گزارش خواندنی دیلی‌میل از سیر تحول تاریخی میزهای ریاست جمهوری آمریکا

گزارش خواندنی دیلی‌میل از سیر تحول تاریخی میزهای ریاست جمهوری آمریکا

مدآنلایندکوراسیوناداریدفاتر اداری و تجاریگزارش خواندنی دیلی‌میل از سیر تحول تاریخی میزهای ریاست جمهوری آمریکا

مدآنلاین-نازنین محمدی: تا آنجا که به ما مربوط می‌شود، هر رییس‌جمهوری با توجه به مقتضیات سیاسی دوران ریاست جمهوری خود می‌تواند تصمیماتی اتخاذ کند. اما اینکه ذوق هنری و سبک شخصی هر یک از این افراد در مقام ریاست جمهوری به چه شکلی است، چندان با توجه به اداره کشور مشخص نمی‌شود. پس فقط می‌توان ذوق هنری یک رئیس جمهور را در دفتر کاری او دید. آیا می‌دانستید از زمان ریاست جمهوری فرانکلین رزولت به بعد، حدود شش میز مختلف برای دفترریاست جمهوری کاخ سفید طراحی شده است؟ هفته پیش، تاریخچه‌ای از سیر تحولات میزهای ریاست جمهوری آمریکا منتشر شده است که جالب است شما نیز بدانید!

میز رزولت؛ از چوب کشتی

باراک اوباما در حال حاضر از این میز مستحکم که از چوب ساخته شده و در دوران ریاست جمهوری رزولت، جورج دبلیو بوش و جیمی کارتر نیز در همین دفتر وجود داشته، استفاده می‌کند. بنا به گزارش دِیلی مِیل، این میز را از چوب‌های مقاوم کشتی شکسته ساخته‌اند. داستان آن بدین قرار است که کشتی شکسته‌ای در آب‌های بروکلین سر از آب بیرون آورد. ملکه ویکتوریا دستور داد تا چوب‌های مقاوم کشتی را تکه‌تکه کنند و بخشی از آنها را به رسم یادبود و گرامیداشت رزولت به آمریکا اهدا کرد. همین چوب‌های مستحکم در سال 1879 تبدیل به این میز زیبای ریاست جمهوری شدند. البته ملکه ویکتوریا این چوب‌ها را با هدف درست کردن میز ریاست‌جمهوری به رزولت هدیه نکرده بود. بعدها پرزیدنت روزولت برای پنهان کردن زانوبندهای فلزی‌اش دستور داد یک در چوبی در جلوی آن تعبیه شود. رییس جمهورهای متعددی تاکنون از این میز به‌عنوان میز کارشان در اتاق‌های مختلف کاخ سفید استفاده کرده‌اند. میز رزولت تنها یکبار از کاخ سفید خارج شده است و آن زمانی بود که پس از ترور پرزیدنت جان اف کندی درسال ۱۹۶۳برای استفاده در نمایشگاهی به همراه کتابخانه ریاست جمهوری کندی به امانت گرفته شد. از آن پس این میز در موسسه اسمیتزونین نگهداری می‌شد تا پرزیدنت کارتر دوباره آن را به کاخ سفید بازگرداند.

میز ریاست جمهوری جانسون با چرم سبز

پرزیدنت جانسون علاقه بسیاری به این میز ماهاگونی داشت و گفته می‌شود حتی زمانی که به عنوان مقام سناتور در دفتر کاخ سفید مشغول فعالیت بود، همیشه از کارآیی این میز تعریف می‌کرد. این تنها میز ریاست جمهوری در دنیاست که قسمت فوقانی آن را با چرم سبزرنگ پوشانده‌اند. پس از جانسون، نیکسون در دوره ریاست جمهوری خود این میز را به کتابخانه مخصوص کاخ سفید هدایت کرد و برای ملاقات‌های مهم خود از آن استفاده می‌کرد.

میز ریاست جمهوری ویلسون و جنگ ویتنام

پانزده رئیس جمهور پیشین  و ازجمله نیکسون، از این میز استفاده کرده‌اند. نیکسون معتقد بود این میز توسط رقیب پیشین او، نیلسون استفاده شده و او در خصوص جنگ ویتنام پشت این میز سخنرانی کرده است. بنابراین این میز می‌تواند منشا اعجاز قدرت باشد.

میز ریاست جمهوری رزولت، کار دست معمار کاخ سفید

بسیاری از روسای جمهور از این میز که برای تِدی رزولت طراحی شده بود، استفاده کرده‌اند. این میز توسط معمار معروف جانب غربی کاخ سفید طراحی شده است. در سال 1961، جان کندی از این میز برای برگزاری جلسات با اعضای کابینه خود استفاده کرده است.

میز ریاست جمهوری هووِر، البته برای ترومان

ابن میز را به احترام نام پریزیدنت هوور به این نام نامیده‌اند اما گفته می‌شود در طول دوازده سال ریاست جمهوری رزولت نیز این میز در کاخ سفید باقی مانده است. ترومان، قطعا بیشتر از سایرین پشت این میز ریاست کرده است.

میز ریاست جمهوری C&O؛ با عمری کوتاه

تنها جرج دبلیو بوش از این میز کوتاه عمر استفاده کرده است. این میز را در سال 1920 ساخته‌اند و بیشتر به عنوان میز شخصی کمپانی‌های Chesapeake and Ohio Railway استفاده می‌شده است. پس از چند سال کارکرد، این کمپانی‌ها میز را به دفتر کاخ سفید هدیه دادند.

روزشمار: ۲۳ اردیبهشت؛ تقسيم پايتخت آلمان به دو قسمت شرقی و غربی

 

در ۱۲ می سال ۱۹۴۹ میلادی، «برلين» پایتخت آلمان به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم شد.

به موجب توافق‌‏هايى كه پس از جنگ جهانی دوم بين چهار دولت اشغالگر آلمان صورت گرفت، آلمان بين اين چهار دولت تقسيم شد و برلين پايتخت آلمان نيز با اينكه در وسط منطقه اشغالی شوروی واقع بود، در اختيار چهار دولت شوروی، فرانسه، انگلستان و امريكا قرار گرفت. اما پس از چندی، اتحاد جماهير شوروی با هدف خارج كردن نيروهای نظامی غرب از آلمان شرقی، شهر برلين را محاصره كرد و كليه راه‌‏های زمينی و آبی منتهی به آن را بست.

