سربازان "سپاهدانش"، پیش از انقلاب
نسل کشی نژادی در قرن بیستم/ جنگ جهانی دوم از وال استریت شروع شد
نسل کشی نژادی در قرن بیستم/ جنگ جهانی دوم از وال استریت شروع شد
پروفسور فرگوسن بررسی می کند/1 نسل کشی نژادی در قرن بیستم + عکس و فیلم نایل فرگوسن معتقد است در حال حاضر چیز زیادی از سلطه ای که غرب در ابتدای قرن بیستم داشت باقی نمانده چرا که موضوع اصلی قرن بیستم به هیچ وجه پیروزی غرب نبود بلکه تجدید حیات
پروفسور فرگوسن بررسی می کند/1
پروفسور نایل فرگوسن یک جمهوری خواه تندرو و از نئومحافظه کاران است. در انتخابات دو دوره قبل در ایالات متحده مشاور جان مک کین بود و در حال حاضریکی از گزینه های اصلی جای گزینی هنری کیسینجردر جناح جمهوری خواه و برنارد لوییس، استراتژیست فرهنگی غرب است.
او از مسیحیان صهیونیست و طرف دار دو آتشه اسرائیل و کاملا ضد اسلام است و از همین رو امکان اعتماد کامل به سخنان تاریخی وی در مستندهایش وجود ندارد چرا که همواره با هواداری از جبهه ای خاص سخن می گوید ضمن آنکه باید به یاد داشته باشیم، تاریخ را نه قوم پیروز بلکه مردمی می نویسند که رسانه را در اختیار دارند. نایل فرگوسن در سال 2010 همسر خود را با 3 فرزند طلاق داد و با ایان هیرسی علی که فمینیست افراط گرای ضد اسلام است ازدواج کرد.
انتخاب مستند «جنگ جهان» از یک سو با روی کرد دشمن شناسی، در جهت آشنایی مخاطبان با نظرات اصلی این استراتژیست غربی و ضد اسلام صورت گرفته و از سوی دیگر کمک می کند تا مخاطبان با دست یابی به برآورد استراتژیک متوجه شوند که دشمنان اسلام چطور یا چگونه فکر می کنند. در ضمن با توجه به اینکه جنبه های آموزشی این مستند از حیث تاریخی و کلان نگر، یکی از عوامل اصلی در انتخاب این مستند بوده، به مخاطب گرامی اصرار می ورزیم که اصل ویدئوی این مستند را مشاهده نموده و از مطالب عمیق آن نهایت استفاده را ببرند. آنچه که در ادامه می آید روگرفتی ساده و خلاصه ای مجمل از این مستند 6 قسمتی می باشد.

پروفسور نایل فرگوسن
***
نایل فرگوسن: در آستانه قرن بیستم، آقای ولز، کتاب جنگ جهان را نوشت که در آن مهاجمان بیگانه پایتخت بزرگ ترین امپراطوری های دنیا را به نابودی می کشانند. بیشتر مردم کتابش را علمی و تخیلی فرض کردند اما در این کتاب یک پیش بینی بزرگ انجام شده بود چرا که ویرانگری هایی که ولز گفته بود به وقوع پیوست. قرن بیستم قرنی بود که سلاح های وحشتانکی در آن به کار برده شد. قرنی که خانه ها ویران شد و نه یک جنگ یا دو جنگ بلکه جنگی صد ساله در راه بود. اما چرا؟ چه چیز باعث شد که این قرن با همه پیش رفت های علمی ای که در خود داشت به سیاه ترین و وحشی ترین قرن تاریخ بدل شود؟
ایده غالب در قرن بیستم، طبقه نبود بلکه نژاد بود. نژاد بود که نحوه رفتار با شما در طول این جنگ ها را رقم می زد. بازیگران اصلی این جنگ ها هم دولت ها یا قدرت های بزرگ نبودند بلکه امپراطوری ها بودند. امپراطوری هایی که با هم برخورد می کردند سقوط می کردند و دیگری جان آن ها را می گرفت. الان چیز زیادی از سلطه ای که غرب در ابتدای قرن بیستم داشت باقی نمانده. چرا که موضوع اصلی قرن بیستم به هیچ وجه پیروزی غرب نبود بلکه تجدید حیات شرق بود. (این اعتراف از سوی یک استراتژیست غربی، جالب توجه است)
در اوایل قرن بیستم غرب واقعا بر کره زمین حاکم بود و تقریبا تمام شرق بخشی از این امپراطوری بود. قدرت امپراطوری های غرب بر ماشین آلات و مهاجرت تکیه داشت و مردم از اروپا به سمت آمریکا و آفریقا و اروپا در مهاجرت بودند. اما وقتی روس ها به سمت شرق حرکت کردند از راه آهنی استفاده می کردند که غربی ها برایشان ساخته بودند! هنگامی که غربی ها به خاور دور رسیدند متوجه تفاوت ظاهری مردمی شدند که از لحاظ سطح عمومی زندگی از غربی ها پایین تر بودند و از همین جا بود که نگاه تحقیر آمیز به شرق شروع شد. البته شرقی ها هم از موهبت تکنولوژی به خوبی بهره برده بودند و این غرب را می ترساند.
در سال 1904 ژاپن به روسیه تزاری حمله کرد و این موجب خشم وحشتناک روس ها شد که چرا که خودشان را بسیار برتر از شرقی های چشم بادامی می دانستند. روس ها حمله کردند اما شکست بدی خوردند ولی این آخرین باری نبود که خیالات یک ملت مغرور در حال هل دادن آن ها به سمت فریب خوردنشان بود.
سال 1905 دو دکترین سیاسی قدرتمند یعنی سوسیالیزم و دموکراسی در روسیه گرد هم آمدند و امپراطوری بزرگ و جدیدی را در پیش گرفتند. انقلابی که یکی از رهبران آن تروتسکی بود. سخنان تروتسکی برای بسیاری از مردم کشور تزاری روسیه سنگین آمد. چرا که یهودی بود و یهودی ها در روسیه مردمانی از درجه دو بودند و حق وارد شدن به هر شغل و کاری را نداشتند. انقلاب سال 1905 روسیه حاوی موج جدیدی از خشونت ها علیه یهودی ها بود. (نایل فرگوسن به عنوان یک مسیحی صهیونیست (آوانجلیست) در قامت یک داده خواه برای قوم یهود وارد شده و در این بخش از مستند به دنبال اعاده حیثیت برای این قوم است.) نهایتا انقلاب روسیه شکست خورد و در مقابل عطش قدرت طلبی تزارها هم چنان شعله می کشید و برای جلوگیری از یک شکست دوباره یا یک انقلاب جدید به سرعت به سمت صنعتی شدن حرکت کرد و در ضمن آن به سمت غرب حرکت کرد.

