‌شدن اموال دولتی و پول‌های موجود بوده است، به‌طوری‌که بیشتر از یک‌ میلیون وجه نقد و اسناد در بانک ملی و کشاورزی صندوق شهرداری (۴٠٠ هزار تومان) به دست آمده و نگهداری می‌شود.

پس از کشته‌شدن ماری اسمعیل، یکی از سران فرقه و معاون شهرداری اردبیل و عده دیگری از دموکرات‌ها، قهرمان که یکی از افراد ایل شاهسون بوده و با میهن‌پرستان همکاری داشته، آذرپادگان و رئیس شهربانی را در منزل خود زندانی می‌کند که مبادا فرار کنند. ملیون و میهن‌پرستان اردبیل که انتظار داشتند واحدهای ارتش زودتر وارد شهر شوند، متوجه می‌شوند که از قوای نظامی و از سواران شاهسون هیچ خبری نیست و ترس این می‌رفت که فدائیان مسلح متمرکز در (تیر) شش‌فرسخی اردبیل سر راه تبریز و اردبیل و قوای مسلح دموکرات‌ها در جاده بین آستارا – اردبیل به شهر حمله کرده و به قتل عام دست زده و مردم را مورد شکنجه و آزار قرار دهند. غروب روز ٢۶ آذر شنیده می‌شود که (شاهسار) رئیس حوزه فرقه دموکرات خیال دارد با ٢٠٠ نفر سوار مسلح خود به شهر حمله کند. مجتهدزاده فورا با تلگراف سرآب و بر اطلاع می‌دهد که قوای نظامی از آستارا وارد شهر شد و دو گردان هم به طرف سرآب حرکت کرد، فورا از آنها استقبال شود؛ برای اغفال چنین تلگرافی نیز به آستارا مخابره می‌شود که ارتش از راه تبریز وارد شد و به طرف آستارا حرکت کرد.  شاهسار پس از اطلاع از این تلگراف از حمله به شهر منصرف شد ولی خودش به اتفاق دو سوار مسلح که پسر خواهر و پسر برادرش بوده‌اند، به سوی اردبیل حرکت کرده و ساعت چهار بعدازظهر روز ٢٣ آذر وارد شهر می‌شود، میهن‌پرستان فورا از ورود این عضو پلید به شهر خبردار شده و در چهارراه شهر از عقب سر شاهسار از اسب پایین افتاده و در زیر تیر و خنجر و چوب و چماق مردم به اتفاق پسر خواهر و پسر برادرش ریزریز می‌شود. سواران این مرد پلید وقتی می‌شنوند که سردسته‌شان به دست توده‌های واقعی کشته شده است، از هم متلاشی شده و اسلحه‌ها را ریخته و فرار می‌کنند؛ با این ترتیب اردبیل و اهالی آن از خطر چپاول و غارت نجات یافته و تا روز ورود ارتش ٢۶ آذرماه میهن‌پرستان در حدود ۴٨ نفر از خائنان را به کیفر اعمال ننگین‌شان می‌رسانند.

قیام میهن‌پرستان مشکین‌شهر
مشکین‌شهر در میان تپه‌ماهورهای سبلان در ١٢فرسخی اردبیل واقع است و از لحاظ موقعیت نظامی بی‌نهایت ‌اهمیت دارد؛ به همین جهت هم همیشه هنگ سوار تیپ یا لشکر اردبیل با وسایل لازم در این شهر پادگان بود و انتظامات را بر عهده داشت ولی پس از حادثه شهریور ماه ١٣٢٠ پادگان این مرکز مهم از یک هنگ سوار به یک گروهان پیاده‌نظام تقلیل یافته بود و این گروهان هم از اسلحه‌های مشکین‌شهر نمی‌توانست استفاده کند. در آذرماه ١٣٢۴ نیز که دموکرات‌ها جرئت کردند به این شهر حمله ببرند، از نظر کمی شماره سربازان پادگان و نبودن اسلحه به مقدار کافی در دسترس آنها بود وگرنه دفاع از مشکین‌شهر با موقعیت نظامی ممتازی که دارد کار آسانی است. موضوعی که در مقال امروز مورد توجه ما قرار گرفته، چگونگی قیام میهن‌پرستان این شهر در مقابل عمال فرقه دموکرات است.

روز ٢١ آذر ماه ١٣٢۵ پس از دستگیری آذرپادگان فرماندار دموکرات‌ها در اردبیل، آقای دکتر صادق محجوبی (ستوان دوم ژاندارمری و دکتر پادگان ژاندارمری مشکین‌شهر قبل از آذرماه ١٣٢۴) با اتومبیل سواری آذرپادگان و دو قبضه تفنگ به اتفاق یک نفر از دوستانش به طرف مشکین‌شهر حرکت می‌کند. ارتباط تلگرافی اردبیل با مشکین‌شهر قطع شده بود؛ به این مناسبت آقای محجوبی با سرعت هرچه‌تمام‌تر به مشکین‌شهر رفته و میهن‌پرستان را دور خود جمع کرده و قیام عمومی را شروع می‌کنند. مردم مشکین‌شهر که یک سال تمام شاهد جنایات و خیانت‌کاری عمال پیشه‌وری بودند، به یک اشاره با چوب و چماق و بیل و کلنگ راه افتاده و روز ٢٢ آذر ماه شهربانی را اشغال می‌کنند و ٣٢ قبضه تفنگ از آنجا به دست می‌آورند. بعد به تسلیم‌کردن پادگان دست زده و ٩٢ قبضه تفنگ نیز از سربازخانه به دست می‌آورند. ٣٠ قبضه تفنگ هم از فدائیان مشکین‌شهر می‌گیرند.

چند ساعت بعد ١٣ مسلسل سبک با ۵۶١ تیز قشنگ از فدائیان و ٢۶هزارو ۶۶۶ تیر فشنگ پادگان به دست میهن‌پرستان می‌افتد. ١٠ بمب دستی و صد لنگه برنج و مقدار زیادی آرد نیز در انبار دموکرات‌ها ضبط می‌شود. روز ٢٣ و ٢۴ قاتلان افسران و سربازان و ژاندارم‌ها به همان وضعی که یک‌ سال پیش دست به جنایت فجیعی زده بودند، از طرف میهن‌پرستان در وسط میدان شهر و خیابان کشته می‌شوند. پس از ورود نیروی نظامی به مشکین‌شهر تمام این مهمات و اسلحه که از طرف میهن‌پرستان به غنیمت گرفته شده بود، تحویل فرمانده ستون می‌شود و با این ترتیب مردم این شهر کوچک ثابت می‌کنند که هیچ وقت با خائنان میهن همکاری نداشته‌اند و در اولین فرصت نیز فقط با دو تفنگ و چوب و چماق علیه میهن‌فروشان قیام کرده و وظیفه ملی خود را به نحو احسن انجام دادند.

