پایان یک مزدور
شمامه ملک‌زاده
 

اشاره: در شمار‌ه قبل با زندگی و اعمال و رفتار سیاسی عبدالکریم ایادی از عمال رژیم پهلوی آشنا شدیم . در ادامه آن مطلب می پردازیم به گزارش برخی از کارگزاران رژیم شاه که ایادی را از نزدیک می شناختند.آنچه می خوانید گزارش یکی از سرکردگان ساواک در مورد ایادی است که در سال های اخیر مطرح شده است. طبیعی است که این مطلب با ملاحظاتی همراه باشد. باید توجه داشت که این گفتار هم مثل بخش های قبلی نیازمند تاملات چندباره اهل تحقیق است. 
ضمیمه فرهنگی 
***
گزارش کار که به ارتشبد فردوست داده شد، گفته بود بهتر است هیأت مدیره شرکت تابیران ۵ میلیون تومانی را که قرار بوده به مهندس ناظر و قائم مقام برق منطقه‌ای تهران بپردازد به وزارت نیرو در قرارداد تخفیف بدهند و آنها تعقیب قانونی نشوند. نظر پرویز ثابتی را پرسیدند و او گفت: «من مسئولیتی در این موارد ندارم ولی به عقیده من آنها مسئولند و طی ۲ ماه تحقیقات بازرسی شاهنشاهی نیز حقیقت‌گویی نکرده‌اند و چون اکنون خود را مواجه با ساواک دیده و با مدارک روبرو شده‌اند ناچار گشته‌اند، اعتراف کنند لذا باید تعقیب شوند و حداقل مهندس ناظر و قائم مقام برق منطقه‌ای تهران بایستی تحت پیگرد قرار گیرند ولی فردوست نظر خود را اجرا و از هیأت مدیره شرکت نامه‌ای حاکی از ۵ میلیون تومان تخفیف، اخذ و به دولت داد ولی متهمین 
تحت تعقیب قرار نگرفتند.
ساواک در جریان تحقیقات متوجه می‌شود اعضای هیات مدیره شرکت پس از آن که به بازرسی شاهنشاهی احضار شده بودند جریان را با آقای کلر مطرح و ابراز نگرانی نموده بودند که مقامات بازرسی شاهنشاهی از اینکه شرکت برون باوری قرار است ۳ میلیون و پانصدهزار تومان از رشوه را بپردازد آگاهی پیدا کرده‌اند و افشای این قضیه نه تنها شرکت تابیران را به دردسر خواهد انداخت بلکه شرکت برون باوری و شخص کلر نیز در خطر است و از او خواسته بودند با روابطی که با سپهبد ایادی و امیرهوشنگ دولو دارد، در این باره اقداماتی به عمل آورد.
طبق اظهار متهمین، کلر به ایادی و دولو مراجعه و جریان را تشریح و آنها به او دستور داده بودند به اعضای هیات مدیره (متهمین) تعلیم بدهد گول وعده‌های بازرسین شاهنشاهی را (که معمولا قول کمک در صورت حقیقت‌گویی می‌دهند) نخورند و هرگز جریان را اعتراف نکنند زیرا اگر اعتراف کنند راه چاره‌ای نخواهد بود و ضمنا قول داده بودند که اقدام خواهند کرد که موضوع فیصله یابد. پس از ماجرا ما توانستیم دریابیم که چرا بازرسی شاهنشاهی اولا ظرف ۳ ماه، نتوانسته بود مطلب را روشن کند و چرا بعدا با گرفتن تخفیف از شرکت تابیران، پرونده را مختومه کرد. 
در این ماجرا سپهبد مقدم هم ـ که در آن زمان رییس اداره دوم ارتش بود ـ به ربیعی عضو هیات مدیره شرکت که برادر یا پسرعموی سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی بود ـ مصلحت اندیشی و آموزش داده بود که حقیقت را به بازرسی شاهنشاهی نگویند. 
سپهبد ایادی در خرید وسایل و تاسیسات برق کشور از هندوستان در دوره تصدی مهندس روحانی در وزارت آب و برق دلال معامله بود و همچنین در مقاطعات وزرات آب و برق با آلمان، او دخالت و کمیسیون‌هایی دریافت کرده بود که موضوع با اشاره به چک‌های پرداخت شده و تاریخ و مبالغ آنها در مجله اشپیگل آلمان انتشار یافت که تحقیقات نشان داد که مهندس روحانی در این خریدها سو‌استفاده‌ای نکرده و ایادی و عوامل وی کمیسیون‌ها را دریافت نموده‌اند!!