لئون تروتسکی در سال ۱۸۷۹ در یک خانواده یهودی کشاورز روستایی در اوکراین متولد و در ۱۷ سالگی با نوشته های سازمان های مخفی و با مارکسیسم آشنا شد.
اما چطور شد که یک ترور -هرچند که در آن زمان شایع بود- از روی نادانی، جنگی بزرگ با 10 میلیون کشته را به جا گذاشت؟ جواب این است که وقتی دوک اعظم اتریش کشته شد در یکی از سنگرهای مقدم دنیا رانندگی می کرد یعنی در مرز سرنوشت ساز تاریخی بین شرق و غرب. و مشکل سنگرهای مقدم جغرافیایی این است که وقتی صفحات تکتونیکی زمین بر هم ساییده می شوند زمین لرزه پدید می آید. در سارایووی بوسنی و هرزگوین نیز این صفحات ژئوپلیتیکی امپراطوری ها بودند که بر هم ساییده می شدند: ترکیه عقب نشینی می کرد، اتریش به جلو فشار می آورد و روسیه به هر دو.
در سال 1908 بین روسیه و اتریش بر سر توازن قدرت در بالکان جنگ درمی گیرد؛ جنگی که اپراطوری های بزرگ نیز به آن وارد شدند و با ورود خود جنگ جهانی اول را رقم زدند. صربستان اصلا برای لندن مهم نبود. اما لندنی ها وقتی تصمیم به حرکت گرفتند که فهمیدند این یک جنگ منطقه ای و با پیروزی آلمان ها نخواهد بود بلکه یک جنگ جهانی پدید خواهد آمد اما نتوانستند پیش بینی کنند که این جنگ چقدر طول خواهد کشید.
ظاهر لرزش جنگ جهانی اول چهار سال بود اما پس لرزه های آن تا 40 سال ادامه یافت. این جنگ می رفت تا چراغ های اروپا را خاموش و آتش تنفر نژادی را روشن کند. جنگجویان هندی انگلیس که تعدادشان فقط در هند از خود انگلیس بیشتر بود به اروپا ریختند به علاوه سربازانی که از آفریقای جنوبی و استرالیا و نیوزیلند و برای فرانسه از سنگال و چین و ... می آمدند. تقریبا تمامی نژادها در این جنگ شرکت داشتند. نکته قابل تامل اینجاست که طرفین درگیر در جنگ اختلاف نژادی خاصی با هم نداشتند اما کسانی که به کمک آن ها آمده بودند بسیار با هم اختلاف داشتند. در جنگ نخست جهانی در اروپای غربی تغییر خاصی پدید نیامد اما در شرق وقایع عظیمی روی داد.
در سال 1917 انقلاب بلشویکی لنین در روسیه پیروز شد و به خاطر نجات جان انقلاب مجبور شد در سال 1918 بدترین معاده صلح آن زمان را با آلمان امضا کند. و پس آن شوروی وارد یک جنگ خونین سخت داخلی شد تا حدی که دنیا را تکان داد. اما با وارد شدن تروتسکی که یک روزنامه نگار وحشی بود چینش قدرت در شوروی تغییر کرد. (دکتر فرگوسن در این بخش از مستند شوروی ها و مخصوصا تروسکی را یک وحشی تمام عیار می خواند در حالی که هیچ اشاره ای به انواع خون خواری های غربی نمی کند مگر آنکه آن را نمونه ای از داشتن قدرت می داند.)
یکی از اعمالی که سازمان «چکا» به عنوان سازمان مبارزه با اعمال ضد انقلابی انجام می داد که این بود که به ساده ترین شکل و به صورت مرسوم دستور اعدام افراد مظنون به جاسوسی یا براندازی را صادر می کرد آن هم به بهانه های واهی. در یک مورد حتی یکی از نمایندگان مجلس به نام نیکلای شیپکین را تیرباران کردند. در نهایت تقریبا 300 هزار نفر به دستور سرژینسکی رئیس سازمان اعدام شدند. بر اثر مخالفت های مردم با حکومت مرکزی روسیه و تلاش آن ها برای جدا شدن از این کشور نزدیک بود این کشور به صدها تکه در امتداد خط نژادی تبدیل شود. با روی کار آمدن استالین این وضع کاملا تغییر کرد.

آرم سازمان چکا
بین سال های 1918 تا 1922 روسیه ملقمه ای بود از جنگ های طبقاتی و نژادی و قومی و تقریبا 8 میلیون نفر تلفات به جا گذاشت. اما در نهایت نتیجه چه شد؟ هیچ چیزی جز جایگزینی یک امپراطوری روسی به جای یک امپراطوری روسی دیگر به بار نیامد.



نمونه هایی از قتل عام شدن ارامنه مسیحی
نمونه ی دیگری از جنایات نژادی به یونانی های آناتولی برمی گردد؛ کسانی که بیش از 30 قرن در آنجا زندگی می کردند. داستان از این قرار بود که انگلیس یونانی ها را تشویق کرد تا بندر ترکی اسمرنا یا همان ازمیر را اشغال کنند اما در همین حین، رهبر مو بور و چشم آبی ترک ها یعنی آتاتورک مغز متفکر اخراج یونانی ها شد. سپتامبر 1922 ارتش کمال پاشا شهر را اشغال می کنند و حدود 25000 نفر از اهالی ارمنی آن را قصابی کردند و سپس یونانی های ساکن شهر را در محدوده ای تنگ در کنار ساحل به دام انداخته و همه ی آن ها را بیرون کرد؛ یونان نیز به تلافی این کار حدود 3 میلیون نفر مسیحی و مسلمان آناتولیایی را از کشورش بیرون راند. هورتون سفیر وقت ایالات متحده در ترکیه این عمل کمال پاشا را یک بنیادگرای مذهبی خواند اما این بیشتر شبیه یک پاک سازی قومی بود تا یک جنگ مقدس.