استدلال استالين اين بود كه اگر غرب خواستار تشكيل كشور آلمان غربی است، لازم نيست به حضور خود در آلمان شرقی ادامه دهد. اما استدلال می‌‏كرد كه چون «چك‌ اسلواکی» در دست شوروی است و نروژ نيز در معرض خطر قرار دارد، بنابراين اگر سه دولت ديگر، از آلمان شرقی و برلين عقب‏‌نشينی كنند، به معنای سقوط آلمان غربی خواهد بود. لذا «هاری ترومن»، رئيس جمهور وقت آمريكا تصميم گرفت محاصره برلين را بشكند. در اين ميان، شورای امنيت ملی آمريكا نيز با هدف مقابله با شوروی، دو گروه از بمب‌‏افكن‌‏های خود را كه حامل بمب‌‏های هسته‌‏ای بودند، به انگلستان اعزام كرد.

پيمان آتلانتيک شمالی، ناتو در چهارم آوريل ۱۹۴۹ میلادی تشكيل شد و آمريكا با شكستن محاصره برلين، تا آستانه‌ی جنگ با شوروی پيش رفت. ادامه اين بحران در نهايت به تقسيم برلين به دو قسمت شرقی و غربی در دوازدهم می ۱۹۴۹ میلادی انجاميد. از ديگر پيامدهای اين بحران، تقسيم آلمان به دو كشور آلمان غربی در ۲۳ می و آلمان شرقی در ۷ اكتبر آن سال بود.

برلین

در اين ميان هر چند برلين، بين شوروی و سه دولت ديگر به دو قسمت تقسيم گرديد ولی با ساخت ديوار معروف برلين در ۱۷ اوت ۱۹۶۱ میلادی، جدايی شرق و غرب بيش از پيش شدت گرفت. این دیوار در سال‌های ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ به‌ مدت ۲۸ سال شهر برلین را به دو منطقه‌ی شرقی و غربی تقسیم کرده‌ بود. این دیوار اصلی‌ترین نماد جنگ سرد بود که به پرده‌ی آهنین مشهور شد. برلين تا سال ۱۹۸۹ میلادی همچنان دو نيمه بود و در نهايت در نهم نوامبر اين سال، با تخريب ديوار برلين، پايتخت آلمان يك‏پارچگی خود را به دست آورد.

دیوار برلین

دو ماه پس از فروریزی دیوار، یک نقاش ایرانی به نام «کانی علوی» برای نخستین بار روی آن نقاشی کشید. در آغاز، امنیت وی توسط دوست اسکاتلندی نقاش ایرانی که در سفارت اسکاتلند در بخش شرقی کار می‌کرد در تماس با وزیر دفاع جمهوری دموکراتیک آلمان فراهم شد. سپس برای توسعه کار، نقاش‌ها از طریق اطلاعیه رادیویی و تلویزیونی کانی علوی از این پروژه داوطلبانه آگاه شدند و در طی شش ماه روی ۱۳۰۰ متر از دیوار نقاشی کشیده شد.

دیوار برلین

در سال ۱۹۹۶ وقتی بحث‌ها میان سیاست‌گذاران برای خرابی دیوار اوج گرفت، کانی علوی «گالری بخش شرقی» (East Side Gallery) را تاسیس کرد تا از آن طریق بتواند کمپین حفظ دیوار را پیش ببرد.

کریم آقاخان کیست ، فرقه اسماعیلیه چیست ؟

 

کریم آقاخان کیست ، فرقه اسماعیلیه چیست ؟

 

شاه کریم حسینی، آقاخان چهارم، امام حاضر فرقه اسماعیلی (فرقه نزاریه) است که بعد از پدربزرگش سلطان محمد شاه آقاخان در سن ۲۰ سالگی و در یازده ژوئیه ۱۹۵۷ به امامت رسید. وی چهل و نهمین امام این فرقه می‌باشد و او فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد در رشته تاریخ اسلام است. در تلمود آمده است: 

شاه کریم حسینی، آقاخان چهارم، امام حاضر فرقه اسماعیلی (فرقه نزاریه) است که بعد از پدربزرگش سلطان محمد شاه آقاخان در سن ۲۰ سالگی و در یازده ژوئیه ۱۹۵۷ به امامت رسید.

 

وی چهل و نهمین امام این فرقه می‌باشد و او فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد در رشته تاریخ اسلام است.

در تلمود آمده است: از آن رو که مسیح دروغگوست و بدان سبب که محمد(ص) به [حقانیت] او (مسیح) اعتراف کرد، و اعتراف کننده به [حقانیت] دروغگو، دروغگویی مانند اوست، واجب است که با دروغگوی دوم به جنگ برخیزیم هم‌چنان که با دروغگوی اول جنگ کردیم. رژیم نامشروع اسرائیل پس از سال ۱۹۶۷ به شکل آشکار و واضح به جنگ با عقاید اسلامی پرداخته است. از جمله این روش‌ها می‌توان به حمایت این رژیم از فرقه های استعماری (اسماعیلیه، بهاییت، قادیانی و…) اشاره کرد.

رژیم صهیونیستی اجازه نشر افکار و عقاید این فرقه ها را در فلسطین اشغالی صادر، و راه را برای عرضه جهانی افکار و عقاید آنان از طریق ایجاد کنگره جهانی آن در شهر حیفا هموار کرد. این رژیم، به افکار و عقاید منحرف این گروه‌ها در رسانه‌های عمومی مختلف خود حق انتشار داده است.

تجربه نشان داده است که غرب برای به حاشیه راندن و تضعیف انگیزه‌ها و حرکت‌های اسلامی از سیاست موازی سازی و ایجاد تفرقه مذهبی و قومی استفاده کرده است و می‌توان انتظار داشت غرب مجدداً از این حربه در جهت مقابله با امواج شیعی در منطقه استفاده کند، تلاش شبکه آقاخان برای نفوذ در ایران، به دلیل قوت و قدرت اندیشه شیعی اثنی عشری و حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران همواره با ناکامی مواجه شده است، اما به نظر می‌رسد، بازیگران عرصه بین‌الملل و به خصوص انگلستان برای به حاشیه راندن جریان اصیل شیعی در منطقه از فرقه اسماعیلیه و شبکه آقاخان استفاده خواهند کرد.