قاتلان افسران مشکین‌شهر چگونه به سزای خود رسیدند۵

پس از درهم‌شکستن جبهه متجاسرین در قاقلانکوه و سقوط میانه، ستون‌های ارتش در جلو گردنه شبلی دو قسمت شده؛ یکی از آنها راه سراب و اردبیل را در پیش می‌گیرد و این ستون پس از رسیدن به مقصد یک دسته از افراد خود را به مشکین‌شهر اعزام می‌کند.  مشکین‌شهر خاطرات شومی را به یاد تمام ایرانیان می‌آورد؛ این قصبه کوچک که در میان تپه ماهورهای کوه باعظمت سبلان واقع شده و باغات و چمن‌زارهای سبز و خرم آن را احاطه کرده است، نمونه‌ای از فداکاری و شهامت پنج نفر از افسران جوان ارتش بود که در آذر سال ١٣٢۴ در مقابل خیانت یک مشت وطن‌فروش و ماجراجو ایستادگی کرده و شرافت سربازی خود را تا آخرین فشنگ حفظ کرده و تسلیم نشدند؛ مگر طبق امریه صریح لشکر متبوعه. ولی کسانی که در ظاهر به نام دموکراسی و تصمیم این اصول مقدس اسلحه به دست گرفته ولی در باطن جز پشت‌پازدن به اصل مسلم آزادی و انسانیت منظوری نداشتند، با اینکه قرآن مجید را بالای سرنیزه زده و به مدافعان دلیر مشکین‌شهر ارائه داده و سوگند یاد کرده بودند که جان و مال افسران و سربازان و ژاندارم‌ها در امان خواهد بود، با کمال بی‌شرمی و از روی نهایت درجه پستی و بی‌شرافتی پس از تحویل‌گرفتن اسلحه و مهمات پادگان کوچک این قصبه سربازان را هنگام خروج از سربازخانه به مسلسل بسته و اجازه نداده بودند یک نفر از آنها سالم بماند. پنج نفر از افسران ارتش و ژاندارمری را نیز دستگیر و به طرف اردبیل اعزام کرده بودند؛ بخشداری بدبخت مشکین‌شهر نیز جزء این قافله بوده است.  بین اردبیل و مشکین‌شهر بیابانی به نام (سومرین) وجود دارد که از طرف شرق مشرف به دهنه‌های سبلان است.

در این محل افسران ارتش و فرمانده پادگان ژاندارمری و بخشدار را متجاسرین از کامیون پیاده کرده و با متد آلمان‌های نازی به آنها می‌گویند که شما آزاد هستید و بروید. همین که افسران بی‌سلاح و لخت چند قدم از محل توقف کامیون دور می‌شوند، مسلحانه آتش شروع کرده و هر پنج نفر به خاک و خون می‌غلتند و بااین‌ترتیب قتل‌ عام و فاجعه مشکین‌شهر تکمیل می‌شود.  آدم‌کش‌ها خیال می‌کردند اگر قانون و عدالت اجتماعی دامن‌گیر آنها نشده، انتقام ‌الهی نیز به سراغ آنها نخواهد رفت. پس از ورود ستون ارتش به مشکین‌شهر (هنگام سقوط فرقه) سروان ادیب امینی – ستوان یکم اردبیلی – عباسقلی ارباب‌زاده بخشدار و دو ستوان یکم دیگر که ٢۴ نفر بوده‌اند، دستگیر و تحت نظر یک دسته سرباز مسلح به اردبیل فرستاده می‌شوند.

برحسب تصادف یکی از کامیون‌ها در بیابان (سومرین) همان محلی که افسران ارتش در هفتم محرم سال گذشته تیرباران شده بودند، پنچر می‌شود و جنایتکاران به فکر می‌افتند که از توقف کامیون‌ها استفاده و فرار کنند. ولی سربازان که متوجه خبث طینت این شیطان‌صفت‌ها بودند، آتش تفنگ و مسلسل‌های خود را متوجه آنها کرده و در ۵٠متری کامیون‌ها هر ٢۴ نفر قاتل را به سزای آدم‌کشی خود می‌رسانند و حتی یک نفر از جانی‌ها نیز نمی‌تواند از این مهلکه جان به سلامت به در برد. با این ترتیب در همان محلی که افسران بی‌سلاح ارتش به دست میهن‌فروشان جام شهادت نوشیده بودند، قاتلان به سزای اعمال ننگ‌آور خود رسیدند و واقعا تصادف عجیبی بوده است؛ با این ترتیب هرگز نباید از انتقام الهی غافل شد.

نویسنده: سالار سیف‌الدینی

پی‌نوشت‌ها:
١- دموکرات ایران، شماره ٣٩، ص ٢، سه‌شنبه ٢۶ آذر ١٣٢۵
٢- دموکرات ایران، شماره ٢٧، صص ١ و ٢، یکشنبه ٢۴ آذر ١٣٢۵
٣- دموکرات ایران، شماره ٧٨، صص ١ و ۴، دوشنبه ١۴ بهمن ١٣٢۵
۴- دموکرات ایران، شماره ٨١، صص ١ و ۴، پنجشنبه ١٧ بهمن ١٣٢۵، نویسنده: د. امینی
۵- دموکرات ایران، شماره ٧۴، ص ۴، چهارشنبه ٩ بهمن

فرقه دموكرات در اردبيل

فرقه دموكرات در اردبيل

اما آنچه خودشان در دوران حكومت كوتاه‌مدت حكومت فرقه در فضاي شهرهاي آذربايجان برقرار ساختند بسيار هول‌انگيزتر از تأمينات شهرباني مختاري پهلوي بود به طوري كه براي آرام نگه داشتن فضاي شهر و روستاها، صداي هر مخالفي را در نطفه خفه مي‌كردند و به محض اين‌كه كسي را مخالف مرام و عملكرد خود مي‌يافتند سريع او را محاكمه و حتي گاهي بدون محاكمه مجازات مي‌كردند. يكي از همين محاكمات و مجازات مخالفين در اردبيل روي داد كه مربوط به محاكمه و اعدام يكي از مخالفين حكومت فرقه، به نام ميرغلام منصوري است. باباصفري در اين باره مي‌نويسد:

«دموكرات‌ها ميرغلام را پس از آن‌كه دستگير كردند در اردبيل محاكمه نموده به اعدام محكوم ساختند. اجراي حكم موكول به امضاي حسن جودت بود. اما او با اين امر مخالفت نمود چون نتوانست محكوم‌كنندگان وي را در اردبيل متقاعد سازد به تبريز رفت تا از پيشه‌وري دستوري در اين مورد تحصيل نمايد. كساني كه براي كشتن وي پافشاري مي‌كردند اين مخالفت را با سياست فرقه ناسازگار خواندند و با استفاده از غيبت وي حكم را به امضاي مقام ديگري در كميته‌ي ولايتي رسانده به موقع اجرا گذاشتند و ميرغلام را با سه تن ديگر به نام‌هاي غلام‌خان و فرخ‌خان خامسلو و حسين نام ديگري به جوخه‌ي اعدام سپردند.

ميرغلام را روز 21 فروردين در جاي نارين‌قلعه و پشت عمارت اداره‌ي پست و تلگراف اردبيل اعدام كردند.»

به اين ترتيب جريان فرقه كه با پرچم آزادي بيان به انتقاد از خفقان و فضاي پليسي مختاري پهلوي برخاسته بود خود نيز پا در جاي پاي آنها گذاشت و در همان مدت كوتاه دوران حكومت خود تاب تحمل هيچ مخالفي را نياورد. حجت‌الاسلام ميرزا جواد شهبازي درباره‌ي فضاي خفقان دوران تسلط حكومت فرقه‌ي دموكرات آذربايجان در اردبيل مي‌گويد:«در سال‌هايي كه فرقه‌ي دموكرات در اردبيل تسلط داشت، آيت‌الله شيخ غلامحسين غروي نجفي (قدسي) از مخالفين سرسخت اين حكومت به شمار مي‌رفت و در سخنراني‌هاي خود بر روي منبر، به شدت سياست‌هاي دولت‌هاي روس و انگليس را در ايران به باد انتقاد مي‌گرفت و فرقه را عامل دولت روس معرفي مي‌كرد.

من و آقا سيد ابراهيم سيد حاتمي در اين دوران از شاگردان آيت‌الله غروي بوديم كه براي تلمذ درس استاد هر روز در خانه‌ي ايشان حضور مي‌يافتيم، روزي وقتي كه من و آقا سيد ابراهيم (آيت‌الله سيد حاتمي) به جلوي درب حياط استاد آمديم قبل از ورود به خانه، ديديم كه از دركوب در حياط، دل و روده‌ي مرغي را آويزان كرده‌اند و داخل حياط هم سر مرغي را همراه نامه‌اي انداخته‌اند كه در آن چنين نوشته شده بود «اگر ساكت نشوي مثل سر اين مرغ، سرت از بدنت جدا خواهد شد. پس بهتر است از اين به بعد ساكت شوي!»

من و ساير طلبه‌ها وقتي اين صحنه را همراه با متن نامه مشاهده كرديم از بابت امنيت جاني استاد خيلي ترسيديم به خاطر همين از آنجايي كه مي‌دانستيم استاد به آقا سيد ابراهيم محبت ويژه‌اي دارند از او خواستيم تا به نمايندگي از طلبه‌ها، از ايشان درخواست كند تا كمي مواظب خودشان باشند و زياد سر به سر فرقوي‌ها و روس‌ها نگذارد.

وقتي پيش استاد رفتيم. آقا سيد حاتمي با مقدمه شروع به صحبت كرد و گفت: استاد مي‌بينيد كه براي اين نامسلمانان فرقي بين سر انسان و سر مرغ نيست و اصلاً اينها بويي از انسانيت ندارند...

هنوز آقا سيد ابراهيم در حال مقدمه‌چيني براي گفتن حرف‌هاي اصليش بود كه آيت‌الله شيخ غلامحسين كه متوجه بقيه حرف‌هاي او شده بود حرف‌هاي آقا سيد ابراهيم را قطع كرد و گفت: «سيد ابراهيم مي‌خواهي بگويي كه اينها تو را مي‌كشند و جنازه‌ات هم بي‌صاحب در كوچه مي‌ماند، مي‌خواهي همين را بگي؟»

آقا سيد ابراهيم آرام گفت: «استاد ان‌شاءالله كه اين‌طور نمي‌شود ولي خوب اين كارها از اين حكومت نامسلمان فرقه‌ي دموكرات بعيد نيست.»

استاد گفت: «سيد ابراهيم مي‌داني تو از چه چيزي مرا مي‌ترساني؟ از چيزي كه شب و روز در دعا و خواسته‌ام از خدا مي‌خواهم كه غلامحسين به دست اينها كشته شود و جنازه‌اش در كوچه‌ها بماند، تو مي‌خواهي از اين مرا بترساني؟ نترس اين مقامي نيست كه به راحتي و به هر كسي بدهند...»

اين نيز نمونه‌ي ديگر از تحمل صداي مخالف در حكومت فرقه است كه به خاطر اين‌كه فقيه و مرجع عاليقدري چون آيت‌الله شيخ غلامحسين غروي از اعمال آنها انتقاد كرده، چنين رفتار زننده‌اي با او كه يك مرجع تقليد و از اعاظم علماي هم‌عصر خود بوده مي‌كنند و اگر نمي‌بود شخصيت والا و محبوبيت ايشان، حتماً به نوعي سعي مي‌كردند او را به قتل نيز برسانند چنانچه شاگردانش به اين نكته نيز اشاره مي‌كنند، جواد شهبازي در اين باره مي‌گويد:

«حرف‌ها و انتقادات آيت‌الله شيخ غلامحسين غروي نجفي عليه حكومت فرقه‌ي دموكرات در اردبيل آنچنان بر اين گروه وابسته‌ي شوروي سخت آمده بود كه حتي روزي گروهي از گردانندگان فرقه به همراه فرمانده نيروهاي شوروي مستقر در اردبيل به اين نتيجه رسيده بودند كه چاره‌اي جز كشتن ايشان ندارند به اين ترتيب چند تن از نيروهاي شوروي مأمور اجراي اين حكم مي‌شوند.