مصطفی کمال پاشا معروف به آتا تورک
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/288427/فیلم
پروفسور نایل فرگوسن یک جمهوری خواه تندرو و از نئومحافظه کاران است. در انتخابات دو دوره قبل در ایالات متحده مشاور جان مک کین بود و در حال حاضر یکی از گزینه های اصلی جای گزینی هنری کسینجردر جناح جمهوری خواه و برنارد لوییس، استراتژیست فرهنگی غرب است.
او از مسیحیان صهیونیست و طرف دار دو آتشه اسرائیل و کاملا ضد اسلام است و از همین رو امکان اعتماد به سخنان تاریخی وی در مستندهایش وجود ندارد چرا که همواره با هواداری از جبهه ای خاص سخن می گوید ضمن آنکه باید به یاد داشته باشیم، امروزه تاریخ را نه قوم پیروز بلکه مردمی می نویسند که رسانه را در اختیار دارند. وی در سال 2010 همسر خود را با 3 فرزند طلاق داد و با ایان هیرسی علی که فمینیست افراط گرای ضد اسلام است ازدواج کرد.
انتخاب مستند «جنگ جهان» از یک سو با روی کرد دشمن شناسی، در جهت آشنایی مخاطبان با نظرات اصلی این استراتژیست غربی و ضد اسلام صورت گرفته و از سوی دیگر کمک می کند تا مخاطبان با دست یابی به برآورد استراتژیک متوجه شوند که دشمنان اسلام چطور یا چگونه فکر می کنند. در ضمن با توجه به اینکه جنبه های آموزشی این مستند از حیث تاریخی و کلان نگر، یکی از عوامل اصلی در انتخاب این مستند بوده، به مخاطب گرامی اصرار می ورزیم که اصل ویدئوی این مستند را مشاهده نموده و از مطالب عمیق آن نهایت استفاده را ببرند. آنچه که در ادامه می آید روگرفتی ساده و خلاصه ای مجمل از این مستند 6 قسمتی می باشد. در این قسمت، نایل فرگوسن بررسی می کند که چگونه سقوط وال استریت در سال 1929 رویای آمریکایی را در هم شکست و بحران بزرگ را به وجود آورد و چگونه جنگ جهانی دوم به وجود آمد.
***
نایل فرگوسن: در سالهای متعاقب جنگ اول جهانی، بشر با نوایی تازه به رقص آمد.در برلین، در لندن،حتی تا دور دستهایی مثل اینجا در شانگهای.شهرنشینان دنیا در افسوس رویای آمریکایی بودند.ایالات متحده نمایانگر آزادی ها بود:در زندگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و هیچ چیزی بهتر از جاز روح این آزادی رو تسخیر نمیکرد. موزیکی که در قلب آمریکای تبعیض نژادی متولد شد و حالا دوباره در بسته بندی جدید تحت عنوان موزیک سرور برای مهمانی جهانی عرضه می شد.اما رویای آمریکایی در بزرگترین فاجعه ی اقتصادی در تاریخ مدرن، از هم پاره شد.
در سرتاسر دنیا،«رکود بزرگ» هر دوی کاپیتالیسم و دموکراسی را در هم شکسته بود. اقتصاد برنامه ریزی شده جای بازار آزاد را گرفت.تلفیق نژادی جای خود را به تعقیب نژادی داد.حالا مردم نمی رقصند رژه میرفتند به سوی جنگ.راه، از رکود تا جنگ، راهی پر پیچ و خم بود.
سال 1920، سال موفقیت های پی درپی برای آمریکایی ها بود چرا که 40% ثروت دنیا مال آمریکایی ها بود. در این سال های بعد از جنگ جهانی نخست اقتصاد جهانی در آمریکا بود. نیروهای جهانی سازی دوباره احیا شدند: تجارت، سرمایه گذاری بین المللی، مهاجرت همه دوباره اوج گرفتند. و در چنین محیطی صدور مدل آمریکایی برآمده از نظرات ادوارد برنایز آسان بود: تولید انبوه، مصرف انبوه، دموکراسی انبوه. اما همه این ها در 28 اکتبر سال 1929 به توقفی ناگهانی رسید و 80% ارزش بازار بورس وال استریت سقوط کرد. گاو وحشی ساختمان وال استریت ناگهان بیمار شد.

تصویر گاو وحشی جلوی ساختمان بورس وال استریت
با درکی که بعد از وقوع همه این حوادث داریم، این بحران گریزناپذیر بود. ظرفیت بیش از حد در کشاورزی و صنایع سنگین، بار مالی که از جنگ باقی مانده بود. این مشکلات با افزایش تعرفه ها و مالیات ها توسط دولت ترکیب شدند. تجارت جهانی خیلی ساده سقوط کرد و تاثیر آن بر مردم عادی مصیبت بار بود. در طی چند سال، سه میلیون آمریکایی حقوق بگیر سابق، بیکار خواهند بود. میلیون ها آمریکایی، زن و مرد و بچه، در سرما در انتظارند، در صفوف نان، و سوپ های اعانه ای. در آلمان تقریباً همین داستان تکرار می شد.در بخش هایی از ژاپن مردم در گرسنگی به سر می بردند. هر دوی کاپیتالیسم، و دموکراسی، به نظر می رسید که شکست خورده باشند.
هرچه اوضاع رویای آمریکایی بدتر می شد مردم بیشتر مجذوب برنامه ریزی شوروی می شدند. طرحی که مردم غرب را بهت زده کرده بود. استالین نام این قدرت نمایی را «سوسیالیزم در یک ملت» نهاد یعنی چیزی که صنعتی شدن سریع کشور را ممکن می ساخت. البته صنعتی شدن به قیمت دستگیری بیش از 20 میلیون نفر کارگر و کشته شدن حدود 7 میلیون نفر دیگر.
در اتحاد شوروی استالینی، برنامه اقتصادی، به معنی جنگ طبقاتی بود. در حالی که اشتراکی کردن کشاورزی، بنا بود تا دهقانان مرفه تر معروف به«کولک» را به روی زمین ببرد؛ اما این تمام داستان نبود.کانال ولگای مسکو، سرنخ دیگری به انگیزه های استالین برای کشتار انبوه ارائه می داد. ساخت این کانال نه تنها به وسیله زندانیان سیاسی، بلکه به دست تاتارها و گرجی هایی که به زور به دست صدها مایل آن طرف تر از زادگاه شان انتقال داده شده بودند انجام گرفت. بسیاری از اجساد آن ها به عنوان مصالح در سیمان های پایه های این پل های متحرک مخلوط شدند.

ژوزف استالین
استالین نه تنها طرفدار جنگ طبقاتی بود بلکه او یکی از پیشگامان پاکسازی قومی نیز به شمار می رفت. ما عموماً به طبقه و نژاد به عنوان ماهیتی مجزا نگاه می کنیم، اما در اتحاد شوروی استالینی، این تمایز خیلی به وضوح تفکیک نمی شد. اولا، خود طبقه به خصیصه ای مورثی تبدیل شد، اگر پدر شما یک کارگر بود پس خود شما هم یک کارگر بودید. اگر پدر شما یک کولک بود این اتفاق برای شما هم اتفاق می افتاد. دوماً، و مهم تر از همه استالین شروع کرد به لحاظ کردن برخی گروه های قومی، در جایی که هنوز یک امپراطوری چند ملیتی به شمار می رفت.
سیاست های نژادی استالین توسط یک ماجراجوی اسکاتلندی به نام فیتسروی مک لین، فاش شد: یک کارمند دون پایه سفارت بریتانیا در مسکو مصمم برای به دست آوردن اطلاعاتی درمورد آنچه که بیرون پایتخت روی می داد، مک لین محدودیت های مسافرتی رژیم را نادیده گرفت و سوار به قطار سیبری شد. در ایستگاه آلتیسک، او متوجه بستن چند واگن حمل دام به قطار شد. این واگن ها پر از آدم هایی بودند که بعداً معلوم شد کره ای هستند که با خانواده و دارایی های خود از خاور دور به آسیای مرکزی آورده می شدند؛ جایی که برای کار در مزارع پنبه فرستاده می شدند. آن ها هیچ اطلاعاتی از دلیل تبعید خود نداشتند. بعدا فهمیدیم که مقامات شوروی خودسرانه دویست هزار کره ای را تبعید کردند. چیزی که مک لین شاهد آن بود تنها یک بخش از برنامه وسیع دیپورت کردن بود.