کریم آقاخان به همراه خانواده. زهرا(بزرگ‌ترین فرزند وی) در سال ۱۹۹۴ از دانشگاه هاروارد با درجه‌ی لیسانس در مطالعات توسعه فارغ التحصیل شده است و اکنون رییس بخش رفاه اجتماعی در مقر آقاخان در فرانسه است. پسر ارشدش، رحیم، که از دانشگاه براون (آمریکا) در سال ۱۹۹۵ فارغ التحصیل شده است، مسئولیت‌هایی در زمینه‌ی مؤسسات توسعه‌ی اقتصادی امامت دارد. (پسر دومش، حسین که از کالج ویلیامز (امریکا) در سال ۱۹۹۷ فارغ التحصیل شده است به فعالیت‌های فرهنگی در شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان می‌پردازد).

اسماعیلیان گروهی از به اصطلاح شیعیان هستند که امامت را به اسماعیل، فرزند امام جعفر صادق(ع) ختم می‌کنند و او را امام هفتم می‌دانند.

فرقه اسماعیلیه، دومین فرقه پرجمعیت شیعه، بعد از اثنی عشری است. اینان هم‌زمان با روزگار سامانیان سربرآوردند؛ در سال ۱۴۸ق. (۷۶۵م.) در کوفه از شیعیان جدا شدند و دست به نهضتی سیاسی مذهبی برای براندازی عباسیان زدند. آنها قایل بودند که حکومت عدل توسط امامی از فرزندان اسماعیل بن جعفر(پسر بزرگ امام صادق سلام الله علیه به وجود می آید و سده‌ها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند.

امروزه از شمارشان کاسته شده‌است. اسماعیلیان در قطعاتی از تاریخ دارای حکومت بوده اند( مثل فاطمیون مصر و الموت ایران)، بنابراین توانستند، عقاید خود را مکتوب و نظام مند کنند. در ایران بسیار کمیابند و در برخی کشورها مانند هندوستان و تانزانیا و کنیا پراکنده‌اند.

چنانکه هانری کربن می‌گوید: اسماعیلیان نزاری پس از سقوط قلعه الموت به دست مغولان و نابودی کتب موجود در آن منابع خود را از دست دادند. اما اسماعیلیان مستعلوی که در دوره فاطمیان در مصر مستقر بودند و اکنون بیشتر در هند هستند، منابع دست اول خود را حفظ کرده‌اند، هرچند تمایلی به انتشار آن ندارند.

آقاخان، همچون غربیان یا بهتر بگوییم مسلمانان سکولار به زندگى خود ادامه مى دهد و جوانان اسماعیلى را تشویق مى کند که به این سبک روى آورده و در فضاى معنوى معتدل به صورت سکولار زندگى نمایند.

امام کنونی اسماعیلیان نزاری که در منطقه الموت تمرکز جغرافیایی داشتند،کریم آقاخان نام دارد که زاده ژنو است و اکنون در پاریس اقامت دارد و فارغ‌التحصیل دانشگاه هاروارد است.

انحرافات عقیدتی فرقه

انحراف اسماعیلیه از زوایای مختلف قابل بررسی است که مهمترین انحرافات این گروه را می‌توان سه چیز برشمرد:

الف. تأویلات باطنیه در حد بی‌اعتبار دانستن ظواهر شرع پیش می‌رود، یعنی اینها احکامی مانند وجوب نماز، روزه، حج و… را قابل نسخ و رفع می‌دانند و با این حساب با انکار شریعت، راه اباحه‌گری بی‌حد و مرز را می‌پیمایند. داشتن چنین عقیده ای به اتفاق فرق اسلامی، موجب کفر و خروج از اسلام است، بدین جهت هنگامی که تمام مذاهب اسلامی نماینده به مجمع التقریب بین المذاهب الاسلامی معرفی کرد، این گروه موفق نگردید که نماینده خود را به مجمع مزبور معرفی نماید، زیرا همه فرق اسلامی، مسلمانی گروه مزبور را قبول نداشتند.

از بزرگترین اهداف شبکه آقاخان، شناسایی و جذب استعدادهای درخشان کشورهای مسلمان و ارائه بورس به نخبگان آنان است تا به گفته مقامات این فرقه، در آینده بتوانند فرهنگ کشورهای مسلمان را منطبق با اقتضائات تمدن غرب و گفتمان مدرن شکل دهند.

ب. شیعه اثنی عشری، گروه مزبور را گمراه و منحرف می‌دانند، زیرا تاویلات بی‌حد و مرز آنان علاوه بر نفی ظواهر شریعت به نفی خشم نبوت هم می‌انجامد. همچنین عدد هفت برای آنان یک ارزش مادر به حساب می‌آید تا آنجایی که همه انبیاء و اوصیا و امامان را منحصر در عدد هفت می دانند و به عقیده ی این فرقه، دین متأثر از عرفان و عقاید هندوئیزم و فلسفه ستاره پرستان است.

ج. عدم پذیرش امامان بعد از امام صادق(ع) خود انحرافی است که به منزله انکار همه ائمه است و انکار یکی از امامان مانند انکار رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ است. انحرافات اسماعیلیه از نظر معرفتی خیلی فراوان است و در واقع تمام انحرافات آنان به همان سه انحراف اول بر می‌گردد.

بخش فرهنگی شبکه آقاخان نیز اخیرا مسئولیت مرمت و بازسازی آثار تاریخی افغانستان و تاجیکستان را جهت نفوذ در افکار عمومی و نخبگان فرهنگی این دو کشور، تدارک دیده است.

تشکیلات فرقه

آقاخان چهارم در حال حاضر از شبکه ای شامل سیصد مؤسسه و برنامه آموزش در هند و پاکستان و کنیا و تانزانیا و چندین کشور دیگر حمایت و پشتیبانی می کند و به کارهای اقتصادی رغبت نشان می دهد.

قطب این فرقه تشکیلات وسیع و سازمان یافته ای را درسراسر جهان تشکیل داده که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

۱. AKA : آکادمی آقاخان که هدف آن عضوگیری و آموزش جهت تبلیغ و نشر اعتقادات و اهداف این فرقه در شهرها و کشورهای دنیا می باشد.

۲. AKES: خدمات آموزشی آقاخان

۳. AKF: بنیاد آقاخان

۴. AKFED: صندوق توسعه اقتصادی آقاخان، جهت برنامه ریزی مالی و تامین بودجه تبلیغاتی فرقه استفاده می شود.

۵. AKPBS: ساختمان برنامه ریزی آقاخان

۶. AKT: فرهنگ آقاخان

۷. AKU: دانشگاه آقاخان

۸. UCA: دانشگاه آسیای مرکزی، بنیاد تمرکز که برای ترویج عقاید فرقه، دانشجویان را از سراسر دنیا به صورت رایگان پذیرش می کند.