سپهبد ایادی باحیدر غیائی، آرشیتکت معروف، و هژبر یزدانی و برادرش در بعضی کارها شریک بود که داستان‌های آن مفصل است. بیمارستان مهر در تهران به همت او تاسیس شده بود و در آن سهامدار عمده بود. معرفی گیلدا آزاد، خواهرزاده خانم پروین صوفی (معاون وزارت کشور) به شاه که جنجال بزرگی را ایجاد کرد، به وسیله ایادی به عمل آمده بود. کاشف این دختر زیبا، حیدر غیائی بود و غیائی و ایادی اولین‌بار این دختر را به سن موریتس برده و به شاه معرفی کرده بودند!! این خانم عنوان کرده بود که قصد دارد خانه‌ای خریدار کند که بهای آن ۷۰۰ هزار تومان است. در آن زمان مقاطعه ساختمان یک بیمارستان بزرگ در مشهد به حیدر غیائی واگذار شده بود و شاه دستور داده بود غیائی از محل درآمد این مقاطعه ، این مبلغ را به این دختر بپردازد. دیدار گیلدا با شاه در ایران یکی دوبار دیگر تجدید و شایعه ارتباط شاه با او مخصوصا به وسیله پروین صوفی در شهر، پخش شد تا آنجا که احتمال ازدواج وی با شاه نیز شایع گردید درحالی که شاه، دیگر او نمی‌دید. 
با این قطع ارتباط، حیدر غیائی مبلغ مورد نظر را به این دختر نپرداخته بود و این دختر به ارتشبد خاتمی (فرمانده نیروی هوایی) مراجعه و درخواست کمک کرده بود. 
خاتمی با دیدن این دختر، خود او را در اختیار گرفته و خانه‌ای در اختیار وی گذارده و با هلیکوپتر او را برای بازی تنیس به باشگاه شاهنشاهی می‌برد. با اینکه او دیگر با شاه ارتباطی نداشت ولی دنباله شایعات در شهر هر روز بیشتر می‌شد لذا شاه دستور داد ساواک این دختر و خاله‌اش را احضار و تذکر بدهد که از پخش شایعات خودداری کنند و بالاخره‌ با ترتیب یک میهمانی نامزدی در یکی از رستورانهای تهران با همسر آینده‌اش و چاپ عکس و تفصیلات آن در یکی از مجلات، شایعات فروکش کرد. 
پرویز ثابتی می‌گوید: سپهبد ایادی با اینکه در خانواده‌ای بهائی متولد شده بود و با بعضی بهائی‌ها نظیر هژبر یزدانی به همین دلیل مربوط بود، شخصا هیچ‌وقت در مجالس و محافل بهائی‌ها شرکت نمی‌کرد و برخلاف آنچه شایع بود که قسمت زیادی از سرمایه خود را در اختیار بهائی‌ها می‌گذارد، دیناری به صندوق‌بهائی‌ها و یا افراد بهائی نمی‌پرداخت! و همه چیز را برای خودش می‌خواست. اینکه می‌گفتند: «ایادی گفته است ثروتی را که می‌اندوزد، در اختیار ولیعهد خواهد گذارد» نیز صحیح نبود. ایادی گرچه قسمت عمده‌ای از دارایی خود را ـ که زمین بود ـ در ایران به جای گذاشت ولی یقینا در خارج از کشور می‌بایستی پول قابل توجهی اندوخته باشد که معلوم نشد به چه سرنوشتی دچار شد. او هرگز ازدواج نکرد و فرزندی نداشت و تنها وارث او، همسر دکتر شاپور راسخ بود که خواهرزاده او بود که به وی بسیار علاقه داشت ولی شنیده نشده است که خواهرزاده‌اش از اموال او بهره‌مند شده باشد. گاهی اشخاصی به شاه یادآور می‌شدند که:«نزدیکی ایادی به او با توجه به شهرت وی به بهائیت در محافل مذهبی سوء اثر دارد»، ولی شاه که به ایادی عادت کرده بود می‌گفت: «ایادی که دین و مذهبی ندارد!»
داریوش همایون سال‌ها پیش به نقل از امیرهوشنگ دولو(که دایی اردشیر زاهدی بود) می‌گفت: «پس از انقلاب ایادی در پاریس به دیدن دولو رفته و از وضع بدمالی خود شکایت می‌کند و دولو به او می‌گوید که نمی‌تواند به وی کمکی بکند اما می‌تواند برای شام و ناهار میهمان او باشد.»
ثابتی می‌گوید: ایادی به علت انتقاداتی که من از اعمال و رفتار او می‌کردم و در یکی دو مورد مانع سودجویی‌های او شده بودم و به گوش او می‌رسید، دشمنی سختی با من داشت و همانطور که در جای دیگر گفته‌ام، یک بار او به اتفاق علم و دولو از بدگویی‌های من نسبت به آنها، نزد شاه شکایت برده بودند که داستان درازی دارد.
پایان