فیتسروی مک لین انگلیسی
در روسیه استالینی، تعقیب های نژادی اغلب به صورت جنگ طبقاتی تغییر چهره می داد. بلغارها، چچنی ها، کرامین ها، تاتارها، آلمان ها، یونانی ها، هندوکشی، ازبک، کالمیکس، کرچای، لهستانی ها، اوکراینی ها، در سرتاسر قلمرو استالین، بیش از یک و هفت دهم میلیون نفر از این قومیت ها در نتیجه این نوع کوچاندن های اجباری مردند. سیاستی که هیچ ربطی به مارکسیسم و لنینیسم، انطور که استالین ادعا می کرد نداشت. و ربط به سوء ظن عمیق او نسبت به غیر روسی ها داشت.
آلمان در دهه 1920 قدرت اقتصادی و توانایی بالایی داشت؛ چیزی شبیه اروپای غربی. اما در پشت چهره صنعتی خود، آلمان ها نوعی قوم گرایی نژادی را تبلیغ می کردند که بسیار پلیدتر از آنچیزی بود که انگلیسی ها فکرش را می کردند. یک سوال مهم وجود دارد: چرا رکود بزرگ فقط در آلمان باعث براندازی دموکراسی شد؟

کشورگشایی های آلمان بین سال های 1941 و 42
جواب این است: آمریکا سیاست «نیو دیل» روزولت و آلمان هیتلر را تولید کرد. هر دو به دنبال بهبود اوضاع اقتصادی بودند اما هیتلر این را مقدمه ای برای اشغال سرزمین و افزایش «فضای حیاتی و استراتژیک» آلمان قرار داد. قدم دیگری که هیتلر برای بزرگ کردن و قدرتمند کردن آلمان برداشت این بود:

هیروهیتو پادشاه وقت ژاپن
اما سه سال بعد از جانشینی هیروهیتو، رکورد بزرگ سررسید. سیاستمداران غیر نظامی قدرت را تسلیم امپراطور، و فرماندهان نظامی او کردند. مردان جوان به نیروهای مسلح خوانده شدند، جایی که تعالیم"روح بشیدو"به ذهنشان تزریق می شد، سنن نظامی جنگجویان سامورایی، اولین درسی که تازه سربازان یاد می گرفتند نظام نامه سربازان بود. هفت وظیفه محول بر خدمت گذاران مسلح امپراطور:
وفاداری، اطاعت بی قید و شرط از فرامین، شهادت، استفاده کنترل شده از زور، صرفه جویی، احترام به مقام بالاتر و بالاتر از همه افتخار به همراه پرستش امپراطور و آیین سامورایی بشیدو، ناسیونالیسم نیرومند ی را ایجاد کرد که ژاپن را به عنوان آخرین محافظان راستی، در جهانی فاسد، به دنیا نشان داد. ژنرال های ژاپنی در یک چیز توافق نظر داشتند: در شرایط سخت اقتصادی سال های1930 امپراطوری ژاپن باید توسعه پیدا کند و یا بمیرد، سرزمین های جدید مواد خامی را فراهم می کند که صنایع تسلیحاتی ژاپن به شدت به اون نیاز دارد و بعد، هزینه های نظامی اقتصاد بی حال کشور را به جنبش وا می دارد اما این امپراطوری، مثل امپراطوری های سست و چند ملیتی گذشته نخواهد بود. یک امپراطوری جدید دولتی خواهد بود بر پایه کنترل تمرکزگرایانه، و انقیادنژادی سکوی پرتاب آن، استان شمال شرقی چین، منچوری خواهد بود.

نقشه منچوری، یکی از ایالات چین
از زمان شکست دادن روسیه در 1905، ژاپن خطوط راه آهن جنوبی منچوری را اداره می کرد. در سپتامبر 1931، ارتش ژاپن به طور عمدی قطعه کوچکی از راه آهن را در شن یانگ منفجر کرد. این واقعه به حادثه منچوری مشهور شد. این لحظه ای محوری در جنگ جهانی قرن بیستم بود. با مقصر دانستن بدبینانه راه زنان چینی برای این انفجار، ژاپنی ها ادعا کردند که این داستان در حال کشیده شدن به هرج و مرج است. و این دست آویزی بود برای نه تنها اشغال شن یانگ بلکه در مدت چند ماه، تقریباً تمام منچوری تا نیمه های دهه1930، منچوری به دولت های اقماری منچوکو تبدیل شده بود.
هر ساله بین سال های 1931 تا 1937، ژاپنی ها در مرز های چین، عمیق تر و عمیق تر پیشروی کردند. دنیا تنها تماشا کرد تا جولای 1937، ژاپنی ها به حومه بیجینگ رسیده بودند.
و بعد به بهانه گم شدن یک سرباز ژاپنی جنگی سنگین میان ارتش ژاپن و چین درگرفت. ژاپنی ها به دنبال اشغال بندر شانگهای بودند اما شانگهای حدود یک ماه مقاومت کرد. این در حالی بود که در ویلاهای خارج شهر که ساکنین کشورهای غربی بودند بدون نگرانی از جنگ رفت و آمد می کردند. چرا غربی ها تا این حد برای حمله ژاپنی ها آماده بودند. انگلیسی ها نمی خواستند با ژاپن درگیر شوند چرا که هنوز از فشار زمان رکود بزرگ و بدهی های سنگینی که به آمریکا داشتند کمر راست نکرده بودند.
برای همین به جای فکر کردن به حمله به امپراتوری های بزرگ ایتالیا و ژاپن و آلمان، از سیاست «حالا ببینیم چه پیش می آید»پیروی کردند. یعنی همان رکودی که ژاپنی ها را متقاعد به کشورگشایی کرد، انگلیسی ها را مجبور به کوتاه آمدن کرد.
ما سرمنشا جنگ دوم جهانی را دهه 1930 می دانیم. اما سوال بسیار مهم اینجاست که آیا کشورهای غربی می توانستند جلوی وقوع این جنگ را بگیرند یا نه؟ از سویی بریتانیا هیچ تعهدی نسبت به عهدنامه ورسای جنگ نخست نداشت و از سوی دیگر هم هیتلر اصلا سر سازش با انگلیسی ها را نداشت. حقیقت این است که در کابینه انگلیس افراد زیادی طرفدار هیتلر بودند حتی خود وزیر خارجه چمبرلین. این افراد هیتلر را انسانی با تمایلات عادلانه و صلح آمیز می دانستند و می گفتند اگر با وی دوستی کنیم منافع خوبی برای ما خواهد داشت.

