فرقه دموكرات در اردبيل
فرقه دموكرات در اردبيل
«دموكراتها ميرغلام را پس از آنكه دستگير كردند در اردبيل محاكمه نموده به اعدام محكوم ساختند. اجراي حكم موكول به امضاي حسن جودت بود. اما او با اين امر مخالفت نمود چون نتوانست محكومكنندگان وي را در اردبيل متقاعد سازد به تبريز رفت تا از پيشهوري دستوري در اين مورد تحصيل نمايد. كساني كه براي كشتن وي پافشاري ميكردند اين مخالفت را با سياست فرقه ناسازگار خواندند و با استفاده از غيبت وي حكم را به امضاي مقام ديگري در كميتهي ولايتي رسانده به موقع اجرا گذاشتند و ميرغلام را با سه تن ديگر به نامهاي غلامخان و فرخخان خامسلو و حسين نام ديگري به جوخهي اعدام سپردند.
ميرغلام را روز 21 فروردين در جاي نارينقلعه و پشت عمارت ادارهي پست و تلگراف اردبيل اعدام كردند.»
به اين ترتيب جريان فرقه كه با پرچم آزادي بيان به انتقاد از خفقان و فضاي پليسي مختاري پهلوي برخاسته بود خود نيز پا در جاي پاي آنها گذاشت و در همان مدت كوتاه دوران حكومت خود تاب تحمل هيچ مخالفي را نياورد. حجتالاسلام ميرزا جواد شهبازي دربارهي فضاي خفقان دوران تسلط حكومت فرقهي دموكرات آذربايجان در اردبيل ميگويد:«در سالهايي كه فرقهي دموكرات در اردبيل تسلط داشت، آيتالله شيخ غلامحسين غروي نجفي (قدسي) از مخالفين سرسخت اين حكومت به شمار ميرفت و در سخنرانيهاي خود بر روي منبر، به شدت سياستهاي دولتهاي روس و انگليس را در ايران به باد انتقاد ميگرفت و فرقه را عامل دولت روس معرفي ميكرد.
من و آقا سيد ابراهيم سيد حاتمي در اين دوران از شاگردان آيتالله غروي بوديم كه براي تلمذ درس استاد هر روز در خانهي ايشان حضور مييافتيم، روزي وقتي كه من و آقا سيد ابراهيم (آيتالله سيد حاتمي) به جلوي درب حياط استاد آمديم قبل از ورود به خانه، ديديم كه از دركوب در حياط، دل و رودهي مرغي را آويزان كردهاند و داخل حياط هم سر مرغي را همراه نامهاي انداختهاند كه در آن چنين نوشته شده بود «اگر ساكت نشوي مثل سر اين مرغ، سرت از بدنت جدا خواهد شد. پس بهتر است از اين به بعد ساكت شوي!»
من و ساير طلبهها وقتي اين صحنه را همراه با متن نامه مشاهده كرديم از بابت امنيت جاني استاد خيلي ترسيديم به خاطر همين از آنجايي كه ميدانستيم استاد به آقا سيد ابراهيم محبت ويژهاي دارند از او خواستيم تا به نمايندگي از طلبهها، از ايشان درخواست كند تا كمي مواظب خودشان باشند و زياد سر به سر فرقويها و روسها نگذارد.
وقتي پيش استاد رفتيم. آقا سيد حاتمي با مقدمه شروع به صحبت كرد و گفت: استاد ميبينيد كه براي اين نامسلمانان فرقي بين سر انسان و سر مرغ نيست و اصلاً اينها بويي از انسانيت ندارند...
هنوز آقا سيد ابراهيم در حال مقدمهچيني براي گفتن حرفهاي اصليش بود كه آيتالله شيخ غلامحسين كه متوجه بقيه حرفهاي او شده بود حرفهاي آقا سيد ابراهيم را قطع كرد و گفت: «سيد ابراهيم ميخواهي بگويي كه اينها تو را ميكشند و جنازهات هم بيصاحب در كوچه ميماند، ميخواهي همين را بگي؟»
آقا سيد ابراهيم آرام گفت: «استاد انشاءالله كه اينطور نميشود ولي خوب اين كارها از اين حكومت نامسلمان فرقهي دموكرات بعيد نيست.»
استاد گفت: «سيد ابراهيم ميداني تو از چه چيزي مرا ميترساني؟ از چيزي كه شب و روز در دعا و خواستهام از خدا ميخواهم كه غلامحسين به دست اينها كشته شود و جنازهاش در كوچهها بماند، تو ميخواهي از اين مرا بترساني؟ نترس اين مقامي نيست كه به راحتي و به هر كسي بدهند...»
اين نيز نمونهي ديگر از تحمل صداي مخالف در حكومت فرقه است كه به خاطر اينكه فقيه و مرجع عاليقدري چون آيتالله شيخ غلامحسين غروي از اعمال آنها انتقاد كرده، چنين رفتار زنندهاي با او كه يك مرجع تقليد و از اعاظم علماي همعصر خود بوده ميكنند و اگر نميبود شخصيت والا و محبوبيت ايشان، حتماً به نوعي سعي ميكردند او را به قتل نيز برسانند چنانچه شاگردانش به اين نكته نيز اشاره ميكنند، جواد شهبازي در اين باره ميگويد:
«حرفها و انتقادات آيتالله شيخ غلامحسين غروي نجفي عليه حكومت فرقهي دموكرات در اردبيل آنچنان بر اين گروه وابستهي شوروي سخت آمده بود كه حتي روزي گروهي از گردانندگان فرقه به همراه فرمانده نيروهاي شوروي مستقر در اردبيل به اين نتيجه رسيده بودند كه چارهاي جز كشتن ايشان ندارند به اين ترتيب چند تن از نيروهاي شوروي مأمور اجراي اين حكم ميشوند.
در حالي كه نيروهاي شوروي براي دستگيري و عملي ساختن هدف خود روانهي خانهي ايشان شده بودهاند. حسن جودت كه ذاتاً آدم بدي نبود و از بزرگان فرقهي دموكرات در اردبيل به حساب ميآمد در مغازهي سلماني (آرايشگري) در حين اصلاح سر و صورت خود از اين موضوع معطل ميشود و سريع خود را به مأموراني كه راهي خانه استاد بودهاند ميرساند و مانع از اين كار آنها ميشود و به فرمانده نيروهاي روس و گردانندگان فرقه خطرات اين تصميم را توضيح داده و به آنها ميگويد كه اگر شما آقا شيخ غلامحسين را با اين همه اعتقادي كه مردم نسبت به او دارند بكشيد ديگر مردم ما را قبول نخواهند كدر و اگر بيست سال هم دربارهي كمونيست در اردبيل تبليغ شود، مردم آن را قبول نخواهند كرد.»
همان، ص 103
حجتالاسلام جواد شهبازي متولد 1306 در روستاي سولا در اردبيل يكي از شاگردان خاص آيتالله شيخ غلامحسين غروي نجفي (قدسي) و از پيشگامان مبارزات نهضت اسلامي در اردبيل هستند كه با وجود قرار داشتن
در مقام روحانيت شغل اصلياش تعمير ساعت بوده و از سرآمدان اين حرفه در اردبيل بودهاند.