۹. خدمات ترویج صنعتی

۱۰. دانشکده پزشکی آقاخان

۱۱. مدرسه پرستاری

۱۲. مرکز اسماعیلیه لندن

۱۳. بنیاد جوایز معماری آقاخان

۱۴. بیمارستان آقاخان کراچی

و دیگر نهادها و موسساتی که در سراسر دنیا جهت تبلیغ، عضو گیری و تامین بودجه های کلان که صرف گسترش فرقه و تبیین آن در کشورهای دنیا بالاخص کشورهای جهان سوم می گردد.

وى در موارد متعدد از جوامع اسماعیلى نزارى دیدن کرده و به ارتقاء فرهنگ و اقتصاد آنها کمک کرده است. بعد از اشغال افغانستان در سال ۲۰۰۲ میلادی توسط آمریکا؛  آقاخان چهارم از آنجا دیدن کرد و در فعالیتهاى اقتصادى آنجا شرکت نمود.

گسترش فرقه اسماعیلیه در قرن اخیر

آقاخان سوم یعنی«سلطان محمدشاه» که ۷۲ سال رهبری فرقه اسماعلیه را برعهده داشت، مشهورترین شخصیت این فرقه به شمار می‌رود. او پایه گذار نهادها و موسسات اقتصادی و فرهنگی در شبه قاره هند، و بنیان شبکه توسعه آقاخان بود. « سلطان محمد شاه»، از سال ۱۹۳۷تا ۱۹۳۹ رئیس جامعه ی ملل گردید. جامعه ملل، شکل اولیه سازمان ملل فعلی بود که توسط قدرتهای بزرگ و فاتح جنگ جهانی اول تاسیس شد ولی با شروع جنگ جهانی دوم و حمله ارتش رایش به لهستان و شوروی، جامعه ملل از هم فروپاشید.

در این میان، سنت حضور در مجامع بین المللی در فرقه اسماعلیان ادامه یافت و فرزند ارشد سلطان محمدشاه، یعنی علی خان بعدها به عنوان سفیر پاکستان در سازمان ملل برگزیده شد. شایان ذکر است رهبر فعلی فرقه اسماعیله، « کریم آقاخان» می باشد که به عنوان چهل و نهمین امام موروثی اسماعیلیه است. او یکی از ثروتمندترین انسان های روی زمین است؛ درآمد وی ۱۵۰ میلیون دلار در سال تخمین زده می شود. وی دوران کودکی خود را در نایروبی، پایتخت کنیا، سپری و سپس برای تحصیل مدت ۹ سال را در مدرسه‌ی “له روزی” سوییس گذرانید. و در سال ۱۹۵۹ از دانشگاه هاروارد به دریافت مدرک ممتاز لیسانس در رشته‌ی تاریخ اسلام نایل گردید. برادر آقاخان، امین، در سال ۱۹۶۵ پس از فارغ التحصیلی از هاروارد به مقر سازمان ملل، در بخش امور اقتصادی و اجتماعی پیوست. از سال ۱۹۶۸، امین به امور مدیریت و توسعه‌ی اساسی مؤسسات امامت پرداخته است.

کریم آقاخان، در سال های اخیر شبکه توسعه آقاخان (AKDN) که همان مدیریت و سازمان مدرن اسماعیلیه است را شکل داد و پس از آن نیز تشکیلاتی وسیع با بودجه های سنگین که دقیقاَ مشخص نیست از کجا آمده شکل داد و حالا به عنوان سی و دومین ثروتمند انگلیس تحت لوای فعالیت های خیریه در حال توسعه فرقه اسماعیلیه در کشورهای مختلف از جمله کشورهای آفریقایی است. تا جایی که گفته می شد در گردهمایی این فرقه در سال ۲۰۰۸ در آمریکا، ۳۸ هزار نفر از سراسر جهان شرکت کرده اند.

کریم آقاخان روابط گرمی با خانواده پهلوی به ویژه فرح پهلوی دارد

وی نشان‌ها و جوایزی از سازمان‌های حرفه‌ای مختلف به خاطر کار در زمینه‌ی معماری و حفظ بناهای تاریخی دریافت کرده است. در سال ۱۹۵۷ عنوان حضرت ‌والا از سوی ملکه‌ی انگلیس و عنوان والاحضرت از سوی شاه ایران در سال ۱۹۵۹ به وی اعطا شد.

در حال حاضر یک شرکت زنجیره ای بین المللی به نام «صندوق توسعه اقتصادی آقاخان» به عنوان محور اقتصادی این فرقه مشغول سرمایه گذاری و اجرای طرح‌های اقتصادی دراکثر نقاط جهان می‌باشد. کارمندان این شرکت در حال حاضر ۱۸ هزار نفر و سرمایه آن بیش از یک و نیم میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. گفته می‌شود که این شبکه همچنین، گروه رسانه ای گسترده ای را تحت کنترل دارد که در ذیل به شاخه هایی از فعالیت های آن اشاره می‌شود:

**گروه رسانه‌های نیشن Nation شامل سه روزنامه و دو هفته نامه و یک شبکه تلویزیونی وهمچنین یک شبکه رادیویی که در آفریقای شرقی و منطقه مدیترانه به جذب مخاطب و اشاعه آموزه‌های اسماعیلی مشغول است. همچنین وی نشریاتی در انگلیس، افغانستان، آذربایجان و برخی دیگر از کشورها دارد و حتی دیدارهایی در راستای توسعه روابط با روئسای جمهور و سران کشورهای افغانستان، پاکستان، امارات، مالزی، روسیه، آذربایجان، آمریکا، هند، فرانسه، ایتالیا، سوریه، سنگال، مراکش، اسپانیا، تاجیکستان و بریتانیا نیز داشته که تصاویرش در سطح اینترنت انتشار یافته و همچنین روابط گرمی با خانواده پهلوی به ویژه فرح پهلوی دارد.