نویل چمبرلین، وزیر خارجه وقت انگلستان
انگلیس برای آرام نگاه داشتن هیتلر و پیروی از سیاست دلجویی بخش های آلمانی زبان چکسلواکی را به سادگی به هیتلر داد تا جنگی درنگیرد اما هیتلر زیر قولی که به انگلیس داده بود زد و به پراگ حمله برد و به سادگی چکسلواکی از صحنه روزگار محو شد. اگر انگلیس با روس ها و فرانسوی ها وارد معامله می شد به جای اینکه با هیتلر معامله کند در این صورت خیلی ساده تر می توانست جلوی او را بگیرد.
(مولف:آیا به سادگی می توان پذیرفت، کشوری مانند انگلستان که در تاریخ به مکاری و حیله گری معروف است اینگونه به زعم آقای فرگوسن ساده انگارانه با آلمان هیتلری برخورد کند یا اینکه از بهم ریختن دنیا حقیقتا سود می برده است؟)
برخلاف تصور انگلیسی ها فاشیسم و کمونیسم دشمنان آشتی ناپذیر بودند اما با این حال در یک چیز اشتراک داشتند و آن این بود که به جای اقتصاد آزاد به سمت اقتصاد برنامه ریزی شده حرکت کرده بودند. و همگی نژادپرست بودند.
آلبوم جنگجهانیدوم؛ نبرد بارباروس










(تصاویر) آلبوم جنگجهانیدوم؛ امریکا پس از بمباران(2)







(تصاویر) جنگجهانی دوم؛ �راهپیمایی مرگ�











(تصاویر) آلبوم جنگجهانی دوم؛ اشغال ایران
کشتی های آتش گرفته ایرانی پس از حملات هوایی متفقین در مکانی نامعلوم





(تصاویر) آلبومجنگجهانیدوم؛ زنان و جنگ














آخرین روزهای صدام به روایت مخفی کننده اش
وی تصریح کرد: صدام به نزد من و برادرم آمد و از ما خواست که به او کمک کنیم و ما هم موافقت کردیم، چرا که از عادتهای عربی و اسلامی ماست که اگر کسی از ما کمک بخواهد، به او کمک کنیم.
علاء نامق گفت که وی و قیس، برادرش شش ماه با صدام در زندان ابو غریب در حبس به سر بردند.
وی در گذشته به عنوان راننده و معاون صدام کار میکرد و طی چند سال اخیر راننده تاکسی بود تا این که چند هفته قبل با جمع کردن پول رستورانی افتتاح کرد.
راننده صدام در جریان این مصاحبه چند بار تاکید کرد: من همه چیز را به شما نمیگویم، روزی تمام چیزهایی را که میدانم، میگویم و شاید کتابی بنویسم و یا فیلمی بسازم.
خارجی ها اینگونه یاد زنان جنگ های خود را زنده نگه می دارند
به گزارش خبرگزاری بسیج از یزد؛ به نقل از یزدبانو،در این کره خاکی زن فقط یک انسان نیست، نماد است نماد ناموس، عقیده و سرزمین. و چقدر استعاره مناسبی است این ناموس بودن! هرگاه متخاصمان به سرزمینی هجوم بردند، هم مام وطن مورد تجاوز قرار گرفت و هم زنان آن سرزمین. «مادر» و «سرزمین» پیوندی دیرینه دارند و بیدلیل نیست که در ادبیات اساطیری نیز الههی زمین، باز هم زنی است به نام «گایا».
اگر چه با بردن نام «جنگ» رشادتهای مردان در صحنه اصلی نبرد یکی از تصاویری است که بلافاصله به ذهن شنونده متبادر میشود اما زنان بیش از همه، در جنگها متحمل سختی میشوند.
شهرهای زیادی در جهان هستند که در فضای شهری خود همواره یاد جنگهای گذشته را با ساخت مجسمهها و یادمانها زنده نگاه میدارند و البته بسیاری از این شهرها سهمی از یادمانهای جنگ در فضای شهرنشینی را نیز به یاد فداکاری زنان اختصاص دادهاند. اگر فداکاری گذشتگان فراموش شود آیندگان نیز به فداکاری بی میل و رغبت میشوند. و اگر فداکاری زنان در جنگها فراموش شود، دامانی که مردان جنگی را پرورش میداد برچیده میشود! پس یاد این فداکاریها با ساخت یادمانهایی در قلب شهرها باید رخ دهد؛ جایی که مردم شهر غرق در روزمرگی هستند و نیاز است که فضای ذکر ایجاد شود!
در این گزارش مختصری از تلاش مدیران و هنرمندان عرصه شهری برای قدردانی و بازنمایی چهره و نقش زنان فداکار در جنگ با ساخت یادمانهای شهری را از نظر میگذرانیم:
یادمان پرستاران ارتش استرالیا در جنگ جهانی دوم
در جنگ جهانی دوم حدود 3500 پرستار در ارتش استرالیا خدمت کردهاند که بسیاری از آنان در میدان جنگ حاضر شدهاند و شرایط بسیار بد جنگی و خطرات و وحشت جنگ را تجربه کردهاند. بسیاری از آنان نیز برای رفاه استرالیاییها در جنگ جهانی دوم جان خود را فدا کردند.

رژه زنان پرستار ارتش استرالیا در جنگ جهانی دوم؛ ملبورن- استرالیا
برای قدردانی از این زنان فداکار یادمانهایی در شهرهای مختلف استرالیا ساخته شده و از جمله در میدان پرتردد و شلوغ آنزاک شهر بریزبن استرالیا مجسمهای سنتی و زیبا ساخته شده است که احساس یک پرستار را در کنار سرباز زخمی وطن به تصویر کشیده است.

مجسمه پرستار ارتش استرالیا در میدان آنزاک؛ بریزبن استرالیا
اساسا فضای عمومی میدان آنزاک در بریزبن استرالیا طوری طراحی شده است که ادای احترامی به تاریخ نظامی استرالیا باشد و یادمانهایی از جنگهای جنوبغربی اقیانوس آرام، جنگ کره و جنگ ویتنام گرفته تا جنگهای جهانی را در خود جای داده است. یادبود جنگ جهانی اول آرامگاهی با 18 ستون به یاد صلح سال 1918 در پرسپکتیو اصلی این میدان است و مجسمههایی از هر کدام از جنگهای استرالیا در جای جای این میدان قرار گرفته است.

میدان آنزاک و آرامگاه یادمانی جنگ جهانی اول با 18 ستون به یاد صلح سال 1918 که در اطراف آن مجسمه پرستار ارتش استرالیا نیز استقرار یافته؛ بریزبن استرالیا
بانوی بارداری که اجساد 91 سرباز آمریکایی را دفن کرد
در سال 2002 در گورستان تاریخی شهر گیتزبرگ(از شهرهای ایالت پنسیلوانیا در آمریکا) مجسمهای از جنس برنز به افتخار تمامی زنانی که در بخشها مختلف قبل و حین و پس از جنگ گیتزبرگ به کشورشان خدمت کردهاند رونمایی شد. این مجسمه از بانویی حقیقی به نام «الیزابت تُرن» ساخته شده بود. تُرن زنی بود که 91 سرباز کشته شده در نبرد گیتزبرگ را به تنهایی دفن کرده بود و این کار را در حالی انجام داده بود که شش ماه از ابتدای بارداری او میگذشت.
نبرد گیتزبرگ یک جنگ شهری مربوط به نبردهای داخلی در جنگ شمال و جنوب ایالات متحده آمریکا بود.