در حالي كه نيروهاي شوروي براي دستگيري و عملي ساختن هدف خود روانه‌ي خانه‌ي ايشان شده بوده‌اند. حسن جودت كه ذاتاً آدم بدي نبود و از بزرگان فرقه‌ي دموكرات در اردبيل به حساب مي‌آمد در مغازه‌ي سلماني (آرايشگري) در حين اصلاح سر و صورت خود از اين موضوع معطل مي‌شود و سريع خود را به مأموراني كه راهي خانه استاد بوده‌اند مي‌رساند و مانع از اين كار آنها مي‌شود و به فرمانده نيروهاي روس و گردانندگان فرقه خطرات اين تصميم را توضيح داده و به آنها مي‌گويد كه اگر شما آقا شيخ غلامحسين را با اين همه اعتقادي كه مردم نسبت به او دارند بكشيد ديگر مردم ما را قبول نخواهند كدر و اگر بيست سال هم درباره‌ي كمونيست در اردبيل تبليغ شود، مردم آن را قبول نخواهند كرد.»

 همان، ص 103

 حجت‌الاسلام جواد شهبازي متولد 1306 در روستاي سولا در اردبيل يكي از شاگردان خاص آيت‌الله شيخ غلامحسين غروي نجفي (قدسي) و از پيشگامان مبارزات نهضت اسلامي در اردبيل هستند كه با وجود قرار داشتن 


 

در مقام روحانيت شغل اصلي‌اش تعمير ساعت بوده و از سرآمدان اين حرفه در اردبيل بوده‌اند.

جنایتهای وحشتناک " فرقه دمکرات آذربایجان " در آذربایجان

جنایتهای وحشتناک " فرقه دمکرات آذربایجان " در آذربایجان

پس از وقوع جنگ جهانی دوم ، اشغالگران انگلیسی و آمریکایی از جنوب ، و نیروهای شوروی از شمال به خاک ایران تجاوز کردند . ارتش متجاوز شوروی  بخش وسیعی از میهن ما از جمله آذربایجان را به اشغال خود درآورد . نیروهای شوروی که هنگام ورود به ایران ، در مناطق مرزی با مقاومتهای پراکنده اما خودجوش مردمی آذربایجانی‏های غیرتمند مواجه شدند ، با قساوت تمام مردم را به خاک و خون کشیدند. در مناطق مرزی از جمله در جلفا ، بیله سوار و ... صدها تن از مردم به شهادت رسیدند . علیرغم اینکه فرمان « ترک مقاومت » از سوی رضا شاه صادر شده بود ، عده‏ای از سربازان در « پل منجم » تبریز به مقابله با نیروهای متجاوز پرداختند و به شهادت رسیدند که هنوز مزار عده‏ای از آنها در تبریز باقی است .

بهانه تجاوز نیروهای بیگانه به خاک ایران ، پیشگیری از نفوذ آلمان بود . سران اشغالگران ( روزولت ، چرچیل و استالین ) با دولت ایران به توافق رسیدند که شش ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم ، نیروهای خود را از خاک ایران خارج کنند . حکومت مسکو که طی جنگهای متعدد با ایران در قرون گذشته ، سرزمین‏های قفقازی ایران را اشغال و ضمیة خاک خود کرده بود ، در تداوم سیاست توسعه‏طلبانه خود ، مصمم شد که آذربایجان را نیز از خاک ایران جدا کند و بدین منظور ، در آستانة ‌پایان جنگ جهانی ، طرح شومی را برای نیل به این هدف به اجرا نهاد . طبق دستور استالین ، برنامه همه جانبه‏ای ( فرهنگی ، نظامی و اقتصادی ) برای تجزیة آذربایجان تهیه شد و برای اجرای این برنامه ، هزاران تن از اعضای حزب کمونیست جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی ( ایران شمالی ) و نیروهای امنیتی وارد آذربایجان ایران شدند . با حضور نیروهای اشغالگر شوروی در خاک ایران ، حزب کمونیستی توده نیز به عنوان مجری بخشی از سیاستهای شوروی فعالیت گسترده‏ای را در سراسر ایران سامان داده و هزاران تن را به عضویت خود درآورد بود . شعبة ایالتی حزب توده در آذربایجان  نیز در راستای تأمین منافع شوروی فعال بود . در سال 1324 ، صدها تن از تروریست‏های قفقازی از جمله جنایتکار معروف غلام یحیی در سایة حمایت ارتش شوروی ، اقدامات تروریستی خود را در شهرهای مختلف آذربایجان آغاز کرده و به مسلح کردن اعضای حزب توده و افراد ساده و دهقانان ستم دیده‏ای که فریب تبلیغات کمونیست‏ها را خورده بودند پرداختند . تروریست‏های قفقازی ، اعضای شعبة‌ ایالتی حزب توده و فریب خوردگان ، تحت پوشش تشکلی به نام « فرقة دمکرات آذربایجان » گردهم آمده و اقدامات خشونت‏بار و تجزیه طلبانة خود را برای اجرای دستور استالین و تجزیة ایران آغاز کردند . آنها در کشتار مردم آذربایجان بخصوص سربازان وافسران در پاسگاهها و پادگانهای آذربایجان آزادی عمل داشتند . زیرا هزاران تن از نیروهای ارتش شوروی با پیشرفته‏ترین سلاحها از جمله تانک‏ها ودیگر ادوات لازم ، در تمام نقاط آذربایجان مستقر شده و پادگانها و پاسگاههای سربازان ایران را درمحاصره گرفته بودند ، وضعیت به گونه‏ای بود که حتی فرمانده لشکر تبریز بدون اجازه نیروهای شوروی ، حق خروج از پادگان را نداشت ، در چنین وضعیتی فرقة دمکرات به قلع و قمع فرزندان آذربایجان در پاسگاهها و پادگانها پرداخت ، گوشه‏ای از جنایت‏های فرقة دمکرات در خاطرات « سرتیپ علی اکبر درخشانی » آمده است . درخشانی در سال 1324  فرمانده لشکر تبریز بود که پس از اشغال تبریز توسط فرقة دمکرات در آذر ماه 1324 ، به  عدم مقاومت در قبال متجاسرین متهم و پس از ترک تبریز و ورود به تهران در دادگاه نظامی محاکمه شد. اما درخشانی در خاطرات خود دلایل متعددی را دایر بر عدم امکان جنگ با عوامل شوروی آورده است . عدم دستور صریح از سوی مقامات مافوق دایر بر جنگ با عوامل فرقه دمکرات ، و عدم امکان هرگونه جنگ با متجاسرین به علت دخالت ارتش شوروی و نیز لزوم حفظ جان نیروهای مستقر در پادگان تبریز اصلی‏ترین دلایل وی می‏باشد ؛ سرتیپ درخشانی ، همزمان با حوادث انقلاب اسلامی نیز از سوی سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( ساواک ) به اتهام جاسوسی برای شوروی در سال 1356 دستگیر شد . وی که حدود هشتاد سال داشت ، حین بازجویی جان سپرد . اما خاطرات وی در سال 1373 در آمریکا از سوی خانواده‏اش منتشر گردید ، اخیراً بخشی از خاطرات وی ، تحت عنوان طولانی « 21 آذر 1324 ، تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان ونقش سید جعفر پیشه وری در آن » توسط « انتشارات شیرین » منتشر شده است . در این کتاب گوشه‏ای از جنایت‏های فرقة دمکرات در آذربایجان از زبان سرتیپ درخشانی نقل شده است :