تصاویر بدست آمده از کریم آقا خان در کنار برخی شخصیت های مهم

اهداف ذکر شده برای شبکه فرهنگی – رسانه ای آقاخان به گفته گردانندگان آن مواردی از قبیل: تقویت جامعه مدنی، توسعه روستایی و آموزش زنان و دختران، آموزش کلان با تاسیس دانشگاهها و آکادمی‌های مختلف در سراسر جهان و . . . می‌باشد.
از بزرگترین اهداف شبکه آقاخان، شناسایی و جذب استعدادهای درخشان کشورهای مسلمان و ارائه بورس به نخبگان آنان است تا به گفته مقامات این فرقه، در آینده بتوانند فرهنگ کشورهای مسلمان را منطبق با اقتضائات تمدن غرب و گفتمان مدرن شکل دهند.

این فرقه همچنین همکاری و سرمایه گذاری گسترده ای با شرکت «مایکروسافت» آمریکا، «بنیاد راکفلر»، «بنیاد فورد»، «دانشگاه هاروارد» و «وزارت تعاون و توسعه اقتصادی» آلمان، «آلکاتل» و «بوئینگ»، «بنیاد شل» انگلیس، «صندوق توسعه اجتماعی» ژاپن، «بانک اسکوشیای» کانادا، «سازمان تعاون کلیساهای » هلند، «کانتون» سوئیس، همکاری و روابط نزدیک با دولت‌های ایالتی «گجرات و راجستان و ماهاراشترا، دهلی» هند، «جمعیت تنظیم خانواده» پاکستان، «سازمان باستان شناسی» سوریه و قزاقستان، «حکومت ولایت خودمختار کوهستان بدخشان تاجیکستان» و همکاری مستقیم با دولت «افغانستان وتانزانیا و سوریه و فیلیپین» را عملی نموده است.

از سوی دیگر، فرقه آقاخان، با انتشار کتابچه ای تحت عنوان «شبکه توسعه آقاخان» اقدام به تشریح تاریخچه و اهداف اقتصادی – فرهنگی و اجتماعی خود در میان بیش از پنجاه کشور و در قالب صدها شرکت و موسسه اقتصادی و فرهنگی نموده است که در بخشی از آن چنین آمده است : «شبکه توسعه آقاخان، متشکل از گروهی از سازمانهای غیرمذهبی، بین المللی و خصوصی است که در جهت بهبود فرصت‌ها و ارتقای شرایط زندگی مردم در مناطق در حال توسعه جهان، تلاش می‌کند که در این راستا فعالیت‌های غیرانتفاعی را در دستور کار خود قرار داده است.

این فرقه همکاری و سرمایه گذاری گسترده ای با شرکت «مایکروسافت» آمریکا، «بنیاد راکفلر»، «بنیاد فورد»، «دانشگاه هاروارد» و «وزارت تعاون و توسعه اقتصادی» آلمان، «آلکاتل» و «بوئینگ»، «بنیاد شل» انگلیس، «صندوق توسعه اجتماعی» ژاپن، «بانک اسکوشیای» کانادا، «سازمان تعاون کلیساهای » هلند، «کانتون» سوئیس، همکاری و روابط نزدیک با دولت‌های ایالتی «گجرات و راجستان و ماهاراشترا، دهلی» هند، «جمعیت تنظیم خانواده» پاکستان، «سازمان باستان شناسی» سوریه و قزاقستان، «حکومت ولایت خودمختار کوهستان بدخشان تاجیکستان» و همکاری مستقیم با دولت «افغانستان وتانزانیا و سوریه و فیلیپین» را عملی نموده است.

شبکه توسعه آقاخان و جمهوری اسلامی ایران

اسماعیلیه در قرن‌های اخیر، دیگر آن گروه سرکش و یاغی که در کوه‌ها و غارها سنگر می‌گرفتند و با ترورهای مخفیانه خویش، رعب بر دل مخالفان می‌افکندند، نیست، بلکه دستور کار خود را بر مبنای «انطباق با محیط و تغییرات تاریخی» بنا نهاده‌ است. «شبکه توسعه آقاخان» فعالیت‌های گسترده‌ای را در سطح بین‌الملل و همچنین جمهوری اسلامی ایران در حال اجرا دارد.

نوسازی و گسترش فرقه اسماعیلیه در قرن اخیر همزمان با شکل‌گیری فرقه‌های استعماری «بهاییت» و «بابیت» در ایران بوده است، به نظر می‌رسد، نزدیکی شعارها و آموزهای بهاییت و فرقه اسماعیلیه، مدرن، کاملاً حساب شده و تحت یک مدیریت پشت پرده می باشد و این تشابه هیچگاه به صورت اتفاقی رخ نداده است.

بررسی نوع تأثیرپذیری بهائیت در عقاید خود با توجه به هم‌زمانی حمایت انگلستان از آقاخان اول و پیدایش فرقه بهائیت می‌تواند زمینه این آگاهی را افزایش دهد. به عنوان مثال فرا رسیدن قیامت که توسط ائمه اسماعیلی مطرح شد و پایان شریعت و شروع به اباحه‌گری در نسخ شریعت محمدی و تاثیر پذیری توسط باب و بعداً بهاء‌الله تاثیر داشته است، آنجا که طاهره قرهالعین در بدشت (روستایی در هفت کیلومتری شرق شاهرود) قیامت کبری و نسخ شریعت را اعلام کرد و تمام وظایف دینی را ملغی اعلام کرد. جایگزینی «جماعتخانه» در اسماعیلیه آقاخانیه به جای «مسجد» و جایگزینی «مشرق الاذکار» در بهائیت نیز به این شباهت در مدیریت شبکه‌ای دامن می‌زند.

البته ما به هیچ وجه کافران ملحدی چون بهائیان را با فرقه اسماعیلیه مسلمان هم‌ردیف نمی‌دانیم و در جهت تکفیر کسی نیستیم و مرادمان از مطرح کردن این بحث، بررسی علت نزدیکی شعارهایی چون سکولاریسم و اباحه‌گری در طول تاریخ … از ناحیه این دو فرقه متفاوت است که می‌بایست با بررسی و تحقیق، حقیقت تبیین شود و مشخص شود سرمنشأ اصلی و خط دهی از کجاست.

آقاخانیه نظام دعوتش همانند اسماعیلیان سابق نیست و مبلغ به آن معنا ندارد، در حالی‌که با توجه به عمق نفوذ شبکه آقاخان در ساختارهای کشورهای مختلف، بررسی این موضوع که این شبکه چگونه از روش های اقتصادی ، اجتماعی برای جذب مخاطب استفاده می‌کند، ضروری است.