یادمان زنان فداکار نبرد گیتزبرگ؛ پنسیلوانیا- آمریکا
ساخت این مجسمه (در یک شهر غیر معروف) یکی از راههایی است که نشان میدهد مردم شهر قدردان زحمات زنانی هستند که به هر نحو در امنیت میهنی تلاش کردهاند و منافع شخصی خود را فدای منافع جمع و منافع ملی کردهاند؛ علی الخصوص اینکه واقعه فداکاری این زن مربوط به 140 سال پیش از ساخت یادمان است.
یادمان زنان جنگ ویتنام در آمریکا
یادمان زنان جنگ ویتنام یکی از اثرگذارترین بناهای یادمانی است که در تفرجگاه ملی واشنگتن در آمریکا برپا شده و صحنهای احساسی از زن پرستاری است که در حال مداوای سرباز مجروح آمریکایی در صحنه نبرد ویتنام است. زنان آمریکایی که در ارتش آمریکا در جنگ ویتنام خدمت میکردند، غالبا با یونیفورم نظامی و به عنوان پرستار در این جنگ حضور داشتند و به پاس این خدمات یادمان زنان جنگ ویتنام در سال 1993 ساخته شد؛ چراکه این برجسته ترین خدمت زنان به ارتش آمریکا و به منافع ملی این کشور در جنگ ویتنام تشخیص داده شد.
در این پارک به دلیل حضور زیاد مردم برای ورزش و تفریح و برگزاری مسابقات جمعی دوچرخه سواری، دو میدانی و ... و امکان تاثیرگذاری بیشتر بر شهرنشینان شهر واشنگتن، بناهای یادمانی بسیاری از جنگ ویتنام احداث شده که تصاویر زیر مربوط به زنان خدمت کننده در این جنگ است.

یادمان زنان جنگ ویتنام؛ واشنگتن دی سی -آمریکا
یادمان زنان جنگ ویتنام؛ واشنگتن دی سی -آمریکا
یادمان زنان جنگ ویتنام؛ واشنگتن دی سی –آمریکا

یادمان زنان جنگ ویتنام؛ واشنگتن دی سی –آمریکا / این تصویر مربوط به زنانی است که در جنگ ویتنام مشغول خدمت به ارتش بودند و در بیستمین سالگرد خاتمه جنگ ویتنام کنار این بنای یادمانی تجمع کردند.

یادمان زنان جنگ ویتنام؛ در پارک پرتردد ملی واشنگتن دی سی -آمریکا
یادمان پرستاران جنگ ویتنام نیوجرسی آمریکا
تجلیل از زنان در جنگ ویتنام صرفا به صحنهای ای که در واشنگتن برای پرستار این جنگ ساخته شده منحصر نمیشود. شهرهای دیگر از جمله در ایالت نیوجرسی آمریکا نیز صحنهی پرستاری زنان از سربازان زخمی روز نبرد را میزبانی میکند. یادمان زنان ویتنام در نیوجرسی متشکل از حیاطی دایرهای شکل است که در مرکز آن مجسمههایی برنزین به پاس پرستاران جنگ ویتنام ساخته شده است. رمپ کناری این میدان به دیواری افتخارات ختم میشود که دیواری است از اسامی حک شده افتخار آفرینان آمریکایی در جنگ ویتنام(اگر چه آمریکاییها به کشتگان این جنگها افتخار میکنند اما شاید حقیقتا هر کدام از این افراد مرتکب جنایات جنگی فراوانی در حق مظلومان ویتنامی شده باشند. به هر حال فضاهای عمومی شهرهای آمریکا عرصه روایت آمریکایی جنگ هایشان است و به تمامی شرکت کنندگان این جنگها افتخار میکنند).

یادمان زنان جنگ ویتنام؛ نیوجرسی –آمریکا
یادمان پرستاران جنگهای داخلی آمریکا
یکی دیگر از این بناهای یادمانی مربوط به جنگهای داخلی آمریکاست و به پاس تلاش زنان پرستار در ارتش آمریکا، در سال 1914 مجسمهای برنزین از مادری ساخته شده است که مشغول مداوای فرزند زخمی خود است و در شهر گالسبرگ میشیگان آمریکا مکان یابی شده است. مجسمه این زن طوری طراحی شده که نمایشگر قدرت جسمی و اخلاقی زنان فداکار باشد. دلسوزی و تلاش عملی عنصری است که تلاش شد تا در ساخت این مجسمه نشان داده شود و این چیزی است که باعث شد این بنای یادمانی منبع الهامی برای مجسمه پارک ملی واشنگتن باشد.

یادمان زنان پرستار جنگهای داخلی آمریکا؛ میشیگان -آمریکا
یادمان زنان فداکار چین در برابر تجاوز ژاپن
حملهای که در سال 1938 ارتش ژاپن به استانهای شرقی چین داشت با مقاومت مردم محلی روبرو شد و سربازان زن ووچانگ در استان هیلونگجیانگ با وجود تعداد کم در برابر ارتش ژاپن مقاومت کردند و مسئولان شهری به پاس قهرمانان زن چینی، روایت داستان مقاومت این 8 زن را برای ساخت مجسمهای یادمانی از فداکاری زنان در جنگها انتخاب کرده و آن را ساختند.

مجسمه 8 زن سرباز چینی در جنگ جهانی دوم در مقاومت علیه حمله ژاپنیها؛ هیلونگجیانگ- چین
یادمان بردگان جنسی کرهای توسط امپریالیسم ژاپن
ژاپن به عنوان کشوری امپریالیستی در خلال جنگ جهانی دوم دامنه تجاوزات سرزمینی خود را به کشورهای چین و کره کشاند و با اشغال آنها تجاوزات جنسی بسیار گستردهای را به نوامیس نژاد زرد روا داشت. تا جایی که در یکی از شهرهای چین زنی باقی نمانده بود که مورد تجاوز جنسی نظامیان ژاپنی قرار نگرفته باشد و این وقایع هولناک به قصد تحقیر تاریخی یک ملت انجام میشد. در کنار این تجاوزات، زنان زیادی از خانوادهشان به اجبار ژاپنیها جدا شدند و به بردگی جنسی کشیده شدند. تاریخ تعداد این زنان را 200 هزار نفر از کشورهای مختلف آسیای شرقی که اکثرا چینی و یا کرهای و برخی فیلیپینی بودهاند ثبت کرده است.
تصویری از قربانیان بردگی جنسی چینی و دیگر آوارگان جنگ جهانی دوم در اثر حمله ژاپن سال 1945- این افراد منتظر هستند تا توسط کشتیهای ژاپنیها به فاحشهخانههای سربازان ژاپنی در هرجایی از کرانههای اقیانوس آرام منتقل شوند.
کرهایها برای ابراز همدردی با قربانیان این جنایت جنگی مجسمهای را با عنوان «زنان آرامش» (Comfort Women که موجب آرامش سربازان ژاپنی استفاده میشدند) طراحی و در مقابل سفارتخانه ژاپن در شهر سئول نصب کرده است. این مجسمه زن کرهای تنهایی را با لباس سنتی کرهای کنار صندلی خالی همسرش به تصویر کشیده است. این اقدام و اتفاقات بعدی آن به قدری اثر بخش بود که باعث به چالش افتادن دولت ژاپن شد.
مجسمه «زنان آرامش» یادمان قربانیان بردگی جنسی جنگ جهانی دوم توسط ژاپن؛ سئول-کره جنوبی
اگرچه کرهایها پس از جنگ جهانی دوم از چاله نظامیان ژاپنی به چاه ویل آمریکاییها افتادند و یک میلیون برده جنسی میراث حضور 60 ساله نظامیان آمریکا در کره جنوبی است (چیزی در حدود 5 برابر قربانیان جنایت جنگی ژاپن!) اما آمریکاییها نیز یک نسخه کپی از مجسمه کرهای «زنان آرامش» در شهر واشنگتن و گلندیل کالیفرنیای جنوبی ساخته و نصب کرده است.
رونمایی از کپی مجسمه کرهای «زنان آرامش»در سال 2013؛ گلندیل کالیفرنیای جنوبی- آمریکا
پس از آن کرهایها یادمان دیگری در جزیره جیجو به یاد قربانیان بردگی جنسی جنگ جهانی دوم توسط ژاپنیها برپا کردند، با این تفاوت که زن کرهای با لباس محلی ایستاده است. تکثیر این مجسمه خصوصا در آمریکا اعتراض ژاپنیها را برانگیخته و البته در کنار دیپلماسی اثر گذار این یادمانها طرح دعوی حقوقی علیه ژاپن شدت بیشتری گرفته است.