پست‏های ارتش سرخ در اطراف ما ( پادگان تبریز ) گمارده شده بود . بیم آن می‏رفت که در صورت حملة فداییان به ما و تیراندازی ما به طرف آنها ، نفرات ارتش سرخ مورد اصابت گلولة ما قرار گیرند . من موضوع را به فرماندة سپاه ارتش سرخ پیغام دادم و تقاضای دور کردن پست‏های ارتش سرخ را نمودم . فرمانده سپاه شوروی ، در پاسخ پیغام من ، اظهار داشت : بر شماست که مراقب باشید چنین اتفاقی نیفتد . زیرا اگر یک نفر از سربازان ما کشته یا زخمی شود ، من با تانک‏های هفتاد تنی خود ، شهر تبریز را خواهم کوبید .

لشکر آذربایجان تنها با پیشه‏وری و یارانش طرف نیست ، افسران پادگان تبریز هم به خوبی می‏دانستند که طرف ما ارتش زورمند و سرمست و مغرور از بادة فتح برلن و فاتح جنگ جهانی دوم می‏باشد . پادگان و افسران ، در محوطة سربازخانه ، و خانواده‏های افسران ، در نقاط و محلات تبریز پراکنده بودند .

[ وضعیت تبریز بسیار آشفته بود ، پیش از آنکه فرقة دمکرات پیدا گردد ، ناگهان ] یک بازی سیاسی جدیدی به نام جبهة آزادی ، به دست شبستری ، متنفذ محلی تأسیس می‏شود و جانشین حزب توده می‏گردد و پس از مدت کمی که گروهی مردم را به تهدید و تطمیع به آن جبهه جلب می‏کنند ، در نتیجة مکاتبة شبستری با پیشه‏وری ( در پروندة دیگری ، شبستری صراحتاً این موضوع را اقرار کرده ) که بر اثر اعمال گذشتة خود ، بعد از جنگ بین‏المللی گذشته در گیلان ، سال‏ها در زندان به سر می‏برد ، و پس از وقایع شهریور 20 ، در اثر قانون عفو عمومی ، از زندان خارج شده بود ، به آذربایجان می‏رود . چون در دورة چهاردهم قانون‏گذاری ، با حقه‏بازی و پشت هم‏اندازی و کمک همین شبستری و حمایت اجانب نمایندة ‌مجلس شورای ملی شده بود و او را به مجلس راه نداده و اعتبار نامه‏اش را رد کرده بودند ، داغ دلی از حکومت مرکزی داشت ، از موقعیت استفاده کرده ، وارد جبهة آزادی شده و آن را به فرقة دموکرات آذربایجان تبدیل کرد و خود نیز رهبر آن شد و شبستری را که مردی احمق و به سفها بیشتر شبیه است ، تحت نفوذ خود قرار داد.

این حزب ، با قیافة مخوف و با یک روح جابر و هرج و مرج طلب ، روز به روز توسعه یافت و افراد آن مسلح شدند . نیروی ارتش سرخ که تا آن زمان از آذربایجان خارج نشده بود ، به هوس مطامع دیرینة خود در ایران  و به خیال اینکه با دست این فرقة ماجراجو ، خواهد توانست حکومتی دست نشانده در آذربایجان ایران ، [ به عنوان ] شعبة آذربایجان قفقاز تأسیس کند و وسیلة تهدید حکومت مرکزی ایران قرار دهد ، در مقام تقویت این اشخاص برآمد .

دولت مرکزی هم دچار کشمکش‏های سیاسی و اختلاف بی‏شماری بود که وقت حکومت مرکزی و مجلس شورای ملی ، صرف زد و خورد با وقایع و حوادث ناگوار بعد از جنگ می‏شد و متجاسرین بر نفوذ خود می‏افزودند .

پیشه‏وری و یارانش ، زیر لوای آنهایی که سنگ را بسته و سگ را رها کرده بودند ، با کمال آزادی و فراغت خاطر ، دست به کار زده ، فرقة دمکرات متشکل و حزب تودة آذربایجان منحل شد . گروهی هم به نام فدایی از سوی فرقه مسلح شدند . رفقا [ شوروی‏ها ] هم با کمال سخاوت و سهولت ، به مسلح کردن روستاییان ستمدیده و فریب خورده سراسر آذربایجان پرداختند . بدین طریق که کامیون‏های پر از اسلحه ، از قبیل مسلسل دستی و تفنگ و نارنجک و طپانچه و مهمات بسیار ، وارد روستاها شده و پس از تخلیة بار خود ، پی کار خود می‏رفتند .

ما که ناظر این صحنه‏های جانگداز بودیم ، چاره‏ای جز گزارش نمودن جریانات به مرکز به طور روزانه نداشتیم که ناگهان دستوری از ستاد ارتش برای حل این مشکل تاریخی رسید که اگر روی سنگ می‏گذاشتید ، آب می‏شد و مرا که در آن موقع گرفتار مسؤولیتی بس بزرگ بودم ، به بهت و حیرت فرو برد . دستور مقام ریاست کل ستاد ارتش ، خیلی ساده و مختصر و مفید ، اما مسخره و خنده‏دار بود : پیشه‏وری و یارانش را دستگیر و کت بسته به تهران اعزام دارید . برای آنکه به این دستور مسخره ، اعتبار بیشتری داده باشد ، یک « حسب‏الامر مطاع مبارک ملوکانه » هم جلو آن گذارده بود .

