قاضی محمد
قاضی محمد
قاضی محمد، فرزند قاضی علی در یکی از خانوادههای مشهور و قدرتمند شهر مهاباد به دنیا آمد.سرسلسله خانواده قاضیها، از مهاجرین گرجستان بودند که در زمان حکمرانی بداق سلطان مکری از گرجستان به ایران آمدند که از نوادگان میرزا محمد (سرسلسله خاندان) میتوان به میرزا محمود اشاره کرد که عهدهدار حل و فصل دعاوی و حل مسائل شرعی مردم بودهاست. در هنگام حمله سپاهیان روس در جنگ اول جهانی، میرزا فتاح (عموی قاضی علی پدر قاضی محمد) و سه نفر از فرزندان میرزا فتاح توسط روسها کشته میشوند در سال ۱۳۱۵۵، قاضی محمد به عنوان ریاست معارف شهر مهاباد برگزیده میشود و در ضمن تا سال ۱۳۲۱ رئیس جمعیت شیر و خورشید مهاباد نیز بود. در سوم مرداد سال ۱۳۱۹۹، قاضی شیخ محسن یا قاضیهای دیگر محلی تهمت تبلیغ وهابیت را به قاضی محمد میزنند که وزیر کشور وقت به نخستوزیر تکذیبیه نوشته و این اتهام را نامعتبر میداند. خانوادهٔ قاضی محمّد که روشنفکر، مذهبی و ملیگرا بودند، دهاتی چند در منطقه بوکان در تملک خود داشتند و از خانوادههای مالک ثروتمند بهشمار میآمدند.
قاضی محمد در سال ۱۳۲۳ به جمعیت احیای کرد (ک.ژ. ک) پیوست و خیلی زود فرد اصلی آن جریان شد. در سپتامبر ۱۹۴۵، قاضی محمد و عدهای دیگر از کردها به شوروی دعوت شدند و با جعفر باقرافنخستوزیر جمهوری آذربایجان شوروی دیدار کردند. این گروه خواهان دولت خودمختار کردستان در خاک اجدادی خود بودند. در بازگشت از این سفر قاضی محمد نتایج گفتگوها را با سران (ک.ژ. ک) در میان گذاشت. بعد از آنکه اتهام وابسته بودن به جمعیت احیای کرد زده شده بود، تصمیم به مدرن کردنجنبش سیاسی خود گرفتند و حزب دمکرات کردستان را بر اساس اهداف سیاسی مدرن و دمکراتیک اعلام کردند.
قاضی محمد از ملامصطفی بارزانی که تقریباً دههزار نفر بارزانی شامل سههزار جنگجو و دوهزار خانوار به همراه داشت، دعوت نمود تا به کردستان ایران بیاید. این عده در اطراف اشنویه و پیرانشهر و مهاباد و تکاب و چند جای دیگر بهطور پراکنده ساکن شدند.
در ۲ آبان ۱۳۲۴ خورشیدی بیانیهای با امضای قاضی محمد و ۱۰۵ تن از سرشناسان کرد انتشار یافت. در این بیانیه تأسیس حزب دموکرات کردستان اعلام وهدفهای حزب برشمرده شد. به این ترتیب در همان روز کنگره اول حزب دموکرات کردستان منعقد شد. پس از مدتی در روز دوم بهمنماه سال ۱۳۲۴ برابر با ۱۹۴۵ میلادی، دولت خودمختار کردستان اعلام موجودیت کرد و به مدت یازده ماه دولت خودمختار کردستان بر مهاباد و شهرهای اطراف حکومت نمود. سرانجام در حمله گسترده ارتش شاهنشاهی ایران به مهاباد دولت خودمختار کردستان پس از توافق و رضایت متفقین در سال ۱۳۲۶ شکست خورد.