یادمان قربانیان بردگی جنسی جنگ جهانی دوم توسط ژاپنیها؛ جزیره جیجو- کره جنوبی

یادمان قربانیان بردگی جنسی جنگ جهانی دوم توسط ژاپنیها در پالیسادس پارک؛ نیوجرسی –آمریکا
یادمان زنان زالونگو در یونان
در جنگ میان عثمانیان با یونانیان در سال 1803 شهر سولی سقوط کرد و مردم آن به کوههایا طراف پناه بردند و عدهای از زنان و کودکان که در صخرههای زالونگو به دام افتاده بودند برای آنکه به دست نیروهای علی پاشای عثمانی نیفتند درحال رقص و آواز خود را از کوه به پایین انداختند! این خودکشی دسته جمعی بعدها به رقص زالونگو شهرت یافته و هنرمندان فرانسوی تصویری از آن نقاشی کردند و در سال 1961 بنای یادمانی آنها در ارتفاع 700متری کوه زالونگو در نزدیکی پروزا در یونان ساخته شد.

یادمان خودکشی دسته جمعی زنان یونانی در جنگ عثمانیها؛ پروزا – یونان
یادمان خودکشی دسته جمعی زنان یونانی در جنگ عثمانیها؛ پروزا – یونان
به نظر میرسد که جهان اگرچه تاریخ را پشت سر گذاشته و در روزمرگی هزاره سوم است اما چهره زنان فداکار خود را هرگز فراموش نکرده است و شهرنشینان هزاره سوم این فرهنگ و روحیه فداکاری و سلحشوری را در چهره شهرهایشان و در فضاهای شهری و یادمانهای جنگی به کودکان و مادران آینده آموختهاند. در چنین شرایطی اگر جنگی دیگر در پیش باشد، زنان نیز به مثابه مام وطن در کنار مردان رنج جنگ را بر خود هموار میکنند تا روزی که پای بیگانه از حریم سرزمین پدری بیرون رود.
منبع:مشرق
انتهای پیام/
اشغال شهر نانجينگ
اشغال شهر نانجينگ
در روز 13 دسامبر سال 1937 میلادی سربازان ارتش ژاپن پس از 3 روز بمباران بی وقفه شهر نانجینگ یا نانکینگ (نانکن آن روزگار) در مرکز چین وارد این شهر می شوند.ورود سربازان ژاپنی به شهر نانجینگ برای اهالی فاجعه بار بود.
ژاپنی ها بلافاصله پس از تصرف شهر دست به قتل عام های گسترده و بی رحمانه می زنند.
سربازان ژاپنی انبوه مردان ، زنان ، کودکان و سالمندان شهر نانجینگ را با سرنیزه یا شمشیر به قتل می رساندند.
آنها با توسل به وحشیانه ترین شیوه ها مردم نانجینگ را قتل عام کردند.
سربازان ژاپنی دست به تجاوزهای جمعی زده و برای تفریح دست و پای مردم بی گناه را قطع کرده و با سر نیزه شکم زنان باردار را دریده و جنین آنها را بیرون کشیده و به هوا پرتاب می کردند.
قتل عام نانجینگ در میان جنایات علیه بشریت که در قرن بیستم رخ دادند دارای جایگاه ویژه ای است .
همه چیز از سال 1931 میلادی آغاز شد. هنگامی که با موافقت هیروهیتو ، امپراتور ژاپن یک گروه از ژنرال های ملی گرای افراطی در توکیو به قدرت رسیدند.
آنها از جنگ داخلی چین سود جسته و ابتدا منطقه منچوری را تصرف کرده و آن را به عنوان یک کشور تحت قیمومت ژاپن به نام منچوکوئو درآورند.
ژاپنی ها، امپراتور سابق چین ، پویی «بی اختیار» را حاکم این کشور پوشالی کردند. از آن پس نیروهای ارتش ژاپن شروع به پیشروی در شمال چین کردند.
در روز 7 ژوییه سال 1937میلادی ژاپنی ها از یک حادثه در پل مارکوپولو در نزدیکی شهر پکن بهانه ای ساختند تا دست به یک هجوم ناگهانی و گسترده برای اشغال سراسر خاک چین بزنند.
در چند ماه ، سربازان ژاپنی بیش از یک میلیون کیلومتر مربع از خاک چین که بیش از 60 میلیون جمعیت داشت را تصرف کردند.
سربازان ژاپنی برای سرکوب هرگونه مقاومت داخلی به طور سیستماتیک مرتکب وحشیانه ترین اعمال علیه غیرنظامیان بیگناه چینی می شدند.
قتل عام ها به صورت یک قاعده درآمد. پس از تصرف شهر نانجینگ ، پایتخت سابق کشور چین و مقر موقت دولت چیانگ کای چک ، قتل عام ها ابعاد گسترده ای یافتند.
چیانگ کای چک ، رهبر کومینتانگ با رقیبان کمونیست علیه دشمن مشترک متحد شد و مبارزه علیه اشغالگران را از مناطق جنوبی چین رهبری می کرد.
این وضع تا شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم در سال 1945 میلادی و خروج ژاپنی ها از خاک چین ادامه داشت.
در جریان حمله ژاپن به چین، ژاپنیها در مجموع ده میلیون چینی را مستقیم و یا غیر مستقیم کشتند.
هنوز نسل سالخورده چین خاطره این دوران وحشت بار را فراموش نکرده اند و هر سال برای بیش از 300 هزار نفر از قربانیان بیگناه شهر نانجینگ مراسم دعا برگزار می کنند.
اجساد غیر نظامیان چینی که توسط ارتش ژاپن کشته شده اند
سرباز ژاپنی در کنار اجساد کشته شدگان چینی
یکی دیگر از جنایات جنگی ژاپنیها مسابقه قطع سر صد اسیر بود. روزنامههای ژاپنی با آب و تاب گزارشهایی را پخش میکردند که در آن یکی از افسران ژاپنی، مثلاً در فیلیپین، موفق شده بود رکورد قطع کردن سر صد اسیر را چند صدم ثانیه بهبود ببخشد.
گردن زدن غیر نظامیان چینی
اعدام مرد چینی توسط سرباز ژاپنی
اعدام مرد چینی توسط سر نیزه
زنده به گور کردن عیرنظامیان چینی
کودک چینی بر بالای سرنیزه سربازان ژاپنی
فرو کردن سر نیزه یر سینه جسد مرد چینی
برای زنان سرزمینهای اشغال شده فاشیسم ژاپنی در شکل بردگی جنسی ظهور می کرد.زنان و دختران جوانی که از چین،اندونزی،کره،استرالیا بعنوان برده جنسی در خدمت سربازان ژاپنی بودند با وعده کار در کارخانه ها فریفته شده و به مکانهای خدمات جنسی انتقال داده می شدند.این زنها در روز 20 تا 30 بار مورد تجاوز قرار گرفته شده و از خشونتهای جنسی و جسمی و بارداری های ناخواسته از رنج می بردند.پس از جنگ بسیاری از این زنان توسط ژاپنی ها برای جلوگیری از رسوایی ملی کشته شدند.
واحد 731 جنبه دیگری از جنایت جنگی ژاپن بود که در شهر هاربین چین برای پژوهش در مورد سلاح های بیولوژیکی و شیمیایی برای کشتار جمعی و در راستای توسعه طلبی امپراتوری ژاپن تاسیس شد.
برای نمونه در این واحد جراحی بدون بیهوشی روی اسیران جنگی انجام می شد. در مجموع تخمین زده میشود که ژاپنیها روی ۲۷۰۰ اسیر جنگی، از جمله ۱۷ خلبان اسیر آمریکایی عمل جراحی بدون بیهوشی انجام دادهاند و نتایج آن را در محافل علمی گزارش کردهاند. دکتر شیرو ایشی پزشک ژاپنی به تنهایی روی بیش از ۷۰۰ اسیر جنگی سلاحهای بیولوژیکی، قطع عضو بدون بیهوشی، و عمل جراحی بدون بیهوشی تست کرد.
در سال ۱۹۴۸ سی پزشک و یک پرستار زن به جرم آزمایش سلاحهای بیولوژیکی روی صدها غیر نظامی چینی محاکمه شدند. آنها به اعدام و احکام بلند مدت محکوم شدند اما کمکم آزاد شدند و در سال ۱۹۵۸ دیگر هیچکدام از آنها در زندان نبود. به شیرو ایشی اماننامه داده شده در صورتی که اطلاعات خود از آزمایش روی اسرا را تحویل بدهد، او محاکمه نخواهد شد و نشد.
ژاپنیها روشی به اسم راهپیمایی مرگ داشتند که در آن اسیران را اینقدر پیاده راه میبردند تا بیش از ۹۰ درصد آنها میمردند. در بین ده درصدی که زنده میماندند هم تعدادی کشته میشدند.
در نهایت بعد از کشته شدن حدود 10 میلیون چینی و با اعلام شکست آلمان در بهار ۱۹۴۵ هیروهیتو برای حفظ تاج و تخت خود و دفاع از جزیرهٔ ژاپن دستور عقب نشینی ارتش ژاپن از شرق و جنوب شرقی آسیا را صادر کرد . ایالات متحده آمریکا بارها از ژاپن خواست تسلیم شود ولی هیرو هیتو و مقامات نظامی ژاپن نپذیرفتند. سرانجام آمریکا دو بمب اتم در شهرهای هیروشیما و ناگازاکی ژاپن پرتاب کرد . این اقدام آمریکا ضربهٔ سختی بر پیکرهٔ امپراطوری ژاپن وارد آورد، هیرو هیتو با مشاهدهٔ این اوضاع به فکر تسلیم شدن افتاد . عدهای از نظامیان خواستند علیه وی کودتا کنند اما موفق نشدند و سرانجام هیروهیتو در ماه اوت ۱۹۴۵ شرایط ایالات متحدهٔ آمریکا را پذیرفت و ژاپن تسلیم شد . چند روز بعد هیروهیتو طی نطق رادیویی از مردم ژاپن خواست تا این شکست را بپذیرند و در راه ترمیم و پیشرفت کشورشان قدم بردارند همچنین اعلام کرد که از امروز دیگر پسر آسمان نیست و از هیچ قداستی نیز بر خوردار نمیباشد و از این پس همه میتوانند به او نگاه کنند .
در محاکمهٔ سران ژاپن توسط ایالات متحده آمریکا، هیروهیتو جان سالم به دربرد و محاکمه نشد اما از آن پس مجبور شد تا منزوی شود و در مسائل سیاسی کشور به هیچ عنوان دخالت نکند و به یک مقام تشریفاتی مبدل گردید . پس ازمرگ وی در سال ۱۹۸۹ بر اثر سرطان پسرش جای او را گرفت.