وقایع روز آخر زندگی آدولف هیتلر

وقایع روز آخر زندگی آدولف هیتلر 

هیتلر در ۲۹ آوریل ۱۹۴۵ به همراه همسرش خودکشی کرد

 وقایع روز آخر زندگی آدولف هیتلر 

در این مطلب، تمامی اتفاقات روز آخر زندگی آدولف هیتلر به ترتیب زمان رخدادها ثبت شده است.

یک دقیقه بامداد، یکشنبه، 29 آوریل 1945 (یکشنبه 9 اردیبهشت 1324)
9 متر زیر زمین، اِوا براون هیتلر (Eva Braun) آماده مراسم عروسی خود می‌شود. او اکنون در اتاق‌خواب خود در پناهگاه زیرزمینی پیشوا است. پیشخدمت او موهایش را آماده می‌کند. طره موهای او با دقت به بالای موهای وصل می‌شود، درست همان‌طوری که خودش می‌خواسته است. به دلیل اینکه نامزدش، آدولف هیتلر، از آرایش خوشش نمی‌آید، او تمام تلاشش را کرده تا طبیعی جلوه دهد.

اوا براون لباس مراسم خود را از قبل انتخاب کرده است: یکی لباس مشکی ابریشمی مجلل، کفش‌های جیر فراگامو، یک مجموعه دستبند طلایی با سنگ جواهری کهربای اصل، یک گردنبند یاقوت توپاز و ساعت الماس مورد علاقه‌اش. امشب قرار است بعد از 14 سال رابطه پنهانی بالاخره با معشوقه‌اش ازدواج کند.

 آدولف هیتلر و اوا براون، در پناهگاهی در زیر برلین

 او هرگز فکر نمی‌کرد که مراسم ازدواجش در پناهگاه زیرزمینی «فوهرر بانکر» (Fuhrerbunker) در زیر باغ محل «صدارت عظمای رایش» در برلین برگزار شود. اما تانک‌های ارتش روس (Russian Army) به مرکز نزدیک شده و دیگر امن نیست که بالای زمین باشند. پناهگاه پیشوا با یک سقف بتنی به طول 10 متر محافظت می‌شود.

این پناهگاه از طریق پلکان به یک پناهگاه در بالاتر از متصل می‌شود. همچنین از طریق راهرویی به زیرزمین محل صدارت رایش متصل است. در آنجا یک بیمارستان اورژانسی، گاراژ و چندین اتاق برای منشی‌ها و افسرها وجود دارد. حداقل نیز یک اتاق برای اوا تهیه شده تا او راحت باشد.

 او از ماه ژانویه اینجا بوده و در بهترین اتاق اقامت داشته است. معمار مخصوص پناهگاه، اثاثیه اتاق او را طراحی کرده است. علاوه بر میز آرایش و صندلی، یک کمد مخصوس لباس، تخت یک نفره و یک مبل راحتی با پارچه گل‌دار برای او طراحی شده است. نام او بر روی تمام اثاثیه، لباس‌ها، جواهر و وسایل دیگر ثبت شده است.

او از سرویس بهداشتی بیرون آمده و صدای انفجار حاصل از بمباران سنگین توپ‌های روسی را می‌شنود. 

ورودی پناهگاه هیتلر، او ساعات پایانی عمر خود را در اینجا سپری کرد

 10 متر بالاتر از آن‌ها، گورکنان شاهد توده آتش پراکنده شده در آسمان هستند. در این لحظه، آن‌ها جسد «هرمن فگلاین،» (Hermann Fegelein) شوهر خواهر اوا براون، را در یک قبر کم‌عمق دفن می‌کنند. حکم او نیم ساعت پیش به دستور نامزد اوا اجرا شده بود.

خواهر اوا «گرِتل» (Gretl) باردار بود. به همین دلیل، اوا از آدولف عاجزانه درخواست کرده بود که او را نکشد. هیتلر به دلیل مداخله او عصبانی شده بود. فگلاین هفته گذشته هنگام فرار دستگیر شده بود. علاوه بر این، او را با پول، جواهر و زنی گرفته بودند که همسرش نبود.

در نهایت، اوا به گفتن یک جمله بسنده کرد: «تو پیشوا هستی.»

رُکوس میش (Rochus Misch)، تلفنچی پناهگاه پیشوا، در حال گوش دادن به هانس هوفبِک (Hans Hofbeck) از سرویس مخفی رایش بود که داشت نحوه اجرای حکم فگلاین را توضیح می‌داد. او آنچه که دیده بود را تعریف می‌کرد: یک مسلسل بزرگ را برداشت، او را نشانه گرفت و تتتتتت... (صدای مسلسل)

 10 دقیقه بامداد

آدولف هیتلر در اتاق کنفرانس فوهرر بانکر به یک میز نقشه که بر روی آن نقشه‌ای نیست تکیه داده است. او «وصیت‌نامه سیاسی» خود را برای تراودل یونگه (Traudl Junge)، یکی از دو منشی خود، می‌خواند و او نیز سخنان هیتلر را می‌نویسد.
در ابتدا، یونگه هیجان‌زده می‌شود. آیا او اولین کسی خواهد بود که دلیل شکست آلمان‌ها را می‌شوند؟ اما هیتلر با یک تُن یکنواخت صحبت می‌کند و یونگه نیز از حرف‌های او ناامید می‌شود. هیچ افشاگری، توجیه یا ندامتی در سخنان هیتلر شنیده نمی‌شود. فقط همان اتهامات همیشگی علیه یهودیان که او صدها بار شنیده بود.
هیتلر سپس فهرستی بلندبالا از مقامات جدید نازی‌ها را می‌خواند. حتی یونگه نیز می‌داند که این کار بی‌فایده است. پس از اندکی مکث، او وصیت خود را می‌خواند. 

هیتلر بر سر میز شام با یوزف گوبلس

 هیتلر بر سر میز شام با «یوزف گوبلس» (Joseph Goebbels) وزیر پروپاگاندا (تبلیغات سیاسی) شوخی می‌کند.

وقتی که هیتلر به بخش ازدواج خود با اوا می‌رسد، یونگه شوکه می‌شود. تاکنون، رئیسش اصرار داشته که دیگر ازدواج نخواهد کرد. دلیل آن نیز این بوده که زنان آثار مخربی بر روی مردان دارند.
هیتلر این‌گونه ادامه می‌دهد: «من و همسرم مرگ را بر شرمساری ناشی از عزل و تسلیم ترجیح می‌دهیم. درخواست ما این است اجسادمان بلافاصله پس از مرگ سوزانده شود.» او کمی مکث کرده و از میز فاصله می‌گیرد: «این را در سه نسخه تایپ کن و سپس آن را برای من بفرست.»