از دیدگاه طرفداران قاضی محمد، «قاضی محمد خود را برای نجات جان مردم تسلیم کرد و توسط حکومت پهلوی محاکمه و محکوم به اعدام شد و سرانجام در ۱۰ فروردین ۱۳۲۶ در صبح زود به دور از دیدگان مردم در شهر مهاباد به دار آویخته شد.»
مخالفین اظهار میکنند که با آغاز عملیات ارتش و بازپسگیری زنجان، قاضی محمد و صدرقاضی و سیف قاضی، همراه با هفت نفر دیگر شورای جنگ تشکیل و عزم خود را برای پایداری در برابر ارتش اعلام داشتند. فردای آن روز در مسجد عباس آقا، صدرقاضی در برابر شورای جنگ اعلام کرد که دولت مرکزی قادر نیست در دو جبههٔ آذربایجان و کردستان، همزمان بجنگد و اظهار کرد که نباید بترسید و باید مبارزه کنیم.
با اینحال درکردستان هم، هیچ پایداری صورت نگرفت و روز۲۳ آذرماه، برخی از مردم مهاباد به استقبال ارتش ایران به میاندوآب، نزد ژنرال همایونی رفتند.روز ۲۴ آذر، اسداوف که در نقش نمایندهٔ بازرگانی شوروی در مهاباد، زمام جمهوری را در دست داشت، مهاباد را به سوی ارومیه ترک کرد. فردای آن روز (۲۵ آذر)، قاضی محمد، سیف قاضی، حاجی باباشیخ و چند تن دیگر از سران جمهوری مهاباد به روستای حمامیان رفتند، تا با فرماندهٔ ارتش که در آن روستا اسکان یافته بود گفت وگو کنند. در این دیدار، تیمسار همایونی از قاضی محمد پرسیده بود که چرا کردها را در جهت تجزیه ایران، راهنمایی میکردی؟ قاضی محمد پاسخ داده بود که هر عملی در آن جا، تحت نظارت و فشار روسها انجام گردیدهاست. روز۲۶ آذر ماه ۱۳۲۵۵ قاضی محمد و سایر سران جمهوری مهاباد به روستایگوگ تپه رفتند تا در آنجا رسماً خود را تسلیم نیروهای ارتش کنند. ارتش ایران از سمت شمال و قوای همراه سرهنگ غفاری به اتفاق عشایر کرد، از سمت شرق با سرعت وارد شهر شدند.عشایر کردی که به یاری سرهنگ غفاری آمدند، عشایر دهبکری، مامش و منگور از منطقهٔ بوکان و مهاباد بودند. نوری شاهویس (از یاران ملا مصطفی بارزانی)، در خاطرات خود مینویسد: «بهطوریکه خودم از ملا مصطفی شنیدم، قبل از حمله به مهاباد، آمریکاییها به مذاکره با قاضی محمد پرداخته و به او قول داده بودند اگر از جنگ و درگیری احتراز کند و تسلیم شود، جان وی و دیگر افراد جمهوری در امان خواهد بود.»
ستون دوم ارتش اعزامی به آذربایجان ، مأمور منطقه مهاباد ، خود به دو بخش تقسیم شدند و از دو ناحیه منطقه مهاباد را محاصره نمودند یعنی از شمال (نقده) و شرق (تکاب و شاهین دژ و میاندوآب) .از سمت جنوب یعنی چند کیلومتر پایینتر از بوکان (سرا) قبلاً هم ارتش حضور داشت، در این میان تنها جایی که از دسترس ارتش ایران به دور مانده بود منطقه غرب مهاباد و به طرف پیرانشهر بود که این منطقه بسیار صعب العبور است (بهویژه در زمستان و اواخر پاییز) و تعداد روستاهای این مسیر، انگشت شماراند، در حالی که مسیر اصلی مهاباد به پیرانشهر از نقده می گذرد كه ارتش آن را مسدود نموده بود و راهي براي گريز وجود نداشت
محمدهزاری ویزنه تالش