کشف سند مهمی از بردگی جنسی در کره جنوبی

کره جنوبی فیلمی منتشر کرده که سندی از بردگی جنسی زنان این کشور توسط ژاپنیها در جنگ جهانی دوم است.
ژاپنیها در جنگ جهانی دوم است.
کره جنوبی
کرهٔ جنوبی که با نام رسمی جمهوری کره (به کرهای: 대한민국) نیز شناخته میشود، کشوری است در بخش جنوبی شبهجزیرهٔکره در شرق آسیا. پایتخت آن شهر سئول است. سئول پایتخت کشور کره جنوبی و یک شهر مدرن و صنعتی میباشد. این شهر از سال ۱۹۴۸ پایتخت کره جنوبی بوده است. جمعیت این شهر بالغ بر ۱۰ میلیون نفر و بزرگترین شهر کشور کره جنوبی است که یکی از بزرگترین شهرهای دنیا به حساب میآید. محدوده پایتخت کره جنوبی (سئول به همراه محدوده وابسته به سئول) دومین محدوده متروپولیتن در دنیا به حساب میآید. این شهر قدمتی بالغ بر ۲۰۰۰ سال دارد و تقریباً یک چهارم کل جمعیتکره جنوبی در این شهر زندگی میکنند.
بردگی جنسی زنان چینی در جنگ جهانی دوم
در جریان جنگ جهانی دوم تجاوزات بسیار شد و زنان برده جنسی بسیاری به غنیمت برده شد .
جنگ جهانی دوم 1939-1945 ، ژاپن به عنوان کشوری امپریالیستی در خلال جنگ جهانی دوم دامنه تجاوزات سرزمینی خود را به کشورهای چین و کره کشاند.
با اشغال آنها تجاوزات جنسی بسیار گستردهای را به نوامیس نژاد زرد روا داشت. تا جایی که در یکی از شهرهای چین زنی باقی نمانده بود که مورد تجاوز جنسی نظامیان ژاپنی قرار نگرفته باشد.
این وقایع هولناک به قصد تحقیر تاریخی یک ملت انجام میشد. در کنار این تجاوزات، زنان زیادی از خانوادهشان به اجبار ژاپنیها جدا شدند و به بردگی جنسی کشیده شدند.
متاسفانه پس از جدایی اجباری زنان و دختران چینی از خانواده هایشان ژاپن این زنان و دختران را به عنوان برده جنسی به سربازان خود و آمریکایی و کشورهای متحد خود میداد .
در زیر تصاویری از بردگی جنسی در دوران جنگ جهانی دوم مشاهده میفرمایید .















محمدهزاری ویزنه تالش