اتاق کنفرانس آماده مراسم عروسی می‌شود. پنج صندلی در کنار میز بزرگ نقشه جای می‌گیرند. والتر واگنر (Walther Wagner)، از روسای دادگاه نازی‌ها، همراه با کاغذهای مربوطه وارد پناهگاه می‌شود. پیش‌خدمت هیتلر «هاینتس لینگه» (Heinz Linge) اشاره می‌کند که واگنر به اندازه عروس خوشحال است!

پانزده دقیقه بامداد
روبرت ریتر فون گرایم (Robert Ritter von Greim) تازه از جلسه‌ای با هیتلر خارج شده است. او تلاش دارد از پناهگاه خارج شود. درست چند ساعت پیش، هواپیمایی که او را به برلین آورده بود توسط ارتش روس از بین رفته بود. او نیز به شدت آسیب دیده بود. با این حال، هیتلر او را رئیس جدید نیروی هوایی آلمان نازی «لوفتوافه» می‌کند.

یک سرباز نیروهای ایالات‌متحده در اتاق خواب هیتلر

 او به مدت نیم ساعت بدون توقف در مورد شکست، دروغ، فساد و خیانت صحبت کرد. سپس او از روی درماندگی در حال حرف زدن بر روی صندلی راحتی افتاد. سپس اعلام کرد که در جنگ شکست خورده‌اند. اولین بار بود که او اعتراف می‌کرد. هیتلر به فون گرایم دستور داد که با کمک نیروی هوایی نازی‌ها یک ضد حمله را طراحی کند.

در این بین، اوا به خواهر آبستن خود نامه‌ای می‌نویسد. گرتل همرا با پدر و مادر خود در خانه کوهستانی هیتلر در اوبرزالتسبِرگ اقامت دارند. در این نامه، حرفی از مرگ شوهرش زده نمی‌شود. (گرتل در پنجم ماه مه فرزند خود را به دنیا می‌آورد و او نام خواهر خود را برای آن فرزند انتخاب می‌کند. اوا دختر گرتل در سن 27 سالگی پس اینکه معشوقه‌اش در یک تصادف کشته شد، دست به خودکشی می‌زند.)

 هیتلر همراه با پیش‌خدمت خود در اتاق مطالعه به سر می‌برد. هیتلر اکثر اوقات در آنجا است. اتاقی کوچک با سقفی کوتاه که در آن یک میز تحریر، یک میز کوچک، یک مبل راحتی با پارچه سفید و آبی و یک میز ناهارخوری برای پیشوا و منشی‌هایش وجود دارد.

هیتلر خطاب به پیش‌خدمت خود می‌گوید: «می‌خواهم اجازه دهم که تو پیش خانواده‌ات برگردی.» لینگه با صورت گرد و چشمان آبی خود به هیتلر نگاه می‌کند و پاسخ می‌دهد: «پیشوای من، من در زمان پیروزی در کنار تو بودم، می‌خواهم در زمان شکست نیز در کنارت باشم.»
او اکنون 32 ساله شده و قبلا آجرچین بوده است. او به پیشوا وفادار است و به مردم می‌گوید: «هرگز اربابی بهتر از او نمی‌توانستم داشته باشم.»

برج تهویه پناهگاه زیرزمینی هیتلر پس از اشغال برلین

 هیتلر مکث کوتاهی می‌کند. سپس به لینگه می‌گوید که باید کاری که می‌گویم را انجام دهی: «باید دو پتو به اتاق خواب من ببری و بنزین کافی برای سوزاندن دو نفر را نیز تهیه کنی. من می‌خواهم خودم را با اسلحه بکشم، همراه با اوا. تو باید اجساد ما را در پتوهای پشمی بپیچانی و به بیرون از پناهگاه ببری و در آنجا بسوزانی.»

لینگه از ترس می‌لرزد و فریاد می‌زند: «بله قربان، پیشوای من!» سپس اتاق مطالعه را ترک می‌کند.

 45 دقیقه بامداد

لینگه در پیروی از دستورات هیتلر با راننده هیتلر «اریک کِمپکا» تماس می‌گیرد. او در یک پارکینگ زیرزمینی است. لینگه از اریک 200 لیتر بنزین می‌خواهد. بنزین تقریبا نایاب شده است. اریک با کنایه می‌گوید: «فقط 200 لیتر؟ شوخی که نمی‌کنی؟ می‌خواهی 200 لیتر را چه‌کار کنی؟»

لینگه نیز جواب داد: «راست می‌گویم اریک. شوخی نیست. هر کاری می‌توانی انجام بده تا این 200 لیتر را برای من بیاوری.» کمپکا به دستیار خود دستور می‌دهد که بنزین هر تعداد خودرو که در پارکینگ است را تخلیه کند. پارکینگی که اکنون سقف آن پایین ریخته است.

ساعت یک بامداد
اوا و آدولف از اتاق خارج می‌شوند. او همان لباس مشکلی را به تن دارد. هیتلر نیز همان شلوار مشکی همیشگی و نیم‌تنه نظامی خاکستری را پوشیده است. آن‌ها نیز بر روی صندلی‌های کنار میز بزرگ نقشه می‌نشینند. والتر واگنر به آن‌ها خوشامد می‌گوید.
آدولف و اوا 23 سال با هم اختلاف سنی دارند. آن‌ها در اکتبر 1929 (مهر 1308) با یکدیگر آشنا شدند. زمانی که اوا 17 سالش بود و در یک استودیو عکاسی در مونیخ کار می‌کرد.

پناهگاه هیتلر

 در طول دو سال، هیتلر و اوا به هم به کافه و اپرا می‌رفتند و سرانجام قرار شد که با هم بمانند. اما چهار سال اول رابطه برای اوا خیلی سخت بود. زیرا آدولف به ندرت تماس می‌گرفت و معمولا به او بی‌توجهی می‌کرد.

اوا دو بار دست به خودکشی زد. پس از دومین خودکشی، او به دلیل «مصرف بیش از حد یا اُوردوز» در ماه مه 1935 (اردیبهشت 1314) به کما رفت. در این زمان، هیتلر تصمیم گرفت که دیگر او را رسما در کنار خود داشته باشد. گرچه رابطه این دو همواره از عموم مردم پنهان می‌شد، اما آدولف یک خانه برای او در مونیخ خریده بود و چندین اتاق را در خانه کوهستانیِ خود «برگهوف» در اوبرزالتسبرگ برای او آماده کرده بود.