روزی از روزها ، مستر یانگ ، وابستة ‌مطبوعاتی سفارت آمریکا ، که برای سنجش اوضاع آذربایجان به تبریز آمده بود ، در دفتر کار من ، مرا ملاقات و در ضمن صحبت اظهار داشت ؛ آیا این صحت دارد که روس‏ها مانع انجام وظیفة لشکر آذربایجان می‏شوند ؟ من به سرهنگ ورهرام رییس ستاد لشکر که آنجا ایستاده بود ، دستور دادم در معیت دیپلمات آمریکایی ، به سربازخانه رفته ، او را خارج سربازخانه متوقف و خودش داخل سربازخانه شده ، یک کامیون سرباز از داخل سربازخانه به خارج حرکت دهد . آنها رفتند و کمی بعد مراجعت نمودند . مستر یانگ اظهار داشت که من با این چشمان خود دیدم که کامیون سربازخانة شما را پست شوروی‏ها که روبروی سربازخانه مستقر شده به سربازخانه برگرداند . به مستر یانگ گفتم ؛ پس شما که به تهران رفتید ، به سر لشکر ارفع جریان را بگویید تا بفهمد پیشه‏وری گرفتن و کف بسته به تهران اعزام داشتن ، با حرف عملی نیست .

[ ت . کایلر یانگ ، که بعدها از ایران شناسان معروف آمریکایی شد و به ریاست قسمت شرق‏شناسی دانشگاه پرینستون رسید ، از این سفر گزارشی تهیه کرد که برای هیأت آمریکایی در کنفرانس وزرای خارجه مسکو ارسال شد . بنا به نوشتة نصرالله سیف‏پور فاطمی ، در کتاب « دیپلماسی نفت » ( به زبان انگلیسی ، چاپ نیویورک ، ص 269 و 270 ) کایلر یانگ ، به عنوان شاهد عینی ، گزارش داده است که برای تیمسار درخشانی ، تقویت نیروهای نظامی پراکنده در سراسر آذربایجان غیر ممکن بود ؛ زیرا فرستادن حتی یک ژاندارم ، به تصویب مقامات شوروی احتیاج داشت و بررسی هر تقاضا ، مدت زیادی طول می‏کشید . برای ده روز مقامات شوروی اجازة خروج حتی یک سرباز یا ژاندارم را به خارج تبریز ندادند . در همین زمان ، مقامات شوروی در تبریز ، مانع حفاظت شهربانی از زندان‏ها و خیابان‏ها شدند ، در حالی که به دمکرات‏ها اجازه دادند گروهی را مسلح و آنها را تحریک نمایند . سیف پور فاطمی می‏نویسد (ص 270 ) پس از آنکه دمکرات‏ها اکثر شهرها را تسخیر و بیشتر نیروهای انتظامی را خلع سلاح  نمودند ، مقامات شوروی به تیمسار درخشانی گفتند که می‏تواند معدودی سرباز را به شهرهای اطراف بفرستد . این در حالی بود که نجات شهرهای دیگر ، غیرممکن بوده و تنها به تضعیف پادگان تبریز می‏انجامید و به دمکرات‏ها اجازه می‏داد تبریز را  بدون کمک ارتش سرخ ، قبضه کنند . سیف پور فاطمی ، ادامه می‏دهد که درخشانی متوجه این منظور روس‏ها شد و اجازه نداد که آنها او را به بازی بگیرند و نیروهای خود را در پادگان نگاه داشت .]

پیشه‏وری زیر چتر حمایت نیروهای بیگانه ، بر خر مراد سوار و با کمال آزادی در سراسر آذربایجان به تاخت و تاز می‏پرداخت و ما همچنان ، زندانی و تماشاگر حوادث بودیم .

دمکرات‏ها اولین حملة‌ مسلحانة‌ خود را به پادگان سراب وارد آوردند و آن پادگان به علت کثرت مهاجمین ، به زودی سقوط کرد . نفرات پادگان را  به خانه‏های خود مرخص و افسران را در نهایت شقاوت و برخلاف تمام موازین ، تیرباران نمودند و جگر ما را که نمی‏توانستیم دست از پا خطا کنیم ، سوزاندند . این اقدام ناجوانمردانه ، مرکز‏نشینان را تازه از خواب بیدار کرد و ستونی از عده‏ای مجهز و مرتب ، به قصد کمک از تهران به تبریز اعزام داشتند . اما این ستون که با مذاکرات قبلی با سفارت شوروی و جلب موافقت وابستة نظامی آن سفارت و گرفتن جواز عبور از تهران حرکت کرده بود ، در شریف‏آباد قزوین ، با اشارة ‌یکی از سربازان شوروی ، در زیر ریزش شدید برف متوقف شد و پس از چند روز مذاکرة مرکزیان با مقامات شوروی ، به سوی تهران برگشت و به سربازخانه‏های خود برای استراحت وارد شدند .این حادثه ، که پیشه‏وری و یارانش را قوت بخشید ، موجب شد که حملة‌ سراب را در مشکین شهر و اهر و میاندواب تکرار کرده و به همان قرار سربازها را مرخص و افسران را تیرباران کردند ، در مشکین شهر ، دو نفر از افسران تیرباران شده را در کنار جاده مدفون و پاهای آنان را از خاک بیرون گذارده بودند . انگشت جنازه یک سروان را برای به دست آوردن انگشتری او بریده بودند . در این میان دستگاه پیشه وری ،  ارتباط ما را با تهران ،  با بریدن سیم‏های تلگراف و تلفن قطع نمود و وسیلة ارتباط ما با تهران ، منحصر شد به یک دستگاه بی‏سیم کوچک پایی بیابانی و فرسوده که مدتی در ارتش آمریکا کار کرده بود که آن هم به واسطة نرسیدن  لامپ تقاضایی ما از مرکز ، به سختی و با اشکال کار می‏کرد.

اکنون ارتش سرخ هم ما را ( پادگان تبریز ) در محاصره گرفته بود که مبادا دست از پا خطا کنیم . روز 19 آذر ماه 1324 ، باخبر شدیم که به اصطلاح فداییان ، از محل‏های خود حرکت نموده‏اند . صبح روز بیستم ، آنها در حوالی شهر دیده شدند .

پست‏های ارتش سرخ در اطراف ما گمارده شده بودند . بیم آن می‏رفت که در صورت حملة فداییان به ما و تیراندازی ما به طرف آنها ، نفرات ارتش سرخ مورد اصابت گلولة ما قرار گیرند . من موضوع را به فرماندة سپاه ارتش سرخ پیغام نمودم و تقاضای دور کردن پست‏های ارتش سرخ را نمودم . فرماندة سپاه شوروی ، در پاسخ پیغام من اظهار داشت : بر شماست که مراقب باشید چنین اتفاقی نیفتد . زیرا اگر یک نفر از سربازان ما کشته یا زخمی شود ، من با تانک‏های هفتاد تنی خود ، شهر تبریز را خواهم کوبید.

در 24 آبان ماه 1324 ، اولین اقدام به تقسیم اسلحه در شهرستان مراغه و شروع حملة مسلحانه به ژاندارم‏ها ، چنانچه پیش‏بینی شده بود ، در عجب‏شیر به ظهور پیوست .

به محض شروع این عملیات ، مقامات شوروی از خروج ژاندارم‏ها از مراکز واحدهای خود برای کمک رساندن به پاسگاه‏ها که یکی بعد از دیگری مورد حمله واقع می‏شدند ، ممانعت کردند و در نتیجة سلب آزادی عمل واحدهای نظامی و ژاندارمری ، دموکرات‏ها با آزادی کامل عملیات خود را ادامه و همه روزه با اخذ اسلحه ( تفنگ -  نارنجک  -  مسلسل سبک کوتاه که تاکنون در ارتش به قسمت‏ها داده نشده ) ‌از مقامات بیگانه تقویت می‏شدند ، به تدریج پادگان‏های کوچک نظامی و ژاندارمری را از بین برده و به مراکز اصلی واحدهای بزرگ نظامی ( تبریز  -  اردبیل  -  رضاییه ) متوجه گردیدند.

پادگان مشکین شهر را با اینکه دولت موافقت کرده بود که خونریزی نشود و این مسأله را به یک ترتیبی اصلاح بکند ، نفرات پادگان حاضر به تسلیم می‏شوند ، و فرقه‏ای‏ها به قرآن قسم می‏خورند که در صورت تسلیم پادگان کسی را نخواهند کشت ، با این وجود ، پس از تسلیم پادگان ، فرقه‏ای‏ها ، نظامیان را مرخص می‏کنند ، پنج نفر افسر را می‏کشند!!!

در تبریز ، یک لشکر پادگان وجود داشته و با بودن یک لشکر ، اشخاص وطن‏پرست در کوچه‏های تبریز ترور می‏شدند . ادارات دولتی ، یکی پس از دیگری ، به تصرف متجاسرین در می‏آمد و بالاخره ، با آن سهل و سادگی ، حتی خود لشکر را هم خلع سلاح کردند . پیش از سقوط پادگان تبریز ، من برای جلوگیری از خونریزی به ساختمان استانداری رفتم تا در حضور نیروهای ارتش سرخ با فرقه‏ای‏ها گفتگو کنم .

مذاکرات روی همین زمینه جریان داشت . بالاخره ، پیشه‏وری اظهار داشت که بیش از این ، برای ادامة ‌مذاکره حاضر نیست و اتمام حجت نمود که فقط تا ساعت دو بعد از ظهر  می‏تواند تأمل کند . یا جنگ و یا همکاری .

در تمام طول راه ( خیابانهای تبریز ) ، نفرات مسلح بسیاری دسته دسته ایستاده بودند و عابرین را شدیداً بازرسی می‏کردند . وسایل نقلیه به هیچ‏وجه در شهر دیده نمی‏شدند .

در تاریخ 25/8/1324 ، ستاد ارتش به فرمانده لشکر 3 ، اطلاع داد ؛ طبق اطلاعات تلگرافی که از مراغه رسیده ، پاسگاه ژاندارمری عجب‏شیر از طرف عناصر مسلح محاصره و زد و خورد ادامه دارد و همچنین طبق اطلاع تلگرافی که از سراب و اهر و سایر نقاط آذربایجان به تلگرافخانه رسیده ، در تمام نقاط ، دموکرات‏ها مشغول خلع سلاح پادگان‏های مملو از سرباز و ژاندارم و پاسبان‏ها هستند . ضمناً طبق اطلاع دو روز قبل ، سیم تلگرافی بین میانه و تبریز قطع ، و تا دو فرسخی شمال میانه ، عدة پنجاه نفری مسلح دموکرات با وضعیت تهدید‏آمیزی مشغول بازپرسی عابرین و خلع سلاح افسران و افراد عابر هستند و قصد تهاجم به میانه را دارند .

روز 28/8/1324 ، لشکر 3 مجدداً گزارش می‏دهد که پادگان سراب و ژاندارمری آنجا خلع سلاح و افسران را به نقطة‌ نامعلومی برده‏اند . در میانه ، ژاندارمری خلع سلاح ، یک افسر و چند نفر کشته شده ، بقیه خلع سلاح ، رییس شهربانی زندانی ، شهر در دست متجاسرین ، در عجب‏شیر و بناب و نمین ، واحدهای ژاندارمری خلع سلاح ، در اطراف اهر مجدداً اسلحه تقسیم می‏شود ، مراغه و اهر در معرض تهدید ، حفظ ارتباط با اردبیل و میاندوآب قطع ، رضاییه در حال آرامش و طبق اطلاع حاصله ، عده‏ای از اکراد بارزانی برای خلع سلاح سردشت رفته‏اند .

فرمانده لشکر 3 ، در تاریخ 12/9/24 ، گزارش می‏دهد که طبق اطلاعات واصله از اردبیل ، متجاسرین در تاریخ  6 آذر ماه ، به ژاندارمری و شهربانی آستارا حمله نموده و سرهنگ 2 ظهیرنیا ، کلانتر مرز ، و ده نفر ژاندارم و یک پاسبان کشته شده و بقیه خلع سلاح یا متواری شده‏اند . در مرند ، دیروز اشرار به منزل حبیب‏الله هوچگانی حمله نموده ، خود حبیب‏الله را که زخمی بوده ، با پسر و برادرش به قتل رسانیده‏اند .

روز 25 [ آذر 1324 ] ، اطلاع حاصل شد که پادگان و دستة ژاندارمری سراب ، در ساعت پنج بعد از نصف شب تاریخ مزبور ، پس از سه ساعت استقامت ، سقوط کرده و ستوان یکم ضیایی مهر ، فرمانده پادگان و ستوان یکم فاطمی ، فرمانده دستة ژاندارمری ، با 17 نفر ژاندارم دستگیر و در اوغان ، 9 کیلومتری سراب ، تیرباران شده‏اند و تا پیش از ظهر همان روز ، کسب اطلاع گردید که در اطراف شهرستان اردبیل ، هشت هزار تفنگ و هزار و پانصد طپانچه و متجاوز از سیصد مسلسل سبک ، بین دموکرات‏ها تقسیم شده است . از بعد از ظهر همان روز ، ارتباط تلگرافی با لشکر قطع شد .