اوا می‌دانست که تنها کارش این است که او را آرام نگه دارد و در کارش ماهر بود. هیتلر به دیگران می‌گفت: «او ذهن مرا از چیزهای دیگر دور می‌کرد؛ چیزهایی که دوست ندارم به آن‌ها فکر کنم. اوا دوست داشت که خانم هیتلر نامیده شود. علاوه بر این، او همیشه آرزو داشت یک بازیگر هالیوودی شود: «زمانی که هیتلر در جنگ پیروز شود، من می‌توانم نقش خودم را در داستان زندگی‌مان بازی کنم.»

در نهایت آن‌ها می‌خواهند ازدواج کنند. والتر از عروس و داماد می‌خواهد که اصالت آریایی خود را تایید کنند و بگویند که عاری از هرگونه بیماری موروثی هستند. پاسخ هر دو مثبت بود.
زمان دست کردن حلقه طلا فرا رسید. هر دو حلقه از اجساد زندانیان زندان گشتاپو تهیه شده بودند. متاسفانه حلقه‌ها به دست آن‌ها بزرگ بود. والتر اعلام می‌کند: «این ازدواج مطابق قانون صحیح است.» شاهد های ازدواج همان افسرهای رده بالای نازی‌ها هستند که در پناهگاه مانده‌اند.

 ساعت یک و بیست‌وپنج دقیقه بامداد

روبرت ریتر فون گرایم که رنگش به دلیل درد ناشی از جراحات وارد پریده بود، به سلامت در فرودگاه رچلین در 160 کیلومتری شمال برلین فرود آمد. او که اکنون رئیس لوفتواقه شده بود به شماری از نیروها که هنوز در آن فرودگاه مانده بودند دستور داد که به سمت برلین پرواز کنند.سخنان او بی‌تاثیر است. فرودگاه در بمباران نیروهای متفقین نابود شده بود و پرواز همان تعداد اندک هواپیما به پایتخت تاثیری در حمله آن‌ها به برلین نداشت.

 ساعت یک و سی دقیقه بامداد

پس از مراسم، عروس و داماد به اتاق خصوصی خود برگشته و از آن‌ها پذیرایی می‌شود. هیتلر از طرفداران منع استفاده از مشروبات الکلی است. اما آن شب، او نیز مقدار کمی می‌نوشد. از افسران دیگر نیز پذیرایی به عمل می‌آید.
والتر پس از پذیرایی به سر پست خود برمی‌گردد. دو روز بعد، او در یک درگیری خیابانی با اصابت گلوله کشته می‌شود. پیش‌خدمت هیتلر به اِوا تبریک می‌گوید و او را «خانم هیتلر» صدا می‌زند. چشمان اوا از خوشحالی برق می‌زند. 

آخرین ساعات زندگی هیتلر

 ذهن هیتلر هنوز درگیر است. او بورمن و گوبلس را از مهمانی خارج می‌کند تا نام‌های بیشتری را به آن فهرست اضافه کنند. یونگه از تغییرات مکرر در لیست کلافه شده است.

ساعت یک و چهل‌وپنج دقیقه بامداد
یوزف گوبلس نزد یونگه می‌رود. او در حال تهیه نسخه نهایی وصیت‌نامه هیتلر است. در چشمانش اشک جمع شده و می‌لرزد. یوزف می‌گوید: «پیشوا می‌خواهد من برلین را ترک کنم خانم یونگه. او دستور داده که من در حکومت جدید یک پست کلیدی داشته باشم. اما من نمی‌توانم. من نمی‌توانم برلین را ترک کنم. من نمی‌توانم از کنار پیشوا بروم. اصلا چه دلیلی دارد که پیشوا کشته شود ولی من زنده باشم.»

او نیز از خانم یونگه می‌خواهد تا وصیت او را نیز را بنویسد. خانم یونگه خودکار خود را برداشته و او شروع می‌کند.
او این‌چنین شروع می‌کند: «برای اولین بار در زندگی می‌خواهم از دستور پیشوا سرپیچی کنم. همسر و فرزندانم نیز مرا در این سرپیچی همراهی خواهند کرد.» او وصیت خود را با یک پیمان به اتمام می‌رساند: «از آنجایی که نمی‌توانم در خدمت پیشوا و در کنار او باشم، به این زندگی پایان می‌دهم، زیرا دیگر هیچ ارزشی برایم ندارد.»

پس از اتمام وصیت او، خانم یونگه شروع به تایپ آن وصیت‌نامه می‌کند. در این بین بغض گلوی او می‌شکند. در اکثر روزهای هفته گذشته، او با فرزندان آقای گوبلس مراقبت می‌کرده و برای آن‌ها داستان می‌خوانده است.

ساعت پنج بامداد
آدولف و اِوا هیتلر به اتاق‌های خود رفته‌اند. در گذشته، اوا از این مسئله شاکی بوده که چرا هیتلر به اتاق او نمی‌آید. اما زمان این حرف‌ها گذشته است. هیتلر تنها است. او آماده شده که به رختخواب خود برود. او به کمک یا همدردی کسی احتیاجی ندارد. او نسبت به تمیزی و انضباط وسواس دارد. با دقت خود را شسته و پیراهن‌خواب کتان سفیدرنگ خود را به تن می‌کند. لباس‌های خود را نیز با ظرافت بر روی رخت پهن کن می‌اندازد.

خواب اغفال‌کننده است. با نزدیک شدن سحر، بمباران شهر توسط نیروهای روس قوت می‌گیرد. آتش از بسیاری از ساختمان‌های شهر شعله می‌کشد. نیروهای روس در چند صد متری پناهگاه هستند. اما اتفاقات روز دوشنبه باعث خواهد شد تا کسانی که در پناهگاه زیرزمینی هستند، قبل از فرو رفتن به کام مرگ به دامان مستی و عیاشی پناه می‌برند.

اِما کریگی (Emma Craigie) و جوناتان مایو (Jonathan Mayo) تمام جزئیات آخرین روز زندگی هیتلر را در یک کتاب به همین نام (Hitler’s Last Day: Minute By Minute) منتشر کرده‌اند. این متن برگرفته از بخش‌های اولی همین کتاب است.
منبع : faradeed.ir