از روز 17 آبان ماه ، تعرض به پاسگاه‏های ژاندارمری شروع و یکی بعد از دیگری ، خلع سلاح و آستاران نیز سقوط نموده و فرقة مزبور در روی محور اصلی آستارا اردبیل  - اردبیل سراب -  سراب تبریز شروع به فعالیت نموده ، با اعمال زور ، اشخاص را وادار به عضویت نمودند . از دوم آذر به بعد که رسدبان رحیم‏پور ترور شد ، سکنه فوق العاده دچار وحشت شدند .

در شب 17 آذر [ 1324 ] ، عدة کثیری از فرقة دموکرات ، مشکین‏شهر را محاصره ، بدواً گروهان ژاندارمری مورد حمله قرار گرفت . گروهان مزبور تلفات سنگینی به فرقه وارد نموده ، اما با استعمال بمب دستی و نارنجک ، به ساختمان گروهان خرابی وارد و رخنه می‏نمایند . ستوان یکم اردبیلی ، فرمانده گروهان ژاندارمری را با 12 نفر ژاندارم دستگیر و اعدام می‏کنند .

سپس حمله به پادگان را شروع و از لحاظ اینکه پادگان شدیداً ابراز مقاومت می‏نمود ، از سروان ادیب امینی ، رییس انتظامات عشایری که معلوم گردید در اسارت فرقه بوده ، نوشته‏ای مبنی بر ترک مقاومت گرفته و به وسیلة ستوان دوم شهدوست ، برای ستوان صدوقی می‏فرستند ، ولی ستوان صدوقی از قبول آن امتناع و جنگ را ادامه می‏دهد . فرقه باز هم حیلة دیگری به کار برده ، توسط ستوان دوم پیاده شهدوست با سوگند قرآن مجید ، ستوان یکم صدوقی و ستوان یکم شفقی را مجبور به ترک تیراندازی نموده و پس از اینکه اسلحه را زمین می‏گذارند ، آن‏ها را با طرز فجیعی در یک فرسخی مشکین‏شهر اعدام ، بالاتنة آن‏ها را زیر خاک نموده ، پاهای آن‏ها را در معرض تماشای عابرین می‏گذارند .

روز 19 آذر [1324 ] ، مشهدی سلیم‏خان [ از سکنة میاندواب ] که شخص میهن‏پرستی بود ، به وسیلة یک نفر کرد به قتل رسید و باعث وحشت اهالی گردید.

سرگرد صفوت ، در تاریخ 3/9/24 ، گزارش می‏دهد که فرماندار و سرهنگ معین آزاد [ در مراغه ] مورد سوءقصد واقع ، فرماندار مقتول و سرهنگ معین آزاد مجروح شده است و ستوان یکم آذرنور ، تأیید می‏کند که سرهنگ از سر و پا ، و یک سرباز همراه ، از شکم مجروح هستند .

فرمانده لشکر ، به استناد گزارش رییس انتظامات اهر در ساعت 11 صبح 21/9/24 تحت شمارة ‌3939 ، به ستاد ارتش گزارش می‏دهد : استوار دوم امیدی ، آجودان گروهان ژاندارمری مشکین‏شهر ، متواریاً به اهر آمده ، گزارش می‏دهد . ساعت 2 بعد از نصف شب 19 جاری ، پادگان و عدة ‌ژاندارم مشکین‏شهر ، مورد حملة متجاسرین که دارای نارنجک و توپ بودند ، واقع ، پس از زد و خورد ، پادگان خلع سلاح و افسران تیرباران گردیدند . مهاجمین به طرف گرمی و اهر حرکت کردند .

ساعت 12 نصف شب ، دموکرات‏ها که به وسیلة غلام یحیی و غلامرضا و چند نفر از دسته‏های اشرار بیجند هدایت می‏شوند ، به پادگان سراب حمله ، یک نفر ژاندارم را کشتند . چهل نفر ژاندارم و سرباز را خلع سلاح کرده ، بازوهایشان را بسته ، ولی ستوان یکم فاطمی ، رییس ژاندارم‏ها ، در معیت یک نفر ژاندارم ، در منزل خود از طرف اشرار محاصره ، از نصف شب تا دو ساعت بعد از طلوع آفتاب ، مشغول دفاع بوده و تسلیم نمی‏شد .

بالاخره رسدبان یکم فرزین ، رییس شهربانی سراب که مرد خائن و اخاذ و جاسوس است ، از طرف اشرار به رییس ژاندارمری قول داد که تفنگ را تسلیم کند و کاری با او ندارند و در موقعی که ستوان یکم فاطمی با رییس شهربانی مشغول صحبت بود ، یک مرتبه اشرار بیجند ریخته ، او را دستگیر و ژاندارمی را که نزد او بود ، به قتل رسانیده و بازوان رییس ژاندارمری را نیز بسته و با چهل نفر سرباز و ژاندارم کت بستة دیگر ، به مقر فرماندهی توده ، یعنی قریة بیجند ، به اسارت برده ، پس از زجر و شکنجه ، آن‏ها را با یک حال فجیع ، در حال زنده قطعه قطعه کرده‏اند.

وضعیت افسران پادگان تبریز بسیار وخیم و اضطراب‏آور بوده ؛ زیرا خودشان در محلی در کنار شهر محاصره شده و به کلی از امید رسیدن کمک دست شسته بودند و  خانواده‏شان در شهر ، که به دست متجاسرین افتاده بود ، با آتیة‌ مجهولی باقی مانده بودند . از طرفی ، به خوبی اطلاع داشتند که با سایر پادگان‏ها چه معامله شده و به خوبی می‏دانستند که پس از خلع سلاح پادگانهای سراب و آستارا ، نفرات و افسران را قطعه قطعه کرده بودند و در مشکین‏ شهر قرآن قسم خورده بودند که اگر تسلیم شوید ، در امان خواهید بود ؛ ولی پس از تسلیم ، افسران را تیرباران نموده ، بالا تنة‌ آنها را زیر خاک کرده و پای آنها را بیرون گذارده بودند ...